close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

کوری رژیم حاکم

۲۲ آذر ۱۴۰۱
خواندن در ۶ دقیقه
کوری رژیم حاکم
کوری رژیم حاکم

گردآفرید سلحشوری

دوست جوانی دارم که تک فرزند پدر و مادری مریض احوال با کلکسیونی از بیماری‌های مزمن  قلبی، دیابت و کلیوی است. مادر این دختر جوان در دبیرستان هم‌کلاسی‌ام بود. این دخترخانم، دانش آموخته‌ آی‌تی از «دانشگاه تهران» است و پدر و مادر بیمارش برای رتق و فتق زندگی روزمره و دوا و درمان‌شان به او نیاز مبرم دارند. به همین خاطر او حتی برای  یک یا دو روز هم از تهران بیرون نمی‌رود و اگر مجبور به ترک تهران باشد، حتما پدر و مادرش را به کسی می‌سپرد و دیگر مهاجرت به خارج از کشور هم پیشکش.

من کلید آپارتمان پدر و مادرش را دارم تا در صورت لزوم خودم را به آن‌ها برسانم. او هیچ وقت تلفنش را خاموش نمی‌کند و هر کجا باشد، به محض زنگ تلفن مادر یا پدرش، اگر آب در دست داشته باشد، زمین می‌گذارد و برمی‌گردد. درآمدش خوب است، کارهای کامپیوتری برای شرکت‌های مختلف به عنوان برنامه‌ریز و طراح سیستم و از این جور کارها انجام می‌دهد. رُک بگویم، من از لحاظ تکنیکی از کارهای او سر در نمی‌آورم.

در ماه‌های گذشته که من مادرم را از دست دادم، حشر و نشر این دختر جوان با من بیشتر شده است. تقریبا هر روز سر راه رفتن به آپارتمان پدر و مادرش، به من هم سری می‌زند. اگر خرید خورد و خوراکی داشته باشم، برای من هم انجام می‌دهد و البته به محض آمدنش، با هم گپ و گفتی طولانی درباره همه چیز، از جمله ماجرای پروژه‌اش که خیلی برایش وقت گذاشته است، شروع می‌کنیم. چند روز پیش، پس از ملاقات با دو مقام مرتبط با وزارت اطلاعات، به آپارتمان من آمد که اگر کمی دندان روی جگر بگذارید، آن‌چه را بین او و مقامات اطلاعاتی گذشته است، سر فرصت برای‌تان نقل خواهم کرد.

قبل از آن‌که بگویم این دختر چه پروژه‌ای در دست دارد، بگذارید اعتراف کنم که من ترس از تکنولوژی و فضاهای بسته و چند فوبیای دیگر دارم و حضور این دختر در آپارتمانم، از ترس‌هایم کم می‌کند. 

پروژه‌ای که به جان این دختر به آن بسته، طراحی و راه‌اندازی چند اپ آموزشی در فضای مجازی به زبان فارسی، عربی و انگلیسی برای آموزش علوم پایه برای کودکان است. خودش ماه قبل به من گفت: «پروژه به یک طرف، هفت‌خان کسب مجوزها برای عرضه آن در داخل ایران و سطح بین‌المللی در فضای مجازی به یک طرف.»  

این پروژه به تایید و امضای ۱۳ مقام فرهنگی، امنیتی و اطلاعاتی نیازمند است تا مجوز عرضه و فروش بيابد. این دختر باید به تک تک این مقام‌ها مراجعه کند و برای هرکدام از آن‌ها با خودکار دیدگاه خودش را درباره حوادث این روز‌های خيابان‌ها مکتوب کند تا به تک تک آن‌ها اطمینان دهد متخصص بی خطری است!

یکی از کسانی که باید به حضورش مشرف شود،  «محمدجواد حاج علی‌اکبری»، امام جمعه موقت تهران است. به گفته خودش، اگر امضای او را بگیرد، گرفتن مجوز از «شورای عالی انقلاب فرهنگی» دیگر «آب خوردن» خواهد بود.

هفته گذشته دو نفر از ۱۳ مقام لازم برای مجوز، او را به حضور پذیرفتند. این دو مقام هر کدام جداگانه پیش از گذاشتن امضای‌شان، مصاحبه که چه عرض کنم،  بازجویی مفصلی از او درباره نگرش‌های فرهنگی، سیاسی و مذهبی انجام داده و آه از نهاد این دختر در آورده بودند. جالب آن که هر دو درباره «شکست ناپذیری» جمهوری اسلامی ایران هم داد سخن داده‌اند.

وقتی دوست جوانم گردن کلفت، شکم گنده، صورت و بینی‌عقابی یکی از این دو مقام را برایم توصیف کرد، او را که در چند ویدیو دیده بودم، به جا آوردم.

این مقام بینی‌عقابی همچین بگویی نگویی، محرمانه به دوست جوان من گفته بود که همه چیز تحت کنترل است و این تظاهرات خیابانی هم به طور حتم رو به افول خواهد رفت. او که به  خاطر نقشی که در قتل‌های ناراضیان و مخالفان در خارج از کشور داشته است، شهره عام و خاص است، به دوست جوان من از موضع بالادست توصیه کرده بود: «از اغتشاش‌گران و رسانه‌های اجتماعی دور بمان!»

او گفته بود: «به اکثر این تحلیل‌گران و مجریان مخالف جمهوری اسلامی در ماموریت‌های خارجی که داشته‌ام، شخصا پاکت پر از دلار و یورو داده‌ام. به حرف‌های‌شان باور نکن، همگی در دست خود ماها هستند.» 

دوست جوانم این‌ها را برایم تعریف کرد و من در جواب گفتم: «ببین جانم، بیا فرض کنیم واقعا این تروریست و هر که مانند او که اکبر گنجی به آن‌ها لقب فرنگی‌کار داده، بود راست می‌گوید و به کسانی پول داده است تا شلوغی‌ها را تشویق کنند اما مگر مجریان و برنامه‌گزاران رسانه‌های خارجی تظاهرات خیابانی درست کرده‌اند و می‌کنند؟ از قضا، برعکس این رسانه‌های خارج از کشور و شبکه‌های اجتماعی هستند که مسحور و مجذوب اتفاقات کف خیابان‌های ایران شده‌اند. با یک مثال که تو هم آن را زمزمه می‌کنی، مطلب را واضح تر می‌گویم؛ کلمه به کلمه و جمله به جمله و بند به بند شعری که شروین حاجیلو به زیبایی و شجاعت خواند، پیشاپیش و عینا خط به خط در اینستاگرام و توییتر و جاه‌های دیگر اثر دست هزاران کاربر شبکه‌های اجتماعی بود، پس شروین حاجیلوی شجاع هم سخن‌گو و بلندگوی مردم معترض شد. رسانه‌ها در خارج از کشور هم در بهترین عملکرد، همین نقش شروین را ایفا می‌کنند. از همین رو، دستگیری و بعد آزادي شروین به قید وثیقه به تظاهرات پایان نداد.»

نفر دیگر را از روی توصیفات دوست جوانم به جا نیاوردم. افتخار آشنایی با او را نداشتم! او که به چشم‌ دوستم حدود ۷۰ ساله آمده، ظاهرا محرمانه به او گفته بود که ۱۶ شغل در جمهوری اسلامی دارد و یکی از آن‌ها، آموزش و تدریس به کادرهای جدیدالورود به وزارت اطلاعات در مرکز آموزش همین وزارت‌خانه است. 

این فرد که به قول «نادر ابراهیمی»، «ابوالمشاغل» لقب مناسبی برای او است، به دوستم گفته بود: «تا دو ماه دیگر و قبل از ۲۲ بهمن این اغتشاشات رو به اتمام است.» 

او ادامه داده بود: «پیش خودت بماند اما بدان که این بحران جانشینی برساخته خود ما است که حدود سه سال پیش کلید زده‌ایم تا با بحران‌سازی مصنوعی، مشكلات جانشين را به حداقل برسانيم. ما در صورت لزوم، همه مقامات فاسد، یعنی امثال لاریجانی‌ها و حتی اگر لازم باشد، محمدباقر قالیباف‌ها و دیگران را دستگیر می‌کنیم.» 

دوست جوانم ساده‌لوحانه می‌پرسد: «برای جانشینی آقا مجتبی؟» 

مقام ابوالمشاغل می‌گوید: «این که چه کسی جانشین شود، کمترین اهمیت را دارد. نکته مهم‌، تصفیه و پاک‌سازی مقامات فاسد است.» 

دوستم با گرفتن امضای او، شاد و شنگول خداحافظی و ابوالمشاغل را در دفتری بی‌تابلو در شمال تهران ترک می‌کند و به آپارتمان من می‌آید.

ماجرا را تعریف که می‌کند، نظرم را می‌گویم: «بازم فرض می‌کنیم که این دم و دستگاه اطلاعاتی، سناریوی دقيقي را نوشته‌ و به اجرا درآورده‌اند و فرض می‌کنیم این دو مقام اطلاعاتی، لاف‌زن نیستند و نمی‌خواهند به تو کارشناس آی‌تی و طراح اپ‌های‌آموزشی، شکست‌ناپذیری جمهوری اسلامی ایران را ثابت کنند اما مگر این سناریوی ادعایی آن‌ها بدون ایفای نقش تظاهر کنندگان در کف خیابان خواهد بود؟  نکته مهم در این میان، پیش‌بینی ناپذیری حوادث، رخ‌دادها و رفتار واکنشی مردم و مجامع بین‌المللی است که روند سناریوی جانشینی را در حین اجرا مختل می‌کند؛ مثلا یک مقام را به قصدی که سناریوی آن‌ها مقدر کرده است، دستگیر و زندانی می‌کنند اما نمی‌توانند تاثیر آن را در میان هواداران مومن به رهبر و مردم‌ معترض پیش‌بینی کنند و اندازه بگیرند! بهترین نمونه برای پیش‌بینی‌ناپذیر بودن این گونه سناریوها، بستن تفاهم‌نامه ۲۵ ساله با چین است که علی لاریجانی و علی‌اکبر ولایتی طراحان آن بودند تا غرب را دور بزنند و از بده و بستان با امریکا برای همیشه راحت شوند. تفاهم‌نامه امضا شد اما همین رییس جمهوری چین در کنفرانس ریاض طرف عربستان سعودی و شورای همکاری کشورهای خلیج فارس را گرفت و مالکیت ایران بر سه جزیره را نپذیرفت. پس همان طور که واکنش چین را پیش‌بینی نکرده بودند، روند رخ‌دادهای آینده را هم نمی‌توانند مهار کنند و سناریوی سه ساله خود را به دقتی که می‌خواهند، به اجرا درآورند. متاسفم که بگویم اما حاکمان ایران دچار کوری ایدئولوژیک شده‌اند؛ از همان نوع کوری که خوزه ساراماگو در رمان کوری خود به نحو مسحور کننده‌ای وصف می‌کند.»

ثبت نظر

اخبار

هویت دومین زن جانباخته در «جمعه خونین» زاهدان اعلام شد

۲۲ آذر ۱۴۰۱
خواندن در ۱ دقیقه
هویت دومین زن جانباخته در «جمعه خونین» زاهدان اعلام شد