close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

زوال عدالت آموزشی و مقصری به نام بخش خصوصی

۲۳ مرداد ۱۴۰۱
خواندن در ۹ دقیقه
زوال عدالت آموزشی و مقصری به نام بخش خصوصی

نجات بهرامی، روزنامه نگار

در سالهای اخیر با اعلام نتایج کنکور سراسری در ایران و انتشار اسامی نفرات برتر در رشته های مختلف، بحث و جدلی قدیمی احیا می شود و تا چند صباحی صحبت از عدالت آموزشی و فقدان آن در سیستم اداری و آموزشی ایران می شود.

فارغ از نگاههای متنوع و متفاوتی که در این حوزه مشاهده می شود، بیماری نظام آموزشی ایران ترجیع بند اغلب این نگاههاست و به زحمت بتوان شواهد و ادله ای بر بطلان این ادعا آورد. آموزش و پرورش در ایران به امراض کشنده و متعددی مبتلاست و از محتوا و نرم افزار تا امکانات و سخت افزار و نیز مدیریت و راهبری آن، نیاز به انقلاب و دگرگونی بنیادین دارند.

اما سوالی که در ارتباط با مبحث عدالت آموزشی به ذهن خطور می کند، این است که آیا فقدان عدالت آموزشی در ایران، ناشی از نفوذ نئولیبرالیسم و گسترش خصوصی سازی است؟ اغلب باورمندان به کلیتِ جمهوری اسلامی که دستی در تحلیل سیستم آموزشی دارند، سیاستهای دولت های جمهوری اسلامی، مخصوصا دولتهای هاشمی و روحانی را سرمنشا نابرابری دانسته و آن را با دیگر برنامه های آن دولتها در حیطه اقتصاد مرتبط و هم هدف می دانند. علاوه بر این طیف، کانونهای صنفی و نیز تحلیلگران چپ گرا، چنین باوری دارند و لاغر شدن بودجه آموزشی را ناشی از اتخاذ سیاستهای انقباضی و مبتنی بر بازار آزاد می دانند.

رتبه های برتر چه می گویند؟

در همین روزها انتشار یک لیست چهل نفره از دارندگان رتبه های برتر کنکور، این طیف ها را در کنار هم به همان نتایج رساند و بر مقصر نشان دادن پدیده ای به نام خصوصی سازی نظام آموزشی، مصمم تر کرد. عنوان مدارس و تعداد رتبه های برتر در بین این چهل نفر به این ترتیب بود: مدارس استعدادهای درخشان 29 نفر، مدارس غیردولتی 9 نفر، مدارس نمونه دولتی 1 نفر و مدارس دولتی 1 نفر. به عبارتی دیگر، سهم هر کدام از این انواع مدارس در کسب رتبه های زیر چهل از این قرار است: مدارس استعدادهای درخشان: 72.5درصد، مدارس غیردولتی 22.5 درصد، مدارس نمونه دولتی 2.5 درصد و مدارس دولتی 2.5 درصد.

اگر به سالهای قبل هم برگردیم، مشاهده می کنیم که علیرغم مقداری اختلاف، چارچوب کلیِ این نتایج با توجه به نوع مدارس همان است که امسال شاهد بودیم. به عنوان مثال به این نمودار روزنامه فرهیختگان که مربوط به رتبه های برتر سال 99 است نگاه کنید:

زوال عدالت آموزشی و مقصری به نام بخش خصوصی

همانگونه که مشاهده می‌کنید، آمار رتبه‌های برتر مدارس غیردولتی اختلاف فاحشی با درصد دانش آموزان شاغل به تحصیل در این مدارس ندارد و اگر آمار تقریبی 12 درصد جمعیت غیردولتی را ملاک قرار دهیم، اختصاص 18 درصد از رتبه‌های برتر کنکور در سال 99 و یا 22 درصد در سال 1401 هم رقم چندان غریبی محسوب نمی‌شود. اما مدارس استعداد‌های درخشان با آمار بسیار کم دانش آموزی که شاید به دو درصد جمعیت دانش آموزی کشور هم نرسد، 67 درصد رتبه‌های برتر در سال 99 و 72 درصد در سال 1401 را نصیب خود کرده اند.

اغلب تحلیلگرانِ مدافع عدالت آموزشی در بررسی این ارقام، به صورت عامدانه و البته غیرحرفه ای، مدارس سمپاد را هم در شمار مدارس غیردولتی آوردند و آنگاه از این مقدمه غلط، نتایج دلخواه به مشتری عرصه کردند.

آیا این وضعیت نتیجه خصوصی سازی است؟

اغلبِ منادیانِ عدالت آموزشی به این نکته اشاره نمی کنند که مدارس استعدادهای درخشان یا همان سمپاد که با 2 درصد جمعیت دانش آموزی کشور، 72 درصد رتبه های برتر را به دست می آورند، غیردولتی و یا خصوصی نیستند و اتفاقا بسیار هم مورد توجه خاص دولت و حکومت هستند. آنها با چراغ خاموش از کنار این واقعیت می گذرند و آمار مدارس سمپاد را هم در مقابل مدارس دولتی قرار می دهند و مدعی می شوند که 90 درصد مدارس دولتی کشور فقط 2 رتبه برتر در بین این 40 نفر را دارا می باشند.

اگر چه مدارس سمپاد آزمون ورودی دارند و شهریه اندکی هم از دانش آموز دریافت می کنند، اما بودجه و امکانات دولتی و حمایت سران حکومت از جمله آیت الله خامنه ای را با خود دارند و سازمان عریض و طویلی نیز متصدی اداره این مدارس است. این موضوع البته رها سازی اغلب مدارس عادیِ دولتی را توجیه نمی کند و بر کسی پوشیده نیست که بیش از هشتاد درصد مدارس عادی در وضعیتی بسیار بحرانی قرار دارند، اما هدف این نوشتار انتقاد از کسانی است که مقصر اصلی این فجایع را وجود و حضور مدارس غیردولتی یا همان غیرانتفاعیِ سابق می دانند و مدام از تسلط بخش خصوصی و نفوذ نئولیبرالیسم در نظام آموزشی ایران سخن می گویند.  

دانش آموز مدرسه غیردولتی با هزینه و شهریه خود به این مدارس رفته و تحصیل می کند و باری جدید بر دوش بودجه عمومی تحمیل نمی کند. حتی با حضور یک دانش آموز در مدرسه غیردولتی، صندلی تازه ای در مدارس دولتی خالی می شود تا دولت بتواند خدمات بهتری به دانش آموز محروم ارائه کند. اما مدارس سمپاد علاوه بر هزینه ای که از خانواده ها دریافت می کنند، دست در جیب دولت هم دارند. هزینه ساختمان مدرسه و حقوق معلم و پرسنل و سخت افزار و نرم افزار و ... در مدرسه دولتی بر عهده موسس است و حتی با وجود این هزینه ها حق گزینش معلم و یا ارائه محتوای متفاوت  و مورد تقاضای خانواده ها را هم ندارد اما این هزینه ها در مدارس سمپاد بر عهده دولت است.

مدارس سمپاد به صورت خلاصه عبارتند از مجموعه‌هایی که اولاً دانش آموزان با استعداد و نخبه را به شکل سیستماتیک غربال می کنند و وارد این مدارس می کنند و ثانیاً هم از بودجه عمومی و هم از جیب خانواده ها تغذیه می شوند تا دانش آموزان ذاتا آماده و با استعداد را به دانشگاههای معتبر وارد کنند.  نتیجه اولیه چنین اقدامی چیست؟ تفکیک دانش آموزان با استعداد و دانش آموزان ضعیف تر. اما دانش آموز ضعیف چگونه دانش آموزی است؟ دانش آموزانی که یا به خاطر مسائل مالی و سکونت در مناطق محروم کشور توان پرداخت هزینه های مرتبط با کلاسها و جزوات کمک درسی را ندارد و یا این مدارس در مناطق آنها وجود ندارد که بخواهد با هدف ورود به آن تلاش ویژه و مضاعفی داشته باشند و یا والدین او در سطحی از سواد و اطلاعات عمومی نیست که بتواند فرزند خود را کمک کرده و او را برای ورود به این مدارس آماده کند.

جایگاه سمپاد در نقض عدالت آموزشی

حتی در برخی کشورها به خاطر اعتماد به بخش خصوصی و با هدف افزایش بازدهی و کیفیت آموزشی، هزینه ها را دولت می دهد اما مدرسه به صورت غیردولتی و توسط بخش خصوصی اداره می شود تا کیفیت ذاتا پایینِ تصدیِ دولتی، لطمه ای به آموزش دانش آموزان نزند. اما در ایران، رسانه ها و منتقدان مدام از موجود موهومی به نام خصوصی سازی گفته و ایجاد وحشت از گسترش آن را دامن می زنند اما به مدارس سمپاد و لابیِ قدرتمند آن در حکومت چندان اشاره ای نمی کنند. این موضوع دو علت دارد؛ مقابله با این مدارس به خاطر حمایت سفت و سخت مقامات حکومت از آن و نقشی که در برندسازی و ویترین آراییِ نظام آموزشی ایران دارد، عواقب و عوارضی برای منتقدان در داخل کشور دارد و نیز بسیاری از چهره های فرهنگی و آموزشی، صاحبان رسانه و تحلیلگران این حوزه به نوعی با این مدارس مرتبط بوده و یا فرزندانشان در آن به تحصیل مشغولند. آنها این مدارس را تنها جایی می دانند که در فقدان کیفیت آموزشی در اغلب مدارس ایران، پناهگاهی برای دانش آموزان با استعداد فراهم کرده است.

این در حالی است که مدرسه های عادیِ دولتی به حال خود رها شده اند و هزینه های جاری آنها با انواع و اقسام شگردها از جیب والدین تامین می شود و در مقابل آن معدود مدارس با کیفیت که جمعیت زیادی را هم پوشش نمی دهند، با بودجه عمومی به آموزش دانش آموزان با استعداد می پردازند تا از بین آنها چند برنده المپیاد هم بیرون آمده و مسئولان هم با گرفتن عکس یادگاری در کنار آنها، ژست پیروزی و موفقیت بگیرند.(+) حتی در نهایت هم بررسی و مطالعه دقیقی صورت نمی گیرد که این برندگان المپیاد و فارغ التحصیلان با استعداد سمپاد چه سرنوشتی پیدا کرده و در کجا مشغول شده اند و آیا در توسعه و ترقی کشور نقشی ایفا کرده اند یا خیر؟ جالب اینجاست که این مدارس با وجود توجه و تمرکز زیاد سیستم دولتی، بانک اطلاعاتی مشخصی از فارغ التحصیلان خود ندارد و معمولا در پاسخ به این نکته که اکثر سمپادی ها راه مهاجرت در پیش می گیرند، از وضعیت مشابه فارغ التحصیلان مدارس دیگر از جمله غیردولتی ها سخن می گویند و این در حالی است که آن ها با هزینه خود تحصیل کرده اند و  مورد عنایات ویژه سیستم قرار نگرفته اند.

مشکل اصلی چیست و ریشه آن در کجاست؟

همانند سایر حوزه ها، حوزه آموزش هم در این چند دهه با کسری بودجه مواجه بوده و میزان بودجه آموزش نسبت به تولید ناخالص داخلی، هر سال نسبت به سال قبل کمتر شده است و این امر به ویرانی مدرسه ها، کمبود معلم، نبود امکانات سخت افزاری، تراکم جمعیت کلاسهای درس و دیگر مشکلات منجر شده است.

حکومت همانند حوزه بهداشت و یا ورزش و دیگر حوزه ها، سال به سال بی توجهی خود به آموزش و پرورش را بیشتر کرده و بار مالی این حوزه را از دوش خود برداشته و به والدین منتقل کرده است. از طرفی، همین حکومتِ بی پول، راضی به واگذاری آموزش به بخش خصوصی نیست و آن را امری حاکمیتی تعریف کرده که باید در ریزترین شئون آن دخالت حداکثری داشته باشد. به همین خاطر ضمن حفظ قالبِ دولتی مدارس، شروع به گرفتن پول از اولیا و دسته بندی مدارس برحسب میزان شهریه و کیفیت آموزشی کرد. به این ترتیب تنوع مدارس ایران رکورد شکست و حدود 20 گونه مدرسه که در شهریه و کیفیت آموزشی متفاوت هستند، پا به عرصه وجود نهادند. مدارس غیردولتی یا همان غیرانتفاعی های سابق، تنها مدارسی هستند که همه هزینه های آن به عهده والدین و موسس مدرسه است و در همه جای دنیا آزادی عمل بسیاری دارند. اما همین مدارس نیز در ایران باید معلم خود را به گزینش معرفی کنند تا تایید شود و محتوای رسمی را به طور کلی و اجباری به دانش آموز ارائه دهند. با این وجود عده ای از مردم به خاطر جمعیت کم کلاسها و انعطاف در ساعات مدرسه که تناسب بیشتری با زندگی شغلی مردم دارد و خدماتی چون ناهار و صبحانه و ... فرزندان خود را در این مدارس ثبت نام می کنند و تعداد معدودی از این مدارس هم برند بوده و با مدارس سمپاد رقابت تنگاتنگ دارند.

حکومت با وجود رهاکردن مدارس دولتیِ بسیار در گوشه و کنار کشور، اصرار دارد تا مدارس معدودی چون سمپاد را به عنوان ویترین نگه دارد و از میان آنها المپیادی های موفق بیرون بکشد و از موفقیت نظام اسلامی در میادین آموزشی دم بزند. همان کاری که در حوزه علم و فناوری با تمرکز بر موارد چون نانوتکنولوژی یا ارسال ماهواره به فضا دنبال می کند و در همان حال بخش اعظم دانشگاهها و مراکز علمی کشور را بدون کیفیت به حال خود رها می کند.

ثبت نظر

اخبار

اولیانوف بار دیگر وعده داد: توافق برجام احتمالا هفته آینده حاصل می‌شود

۲۳ مرداد ۱۴۰۱
خواندن در ۲ دقیقه
اولیانوف بار دیگر وعده داد: توافق برجام احتمالا هفته آینده حاصل می‌شود