close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

سپیده قلیان: مرا در سرزمینی که شاهد رنج‌هایش بوده‌ام زندانی کنید

۲۱ بهمن ۱۳۹۸
بلاگ کارگران
خواندن در ۸ دقیقه
سپیده قلیان: مرا در سرزمینی که شاهد رنج‌هایش بوده‌ام زندانی کنید

در تاریخ ۴ آبان ۱۳۹۸، «سپیده قلیان»، فعال حقوق کارگران یک فایل صوتی  از زندان به بیرون فرستاد و در آن گفت که از ۲۸ مهرماه اعتصاب غذا کرده است:«نه آب می‌خورم و نه غذا.» او در این فایل صوتی از نگرانی شدی برای خانواده‌اش سخن گفت:«خواهر و برادرم را به جرم این‌که خواهر و برادر من هستند، تحت فشار قرار می‌‌دهند.» و بارهای فریاد زد: «به دادم برسید که طاقتم تمام شده است. به کجا شکایت کنم؟» 

چند ساعتی پس از انتشار این فایل صوتی خبر آزادی موقت سپیده قلیان از زندان در فضای مجازی و رسانه‌های مختلف منتشر شد. او حالا در اینستاگرامش روزهایی که در اعتصاب غذا گذراند را روایت کرده و داستان انتشار فایل صوتی را بازگفته است.

پنجم بهمن ۱۳۹۸ سپیده قلیان با انتشار تصویری از خودش با لباس بیمارستان در حالی‌که رنگ به چهره ندارد و نور از چشمانش رفته است نوشت: «در این تصویر (زمان آزادی از زندان)، در حال خلقِ شوری بودم که با هیچ رنجی خاموش شدنی نباشد؛ خلق شد و شاید این تنها دست‌آورد من در جوانی‌ام است».

او می‌گوید زندگی‌اش را در کنار آدم‌های عادی گذرانده که همیشه در واقعی ترین شرایط جنگیده‌اند و برای تحقق خواسته‌های‌شان مبارزه کرده‌اند: «انسان‌های عادیِ عادی، بی‌هیچ عنوان و تعریفی. شاید از این‌رو ماندن در بند سیاسی زندان‌ها برایم دشوار بود.»

او دلیل آن‌که به زندان‌های عمومی و زندانیان جرایم غیرسیاسی خو کرده بود را تاثیر همین آدم‌های عادی می‌داند: «به زندان‌های عمومی و زندانیان جرائم غیرسیاسی خو کرده بودم و دوست داشتم کنار آنها زندگی کنم. از مرزها عبور کردم و در آن‌سوی‌شان، در دل روشنایی، زندگی برایم بی‌انتها به نظر رسید. در این بی‌انتها بود که صداقت و ایستادگی باورم شد.»

سپیده قلیان از تجربه نخستین اعتصاب غذایش در زندان قرچک حرف می‌زند. از همراهی «ندا ناجی» و «عاطفه رنگریز» دو تن از فعالان حقوق صنفی کارگران که در جریان اعتراضات کارگران مقابل مجلس در روز جهانی کارگر بازداشت شده و به زندان قرچک منتقل شده بودند. آن‌ها برای رسیدن به ابتدایی‌ترین نیازهایشان دست به اعتصاب غذا زده بودند: «نخستین بار که اعتصاب غذا کردم، با خشم و شور توامان ثابت‌قدم‌‌تر می‌شدم، انگار قسمتی از وجودم که خارج از من باشد گرسنگی می‌کشد و آماده‌ی پریدن است، قسمتی که زاییده‌ی مهر خواهران هم‌بندی‌ام بود. در این راه تنها نبودم؛ عاطفه و ندا کنارم بودند. حداقل‌ها را می‌خواستیم: تجهیز سرویس بهداشتی، اجازه‌یِ ورود لباس، تهیه آب‌سردکن و دیگر اقلام مورد نیازمان. به آنها رسیدیم و اعتصابم را شکستم.»

سپیده قلیان می‌نویسد آخرین اعتصاب غذایش اما حکایت دیگری داشته است. او با شنیدن خبر بازداشت خواهرش تنها به جرم آن‌که خواهر سپیده قلیان است آن‌چنان خشمگین شده که قصد کرده بر سر جانش قمار کند: «خشمی که با بازداشت خواهرم داشتم چنان شعله‌ور شد که آتش‌اش خاموش شدنی نبود. توانی برای خوردن و نوشیدن نداشتم. تصور خواهرم در راهروهای بازجویی اطلاعات اهواز، تصورش در لباس‌های آن‌جا، تصور این‌که آن‌چه من دیده‌ام را او هم خواهد دید به فریاد و خشم تبدیل شد.»

در این تجربه هم او از همراهی عاطفه رنگریز حرف می‌زند. کسی که همه هم‌پرونده‌ای‌هایش با قرار وثیقه آزاد شدند اما او هم‌چنان در انتظار صدور حکم در زندان است.

سپیده می‌نویسد: «اگر عاطفه نبود مرگ هم اتفاق غریبی برایم نبود. خواسته‌ام که آمدن هیاتی از قوه قضاییه برای رسیدگی به اوضاع خودم و زندانیانی که در حال مرگ تدریجی و دچار خاموشی شده بودند را نوشتم و لبانم را بر همه چیز بستم و بجز صدایی که روز دوم برای رفیقی فرستاده بودم همه تماس‌هایم با بیرون قطع بود.»

در سومین روز اعتصاب غذا، زبان سپیده بند می‌آید: «روز سوم زبانم قفل شد! هر روز در دفتر رییس زندان می‌نشستم و هر ثانیه بر من سالی می‌گذشت. از رفتن به بهداری، درمان و اعزام به بیمارستان هم امتناع می‌کردم.»

در شب پنجم و وقتی سپیده داشته هوشیاری‌اش را از دست می‌داده رئیس زندان به او قول مساعد می‌دهد که خواسته‌هایش را پی بگیرد به شرطی که او هم دست از اعتصاب غذا بکشد:«روز پنجم به حدی خون و زرداب بالا آورده بودم که پرنسل زندان احتمال مرگم را می‌دادند و هراسان از مدیریت زندان درخواست کردند خواسته‌ام را پیگیری کنند.»

سپیده قلیان می‌گوید ماموران اداره اطلاعات برادرش را تحت فشار قرار داده بودند تا اعتصاب غذای سپیده را تکذیب کند. «مهدی قلیان» در اینستاگرامش یادداشتی نوشت و چنین کرد. او حتی بازداشت خواهر دیگرش را هم کذب عنوان کرده بود. سپیده اما می‌گوید:«برای من فرقی نداشت؛ من مانده بودم و بدنی که حالا سلاحم بود.»

در نهایت با وعده رئیس زندان قرچک جلسه‌ای تشکیل می‌شود تا آمدن هیاتی از قوه قضاییه به زندان قرچک برای رسیدگی به درخواست سپیده قلیان را در دستور کار قرار دهند و همان‌جا برای آزادی موقت او قرار وثیقه تعیین می‌شود. سپیده می‌نویسد: «حتی خانواده‌ام که روز پنجشنبه به تهران رسیده بودند از این‌که وثیقه شده‌ام یا نه بی‌خبر بودند. صبح شنبه که خانواده‌ام همراه با وکلا به شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب مراجعه کردند قاضی بهشان گفت دخترتان هم به مبلغ ۱میلیارد و۵۰۰ میلیون ‌وثیقه شده که پس از اصرار پدرم و وکلای محترم (آقای حیدری‌منش، خانم زیلابی و آقای رئیسیان) وثیقه من و آقای بخشی به ۷۵۰ میلیون ‌کاهش پیدا می‌کند.»

او می‌نویسد چون از بازداشت قبلی در آذرماه ۱۳۹۷ وثیقه‌ای در گرو قوه قضاییه داشته با همان وثیقه شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب نامه آزادی سپید قلیان را به معاونت قضایی زندان قرچک ورامین ارسال می‌کند: «همه ما منتظر بودیم اسم عاطفه رنگریز را برای آزادی بخوانند که نام مرا برای مراجعه به معاونت قضایی زندان صدا زدند و گفتند با همان وثیقه‌ ۵۰۰ میلیون تومانی آزادم. تمام مراحل وثیقه شدن، کاهش آن، ارسال نامه آزادی و ترخیص از زندان کمتر از دو ساعت طول کشید و من در کمال بهت و ناباوری از زندان خارج شدم.»

آن روز تصویر آزادی سپیده قلیان با شال بلند سرخ، چهره‌ای خندان و دستی که به نشانه پیروزی بالا آورده شده بود به سرعت در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد. او لحظه آزادی‌اش را اینگونه توصیف می‌کند:«به محض خروج با همه‌ی خستگی، کسالت و بیماری‌ام دستم را با نشانه‌‌ی پیروزی بالا بردم و قهقهه زدم.»

سپیده اما از کسانی که این لحظه را در عکس به قضاوت نشسته‌اند گلایه دارد: «نمی‌دانم چگونه وزن قبل و بعد از اعتصابم را اندازه گرفتند، نفهمیدم از کجای این تصویر متوجه میزان سلامت‌ام شدند، نمی‌دانم کجای ماجرا بودند و چطور از سازوکار اتفاق‌هایی که داخل زندان رخ داد آگاه شدند که دست به دست‌اندازی و نمک‌پاشی به زخم‌ام کردند.»

او می‌گوید عوارض آن اعتصاب هولناک پس از چند ماه همچنان با اوست و باعث شده است چند روزی در بیمارستان بستری باشد: «دردهای معده و عوارضی که از اعتصاب باقی مانده تمام نشده و ناچار چند روزی در بیمارستان بستری شدم. زندگی برای عده‌ای مبنایش دردها و رنج‌شان است. اما برای خلق زندگی‌ای دیگر باید شوری بزرگ‌تر از رنج‌مان داشته باشیم، شوری که شاید با لبخندی خلق شود و با هیچ رنجی خاموش نشود.»

یک‌ هفته پس از آنکه سپیده شرح اعتصاب غذا و آزادی موقتش را در اینستاگرامش منتشر کرد اتفاق تازه‌ای افتاد. پیامکی برای او ارسال شد که خبر می‌داد  پرونده‌ مربوط به اعتراضات هفت‌تپه به شعبه ۱۱ اجرای احکام ارسال شده است.

سپیده پس از اطلاع از این موضوع در یادداشتی خطاب به مسئولان اجرای احکام و صدور حکمش از مطالبه تازه‌ای سخن گفت. اینکه هرگز به زندانی خارج از خوزستان قدم نخواهد گذاشت: «حالا من حالا به بستن ساک، خداحافظی با جان‌های خسته‌ام و رفتن به زندان فکر می‌کنم. اما چند کلام با مسئولین و مسببین این حکم حرف دارم. هرگز نفهمیدم چرا و چطور پرونده از اهواز به تهران ارسال شد؟ چرا به جای رسیدگی به شکایت‌مان از شکنجه‌گاه اطلاعات خوزستان و تخته کردن درب آن خراب شده، ما را شبانه و به سیاق آنچه که در فیلم‌های مافیایی نشان می‌دهند به تهران منتقل کردید؟!با انتقال ما به تهران روی چه چیزی خط کشیدید؟!»

او که حالا برای یکی از پرونده‌هایش به ۵ سال حبس قطعی محکوم شده است و با تاکید بر اینکه در خوزستان به دنیا آمده و بزرگ شده است خطاب به مسئولان اجرای احکام می‌نویسد: «۵ سال حبس قطعی برای یک پرونده، مرا به این وا داشت که بگویم: شما مرا بازداشت و مصیبت دادید. دیگر چرا به تهران منتقل کردید؟! از بودن من در سپیدار چرا هراس دارید؟! خون من از خون مکیه ‌و صهبا و زهرا رنگین‌تر نیست. چرا جای پاک کردن گه و کثافت‌تان در زندان‌ها، زندان مرا عوض کردید؟!»

سپیده قلیان با اشاره به آیین‌نامه زندان‌ها و اجرای احکام می‌نویسد: «بنابر آیین‌نامه‌ی خودتان موظف هستید مرا به سپیدار منتقل کنید. من به زندان سپیدار خواهم رفت ‌و شما هم موظف هستید پاسخگوی ستم سیاهی باشید که در آن زندان حاکم است.»

او از پدر و مادر پا به سن گذاشته‌اش حرف می‌زند و رنج سفر طولانی ۱۷ ساعته‌ای که باید برای ملاقات با او در زندان‌های تهران متحمل شوند: «خانواده‌ام جان و مالِ سفر هفته‌ای به تهران را ندارند. هفته‌ای ۱۷ ساعت طی کردن مسیر ناممکن است.»

او در همین یادداشت تاکید کرده است در صورتی که برای اجرای حکم به تهران منتقل شود از همان لحظه آغاز دست به تحصن خواهد زد: «اگر به زندان اوین منتقل شوم به هیچ عنوان داخل بند نخواهم رفت و در دفتر ریاست نسوان خواهم ماند تا به مطالبه‌ی بر حق‌ام برسم. شما ظالمانه گرفتید و شکنجه کردید و حبس بریدید. این چه ستمی‌ست که من حتی حق ندارم در سرزمینی که شاهد رنج‌هایش بوده‌ام محبوس باشم؟»

مطالب مرتبط:

سپیده قلیان: من روایت‌گر نیستم، یک شاهدم 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

از هر پنج ازدواج در ایران، یکی مصداق کودک‌همسری است

۲۰ بهمن ۱۳۹۸
علی رنجی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
از هر پنج ازدواج در ایران، یکی مصداق کودک‌همسری است