close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

بدبختی در خوش‌بختی!

۱۵ آذر ۱۳۹۲
بهترین های شهروند خبرنگاری
خواندن در ۷ دقیقه
 بدبختی در خوش‌بختی!
بدبختی در خوش‌بختی!

بدبختی هم می‌تواند محاسن فراوانی داشته باشد. این شوخی نیست. البته چرا، شوخی هم هست ولی یک شوخی جدی. شاید احساس بدبختی بتواند قدری احساس خوش‌بختی در ما ایجاد کند و حتی تا اندازه‌ای افق دیدمان را تغییر دهد. کم نیستند آدم‌هایی که احساس بدبختی می‌کنند و یا معتقدند فاصله زیادی با خوش‌بختی دارند. خب، این را می‌دانیم که همه چیز نسبی است از جمله احساس بدبختی و خوش‌بختی. 

احساس بدبختی رابطه عکس با احساس رضایت دارد و رابطه مستقیم با احساس شکست در دست‌یابی به آرزوها و اهداف زندگی.

البته احساس بدبختی داشتن کار ساده‌ای هم نیست، قدری نیاز به تلاش دارد.
آدم‌ها باوجود غرولند‌های فراوان درباره این که چه طور همه چیز بد است، زندگانی آن گونه که باید باشد نیست، آرزوهای‌شان له و لورده‌ شده‌اند و این که چه‌طور بعضی همه چیز دارند و بعضی دیگر هیچ، معمولا هم‌زمان تلاش می‌کنند به خودشان بقبولانند که هنوز امید هست و بدبخت نیستند.

حالا یک نفر پیدا شده که روش‌ها و تمرین های لازم برای احساس بدبختی(ترجمه فارسی) را به طور سیستماتیک آموزش می‌دهد تا پایانی باشد بر نبود احساس بدبختی. توصیه او این است که هیچ سراغ شیوه‌های مرسوم مانند مواد مخدر، قمار، جرم، جنایت و یا کتک‌کاری با همسر و همسایه نروید، بلکه شیوه‌های ظریف‌تر و نظیف‌تری هستند که می‌تواند به همه نشان‌ بدهد که شما چه قدر بدبختید، بدون این که کسی احساس کند آن کارها را آگاهانه و عامدانه انجام می‌دهید.
 البته خب شرط مهم این است که وانمود کنید واقعا می‌خواهید در زندگی احساس خوش‌بختی کنید؛ درست مثل همه آدم‌ها، وگرنه کسی شما را جدی نمی‌گیرد، به نِک و نال‌های شما گوش نمی‌دهد و شریک بدبختی‌تان هم نمی‌شود.

این شیو‌ه‌های خود-بدبخت‌سازی، همه جنبه‌های زندگی را در برمی‌گیرند؛ از زندگی خانوادگی گرفته تا رابطه با دوستان و زندگی کاری. نهایت تلاش انجام می‌شود تا این حوزه‌ها هم‌پوشانی داشته باشند تا مثلا هم در زندگی کاری احساس بدبختی کنید و هم رابطه با دوستانتان خراب شود.
البته به قول طراح شیوه‌های خود-بدبخت‌سازی، در نتیجه این کارها و حرکت به سوی بدبختی، اطرافیان هم احتمالا بعد از مدتی شما را ترک می‌کنند که این دلیل بسیار خوبی می‌شود برای این که بیش‌تر احساس بدبختی کنید و این بار با دلایل بسیار معتبر. ولی حواستان باشد که باید هنوز کسی مانده باشد که به قصه پرغصه شما گوش دهد.

مهم‌ترین حسن بدبختی این است که اطرافیان با شما هم‌دردی ‌کنند، درغم شما شریک‌ شوند و حتی شاید پیش خودشان قدری احساس گناه هم بکنند که این وضعیت برای آدم بدبخت بسیار مطلوب است و نشان از موفقیت نسبی دارد.
 ایجاد احساس گناه در دیگران همیشه نشان از قدرت شما دارد. اصلا همه‌اش تقصیر دیگران است که شما بدبختید، ولی حتما حواستان باشد که این را مستقیم به آن‌ها نگویید. قدرت شما در ایجاد موفقیت‌‌آمیز این احساس است و نه آشکارا گفتن آن.
 بعد همه حواس‌شان به شما خواهد بود تا چیزی نگویند و کاری نکنند که به بدبختی شما اضافه شود.

نکته کلیدی و سرنوشت‌ساز در احساس بدبختی این است که وقتی بدبختید، از آن جایی که هیچ امیدی برای‌تان باقی نمانده و انتظار هیچ اتفاقی را در زندگی ندارید، دیگر احساس یاس و سرخوردگی از بین خواهد رفت و جایش را به احساس رضایت توام با بدبختی یا بدبختی توام با رضایت می‌دهد.

تا یادمان نرفته بگوییم که احساس بدبختی در «روشن‌فکری» شما هم نقش بسیار مهمی بازی می‌کند؛ از زدن عینک (مارک‌های خاص سیگار هم فراموش نشود) و حرف‌های گنده گنده‌ای که هیچ کس نمی‌فهمد و یادآوری اسامی نویسندگان و فلاسفه هم موثرتر است.

بدبختی این امکان را به شما می‌دهد که عاقل و جهان‌دیده به نظر آیید؛ این که آن راز پوچی هستی را دریافته‌اید و فراتر از خودتان، به بدبختی اجتماع و هستی هم پی‌ برده‌اید؛ چه سطحی و سبک‌ سرهستند آدم‌هایی که می‌خندند و شادند و خوشبخت!

برای به حداکثر رساندن احساس موفقیت آمیز بدبختی، گزیده‌ای از موثرترین شیوه‌ها را از میان ۱۴ توصیه نویسنده در زیر برایتان آورده‌ایم:

- همیشه در وحشت و کابوس مشکلات اقتصادی زندگی کنید. این ترسی بسیار کارآمد است و آن را در اولویت قرار دهید و مدام ناله و شکوه کنید که هر زمان ممکن است همه چیزتان را از دست بدهید. از مزایا‌ی این ترس این است که کمک‌ می‌کند هم‌چنان سر کاری که از آن نفرت دارید، بمانید. در همین حال، حس آز و طمع را در شما افزایش می‌دهد و این بسیار مفید است. معیار و میزان در همه روابط ‌شما پول و مادیات می‌شود و درهمین حال، ترکیب آزمندی، حرص و خودخواهی، خساست و پول دوستی سبب می‌شود همه اطرافیان،‌ شما را ترک کنند.

- چه قدرزندگی ملال‌ آور است و بزرگ‎ترین قربانی آن آدمی پر از شور و هیجان مثل شما بوده است. این حس را به دیگران هم منتقل کنید. به ویژه نشان دهید که حتی آن‌ها هم ملال‌آور و خسته‌ کننده‌اند. وقت خود را به تماشای سریال‌های بی‌محتوای تلویزیونی بگذرانید و مدام گله کنید که هیچ کار هیجان‌انگیزی برای انجام دادن نیست. اما حتما در همین حال، هر پیشنهاد هیجان‌انگیزی را هم رد کنید و توجیه شما هم این باشد که این یکی هم مثل بقیه، آخرش فقط خستگی و بیهودگی است.

- مدام دنبال دعوا بگردید. به هر بهانه‌ای صدای‌تان را بلند کنید و بر سر دیگران فریاد بکشید؛ به ویژه نزدیکان‌ خودتان. از آن‌ها انتظارداشته باشید که شما را درک کنند و بعد هم قیافه آدم حق به جانب و آزرده را به خود بگیرید. حتما اصرار کنید که دیگران با شما نامهربانند.

- همیشه زیر کاسه، نیم کاسه‌ای هست. حتما همیشه هر کسی که کاری برای شما می‌کند، طرح و نقشه‌ای در سر دارد و یا هر جمله اطرافیان، طعنه‌ای است به شما. آدم‌ها یا در حال پز دادن به شما هستند و یا تحقیرتان. اصلا مهم‌ترین هدف آن‌ها در زندگی، ایجاد حس سرشکستگی، نبود موفقیت و حقارت در شماست و هر کاری هم که می‌کنند و یا نمی‌کنند برای آزار شماست. موفق باشید!

- با یک تناقض بزرگ زندگی کنید. درحالی که هیچ هدفی در زندگی وجود ندارد، همه چیز خسته کننده و ملال‌ آور است و هیچ کس در پی کمک به دیگران نیست؛ به ویژه این که همه با شما مشکل دارند. هیچ در پی کمک به دیگران نباشید. همه چیز در عالم، حول محور شما می‌گردد. فقط به فکر خودتان باشید و در هر کاری نفع خودتان را در نظر بگیرید حتی اگر در ظاهر خیرش به کس دیگری هم برسد. مهم‌ترین نکته این است که هیچ کس برای شما کاری نکرده، پس چرا شما باید برای آن‌ها کاری بکنید؟

- کسی برای شما کاری نکرده که قدردانش باشید. از آن مهم‌تر، اصلا در زندگی چیزی برای قدردانی وجود ندارد. کجای این زندگی ارزش لذت بردن دارد که برای آن باید قدرشناس هم بود؟ آدم‌هایی که قدرشناس هستند و آن را به زبان می‌آورند خوشحال‌ترند و بیش‌تراحساس خوش‌بختی می‌کنند. شما که قرار نیست هیچ کدام از این‌ها باشید، پس نه قدرشناس باشید و نه حتی ذره‌ای احساس شادمانی کنید. اگر دیگران هم برای شما کاری می‌کنند، برای خودشان است، پس دیگر تشکر لازم نیست.

- همیشه هر چیزی تقصیر دیگران است. از پدر و مادرتان شروع کنید. تمام مشکلات شما ناشی از تربیت آن‌هاست؛ امکاناتی که در اختیار شما قرار ندادند، سهل‌انگاری‌هایی که مرتکب شدند و این ژن‌های معیوب که شما از آن‌ها به ارث برده‌اید. این حلقه را می‌توانید همین طور گسترش بدهید. از معلم دبستانتان گرفته تا پلیس راهنمایی. یادتان نرود که باید مرتب و در هر گفت و گویی و یا هر بار که به زندگی‌تان فکر می‌کنید، اعمال این خطاکاران و مسوولیت آن‎ها در بدبختی‌تان را به یاد بیاورید. همه چیز می‌توانست خیلی بهتر از این باشد،آن‌ها نگذاشتند.

- همه چیز در گذشته است، هم خاطرات خوش و هم همگی دلایل بدبختی امروزتان. همیشه یا حسرت گذشته را بخورید و یا مصیبت‌های گذشته را به یاد بیاورید. امروز مهم نیست. همه چیز در دیروز است. لازم نیست فکر کنید که این هر دو کار با هم نمی‌شود. همه چیز در گذشته طعم بهتری داشت و شما هم در گذشته شادتر بودید، ولی درهمان حال، آن گذشته بود که مسوول بدبختی امروز شماست. شما قربانی آن گذشته بی‌رحم شدید.

اگر همه مثل شما فکر کنند، آن گاه خواهید فهمید که خوش‌بختی چه قدر نزدیک شما بود و دیگر نیست.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

ایران دومین رتبه تغییر جنسیت در جهان

۱۵ آذر ۱۳۹۲
سارا دماوندان
خواندن در ۱۳ دقیقه
ایران دومین رتبه تغییر جنسیت در جهان