close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

یادداشت حبیب حسینی‌فرد درباره یادآر، کار جدید محسن نامجو

۱ دی ۱۳۹۸
حبیب حسینی‌فرد
خواندن در ۳ دقیقه
یادداشت حبیب حسینی‌فرد درباره یادآر، کار جدید محسن نامجو

همیشه عقربه انتظارها لنگ است؟

"یاد آر" یک بار ترجیع‌بند شعری شد که دهخدا اسفند ۱۲۸۷، دو سالی پس از امضای قانون مشروطیت در رثای جهانگیرخان صوراسرافیل، صاحب امتیاز و نویسنده روزنامه روشنگر و پرتاثیر دوران مشروطیت سرود. صوراسرافیل دو سالی پس از امضای قانون مشروطیت، یعنی در تیر ۱۲۸۷، پس از به توپ بسته‌شدن مجلس توسط محمدعلی شاه بازداشت شد و به قتل رسید.

دهخدا در شعر "یاد آر، ز شمع مرده یادآر" از قول صوراسرافیل فردای روشن و رویاگونه‌ای را تصویر می‌کند و خواننده را فرامی‌خواند که در آن فردا یاد افتادگان راه آزادی و از جمله صوراسرافیل را هم زنده بدارند و ارج نهند:
ای مرغِ سحر! چو این شبِ تار
بگذاشت ز سر، سیاه‌کاری،
وز نفحه‌ی روح‌بخشِ اسحار
رفت از سرِ خفتگان، خماری،
بگشود گره ز زلفِ زرتار
محبوبه‌ی نیلگونْ عماری،
یزدان به‌ کمال شد پدیدار
و اهریمنِ زشت‌خو حصاری،
یادآر ز شمعِ مرده! یادآر!

دهخدا در فاصله ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که دمکراسی نیمه‌بند در ایران حاکم است زنده بود ولی جایی قید نکرده که شب تار مورد نظرش به سر آمده و حالا زمان به یادآوردن صوراسرافیل‌ و صوراسرافیل‌هاست.
بعد هم که سال ۱۳۳۲ می‌آید و انسداد دوباره و ...

۶۸ سال بعد از یادآر دهخدا، یعنی در سال ۱۳۵۵، شرایط در داخل ایران به سان وضعیت راحتی (سوئیس) که دهخدا در آن شعر یادآر را سرود نیست. یاد آر حالا به نوعی دیگر به شعر سایه راه می‌یابد. او یاد عارف را بهانه می‌کند تا جور روزگار و فضای بسته انسداد و استبداد را به تصویر بکشد و هم نوید فردایی رویایی و بهشت‌آسا را بدهد که ایجادش مدیون رنج و آلامی است که عارف‌ها کشیده‌اند و باید یاد عارف و عارف‌ها را در آن آینده گرامی داشت
ای بلبلان ، چون در این چمن وقت گل رسد زین پائیز یاد آرید
چون بردمد آن بهار خوش درکنار گل ، از ما نیز ، یاد آرید

سایه انقلاب ۱۳۵۷ را به غلط پایان پاییز و آن شب سیاه گرفت: بانگ خروس از سرای دوست برآمد/ خیز و صفا کن که مژده سحر آمد/ چشم تو روشن، باغ تو آباد/ همت حافظ به همره تو/ که دست به کاری زدی و غصه سرآمد. یا "ایران ای سرای امید، بر بامت ..." تا سروکارش به زندان جمهوری اسلامی افتاد و دید که سحری در کار نیست. دوباره به همان بیتی وفادار شد که اتفاقا در همان آلبوم به یاد عارف، شجریان روی حنجره‌ خود قلت می‌دهد: گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز/ که هست در پی شام سیاه صبح سپید. و نیز به این باور رسید که رسیدن، هنر گام زمان است و گام‌های زمان هم البته آهسته و سنگین می‌روند و به قول غزلسرای دیگر(حسین منزوی)، همیشه عقربه انتظارها لنگ است.

حالا متاثر از اعتراض‌ها و کشتارهای آبان ۱۳۹۸ محسن نامجو روایت دیگری از یاد آر را به موسیقی درآورده است تا اندوه کشتگان را تصویر کند و روزی رویایی را در چشم‌انداز نوید دهد، روزی که بتوان یاد آنها را به سبب رنج و حرمان و جانی که در این راه نهاده‌اند به درستی ارج نهاد:
اما نرود یادت.../ آن روز که خندانی/ آن روز که از شادی/ باران بهارانی/ آن روز که آزادی / آن روز که: -باور کن!/ آن روز که شوریده، رقصنده‌ی میدانی/ آن روز که خون ارزان بر خاک نمی‌ریزد/ آن روز که جان جان جان... با قهقهه می‌خوانی/ آن روز که: -ما بردیم!/ بزم‌ست به برزن‌ها/ می‌چرخی وُ پاکوبان/ غرق بوسه‌بارانی/ آن روز که نزدیک‌ست/ آن روز که یادش خوش: آغوش پس از آغوش.../ ریسه‌‌های طولانی...
آن روز ولی از ما یادی به میان آور

به رغم دهخدا و سایه و نامجو، اما چشم‌اندازی رویایی در کار نیست، و نباید هم منتظرش ماند، چرا که یاد همه افتادگان و رنج‌دیدگان راه رهایی و آزادی تعلیق به محال می‌شود، چنان که از مشروطیت تا کنون شده است. همین که کشور از سقوط به انحطاط کاملی که در کمینش نشسته به درآید، و مدیریتی مبتنی بر مشارکت عمومی شکل بگیرد که اولین قدم‌ها را برای گشودن معضلات انباشته‌شده و بی‌سابقه بردارد، باید غنیمت گرفت و یادها کرد از شمع مرده و شمع‌های مرده و یاد آورد آن خسته را، آن مرغ پر بسته را ...

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

بختیار رحیمی با تودیع قرار وثیقه آزاد شد

۱ دی ۱۳۹۸
خواندن در ۱ دقیقه
بختیار رحیمی با تودیع قرار وثیقه آزاد شد