close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

رای نمی‌دهم، پتانسیل جنبش تغییر در کشور را دست کم نگیریم

۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
رای نمی‌دهم
خواندن در ۹ دقیقه
رای نمی‌دهم، پتانسیل جنبش تغییر در کشور را دست کم نگیریم

ناهید حسینی - استاد دانشگاه و پژوهش‌گر حوزه زنان

علیرغم آگاهی به این مسئله که بخشی از مردم ایران، شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را به عنوان راه چاره ای به امید بهبود اوضاع، برگزیده وپذیرفته اند که بین بد و بدتر یک نفر را انتخاب کنند، و عده ی دیگر نیز به قولی برای انتخاب بین خوب وبد در آن شرکت میکنند اما در عین حال، بخش دیگری از ایرانیان به دلیل خصلت غیر آزاد و غیر دموکراتیک آن، شرکت در انتخابات را کمک به تداوم ماندگاری حکومتی ضد دموکراتیک و ضد زن میدانند. من نیز با این بخش از هموطنان احساس نزدیکی و همبستگی میکنم.  دلایل این همدلی هم فقدان هیچ نماینده ای در میان کاندیداهای انتصابی برای منعکس کردن گرایشات افردای مثل من است و هم مدافعه  وباور آنها نسبت به نظام فقاهتی و حکومت دینی در اداره امور کشور است که  تاکنون نتایج ویرانگری به ضرر مردم وکشور به بار آورده است. مضاف بر این، شورای نگهبان صلاحیت هیچ زنی را تا بحال برای ریاست جمهوری نپذیرفته است درحالیکه نصف جمعیت کشور ما را زنان تشکیل میدهند . دخالت شورای نگهبان و نظارت استصوابی، توهینی آشکارا به شعور مردم ایران است. رایی که بر مبنای نظر و انتخاب اولیه جنتی و امثالهم انجام گیرد، لزوما انتخاب اصلی فرد رای دهنده نیست، یعنی شیوه انتخاب از اساس غیر دموکراتیک است و بالاخره ترساندن مردم از خطرجنگ و تجزیه ایران، برای ترغیب آنان به مشارکت در انتخابات ادواری جمهوری اسلامی خود معرف قافیه تنگ حکومتی و نیز کسانی است که به امید معجزه نشسته اند. در طول 12 دوره انتخابات ریاست جمهوری، حاکمیت و طرفداران او در داخل و خارج از کشور، مردم را از خطر جنگ و تجزیه کشورترسانده اند، در حالیکه این ادعاها تا بحال محقق نشده است و فقط از آن به عنوان حربه ای برای کشاندن مردم به عرصه انتخابات استفاده شده است. این چنین بنظر میرسد که هر یک رای به تداوم حکومت ولی فقیه و سپاه پاسداران کمک میکند چون بین کاندیداها تفاوت فاحشی دیده نمیشود. اگر رئیسی شخصا در قتل عام زندانیان سیاسی حضورداشته است، کناردست او پورمحمدی وزیر وقت داگستری اقای روحانی نشسته بوده است. اگر روحانی دبیر شورای امنیت ملی بوده، قالیباف تمام وقت در خدمت سپاه پاسداران بوده است. بالاتر از همه اینها مقام ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی واقعا کاره ای نیست، یک کشور با دو حکومت که همیشه نوع دوم حکومت، قربانی حاکمیت اصلی ولی فقیه و بازوی نظامی اش شده است. روسای جمهورآن، همه یا فراری یا ممنوع التصویر و یا آخرینش هم که عضومجمع تشخیص مصلحت نظام هم هست، توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میشود. ولی فقیه که برای حفظ احمدی نژاد  که نظراو به نظرخودش نزدیکتر بود، در سال 88 دست به کشتار و شکنجه مردمی زد که فقط خواستار احترام و درست شمردن رای شان بودند. امروز احمدی نژاد در مقام مقابله با خامنه ای ایستاده است. ایا خامنه ای حاضر است از مردم کشورش بابت اشتباهش عذرخواهی کند؟

ناگفته نماند که انتخابات ریاست جمهوری همیشه فرصت خوبی برای ابراز نظر مردم بوده و حتی در مقاطعی تاثیرات مثبتی از خود بجای گذاشته است ولی اساس آن بر هیچ پایه دموکراتیک و اصولی استوار نیست و نتیجه آن هم نمی تواند دموکراتیک باشد. فقط میتوان گفت مردم هوشمندانه از فرصتها برای بیان خواسته های خود استفاده کرده اند وشرکت در انتخابات ریاست جمهوری هم یکی از این فرصتها بوده است. از آن سو، این استدلال که باید بین بد وبدتر یکی را انتخاب کرد، گرچه هنوز سیاستی مقبول در میان بخش وسیعی ازافراد خواهان تغییر بوده، ولی سود اصلی آن به جیب خودیهای نظام رفته است و نه نیروهای منتقد ومعترض خارج ازمدار حاکمیت جمهوری اسلامی در جامعه سیاسی ایران و یا مردمی که خواستهای انباشته شده اقتصادی و اجتماعی داشته اند. به همین دلیل باید گفت که تکرارسیاست انتخاب بین بد وبدتر تاکنون به گشایش معینی برای غلبه سیاستهای معقول در سطح حاکمیت و خروج جامعه ایران از وضع موجود منجرنگشته است. بن بست موجود باعث حفظ عادت انتخاب بین بد وبدتر و یا از آن سو تحریم انتخابات در رفتارعده ای را نهادینه کرده که خواست، اشتیاق و پتانسیل نهفته دردرون جامعه ایران را برای مشارکت در یک انتخابات آزاد، عملا نادیده گرفته است و هر ایده و فکری که به دنبال فعال کردن این پتانسیل واقعی رفته است، تحت عناوین خیالپردازی وایده الیستی و یا براندازانه مورد نفی قرار گرفته است.

به عنوان گامی به جلو گفتمان رفراندوم را برای تعیین تکلیف با نظارت استصوابی،  با استفاده از فرصتی که  در بازار گرمیهای رقبای پست ریاست جمهوری بروز میکند وبا ترویج واشاعه مستمر آن با چشم انداز تبدیل اش به یک مطالبه گسترده شهروندان از کاندیداهای مدعی باز کردن فضای سیاسی کشور طرح کنیم. اگر چنین شعاری به مطالبه ای همه گیر تبدیل شود،  راهی مسالمت آمیز برای شروع تغییرات ساختاری در حکومت گشوده میگردد. اگر مسئولین جمهوری اسلامی معتقد هستند که هنوز پشتوانه مردمی دارند، در اینصورت نباید از برگزاری چنین رفرندام و رفراندومهایی واهمه داشته باشند. اساس این نوع رفرندام توسط خمینی گذاشته شد، چرا پیروان او بعد از38 سال نمی خواهند یک بار دیگر این آری یا نه را از مردم بگیرند؟ انجام یک رفرندام در درون خود نظام، خواسته غیر منطقی نیست، در شناسنامه ایرانیان نوشته نشده است که هر زمان خواستند رژیمی را عوض کنند باید حتما انقلاب کنند، از انقلاب مشروطه ببعد، ما هر 30-40 سال یک بار یک حرکت اساسی انقلابی را در جامعه شاهد بوده ایم که همه با کودتا و انقلاب همراه بوده است. حالا چرا یک بار همه ایرانیان نتوانند از طریقی دیگر سرنوشت آینده خود و کشورشان را رقم بزنند؟ روشن است که این شیوه، میتواند از رویارویی های اجتماعی وخونریزی پیشگیری کند، در افریقای جنوبی، هند و اخیرا میانمار چنین پدیده ای رخ داده است، روند دموکراسی در تونس بخوبی نشاندهنده همکاری تمام نیروهایی سیاسی و مردمی موجود در این کشور بوده است، این کار عملی است و این نوع برخورد است که خطر جنگ و تجزیه و حملات احتمالی امریکا و رقبای منطقه ای ایران رابعید میسازد. انتخابات مردمی زمانی معنی پیدا میکند که نتیجه اش گسترش آزادی و رشد اقتصادی باشد، زمانی انتخابات، آزاد و دموکراتیک می باشد که بتواند شایسته ترین ها را با استراتژی وبرنامه واقعی نه پوپولیسیی انتخاب کنند، چگونه میتوان در انتخاباتی شرکت کرد که قالیباف اش میگوید 5 میلیون شغل ایجاد میکند و در مقابل وی رئیسی اش میگوید 6 میلیون؟ این شبه برنامه ها نشانه ناآگاهی کاندیداها از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشوراست. این چنین وعده های کاذب، غیرازعوامفریبی، نمیتواند معنای دیگری داشته باشد. برای انتخابات این دوره، اگر اتفاق غیرمترقبه ای پیش نیاید، احتمال انتخاب روحانی بالاست، چرا اصلاح طلبان و نیروهای طرفدار او بجای انفعال، ترس و توهین به کسانی که تمایل به شرکت در انتخابات ندارند، به فکر این مسئله نیستند که با شرکت همه اقشار مردم، روی برگزاری یک رفرندام در آینده سرمایه گذاری کنند؟ شاید زمانش زودتر از آن چیزی که تصور میشود فرا برسد وبشود با یک تیردو نشان زد.

واقعیت امراینست که جنبشهای مختلف موجود در ایران مثل جنبش زنان، دانشجویان، کارگران، طرفداران حفظ محیط زیست ومعلمان در سراسر ایران از وسعت و گسترش قابل توجهی برخوردارند. واقعیت این است که مردم دیگر نیازمبرم به سازمان و حزب و رسانه دولتی از انواع موجودش در ایران، ندارند، ونیازبه رهبری که مقام خدایی پیدا کند نیست. اگر یک سیستم دموکراتیک برای اداره کشور پا بگیرد، مدیران مجرب و منتخب مردم میتواند مملکت را فرسنگها بهتراز وضع موجود اداره کنند. اگررئیسی شایسته مقام ریاست جمهوری بود، نیازی نداشت ازهرچند کلمه حرفش یک بار اسم امام رضا رابیاورد.

جامعه ما یک جامعه پویا و جوان است، 65% مردم ایران زیر35 سال سن دارند و بیش از 60% ازدانشجویان دانشگاهای کشور دختر هستند، اکنون امکان بسیج و خبررسانی از طریق شبکه های اجتماعی فراهم است. مهاجرین ایرانی در غرب، موفقترین و یا از جمله موفقترین گروههای مهاجرین بوده اند. سرمایه انسانی و سرمایه اقتصادی قابل توجهی را تشکیل داده اند، چرا جوانان و زنان داخل کشور چنین نشوند؟ افراد همان افراد هستند فقط شرایط زیستی انها متفاوت است. برنامه های کوتاه کاندیداها را نگاه کنید، کوچکترین صحبتی از حقوق زنان در آن نشده است. در حالیکه یکی از پایه های اساسی جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان که سالهاست شروع شده با زنان ایرانی می باشد، حذف نصف جمعیت کشور باعث لطمه زدن به رشد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور میشود. نادیده گرفتن خواسته های طبیعی جوانان، آنها را دچار سرخوردگی و ناراحتی روحی و روانی عمیقی میکند.

سرکوب و ارعاب، قادر به حذف خواسته های برحق ومشروع مردم نبوده ونخواهد بود، تاریخ بارها این را ثابت کرده است. چه کسی پیش بینی میکرد که حوادث سال 88 با این سرعت پیش برود و نظام را تا یک قدمی سقوط بکشاند. بیدلیل نیست که سپاه برای دانشجویان در صورت تظاهرات خیابانی در طول انتخابات یک ماه بعد، خط و نشان کشیده اند، چون پیش امدن دوباره این مسئله دوراز ذهن نیست. نه دست غرب در کار است و نه دست عربها، حاکمیت کنونی ایران توقع شیوه زندگی قرنها پیش را دارد و جوانان این مملکت با دنیای امروزی با انواع و اقسام تکنولوژیهای نوین ارتباط دارند. دیگر نمیتوان مثل گذشته مردم را محروم از آشنایی و اشراف به محیط اطراف خود نگه داشت، شرایط زیستی در دنیا تغییر کرده است. آدم امروز با فردای خود فرق میکند، نمیتوان با زور شیوه سنتی زیستی منسوخی را دردل کشوری میخ کرد که اکثریت مردمش با آن مخالف هستند.

ایران درسال 88 اولین کشوری در خاورمیانه و شمال افریقا بود که دچار التهابات سیاسی شد، بعد از آن در سالهای 89-90 دنیای عرب مبارزه تازه ای را شروع کرد. ما هنوز شاهدیم که مردم ایران ازهرفرصتی برای ابراز خواسته های خود استفاده میکنند. مقاومتهای بعد از سرکوب جنبش مدنی سال 88 هنوزادامه دارد. روحانی در سال 92 بر موج شعارهای سال 88 رای ازمردم گرفت، شرکت میلیونی مردم و اصرار برخواسته های خود درتشییع جنازه رفسنجانی، یکی دیگر از دلایل زنده بودن جنبش سال 88 است. سخنرانی اخیر دانشجویان در هر گردهمایی انتخاباتی، فعالیت های وسیع اینترنتی و دستگیریهای مداوم، همه دال بر این دارد که جنبش دموکراسی خواهی در ایران قوی است و کار میکند. واقعیت امراینست که مردم تغییر میخواهند، آنهم یک تغییر اساسی، به جرات میتوان گفت که یک همبستگی نانوشته در میان بخش وسیعی از مردم ایران چه در داخل و چه در خارج وجود دارد و آنهم عضویت غیابی آنها در" جنبش تغییر" است. این جنبش با سرکوب، اعدام و زندان خاموش نمیشود چون ریشه در خانه ذهن مردم پیدا کرده است، آن به یک امر اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. راه درست برخورد با آن، از بین بردن و تضعیف آن نیست، بلکه راه آمدن با آن است نه در مقابل آن ایستادن. بگذارید نقش ترمز بی موقع را برای جنبش تغییر بازی نکنیم.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

عکس

وعده‌ی یارانه‎

۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
مانا نیستانی
وعده‌ی یارانه‎