close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست

۳ دی ۱۳۹۸
بلاگ معلمان
خواندن در ۳ دقیقه
دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست

به دنبال اتمام دوره محکومیت و آزادی «عبدالرضا قنبری» معلم، مترجم و شاعر از زندان گروهی از معلمان با نوشتن یادداشت، به استقبال از آزادی او رفته‌اند. یادداشتی که در ادامه خواهید خواند نوشته «عزیز قاسم زاده» سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان به مناسبت آزادی عبدالرضا قنبری است.

 

عبدالرضا قنبری معلم؛ شاعر، مترجم و منتقد ادبی پس از قریب به ده سال زندان، روز دوم دی ماه با اتمام حکمش زندان را بدرود گفت. شاید عبدالرضا قنبری به معنای مصطلح و رایجش نه کنشگر سیاسی باشد و نه فعال صنفی. حوزه نفوذ و تاثیر او به طور تخصصی ادبیات ایران است.

نگارنده این توفیق را داشتم که آثار زیبایی چون «مثل ماهی»و «من از یلدا نمی ترسم»را با شعر او بخوانم. با این وصف او در ترجمه هم آثار ارزشمندی چون «دوستت دارم و بقیه خودش می آید» از نزار قبانی را برای نخستین بار ترجمه و روانه بازار کرده است. مقالات متعدد او در نشریات معتبر ادبی به طبع رسیده است.

اما نکته جالب توجه در زندگی او این است که با وجود مصائب بی شماری که سالها گریبان او را گرفت و او را از محیط مدرسه به زندان کشانید، رضایت‌مندی توام با ریاضت ورزی اوست. قنبری نه هیچ گاه سرخورده و مایوس شد و نه از سرنوشت مغمومش دچار افسردگی و یا عصیان عاطفی شد.

او در زندان هم از نوشتن دست نکشید و در حوزه تخصصی‌اش ادبیات؛ کوشش‌های محققانه‌ای ورزید که منجر به انتشار برخی کتاب‌ها از جمله: «کند و کاوهای ادبی»، «مار مرد(بررسی قیام کاوه نخستین جنبش اعتراضی ایرانیان)» و «غریبه‌ای در قونیه» شد.

او به معنی واقعی کلمه بنده راضی خداست. لبخند هرگز از لبانش رخت بر نمی بندد. اهل هیاهو نیست. کمترین تفرعنی در منش و سخن ندارد. اهل تحسر نیست. لحظه‌ها را غنیمت می‌شمارد. از کسی توقعی ندارد‌. با وجود ظلم‌های رفته، اهل شکوه و شکایت نه از دوست است و نه دشمن و همه این‌ها هرگز به معنی تسلیم پذیری‌اش نیست.

او در برابر ستم و ظلم هیچ گاه سر خم نکرد. هرجا که قرار بود از مظلومی دفاع کند هرگز اهل محاسبه و محافظه کاری نبود تا مبادا در سرنوشتش اثر سو داشته باشد. از طرفی اهل هیاهوی رسانه‌ای هم نیست. با این حال اگر او روزی قفل زبان را از در بسته  خاطراتش بگشاید، شاید آن‌گاه در قضاوت ما نسبت به برخی چهره‌های مشهور، اندکی تجدید نظر کنیم.

پروپاگاندای رسانه، اهل چهره سازی است. خودی و غیرخودی را تنها حکومت ترویج نمی‌کند. منتقدان حکومت، گاهی بیش از حکومت به این آپارتاید عقیده مندند. از همان رو پس از ۸۸ بارها از چهره‌های زندانی مطلوب خود یاد می‌کردند. اما حاضر نمی‌شدند یادی از عبدالرضا قنبری داشته باشند‌.

حال آنکه شرایط و موقعیت زندانی قنبری بسیار دشوارتر از پاره‌ای از چهره‌های مشهور زندانی بود. اما چون قنبری حاضر به تن دادن به دو گانه اصلاح طلب - اصولگرا نبود، می‌بایست رنج مضاعفی را طی طریق می‌کرد تا از شرافت استقلال فکری وعقیدتی‌اش دفاع کرده باشد‌.

او مطلقا به هیچ گروه و دسته و حزب و جریان سیاسی، نه سمپاتی داشت و نه عضویت. او خادم ادبیات ایران بود. افسوس که قدر این سرمایه معنوی را ندانستیم.

آزادی عبدالرضا قنبری را خدمت ایشان و خانواده محترم‌شان به ویژه همسر رنج دیده و نستوه‌شان «سرکار خانم سکینه حبیبی» خجسته باش می‌گویم.

امیدوارم جامعه ایران زین پس از این سرمایه معنوی خود بیش از پیش سود ببرد. او بسیار دیر به جامعه ایران زمین پس از سال‌های طولانی زندان برگشته است. اما باید از این ظرفیت ادبی بهره وافی و کافی را ببریم. آن‌گونه که در عنوان این یادداشت از سعدی افصح المتکلمین آورده‌ام.

ثبت نظر

بلاگ

شکستن بال پرنده دردناک ولی شکستن قلم معلم بسی دردناکتر

۳ دی ۱۳۹۸
بلاگ معلمان
خواندن در ۱ دقیقه
شکستن بال پرنده دردناک ولی شکستن قلم معلم بسی دردناکتر