همانطور که میدانید گروهی به نام یوزپلنگان وطن مسئولیت حمله به مرکز ساخت سانترفیوژها در نطنز را بر عهده گرفته است.خوشبختانه یکی از این یوزپلنگان با اشراف اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان و در یک عملیات ضربتی در همان حوالی سایت هسته ای نطنز به دام افتاد و اکنون در اختیار نیروهای امنیتی ست. متن زیر متن پیاده شده از جلسه بازجویی این حیوان وحشی معاند است که جهت استحضار عموم و عبرت گرفتن سایر گونه های جانوری منتشر میگردد:
بازجو: خب! بالاخره در چنگال عدالت گرفتار شدی. حرف میزنی یا ما با روش های مخصوص خودمون به حرفت بیاریم؟
(یوزپلنگ به در قفس پنجه ای میکشد و صدای یوزپلنگ درمیآورد.)
بازجو: پس میخوای ادا در بیاری که مثلا حیوانی و نمیتونی حرف بزنی! باشه... تا چند ساعت دیگه معلوم میشه تو حیوون تری یا ما...!
( یوزپلنگ به اتاق کناری هدایت میشود. پس از چند ساعت دوباره روی همان صندلی در اتاق بازجویی نشسته است)
بازجو: خب... فکر کنم زبونت باز شده باشه دیگه!
یوزپلنگ وطن: نوکرتم داداش... این زبان شما زیادم سخت نیست ها.
بازجو: متدهای آموزشیمون خیلی قوی هستن. ما اینجا خرس رو به حرف آوردیم. تو که هیچی نیستی! بگو ببینم چرا نطنز رو منفجر کردی؟
یوزپلنگ وطن: خدا سر شاهده من اون ساعت دنبال شکار بودم. اتفاقا با بدبختی بعد سه روز گرسنگی یه دونه خرگوش گرفته بودم. همین که میخواستم بزنم به بدن یهو دیدم یک چیزی مثل موشک از بالای سرم رد شد و چند کیلومتر اون ور تر گفت بوووووم و ترکید... خرگوشه هم شاهده... یعنی خدابیامرز شاهد بود!
بازجو: یعنی میخوای بگی موشک دشمنان ما صاف اومده و رفته توی عمق ناموس نظام؟ به نظرت انقدر ما بی غیرت و بی عرضه ایم؟
یوزپلنگ وطن: من جسارت نکردم. من خودم از اون گونه های جانوری هستم که پای ناموس وسط باشه شاهرگ میدم. ولی واقعا در این مورد خاص واقعا موشک بود.
بازجو: ببین بذار راحتت کنم! ما یک نامه سرگشاده از طرف شما چند روز پیش نوشتیم و فرستادیم برای رسانه های معاند. یعنی الان دیگه کل مسئولیت این حمله به عهده خودته! اینه که بهتره این داستان موشک و خرگوش و اینا رو فراموش کنی. اعتراف تلویزیونی شما رو هم لازم داریم که ایشالا همکاری میکنی.
یوزپلنگ وطن: آخه چه اعترافی؟ اصلا به فرض من اعتراف کنم. همین که یک جانور بیابانگرد بتونه ناموس نظام شما رو اینجوری شخم بزنه این اسباب سرشکستگی برای شما نیست؟ به فکر من نیستید به فکر خودتون باشید!
بازجو: اول اینکه این چیزا به تو هیچ ربطی نداره. اما چون یوزپلنگ خوبی هستی و زود به حرف اومدی برات توضیح میدم. ببین عزیز من. ناموس نظام که بی سیرت شد رفت. یعنی دوازده متر موشک اسرائیل غاصب با چهارصد کیلو کلاهک جنگی اومد و رفت توی سوله سانترفیوژمون. اون رو نمیشه کاریش کرد.
یوزپلنگ وطن: خب پس من این وسط چی کاره م؟
بازجو: نکته ش همینه. شما اگه ماجرا رو گردن بگیری تجاوز ناموسی اسرائیل به نظام مقدس؛ تبدیل میشه به یک زد و خورد خانوادگی. هم عزت و احترام نظام حفظ میشه، هم اسرائیل هیچ غلطی نتونسته بکنه، هم نیاز به پروژه انتقام سخت شماره دو دیگه نداریم.
یوزپلنگ وطن: فقط یک سوال. من اعتراف کنم بعد سرنوشت من جسارتا چی میشه؟
بازجو: هیچی. شما رو اعدام میکنیم. با این کار هم به جهان نشون میدیم در زمینه امنیتی کسی نمیتونه نظام رو انگولک کنه و بعد قسر در بره. این یعنی اقتدار امنیتی!
یوزپلنگ وطن: ناسلامتی من یک گونه در معرض انقراضم. بخواید من رو بکشید سازمان حفاظت محیط زیست بهتون گیر میده! از ما گفتن بود.
بازجو: نگران نباش! فعالین محیط زیست هم فعلا مدتیه که مهمون خودمون هستند. اتفاقا سر همین تاسیسات هسته ای پرونده دارن! شما حلقه گمشده پرونده شون بودی که خدا رو شکر پیدا شدی! توی متن اعترافاتی که قراره بکنی اونا هم هستند. بیا بگیر بخونش. صفحه چهارم در مورد ارتباط گیریهای یوزپلنگان وطن با فعالان محیط زیسته. همه رو حفظ میکنی فردا ضبط داریم.
یوزپلنگ وطن: ارتباطمون کاری و محیط زیستی بوده فقط...
بازجو: ارتباطتون همینی بوده که اینجا نوشته. نه یک کلمه بیشتر. نه یک کلمه کمتر. وگرنه باز باید بریم اتاق پشتی جلسه توجیهی بذاریم برات.
یوزپلنگ وطن: نوکرتم داداش...نیاز نیست. هنوز جای توجیهات قبلی درد میکنه. هر ارتباطی شما بگی همونو داشتم.
بازجو: آفرین... حالا شدی یک گونه پیشاپیش منقرض شده حرف گوش کن!
ثبت نظر