close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مروری بر فقر کارگری-هفت

۲۶ خرداد ۱۳۹۶
مهرانگیز کار
خواندن در ۷ دقیقه
مروری بر فقر کارگری-هفت


در زندگی حرفه ای که بلافاصله پس از پایان دوران دانشجوئی وارد آن شدم، سروکارم با مناسبات کارگر و کارفرما و اشنائی با قوانین ناظر بر آن ها در تئوری و عمل بود. در سال های دهه 50-40  دوران آموزشی خاصی را که وزارت کار برگزار می کرد گذراندم و "بازرس" کار شدم. وظیفه داشتم به کارگاه ها و کارخانه ها با ارائه کارت بازرسی مراجعه کنم و این مراکز را از حیث ایمنی کار مورد بررسی قرار داده و برای واحد متصدی ایمنی در وزارت کار گزارش بنویسم. به سرعت به این حوزه کاری علاقه مند شدم و ضمن بازرسی از واحدها بسیار آموختم. علت ورود به پیشینه کاری این است که روشن کنم پیش از انقلاب زنانی که خود داوطلب بودند، برای ورود به حوزه های کاری به شدت مردانه (از حیث فرهنگی) با مشکل خاصی روبه رو نمی شدند. زن جوانی بودم و بی حجاب به این واحدها تنها مراجعه می کردم و از سوی مدیران و کارگران نسبت به من که حضورم البته برای شان تازگی داشت، مورد بی اعتنائی یا بی احترامی و تمسخر قرار نمی گرفتم. ابتدا نگران بودم و به سرعت متوجه شدم جامعه کارگری که به سنتی بودن شهره است، از حضوربازرس زن شگفت زده نمی شود و با نزاکت پرسش ها را پاسخ می گوید. این نخستین تجربه ام بود در کشوری که همه می گفتند جامعه آماده پذیرش زنان در مشاغل خاص نیست. بعدها در حرفه وکالت هم بارها این ویژگی رو به رشد را در حکومت دینی تجربه کرده ام.

بگذریم و دمی فراموش کنیم بلائی را که به بهانه انقلاب و اسلام بر ما نازل کردند. حال پنجاه سال پس از آن، موضوع جنسیت در محیط کار به معضل پیچیده ای تبدیل شده که حتا مدیران انقلابی و دینی کشور از عهده رفع یا تعدیل آن بر نمی آیند.

دو رویداد معدن  یورت  و ساختمان پلاسکو اهمیت ایمنی محیط کار را به قدر کافی روشن کرد.  زخمی بر دل ها نشست که مرهم نهادن بر آن دست کم کار مردان شهرداری کنونی و بنیاد ذیربط با آن نیست. مالک غاصب را که بنیاد است چه غم از پاسخگوئی که قوه قضائیه یار غارش است و شهرداری را چه غم از خشم مردم که فعلا رخصت ظهور ندارد . خانواده های کارگران معدن و کسبه پلاسکو اگر تا پایان عمر هم بدوند برای دادخواهی و جبران خسارات، تا این ملک است و این روزگار چیزی دست شان را نمی گیرد.

از این هم بگذریم و برویم دنبال گونه های مشخصی از فقر کارگری که موضوع مطرح در این سلسله یادداشت هاست.

به موجب قانون کار، حفظ و حراست از جان کارگر در ارتباط با محیط کار تکلیف کارفرما از یک سو و وزارت کار از سوی دیگر است. به این معنا که برای حفظ ایمنی در کارهای گوناگون که کارگر موظف به انجام آن است، ضروری است دستورات تخصصی ایمنی به کارفرما ابلاغ شده و بلافاصله پس از تاسیس، بازرسی های فنی لازم انجام شده باشد. پس از آن بازرسان کار باید در مراحل گوناگون برحسب دستور اداری وزارت کار، وضعیت ایمنی را به نوبت هر چند یک بار از نزدیک مشاهده کرده و در صورت لزوم به کارفرما تذکر بدهند تا رفع کند. عدم اجرای توصیه های ایمنی می تواند به تعطیلی کارگاه یا کارخانه منجر بشود.

از بازرسی های دولتی که بگذریم چنانچه کارگران از تشکل های صنفی مستقل و نیرومند برخوردار باشند، بازرسی کار مثلا در مراکزی مانند معدن یورت، در انحصار وزارت کار نیست. بلکه سندیکاهای کارگری و تشکل های صنفی نیز مداخله می کنند و به دو صورت ایمنی کارگر را در دستور کار قرار می دهند. این نهادها بازوهائی دارند که ترکیبی است از پزشکان و کارشناسان ایمنی صنایع. برای پیشگیری از فاجعه، این ها از مراکز کارگری بازدید می کنند و کاستی ها را با وزارت کار در میان می گذارند. وزارت کار نمی تواند نسبت به این گزارش ها بی اعتنائی کند. در نتیجه اگر نقصانی در بازرسی نهادهای وزارت کار وجود داشته باشد و برای مثال بازرس یا غیرمسئولانه گزارش نویسی کرده یا از کارفرما رشوه اخذ کرده و گزارش را مناسب خواست او نوشته است، بازرسی بازوهای سندیکائی، آن گزارش های غیرواقعی را بی اعتبار می کند و وزارت کار مجبور است موضوع را جدی بگیرد و کارفرما ناگزیر از اصلاح وضعیت نابسامان ایمنی است. این که ایران به گونه ای که در بخش های پیشین شرح داده شد، فعالیت سندیکائی و ایجاد تشکل های مستقل کارگری را ممنوع کرده واز طرفی پیمان نامه ملحق به عضویت در سازمان جهانی کار را که به حق سندیکا و تشکل های مستقل کارگری پرداخته،ا مضا نکرده ، از درجه ایمنی محیط کار می کاهد. کیست که نداند فساد حکومتی همه جا در کار است و صحت و صداقت برخی گزارش های بازرسان کار یا شهرداری، البته محل تردید است.

اما در سال هائی که به کارگاه ها و کارخانه های فعال در تهران و حومه تهران رفت و شد داشتم، ویژگی دیگری هم نظرم را جلب کرد. این ویژگی از نگاه من که جوان بودم و خیلی دوست داشتم در حوزه های کاری مفید واقع بشوم، رفتار کارگرانی بود که اساسا استفاده از وسائل ایمنی را لازم نمی دانستند. به آموزش نیاز داشتند. به توصیه های ایمنی پوزخند می زدند. کلاه ایمنی کنار دست شان بود، ولی بدون پوشیدن آن جوشکاری می کردند و چشم ها را در معرض اشعه و جرقه های ساطع از جوشکاری، قرار می دادند. از آن ها که می پرسیدم چرا برای بینائی خود دل نمی سوزانند، می گفتند:  خواهرم، مگر خدا نخواهد. وگرنه با این کلاه و محافظ  هم چشم کور می شود.

بیش از آن به چشم می دیدم کارگرانی را که از یکی از درمانگاههای سازمان بیمه های اجتماعی (تامین اجتماعی کنونی) همراه با همسر خود بیرون می آمدند و بلافاصله کپسول ها و قرص هائی را که من در جریان خرید آن ها از خارج بودم و می دانستم برای برخی، هر دانه 7 دلار پرداخت شده بود، می ریختند توی جوی آب کنار درمانگاه و می گفتند این ها یک مشت آب نبات است که دردی از ما دوا نمی کند. دولت برای ما حاضر نیست دیناری بپردازد.

این ویژگی های فرهنگی که بخشی ریشه در خرافات داشت و بخشی ریشه در نارضایتی تاریخی از حکومت ها، در ناامن شدن زندگی کارگران از نظر بهداشتی، نقش و تاثیربر جا می گذاشت. نمی دانم در این زمانه وضع چگونه است. آیا این ویژگی زیر سلطه حکومت دینی تقویت شده یا تضعیف؟

کارگران زن هرچند در معرض خطرهای محیط کار بودند، ولی شکل خطرها متفاوت بود و به سهولت از وسائل ایمنی استفاده می کردند. اما در جمع کارگران زن، آن چه نگران کننده به نظر می رسید امتناع آن ها از شرکت در جلسات کارگری بود که در ساعات پس از کار، هفته ای یک بار تشکیل می شد. در این جلسات کارگران دور هم می نشستند و مشکلات زندگی حرفه ای خود را با توجه به قوانین به بحث می گذاشتند. سپس گزارش می نوشتند و در موقع مناسب نارسائی ها را با کارفرما در میان می نهادند. البته  فقط در کارخانه ها یک چنین ساز و کاری جریان داشت و کارگاه ها فاقد این سازوکار بود.

کارگران زن به درستی در پاسخ به پرسش ها که چرا در جلسات کارگری محل کارتان شرکت نمی کنید؟ توضیح می دادند که ما وقتی به خانه می رویم، تازه باید برای خانواده شام شب تهیه کنیم. مردها این گرفتاری را ندارند و پس از کار می توانند وارد فعالیت های اجتماعی بشوند و در جلسات کارگری هم شرکت کنند.

این عذر موجه، زنان شاغل در سراسر جهان را می تواند تحت تاثیر قرار دهد و آن ها را از حق خواهی دور نگاه دارد. ولی همان زمان سازمان مددکاری اجتماعی برای ایجاد انگیزه و شور و شوق در کارگران زن، تعدادی مددکار اجتماعی را برای نشست و برخاست با کارگران زن به مراکز کارگری دو جنسی اعزام می کرد تا شنونده دلائل امتناع آن ها از شرکت در جلسات بشوند و راهکارهائی را توصیه کنند و همچنین زیان های عدم شرکت زنان را در جلسات به آن ها تفهیم کنند. این تدابیر ثمر می داد، هرگاه تداوم می یافت و انقلاب اسلامی تیشه به ریشه هائی که داشت جان می گرفت نمی زد. در این باره هم نمی دانم در حال حاضر آیا نهادهای مدنی یا دولتی به این معضل جدی در زندگی حرفه ای کارگران زن می پردازند یا آن را به حال خود رها کرده اند. عدم شرکت زنان در جلسات کارگری باعث می شود تا مشکلات خاص شان در ارتباط با جنسیت و بسیار تعدی ها به لحاظ جنسیت شنیده نشود.

ایمنی محیط کار موکول به این است که:

1 – کارگران از تشکل های مستقل و سندیکا برخوردار باشند.

2 – کارگران از داده های علمی و صنعتی برای تامین بهداشت و ایمنی کار استقبال کنند.

3 – وزارت کار موضوع را جدی بگیرد.

4 – مردان و زنان کارگر به صورت برابر ضرورت شرکت و حضور خود را در محافل و جلسات کارگری درک کرده باشند.

5 – مردان کارگر، زنان کارگر را به شرکت در جلسات کارگری تشویق کنند و در تامین شام خانواده آن ها را یاری دهند.

ادامه دارد

   

ثبت نظر

استان‌وایر

روش یک راننده تاکسی کرج برای ترویج کتابخوانی

۲۶ خرداد ۱۳۹۶
خواندن در ۱ دقیقه
روش یک راننده تاکسی کرج برای ترویج کتابخوانی