close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مروری بر فقر کارگری- سه

۱۴ خرداد ۱۳۹۶
مهرانگیز کار
خواندن در ۱۰ دقیقه
مروری بر فقر کارگری- سه

حیف است از وضعیت امروز کارگران ایرانی بگویم و از ده ها رویداد سال های اول انقلاب، یکی را تصویر نکنم. نسل هائی که رویدادها را ندیده اند خوب است گاهی از آن ها با خبر بشوند. یکی را که شاهد بوده ام مثال می آورم با استفاده از کتاب "شورش" که سال ها پیش نوشته ام و نشر باران سوئد آن را چاپ و منتشر کرده است:

بوی دود و لاستیک سوخته، دوباره فضای تهران را آلوده کرد. سال 1357 نبود، سال 1360 بود. جنگ ایران و عراق ادامه داشت و تبعات ضد امریکائی گروگانگیری هم روی زندگی مردم افتاده بود مثل یک بختک نامرئی سیاسی. هنوز هم افتاده است.  این بار چه کسانی کاغذ ها و اعلامیه های حکومتی را آتش می زدند؟ این بار کارگردان صحنه چه کسی بود؟ بوی کاغذ و لاستیک های سوخته و پراکنده آشنا بود. اما انقلاب که سه سال پیش پیروز شده بود. مردم مگر همین پیروزی را نمی خواستند؟ مردان و زنان صاحب مقام دوران شاه هم که کشته و آواره شده بودند. حال سه سال پس از آن پیروزی دیگر چه می خواستند؟ چه سرنوشتی در راه بود؟

شاه در مقبره ای در قاهره خوابیده بود. جوان ها دسته دسته در جنگ پرپر می شدند. امام دلش نیامده بود تهران را بگذارد و برود قم دعا بخواند. بوی نفت هوش از کله ی حاکمان تازه وارد ربوده بود. امام شده بود فرمانده کل قوای کشوری و لشگری و صاحب یک گنج به نام ایران. دیگر چهره ها در برابراین مردسالار یگانه و بی همتا رنگ باخته بودند. سرکوب جائی برای حضور ملی گراها، لیبرال ها، مارکسیت ها، شاه دوست ها و مجاهدین خلق باقی نگذاشته بود. ان ها خرده رهبرانی داشتند که قدرت نفوذ مردمی شان به گرد پای خمینی هم نمی رسید. فقط وابستگان  حزب الله در سال 1360 موقعیت خود را تثبیت شده می دیدند. آن ها یک نماینده خدا برای خودشان روی زمین داشتند و گوش شان بدهکار صداهای مخالف نبود. باید آن ها را خفه می کردند. حقوق کارگر مرکز بحث های انقلابی، در جمع دستجات انقلابی با گرایش چپ بود. به روز کارگر در سال 1360 نزدیک شده بودیم و شیوه های سرکوب شکل های متفاوت به خود می گرفت.

حزب الله با وانت های انباشته از سنگ هر جا وجود خود را لازم تشخیص می داد می راند توی دل جمعیت و سنگباران آغاز می کرد. تماشاگرانی که سه سال پیش وسط خیابان بودند ،حالا شده بودند دائی جان ناپلئون و همه را کار غرب می دانستند، حتا حضور خودشان را در صفوف انقلابی سال 1357 . آن ها از باران سنگ و آتش که به تدریج گلوله هم ضمیمه اش شد می گریختند و خوشحال بودند که گویا مقرر شده دوباره حکومت سقوط کند. مردم بیش از این طاقت تحمل تکرار رویدادهای انقلابی را نداشتند. همین که تصور می کردند دستی از آن سوی مرزها این رویدادها را کارگردانی می کند تا اوضاع دگرگون شود، دل خوش می شدند، در خانه می نشستند به تماشای تلویزیون و سقف تحمل شان بالا می رفت.

اعتراض ها سه سال پس از انقلاب رخ می داد و بازیگران اصلی اش مجاهدین خلق بودند. پس از تظاهرات و مقاومت های مدنی زنان در سال های 57، 58 و59 این نخستین راهپیمائی ضد حکومتی بود که یک گروه سیاسی سازمان یافته و انقلابی و هوادار آیت الله خمینی، برگزار می کردند. چرخشی بزرگ در رفتار یکی از سرسخت ترین سازمان های حامی انقلاب اسلامی اتفاق افتاده بود.

در پی شکل گیری این نخستین تظاهرات حزبی ضد حکومتی که از پیش اعلام شده بود، ناگهان "شورای عالی کار" که در بخش پیشین این سلسله مطلب، ورودی به آن شد، بررسی آئین نامه شرکت زنان کارگر در تولید ملی را آغاز کرد و ضمن قلم فرسائی در مطبوعات پیرامون نقش زنان کارگر در پیروزی انقلاب اسلامی اطلاع داد "دفتر امور زنان و نوجوانان کارگر" به منظور فراهم کردن موجبات مشارکت زنان در تولید ملی و تسهیل تداوم اشتغال آنان ایجاد شده و آئین نامه مورد بررسی قرار گرفته است و طرح کاملی از آن برای تصویب به شورای عالی کار ارجاع شده است." (روزنامه کیهان، 9 /2 /1360). پیدا بود که حکومت می خواهد نمایندگی از کارگران را خود به عهده بگیرد و تشکل های کارگری را درون حکومت آرایش دهد و جائی برای دیگران باقی نگذارد.  در روز کارگر عوامل حزب الله به زور بازو و چماق راه افتادند و شدند سخنگوی مطالبات کارگران و همزمان پاسخگوی آن به ترتیبی که دستجات با گرایش چپ انقلابی، به جبر این شعار مطالباتی را رها کردند و مبارزات وارد فازهای دیگری شد. در آن روزگار انحصارگرائی حکومت در زمینه حقوق کار، بدون انتخاب شیوه های خاصی از سرکوب میسر نبود.

تحلیل گران و کارشناسان جرات نداشتند تفاسیر خود را بر همزمانی این خبر با روز کارگر که 11 اردی بهشت بود منتشر کنند. مطبوعات در انحصار حزب الله و تا حدودی در اختیار روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر بود. گروه های سیاسی متعددی اعلام کردند روز کارگر راهپیمائی خواهند داشت. آنها مسیرهای راهپیمائی را تعیین کردند.

تصویری از آن روز

آسمان تهران ابری بود. روی لبه سیمانی جوی های پر از زباله خیابان نواب که عفونت انقلاب را در دل انباشته بود، دختران جوان با شلوارهائی که عمدا آن را درز گرفته و تنگ کرده بودند تا شباهتی به شلوار زنان حزب اللهی و مجاهدین خلق نداشته باشد نشسته بودند. دختران طرفدار سازمان های چپ و مستقل مانتوهای کوتاه به تن داشتند که بیشتر شبیه پوشاک غربی بود تا مانتوی اسلامی. برخی روسری داشتند و برخی با سر برهنه حضور یافته بودند. سه سال از اعلام حجاب اجباری می گذشت و هنوز حکومت از عهده اجرای حجاب اجباری بر نیامده بود و زنان تسلیم نشده بودند.

سازمان هائی که اعلام راهپیمائی به مناسبت روز کارگر کرده بودند، فدائیان خلق (اقلیت)،مجاهدین و پیکاری ها نمی توانستند در جاهائی که اعلام شده بود هسته راهپیمائی را شکل بدهند. می خواستند فریاد بزنند و شعار بدهند، اما در برابر حزب اللهی ها که در دسته های پنج شش نفری، گاهی با تفنگ و گاهی بی تفنگ راه می رفتند، جیک نمی زدند. دختر ها نشسته بودند، پسرها ایستاده. همه خود را از هم پنهان می کردند. از هرکس سوال می شد از چه گروهی هستی؟ خاموش به پرسشگر نگاه می کرد. همین که چند نفری دور هم جمع می شدند، فورا یک ناشناس به جمع شان اضافه می شد. جمع به گمان این که همان یک نفر حزب اللهی است پریشان می شد. گاهی به اشاره یک برادر حزب اللهی، دختری چادری به جمع دخترانی که نشسته بودند و انتظار می کشیدند تا راهپیمائی را شروع کنند وارد می شد. کیف دخترها را تفتیش می کرد. دخترهای نشسته بر کناره جوی ها با نگاه مات و سرد زن مفتش را کلافه می کردند. این ها تا چندی پیش همرزم بودند. با هم در برابر لانه جاسوسی (سفارت امریکا) شعار می دادند. با هم پرچم امریکا را می سوزاندند. چه شده بود که نیمه ای داشت نیمه دیگر را تفتیش می کرد تا مبادا در روز کارگر از حقوق کارگر سخن بگویند. دختر مفتش برای اولین بار به صورت معجزه آسا طعم شیرین قدرت را می چشید و واضح بود تا پای جان این لذت را از دست نمی دهد. همرزمان سابق او بازی را باخته بودند. او برنده مسابقه بود. زیر دست برادران غیور حزب الله.

گروه های برگزارکننده روز کارگر، چهارراه نواب – آیزنهاور را مسیر راهپیمائی به مناسبت روز کارگر اعلام کرده بودند. قرار بود در مسیر نواب تا میدان جمهوری (محمد رضا شاه) پیش بروند. گروه های چهار پنج نفره حزب الله با اندام های تنومند، تمسخرکنان و تحقیرکنان در شکل پراکنده در همان مسیر در هم می لولیدند و مشتاقان راهپیمائی را متفرق می کردند. در گوشه ای از خیابان نواب به طرف میدان انقلاب، ناگهان بلوا شد. اعلامیه ای در دست یکی از منتظران دیده بودند. گاهی چند نفر روی یک نفر می افتادند و استخوان هایش را خرد می کردند. همزمان موتورسوار ها از چند سو شعارگویان به محل زد و خورد می ریختند و فریاد می کشیدند:

حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله

چهره صاحب اعلامیه زیر نقاب خون بود. دوان دوان پا به فرار گذاشت. جمعیت از هم شکافت. در گوشه چپ خیابان نواب به طرف میدان آزادی (شهیاد) جمعیت منتظر پراکنده شد. مردی فریاد برآورد:

"از این جا دور شین. جای راهپیمائی دانشگاهه. شورای عالی کار و وزارت کشور اون جا رو اعلام کرده...، نه این جا"

جمعیت به فریادهای او اعتماد نمی کرد. اندام های تنومند در دسته های پنج نفره ماهیجه نشان می دادند و خودنمائی می کردند و ترس به دل ها می انداختند. در گوشه چپ از چهارراه نواب به طرف خیابان توحید جمعیت منتظر داشت انبوه و متراکم می شد. ناگهان چندین گروه چهار پنج نفره حزب الله وارد جمعیت شدند. فریاد می کشیدند:  " چخ چخ چخ فدائی، نوکر امریکائی..."

این حربه کار خودش را کرد. جوان ها از جانیان گریختند. هر جا جمعیت دیگری شکل می گرفت، این دسته ها ظاهر می شدند. گاهی از پشت خرابه ای که از پیش آن را اشغال کرده بودند، گاهی از کوچه های فرعی.

به تدریج مهاجمان شعار تازه ای انتخاب کردند. به جمعیت های 15 تا 20 نفره که از روبه رو با آن ها مواجه می شدند می گفتند:

"پیکاری فرار کن، کارگران آمدند"

حزب الله سازمان یافته بود، ولی خلاف آن وانمود می کرد. روی دیوارهای شهر با امضای تیپ 2 از گردان 6 و مانند آن شعار می نوشت. فقط خودشان مفهوم تشکیلاتی این علامت ها را می شناختند. فردای روز کارگر، روزنامه های دربست در دست حکومت شکست گروه های مخالف را که به آن ها کافر می گفتند چنین اعلام کردند:

"دست متحد کارگران، هم چون سدی استوار در مقابل گروهک های امریکائی ایستاد و مانع از اغتشاش و آشوب آن ها شد...، از اولین ساعات صبح، کارگران و مردم مسلمان در منطقه بسیج شدند و در نتیجه گروهک های پیکار و چریک های فدائی اقلیت و راه کارگر و مائوئیست ها، نتوانستند راهپیمائی غیرقانونی را انجام دهند. میلیشیاهای گروهک های امریکائی نامبرده در گوشه و کنار خیابان جمهوری اسلامی، بدون اجازه رسمی می خواستند اغتشاش و آشوب برپا کنند. میلیشیاهای گروهک های نامبرده در گوشه و کنار خیابان جمهوری و خیابان های منشعب از آن به طور پراکنده به سر می بردند و امکان تجمع نمی یافتند. بلافاصله در ساعت 11 سران گروهک ها تصمیم گرفتند که کارگران و مردم مسلمان را در میدان جمهوری غافلگیر کنند و تظاهرات غیرقانونی خود را به میدان قزوین بکشانند. کارگران و مردم مسلمان و نیز پاسداران کمیته های انقلاب اسلامی، از تغییر مکان تظاهرات غیرقانونی مزدوران امریکائی مطلع شدند و بلافاصله خود را به میدان قزوین رساندند. در میدان قزوین حدود 500 نفر گروهک های امریکائی نامبرده تجمع کردند و پاسداران ناگزیر به استفاده از گاز اشک آور شدند و پس از متفرق شدن مزدوراان امریکائی و فرار آن ها به خیابان های اطراف، کارگران جمعی از گروهک های نامبرده را دستگیر کردند و ده ها تن از آنان توسط کارگران و اهالی میدان قزوین دستگیر و تحویل مقامات قضائی شدند."

در یک جمعبندی، شیوه های سرکوبی کارگران و انکار منزلت انسانی و حقوق اعتراضی آن ها به شیوه های سرکوب زنان در سال 57 بسیار شباهت داشت. اعتراض مدنی زنان به حجاب اجباری را با نیروی سازمان یافته زنان با حجاب سرکوب می کردند و اینک برگزاری روز کارگر را به خون می کشیدند و اعلام می کردند، کارگران شریف حزب اللهی گور مزدوران امریکا را کنده اند.

کار سرکوبی کارگران و زنان را ابتدا جماعات در استخدام حکومت نوپدید پیش بردند. هر معترضی را امریکائی و مزدور امریکامی خواندند. آن شیوه در طول زمان سازمان یافته تر و مدرن تر شد. با همین شیوه امکانات استفاده از حقوق صنفی و سندیکائی را از کارگران گرفتند. شورای انقلاب از همان آغاز و شورای عالی کار مصوبات و آئین نامه هائی را از تصویب گذراندند که تشکل های کارگری یکسره حکومتی شده و سرکوبی کارگران معترض به کارگردانی سازمان های دولتی کارگری و پلیس صورت عادی به خود گرفته است. هنوز هرگونه حق خواهی کارگری به همسوئی با امریکا ترجمه می شود. حکومت با قانون گذاری های ضد مردمی و با بی اعتنائی نسبت به تعهدات بین المللی، کار را پیش برده است.

ادامه دارد...

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

جی جی بوفون؛ اسطوره‌ای نزدیک به عدد آووگادرو

۱۴ خرداد ۱۳۹۶
گفتگوی ورزشی
خواندن در ۷ دقیقه
جی جی بوفون؛ اسطوره‌ای نزدیک به عدد آووگادرو