شایا گلدوست
در شرایطی که اعضای جامعه رنگینکمانی همزمان با اعتراضات سراسری مردم ایران علیه رژیم سرکوبگر جمهو ری اسلامی، مطالبات خود را چه در ایران و چه در خارج از ایران با همبستگی با یکدیگر مطرح میکنند و ایرانی آزاد برای همه را بعد از جمهوری اسلامی خواستارند، همواره شاهد حملهها و بحثهای گستردهای حول ضرورت و اولویت طرح مطالبات این جامعه بودهایم.
فضای مجازی و حقیقی مملو از خشونتهای کلامی و روانی زنستیزانه و همجنسگراستیزانه است. در فضای توییتر برای توهین به عوامل جمهوری اسلامی و بسیج از گرایش همجنسخواهانه استفاده میشود.
به همین خاطر متخصصان این جامعه سعی میکنند تا به صورت دقیق، با توجه به تجربه خود از مشاوره با اعضای جامعه رنگینکمانی، مطالب مفیدی برای آگاهیرسانی و تاکید بر صدماتی که جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی متحمل میشود، تهیه کنند.
در گفتگو با «مهرنوش احمدی»، مشاور روانشناس، به این نتیجه میرسیم که آسیبهای حاصل از انکار روابط همجنسخواهانه، یا به طور کلی، انکار گرایش جنسی و هویت جنسیتی افراد میتواند بسیار جبرانناپذیر باشد، نه تنها برای خود فرد، بلکه برای اعضای جامعه رنگینکمانی.
مسئلهای که این روزها با ادامه اعتراضات، در بین کشتهشدگان و بازداشتشدگان رنگینکمانی دیده میشود. تاثیر مخربی که سرکوبها چه از محیط خانواده و چه جامعه بر این قشر آسیبپذیر میگذارد. اما پرسش این است که تاثیر این فضای مسموم بر جامعه رنگینکمانی چیست؟
«مهرنوش احمدی» در پاسخ به این پرسش به تجربه زیسته اقلیتهای جنسی و جنسیتی اشاره میکند. او میگوید: «در فرهنگ همجنسگراستیزانهای مانند فرهنگ جامعه ایران، رشد کودکان الجیبیتی با کودکان دیگر متفاوت است. آنها از کودکی متوجه میشوند با دیگر همسنهای خود متفاوتند ولی چون نمایندهای از خود در بیرون، در رادیو تلویزیون، خانواده و جامعه نمیبینند نمیتوانند اسمی برای ویژگی متفاوت خود پیدا کنند.
این وضعیت نداشتن مرجع در بیرون باعث میشود تاییدی برای این نداشته باشند که در این دنیا وجود دارند. این مسئله باعث میشود کودک در سالهای اولیه زندگیاش با یک حس تنهایی عمیق رشد کند. در سالهای نوجوانی وقتی فرد به تمایلات خود پی میبرد یا میبیند بیان جنسیتی واقعیاش با همکلاسیها و دخترخاله و پسرعمه متفاوت است احساس شرم میکند.»
او دلیل این حس شرم را پیام خانواده و جامعه عنوان میکند. پیامی که تمایلات و قسمتی از وجود فرد را تابو، شرمآور، گناه، ناخوشایند، مریضی روانی و غیرطبیعی به شمار میآورد.
«احمدی» میگوید که کودک از ابتدا این پیامها را از نزدیکترین کسانش دریافت میکند و این باعث میشود که تقریبا تمام کودکان رنگینکمانی با تروما رشد کنند. او تاکید میکند که تجربه تروما اعتماد به نفس آنها را شدیدا پایین میآورد و یک نوع حس ناامنی دائما آنها را دنبال میکند. اما این تروما و عدم اعتماد به نفس چه تاثیری در روند رشد و بلوغ کودک در سالهای پیش رو میگذارد؟
«آنها حس اعتماد خود را به دیگران از دست میدهند. بعضی به دلیل حس همجنسگراستیزی درونی شده و شرم حاصل از آن سعی میکنند خود را انکار کنند و به بچه نمونه خانواده تبدیل شوند.
به این پدیده overcompensation (جبران بیش از حد) گفته میشود. مثلا تبدیل به بچه درسخوانی میشوند که تنها در خدمت آرزوها و نیازهای خانواده قرار میگیرد و هیچ حقی برای نیازهای خودش قائل نمیشود. بعدا هم با جنس متفاوت با خود ازدواج میکنند، فقط به خاطر اینکه خانواده و جامعه را راضی نگه دارند. حتی بعضی عنوان میکنند که نمیتوانند تصور کنند که مغایر با خواستههای خانواده عمل کنند.»
اما اینها تنها تاثیرات مخرب این روند سرکوب نیست. بعضی از افراد دچار اضطراب و افسردگی شده و منزوی میشوند. بعضی برای بیرون ریختن و نشان دادن میزان تخریبی که جامعه و خانواده به آنها روا داشتهاند دست به خودجرحی میزنند یا خودکشی میکنند. متاسفانه خانه و خانواده برای بسیاری از کودکان الجیبیتیکیوپلاس جهنمی است که آنها برای رهایی از آن روزشماری میکنند.
«مهرنوش احمدی» که تجربه کار با بسیاری از نوجوانان و جوانان رنگینکمانی را دارد بهترین حالت را در شرایطی توصیف میکند که فرد امید دارد که بعد از کشمکشهای زیاد، خانواده از آزارهایش کم میکند و اجازه میدهد مثل خواهر و برادرهای دیگر زندگی خود را داشته باشند. البته حتی در این حالت خانواده فراموش نمیکند که به کودک بگوید هر کاری میکنی به خودت مربوط است. آبروی ما را نبر. فامیل و در و همسایه نفهمند.
او به پروسه آشکارسازی اشاره میکند، روندی که فرد پس از شناخت و درک خود، تمایلات و خواستههایش، هویت جنسی و جنسیتی خود را برای دیگران آشکار میکند.
«در طی پروسه آشکارسازی و زمانی که فرد با افراد الجیبیتی دیگر آشنا میشود تازه متوجه میشود وجود دارد و یاد میگیرد دست از انکار خود بردارد. به خود اجازه میدهد وارد روابطی که مطابق طبیعتش است شود و به مرور التیام پیدا میکند. این پروسه برای هر فردی متفاوت است. ولی متاسفانه آثار تروما در روان فرد، در طرح وارههای ذهنی او، عملکردش و تصمیمات زندگیاش میتواند کماکان تاثیرگذار باشد.
اما خشمی که محیط اطراف و جامعه به آشکارسازی هویت جنسی وجنسیتیاش یا افراد هماحساس او وارد میکنند، فرد را در اصطلاح روانشناسی دوباره «تروماتایز» میکند. گویی همان اتفاقاتی که در کودکی برایشان افتاده یا همان اتفاقاتی که همین حالا در خانه در جریان است در عرصه اجتماعی در حال وقوع است.
به عنوان مثال سرکوب و نادیده گرفتن اعضای جامعه الجیبیتی در اعتراضات اخیر فرد را با این واقعیت مواجه میکند که این اتفاقات از طرف کسانی در حال وقوع است که ادعای آزادی خواهی دارند و فکر میکنند دارند انقلاب میکنند؛ فکر میکنند با سیستم سرکوبگر متحجر آخوندی که اهل فکر و سنجش و خرد و علم نیست اساسا مغایرت دارند؛ فکر میکنند با انقلابشان در آینده درهای مدرنیته و عقلانیت و مدنیت خود به خود به روی ایرانیان باز میشود. این جریانات برای جامعه الجیبیتی به شدت ناامید کننده است. بسیاری از مراجعین من این ناامیدی را ابراز میکنند. بعضی علایم اضطرابیشان و افسردگیشان در این هفتهها تشدید شده است.»
«احمدی» بر این باور است که هر جا صدا و تصویر گروهی خفه شده، پشت سر آن حذف فیزیکی شروع شده است. ما راهی نداریم جز اینکه به حذف صدا و تصویر جامعه الجیبیتی که در متن جامعه زیست و مبارزه میکنند پایان دهیم. این جامعه تاریخ دارد. او تاکید میکند که مشاهدهپذیری جامعه الجیبیتی یک روش کارآمد و لازم برای عبور جامعه متعصب و بیمار ایران به جامعهایست که میتواند با تنوع گرایشها کنار بیاید و بدن انسانها را تبدیل به عرصه تاخت و تاز و اعمال کنترل نکند.
او نیز مانند بسیاری از اعضای جامعه رنگینکمانی معتقد است که زمان حرف زدن در مورد آزادی و حقوق بشر همین حالاست، نه فردا. کسانی که وعده ایران آزاد را میدهند باید تبیین کنند که برای آزادی اقلیتها و کرامت انسانیشان و حفظ حقوق انسانیشان دقیقا چه برنامهای دارند؟ وضعیت کنونی نیروهایی که حرف از تغییر و تحول میزنند برای جامعه رنگینکمانی نگران کننده و ناامید کننده است و نیاز به یک بازبینی و نقد جدی در جنبش احساس میشود.
مطلب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر