close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

روز اشک و سرود در سانتیاگو:‌ در شیلی به یاد ایران

۲ آذر ۱۳۹۸
آرش عزیزی در دهکده جهانی
خواندن در ۸ دقیقه
اعتراضات در شیلی پس از یک‌ماه با وجود کشته شدن ۲۰ نفر همچنان ادامه دارد
اعتراضات در شیلی پس از یک‌ماه با وجود کشته شدن ۲۰ نفر همچنان ادامه دارد
میدان کرامت سانتیاگو مرکز اعتراضات است
میدان کرامت سانتیاگو مرکز اعتراضات است
«سلامت در خیابان» یک کلینیک سیار نزدیک میدان کرامت است که داوطلبانه به زخمی‌های تظاهرات کمک می‌کند
«سلامت در خیابان» یک کلینیک سیار نزدیک میدان کرامت است که داوطلبانه به زخمی‌های تظاهرات کمک می‌کند

ایران در سال‌های اخیر بارها و بارها صحنه اعتراض بوده: ۱۸ تیر ۷۸، خرداد ۸۸، دی‌ماه ۹۶ و حالا اعتراضات آبان ۹۸. اما همزمانی اعتراضات در دیگر کشور‌ها با اعتراضات آبان ۹۸ ایران، آن را را از اعتراضات قبلی ایران متمایز می‌کند. این یعنی می‌توان امیدوار بود که مردم ایران در جدال‌ خود با فساد و فقر و دزدی و دیکتاتوری؛ تنها نیستند. «آرش عزیزی»، خبرنگار؛ در سفری ده روزه از اعتراضات شیلی، هنگ کنگ و لبنان برای ایران‌وایر گزارش تهیه می‌کند.​

سفری به شیلی به یاد اعتراضات ایران. این کوتاه‌ترین راه معرفی سفرم به کسانی است که در مورد آن پرس و جو می‌کنند.

بامداد پنجشنبه در حالی به سانتیاگو، پایتخت شیلی،‌ رسیدم که اعتراضات پس از یک ماه و با کشته شدن بیش از 20 نفر همچنان به قوت خود ادامه داشتند. قرار بود اعتراضات از ساعت پنج عصر آغاز شوند و من با چند نفر از فعالان مدنی حوالی همان ساعت در میدان کرامت (میدان ایتالیای سابق‌) که مرکز اعتراضات است، قرار داشتم. هتلم هم در همان نزدیکی بود. چند دقیقه مانده ساعت چهار راهی میدان شدم تا کمی زودتر آن‌جا باشم اما هنوز چند قدم از هتل دورتر نشده بودم که دیدم چند صد متر مانده به میدان هوا پر از گاز اشک‌آور است جوری که نفس کشیدن دشوار بود. پلیس ضدشورش، که داستان خشونت‌هایش این روزها مدام در رسانه‌های جهان مطرح می‌شود، پیش از جمع شدن تظاهرکنندگان دست به حمله با شلیک آب و گاز اشک‌آور زده بود. تظاهرکنندگان و پلیس در حال نبرد و گریز با یکدیگر روی پل پیو نونو بودند که جنوبش میدان کرامت است و شمالش چند دانشگاه از جمله دانشکده حقوقِ «دانشگاه شیلی» و دانشکده حقوقِ «دانشگاه آندرس بلو» که پایگاه بعضی معترضین است.

مشخص بود که بعضی از معترضین وارد فاز برخورد با پلیس شده‌اند. اقلیتی بودند که جدول و آسفالتِ جاده را خرد می‌کردند تا با سنگ‌ریزه‌های آن به پلیس حمله کنند. اما بیشتر معترضان، دنبال روش‌های صلح‌آمیز بودند‌ و معلوم بود اصلا قصد درگیری ندارند. از جمله خاویرا و یانینا که به ترتیب معلم مهد کودک و دبستان بودند. با هم همراه شدیم و چند بار عقب و جلو رفتیم و در همین حال با آن‌ها گفتگو کردم.

خاویرا گفت: «ساعت چهار است و خیلی زود است و حمله را شروع کردند. با این‌که همه خیلی آرام بودند.» از او در مورد خواست‌های جنبش پرسیدم که گفت: «بیمه بهداشت همگانی،‌ آموزش رایگان، آب عمومی که دولت آن‌را تضمین کند.» (خصوصی‌سازی آب توسط دولت پینوشه که باعث گران شدن قیمت مصرف آب برای مردم شد سال‌ها است از نکات مورد اعتراض چپ‌ها بوده است.) خاویرا در مورد وعده قانون اساسی جدید هم گفت «آغاز خوبی»‌ است اما مبارزه باید ادامه داشته باشد تا قانون اساسی جدید شامل تمام خواست‌های مردم شود، از جمله مسائلی مثل حقوق هم‌جنس‌گرایان یا حقوق بومیان.

معلوم بود دوستش، یانینا، سیاسی‌تر است و او در این مورد بیشتر تاکید داشت و گفت «مبارزه حتما باید ادامه داشته باشد.» یانینا و خاویرا می‌گفتند دولت راست‌گرای رئیس‌جمهور فعلی، پینیرا، باید کنار برود و اما دولت چپ‌گرا هم که سر کار آمد تنها با نیروی مردم در خیابان است که رسیدن به خواست‌ها ممکن است. بین یانینا و خاویرا که دوستان نزدیک هستند تفاوت‌هایی وجود دارد و بین تظاهرکنندگان نیز. مثلا با این‌که بیشترشان طرفدار دولت اوو مورالس که در کودتا سرنگون شده، هستند بعضی‌ها می‌گویند او هم زیادی سر کار مانده بود. اما یک نقطه اشتراک همه این است که می‌گویند برای تغییر باید در خیابان ماند.

برای ورود به میدان از یانینا و خاویرا جدا شدم و بالاخره پس از چند بار عقب‌گرد توسط پلیس با جمعی از معترضین از روی پل گذشتم و وارد میدان شدیم. عینک‌های ویژه گاز اشک‌آور از یک سو و بطری‌های آب و سرکه از سوی دیگر برای معترضین تهیه شده بود تا جلوی آثار گاز اشک‌آور گرفته شود. من قبلا تجربه این گاز را در ایران، ترکیه و کانادا داشتم و به آن عادت کرده بودم اما برای چند نفر این اولین‌بارشان بود و با حمله سراسیمگی (پنیک) مواجه شدند. با این همه معترضین به یکدیگر کمک می‌کردند و معلوم بود که با گذشت این همه مدت دیگر یاد گرفته‌اند چطور از پس پلیس بربیایند. با دو دختر نوجوان نوزده ساله صحبت کردم که انگار از این همه حمله کک‌شان هم نمی‌گزید. به من گفتند هر چه باشد این دبیرستانی‌ها بودند که جنبش را آغاز کردند. نکته قابل توجه این بود که این نوجوانان نیز بر خواسته‌های عمومی جنبش تاکید داشتند اما خیلی قوی‌تر از یانیا و خاویرا هرگونه همراهی با احزاب موجود و حتی حزب کمونیست که رهبرانی جوان و برخاسته از جنبش دانشجویی دارد، رد می‌کردند.

رنگ چپ‌گرایانه اعتراضات در شیلی بر کسی پوشیده نیست. نه فقط ریاست‌جمهوری پینیرا و دوران دیکتاتور راست‌گرا، پینوشه،‌ مورد اعتراض مردم است که آثار هنری چهره‌های تاریخی حزب کمونیست همچون ویکتور خارای خواننده و پابلو نرودای شاعر در این اعتراضات مورد استفاده مردم قرار گرفته است.

اتفاقا ترانه‌هایی مثل «مردم متحد» که نسخه فارسی‌اش به نام «برپا خیز، از جا کن» در ایران و خیلی سایر کشورها معروف است و «بلا چائو»ی ایتالیایی باعث شده‌اند ایرانیان و بقیه جهانیان بتوانند با جنبش شیلی رابطه برقرار کنند. اما در ضمن روحیه‌ای پوپولیستی بین مردم وجود دارد که باعث می‌شود تمام احزاب و از جمله احزاب چپ را رد کنند. بخصوص به این خاطر که میشل باشله، رئیس‌جمهور قبلی از حزب سوسیالیست، در زمان خودش نتوانست به خیلی از وعده‌های مردم برسد. این گفته قدیمی که تمام احزاب و سیاستمداران بد و فاسدند را بارها شنیدم. بخصوص از جوان‌ترها.

در جنب تظاهرات با اسوالدو هولشتاین، وکیل مدافع ۴۶ ساله و از اعضای حزب کمونیست، نیز گفتگو کردم. اسوالدو متوجه بغرنجی‌های گرایش پوپولیستی جنبش بود و گفت حزبش می‌کوشد شانه به شانه مردم حرکت کند و آن‌ها را به سمت شکست دولت سوق دهد. او به این واقعیت اشاره کرد که حتی وقتی به تمام احزاب دشنام داده می‌شود بعضی چهره‌های حزب کمونیست هستند که فرای تحزب، توسط مردم به عنوان چهره‌های مردمی شناخته می‌شوند. اسوالدو از شباهت‌های اوضاع شیلی با اسپانیا گفت. در آن‌جا نیز جنبش پوپولیستی که منجر به تشکیل حزب «پودمودس» شده بود پس از مدتی وارد ائتلافی عمده با حضور حزب کمونیست شد. اسوالدو البته از معدود کسانی بود که از اعتراضات ایران شنیده بود و از طریق ایران‌وایر با مردم ایران اعلام همبستگی کرد.

تعجب کردم که کسانی مثل خاویرا و یانینا که به نظر آگاه می‌آمدند، خبری از اعتراضات ایران نداشتند. اما خیلی زود فهمیدم این نکته رایجی میان تظاهرکنندگان است و علتش خیلی عجیب نیست: در این روزها مردم از اخبار و تلویزیون‌های رسمی دوری می‌کنند و هم و غم‌شان اوضاع شیلی است و به این خاطر کمتر توجهی به جنبش‌های دیگر در سراسر جهان دارند. با این‌که مثلا در هنگ کنگ یک گردهمایی اعتراضی توسط گروه‌های چپ آن شهر در مقابل کنسولگری شیلی سازمان‌دهی شده بود. این‌که در شیلی کار به برگزاری آکسیون مقابل سفارت ایران یا چین برسد فعلا بعید به نظر می‌رسد.

تقریبا با هر نفری که صحبت کردم یادآوری کردم که در ایران در عرض همین چند روز بیش از ۲۰۰ نفر کشته شده‌اند. برای خیلی از جوان‌ها چنین چیزی غیر قابل تصور بود. یکی از آن‌ها که شناخت بیشتری از دنیا داشت گفت: «ما همیشه مبارزه مردم ایران برای دموکراسی را دنبال کرده‌ایم.»

اسم او بنجامین بود. این دانش‌آموز ۱۷ ساله از داوطلبین گروه «سلامت در خیابان» است، گروهی که کلینیکی سیار در نزدیکی میدان کرامت درست کرده‌اند و به زخمی‌های تظاهرات‌ها کمک می‌کنند. برای رسیدن به کلینیک با فیزیوتراپی به نام فلیپه آلفارو که از قبل با او قرار داشتم همراه شدم. کلینیک جایی قرار گرفته بود که به آن «کوچه مرگ» می‌گفتند چرا که خیلی از معترضین زخمی در حالت‌های فجیع به آن‌جا می‌آمدند. برای رسیدن به آن باید از زیر حمله پلیس می‌گذشتیم. وقتی بالاخره به آن‌جا رسیدم با فلیپه، دکتری به نام خوآن که رئیس مجموعه بود و بنجامین گفتگو کردم. خوآن و فلیپه تاکید داشتند که فرق‌شان با نیروهای صلیب سرخ، که آن‌ها هم در تظاهرات حاضر بودند، این است که ارتباط مستقیم‌تری با جنبش‌های مردمی دارند. می‌گویند که توحش و خشونت پلیس آن‌ها را غافلگیر کرده و از بدترین انتظارات‌شان نیز بدتر بوده است.

با بنجامین هم در همین جمع صحبت کردم. او بر خلاف بیشتر کسانی که در تظاهرات دیدم انگلیسی را خیلی خوب صحبت می‌کند. می‌گوید که انگلیسی را از پدرش که در ارتش بوده یاد گرفته. می‌گوید به این خاطر به جنبش پیوسته که می‌بیند برای مردم هم‌طبقه او اوضاع بد است و مدام هم بهتر که نمی‌شود هیچ، بدتر هم می‌شود. نکته‌ای که مشابه آن‌را از خیلی‌ها شنیدم.

در «کوچه مرگ» شاهد صحنه‌های دردناک بسیاری از تظاهرکنندگان زخمی بودیم. اما در عین حال روحیه بچه‌های تیم «سلامت در خیابان» بخیلی خوب ود و مدام با یکدیگر شوخی می‌کردند. معلوم بود در بین‌شان دوستی‌ها و روابطی هم شکل گرفته استو

در میدان کرامت هم از این دوستی‌ها بسیار می‌دیدم. حالت غریبی بود که فرار از دست پلیس و گاز اشک‌آور ناگهان جای خود را به رقص و آواز و موسیقی می‌داد. از صحنه‌های به‌یادماندنی این روز شلوغ برایم رقص دو مرد هم‌جنس‌گرا بود که انگار از کانیسترهای گاز اشک‌آوری که همان نزدیکی فرو می‌افتاد، نیز ترسی نداشتند. داستان اعتراض و انقلاب همین است؛ شادی و شعف برای دنیایی جدید و مبارزه بی‌امان برای رسیدن به آن.

مطالب مرتبط:
«آرش عزیزی»؛ در دهکده جهانی

ایران در دهکده جهانی:‌ معترضان چه می‌خواهند؟

اتحاد مردم ایران، عراق و لبنان در یک طوفان توییتری؛ نوشتن از درد مشترک

هم سرخ و هم سیاه، یادآور خون و اشک اعتراض‌ها؛ در شیلی به یاد تهران

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

آذری جهرمی؛ توییت غیرقابل باور در زمان قطع سراسری اینترنت در ایران

۲ آذر ۱۳۹۸
پشت صحنه یک توییت
خواندن در ۳ دقیقه
آذری جهرمی؛ توییت غیرقابل باور در زمان قطع سراسری اینترنت در ایران