close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

از روان‌شناس بپرس؛ چرا و چه زمانی به تراپی نیاز داریم؟

۲۶ آذر ۱۴۰۰
از روان‌شناس بپرسید
خواندن در ۱۳ دقیقه

آیدا قجر

شما هم از جمله افرادی هستید که برای مراجعه به روان‌شناس یا روان‌پزشک با ممانعت درونی مواجه می‌شوید؟ بسیاری معتقدند که تراپی یعنی مواجهه با خود و همین به اندازه کافی می‌تواند برای بسیاری از انسان‌های جهان ترسناک باشد. هر کدام از ما مجموعه‌ای از آسیب‌ها و تروماها را سال‌ها با خود حمل می‌کنیم و سعی داریم با روش‌های فردی از خودمان مقابل آن‌ چه بر ما گذشته است، محافظت کنیم. 

اما آیا همه به تراپی نیازمندند؟ چه زمانی و برای چه می‌توانیم به تراپیست مراجعه کنیم و این مواجهه با خود، چه کمکی به ما می‌کند؟ آیا ما در این رویارویی می‌توانیم از آسیب‌های دیگر جلوگیری کنیم؟ 

این سوال‌ها را در جلسه هفتگی سه‌شنبه‌ها در برنامه زنده اینستاگرام «ایران‌وایر» با «شهرزاد پورعبدالله»، روان‌ درمان‌گر مطرح کردیم. این برنامه هر هفته سه‌شنبه‌ها ساعت ۲۰ و۳۰ دقیقه به وقت ایران از اینستاگرام «ایران‌وایر» پخش می‌شود.


***

شاید خیال کنیم که خودمان می‌توانیم بهتر و بیشتر از روان آسیب‌دیده‌ خود محافظت کنیم. شاید هم فرض را بر آن می‌گیریم که چه کسی می‌تواند آن‌چه را بر ما گذشته است و می‌گذرد، به اندازه خودمان درک کند. اگر آسیب‌های فیزیکی به ما وارد شوند، می‌توانیم خودمان درصدد درمان آن برآییم؟ آیا علمش را داریم؟ در صورتی می‌توانیم به خود کمک کنیم که تخصص درمان آن مشکل فیزیکی را داشته باشیم. پس ناچاریم به پزشک مراجعه کنیم. اما آسیب‌های روانی قابل مشاهده نیستند. درد آن هم فیزیکی نیست که ما را ناگزیر از مراجعه به پزشک کند. در نتیجه، گاه خیال می‌کنیم که خودمان مدیریت بهتری روی روان‌مان داریم. اما هر آن‌چه بر ما گذشته است، می‌تواند در برخورد ما با اطراف‌مان و در روابط میان‌فردی‌مان تاثیر بگذارد. 

با چنین مقدمه‌ای در گفت‌‌وگوی هفتگی با شهرزاد پورعبدالله، مساله چرایی و زمان مراجعه به تراپیست را مطرح کردیم. 

آن‌چه می‌خوانید، خلاصه‌ای از این گفت‌وگو است: 

تراپی چیست؟ معمولا تراپی را مواجهه با خود تعریف می‌کنند، نظر شما چیست؟ 

- در جلسات تراپی موقعیتی ایجاد می‌شود که انسان بتواند خودش را بشنود. تراپی محیطی را مهیا می‌کند که شامل تراپیست هم می‌شود. حتی اگر هر کدام از ما تراپیست‌ها در مکتب متفاوتی آموزش دیده باشند، سن و شخصیت و زندگی‌ آن‌ها هم در کارشان موثر است. خود تراپیست مثل ابزارهای دیگر می‌تواند از شخص خودش هم استفاده کند. اگر بخواهیم با شخصی به عنوان تراپیست کار کنیم، به عنوان اولین ویژگی باید آینه‌ای باشیم که طرف مقابل خودش را در آن ببیند. اگر شیشه شفافی باشیم، نمی‌تواند خودش را ببیند. 

همین آینه شدن و شنیدن خود، بدین معنا است که شخص نباید احساس کند مورد قضاوت قرار می‌گیرد؟

- نه، به هیچ‌وجه. شاید خودش بخواهد خودش را قضاوت و روی خود و کارها و رفتارش تامل کند. اولین چیزی که باید تراپی برای درمان‌جو آماده کند، امنیت است؛ یعنی من در اتوبوس و خیابان با کسی صحبت نمی‌کنم. تراپی در محیط مشخصی برای هر دو نفر باید انجام شود؛ مثلا من که آنلاین کار می‌کنم، با یک راننده تاکسی در ماشین‌ خودش با او صحبت نمی‌کنم. رابطه درمان‌گر و درمان‌جو در محیطی که مورد توافق دو طرف است، انجام می‌شود. محرمانه بودن اصل دیگری است. من تحت هیچ شرایطی مجاز نیستم محتویات رد و بدل شده میان ما را جایی مطرح کنم. این باعث می‌شود بتوانیم خصوصی‌ترین مسایل‌مان را که حتی به شرکای زندگی‌مان نگفته‌ایم، مطرح کنیم چون امنیت و محرمانه بودن و عالی از قضاوت حاکم است. این رابطه برابر است و هیچ‌کس از دیگری برتر نیست. صداقت هم مساله دیگری است. اگر درمان‌جو صادق نباشد، درمان‌گر نمی‌تواند موثر باشد. بعضی از افراد برای باز کردن خود زمان بیشتری نیاز دارند و برعکس. 

در واقع، درمان‌جو باید آزادی انتخاب در موضوع مورد صحبت داشته باشد. در مورد صداقت، قضاوت و امنیت گفتید، پس یک رابطه دو طرفه است. آیا دو نفر که در رابطه عاطفی قرار دارند، می‌توانند به یک تراپیست مراجعه کنند؟ منظور، مشاوره هم‌زمان نیست؟ 

- شما مشاوران خانواده یا زوج دارید یا تراپیست تک‌تک آن‌ها را می‌بیند و درباره مسایلی که باید در جلسات بازگو شود، دقت دارد. در زوج ایرانی خیلی پیش می‌آید که یکی تجربه آزار جنسی دارد که این تجربه از سوی یکی از افراد خانواده‌اش است و اصلا نمی‌خواهد همسرش عامل آزار را بشناسد. در این صورت، بایستی محرمانه بودن حفظ شود. فضای جلسات باید طوری باشد که مسایل عنوان شوند و روی آن‌ها کار حرفه‌ای انجام شود. 

اما سوال من این است که آیا تراپیست مشترک بین دو نفر که رابطه احساسی دارند، فضای امن را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد؟ 

- اگر دو نفر بخواهند روی رابطه خود کار کنند، مساله‌ای نیست اما اگر تراپی شخصی باشد، نباید تراپیست مشترک داشته باشند. 

انسان‌ها برای مراجعه به تراپیست با چه موانعی مواجه‌اند؟ 

- به هر حال شما باید خصوصی‌ترین مسایل خود را برای غریبه‌ترین فردی که متصورید، تعریف کنید. اگر انسانی باشید که در زندگی‌ خود آسیب‌های مختلفی خورده باشید که افراد برای‌تان امانت‌دار نبوده‌اند، سخت‌تر می‌شود. قضاوت مساله دیگری است؛ به عنوان نمونه، پدری داشته‌اید که در کهولت او را به خانه سالمندان سپرده‌اید و زودتر از موعد درگذشته است و شما خودتان را به عنوان کسی که نتوانسته است به پدرش رسیدگی کند، قضاوت می‌کنید. مطرح کردن این مساله و احساسی که از آن دارید، مانع شما می‌شود. از سوی دیگر، بعضی اوقات افراد در زمان‌های مختلف زندگی‌ خود، تجربیاتی داشته‌اند که فکر می‌کنند آن روزها برای‌شان تمام شده و فکر می‌کنند سیاه‌چالی بوده که بدون نظم و ترتیب، درش را بسته‌اند و تمام شده است.
وقتی تراپی را شروع می‌کنیم، شما مسیری را سپری کرده‌اید که نمی‌دانید چه چیزهایی را در آن گم کرده‌اید و چه بر سرتان آمده است. حالا می‌خواهید دوباره این مسیر را طی کنید ولی می‌ترسید با صحنه‌های وحشتناک و نگران‌ کننده مواجه شوید. تراپیست با شما در زیرزمین را باز می‌کند و از پله‌های زیرزمین زندگی‌تان پایین می‌روید. افراد باید بدانند که این دفعه قرار نیست تنها باشند و نوری دیگر همراهی‌تان می‌کند تا به آن ماجراها نگاه کنید. اگر تاریک بوده و چیزی را ندیده‌اید، الان قرار است با یک چراغ قوه یا شمع آن مسیر را طی کنید. در واقع بازخوردهایی که تراپیست می‌دهد، نوری است که به بازبینی شما کمک می‌کند. همین مساله باعث ایجاد تغییر در زندگی شما می‌شود. 

در واقع تراپیست با علمی که دارد، می‌داند پله‌ها کجا هستند و خطرها چه‌طور می‌توانند آسیب بزنند.

- بله و حتی یادآوری این مساله که هر کس جای تو بود هم همین اتفاق‌ها ممکن بود برایش پیش بیاید. خودتان را سرزنش نکنید. اگر من خودم بودم، چه می‌‌کردم؟ شاید هرکس دیگری بود، احساس گناه داشت یا می‌ترسید. بیایید درباره این احساس گناه صحبت کنیم. انسانی کردن و ملموس کردنش کمک کننده است. 

گفتید خیلی‌ها فکر می‌کنند در اتاق گذشته‌ خود را بسته‌اند و تمام شده است. آیا این تصور درست است؟ 

- نه. برای این‌که همه افراد سالم از یک سری مکانیزم‌های دفاعی برای حفظ عملکرد خود استفاده می‌کنند. همه ما از مکانیزم‌های دفاعی استفاده می‌کنیم تا عملکرد از دست رفته‌مان باز گردد و برای مدتی ما را سر پا نگه می‌دارد. اما مثل هر چیز دیگری که با استفاده زیاد تاثیرپذیری خود را از دست می‌دهد، مکانیزم‌های دفاعی هم بعد از مدتی با توجه به افزایش سن، حساسیت‌ها و پیچیده‌تر شدن زندگی، از کار می‌افتند. همان‌وقت است که اضطراب‌ها شدت می‌یابند، افسردگی می‌گیرید و دچار انفجارهای درونی می‌شوید. پس احساس می‌کنید لازم است با فردی متخصص صحبت کنید. 

هر فردی بهتر است که خودش را بشناسد. شناخت همیشه برای هر انسانی مثبت‌تر است تا عدم شناخت از خود. تراپی اما برای همه آدم‌ها نیست. شاید یکسری نیاز نداشته باشند چون مقاوم‌تر هستند اما به این معنا نیست که آسیب ندیده‌اند. داشتن شناخت‌ ضمنی از خود، توانمندی در حل مشکلات، نداشتن تروماهای شدید و داشتن الگوهای خوب می‌توانند کمک کننده باشند. 

چه‌طور باید متوجه شویم که نیاز به تراپی داریم یا خیر؟ 

- معمولا انسان‌ها خودشان یا اطرافیان‌شان متوجه می‌شوند. گاهی هم افراد به نقطه‌ای می‌رسند که برای خودشان سوال برانگیز می‌شود؛ مثلا هر بار عاشق شده‌اند، طرف‌های مقابل‌شان یک مدل رفتاری واحد داشته‌اند و یا به عنوان نمونه، از خود می‌پرسند چرا من فردی هستم که همه‌اش خودم را فریب می‌دهم که اصلا این کار را دوست ندارم؟ ببینید، هرگونه از دست دادنی بد نیست. یا مواجه شدن با صحنه‌های تروماتیزم کننده هم همین‌طور. به فرض شما کودک بوده‌اید و تجربه جنگ را دارید و وقتی از مدرسه برمی‌گشتید، با جنازه‌ کودکان مواجه شده‌اید، پس ممکن است از مدرسه رفتن فرزندان‌تان هراس داشته باشید. یا در کودکی آزارجنسی دیده‌اید و حالا خودتان صاحب فرزند شده‌اید، پس کابوس دارید و مدام نگرانید. نمونه‌ای دیگر بدهم؛ مثلا در ازدواج‌ یا میهمانی‌تان اتفاقی افتاده است و از آن به بعد مدام فکر می‌کنید اگر شما میهمانی نداده بودید، آن اتفاق نمی‌افتاد. پس از آن احساس می‌کنید نمی‌خواهید به میهمانی بروید. خب یعنی باید به یک متخصص مراجعه کنید. در کار ما موارد بسیاری پیش می‌آید با افرادی مواجه می‌شویم که اضطراب‌های شدید دارند یا به فوبیاهای مختلفی دچار شده‌اند. من مراجعه‌ کننده‌‌هایی داشته‌ام که بازمانده تصادف یا سانحه هوایی بوده‌اند و از رانندگی یا هواپیما وحشت دارند. مسلما باید برای درمان مراجعه کنند. 

ما جنگ و انقلاب را تجربه‌ کرده‌ایم یا همین شلیک به هواپیمای اوکراینی. مواجهه با این فجایع، تروما ایجاد می‌کند. دلیل یک سری از فوبیاها و وسواس‌ها می‌تواند اضطراب‌های ژنتیکی باشد یا بر اساس تجربه زیسته افراد.

معمولا در جلسات اول به گذشته برمی‌گردیم تا اطلاعاتی بگیریم و بعد می‌خواهیم ببینیم مساله امروز افراد نیست؛ مثلا مشکلات در روابط میان‌فردی می‌تواند به تجربه زیسته افراد برگردد. یعنی وقتی در نقطه‌ای از زندگی قرار می‌گیرید که راه پس و پیش ندارید، یا به بن‌بست خورده‌اید، باید به این فکر کنید که با شخص دیگری صحبت کنید. 

همین صحبت کردن که از آن یاد می‌کنید، خب باید با متخصص باشد. از طرفی برخی افراد توقع دارند که روان‌درمان‌گرشان به آن‌ها بگوید چه بکنند و چه نکنند. آیا این انتظار بی‌جایی است؟ 

انتظار درستی نیست. شاید افراد نفهمیده‌اند که تراپی چیست. وقتی ما در جامعه‌ای بزرگ شده‌ایم که یکی همیشه به ما گفته است که چه باید بکنیم و چه نکنیم، حکومت ما تصمیم می‌گیرد ما چه‌طور بپوشیم و زندگی کنیم، طلاق بگیریم، بچه‌دار شویم و موارد دیگر، یعنی تصمیم بر عهده ما نیست. در خانواده‌ها، والدین و مدرسه فکر می‌کنند همیشه باید انتخاب‌های زندگی را به کودکان دیکته کنند. حتی محتوای آموزشی ما هم چنین است. مقایسه کنید بچه‌ای را که در ایران درس می‌خواند با کودک دیگری در کشورهای اروپایی یا امریکایی . در ایران از بچه‌ها می‌خواهند که یک مطلبی را حفظ کنند و امتحان بدهند. این‌جا از‌ کودکان می‌خواهند که به موضوع فکر کنند، پرسش‌گر باشند و بعد از انجام تحقیق، نظر خودشان را به شکل مقاله ارایه دهند. برای همین است که در ایران، موقع پایان‌نامه‌نویسی، خیلی‌ها بلد نیستند کار پژوهشی کنند و پایان‌نامه خود را ارایه دهند و از نوشته‌های دیگران استفاده می‌کنند. ولی وقتی وارد سیستم تراپی می‌شوند، تراپیست سوال‌هایی می‌پرسد که خود فرد به چرایی پرسش‌هایش برسد. بعضی‌ها می‌گویند زندگی ما بدتر شده است یا چه کمکی کرده‌اید؟ یعنی از مسوولیت خود فرار کرده‌اند. رفتاردرمان‌گرها تکالیف هفتگی می‌دهند؛ مثلا از کارت‌ اعتباری خود استفاده نکنید یا کم‌تر خرج کنید. تراپی فرد را برای تامل و تفکر آماده می‌کند تا خود شخص به نتیجه برسد. 

 نقدهای بسیاری از نوع بازاریابی روان‌کاوی در ایران مطرح می‌شود؛ از ارایه چندین صفحه تست برای کمک به افراد در ورود به رابطه گرفته تا مقایسه هزینه‌های دریافتی توسط تراپیست‌ها. این عوامل آیا بیان‌گر روان‌کاوی و روان‌شناسی بهتر هستند؟ 

- یکی از دوره‌هایی که دیدم، برای این بود که بتوانم روی رابطه و مسایل جنسی تمرکز کنم. من تا الان این‌جا در هیچ‌کدام از کلاس‌هایی که دیده‌ام، فرمی ندیده‌ام که به افراد بدهند تا بیان‌گر هماهنگی میان دو طرف رابطه باشد. دیده‌ام بسیاری از افراد وارد رابطه‌ای شده‌ و احساس کرده‌اند که شانس ادامه دارد اما مشاور به آن شخص گفته است که فلان فرد به درد شما نمی‌خورد. صحبت من از اختلال‌های روانی نیست. اما هر فردی تجربه زیستی دارد و به همین دلیل نسبت به مسایلی حساس‌تر است. آن‌چه رابطه را سخت می‌کند، معنی و مفهومی است که دو نفر به یک مساله واحد می‌دهند؛ مثلا یک صدای تق برای من می‌تواند بیان‌گر کوران باشد و برای شما، خشم یک انسان معنا پیدا کند. سالی که از ایران خارج شده بودم، اولین آتش‌بازی سال نو برای من ترسناک بود. من شش سال پس از جنگ از ایران خارج شدم. تجربه بعد از انقلاب و درگیری‌های خیابانی و تیراندازی‌ها می‌توانند معنای مختلفی برای افراد دهند. این‌ها مسایلی هستند که فقط در حین زندگی افراد با هم خود را نشان می‌دهند. چه‌طور می‌توان با ۵۰ صفحه پرسش‌نامه شما متوجه شوید که دو انسان می‌توانند وارد رابطه شوند؟

مورد دیگر در خصوص ارتباط تراپیست و درمان‌جو معمولا مطرح می‌شود که همیشه باید تعریف شده باشد و وارد رابطه دوستی و عاطفی نباید شد. 

- دقیقا. شما دل‌تان را برای من باز می‌کنید و با هم میهمانی می‌رویم، یک گیلاس مشروب هم می‌نوشیم، چه‌طور می‌توانید روی رفتار من مطمئن باشید؟ شما چیزهایی به من گفته‌اید که دانستن آن در دنیای بیرون آسیب‌پذیرتان می‌کند. شما جلوی من لخت شده‌اید، آیا می‌توانم امنیت در خارج از این چارچوب به شما بدهم؟ رابطه‌ای خارج از این چارچوب، رابطه‌ای برابر نیست. آن‌چه من را بسیار متعجب می‌کند، این است که به عنوان نمونه، تراپیست پس از پایان یک دوره روان‌کاوی، شخص دیگری از خانواده مراجعه‌کننده‌ را می‌بیند. این از اصول کار خارج است. بعضی اوقات شده که بعد از پنج جلسه فهمیده‌ام درباره مراجعه‌کننده قبلی‌ من صحبت می‌کند. به هیچ‌وجه مجاز نیستم که وارد حریم‌های مراجعه‌کننده قبلی باشم یا حرفی بزنم که شخص متوجه هویت فرد قبلی شود.

من با زنانی کار کرده‌ام که برای حل مسایل زناشویی به مشاور مراجعه کرده‌اند و مشاور هم فرد را به سمت طلاق سوق می‌دهد و بعد با همان زن ازدواج کرده است. این رابطه کاملا نابرابر است. ممکن است بهترین پزشک یا حسابدار یا وکیلی را می‌شناختید که مراجعه‌کننده شما می‌شود، امکان ندارد بتوانید دو رابطه را به این شکل پیش ببرید. به عنوان تراپیست نمی‌توان و نباید دو نوع رابطه را با هم پیش برد. تراپیست نمی‌تواند عاشق مراجعه‌کننده شود و با از وارد رابطه شود. 

چه طور می‌توان افراد را برای مراجعه به تراپیست تشویق کرد؟ 

- بارها شده است که مراجعه‌کنندگانم به من بازخورد داده‌اند. حتی مراجعه‌کنندگانی که از طریق «ایران‌وایر» برای پنج جلسه مراجعه کرده‌اند. آن‌ها به من می‌گویند که نمی‌دانیم چه شد که حال‌مان خوب شد، ما فقط حرف زده‌ایم. مراجعه‌کنندگان وقتی حرف می‌زنند، شرایط گذشته‌ خود را با همان احساسی که داشته‌اند، به خودشان یادآوری می‌کنند. انگار در زمان گذشته وقت نداشته‌اند که بترسند، درد بکشند یا سوگواری کنند. وقتی این وقایع مرور می‌شوند، در درجه اول به رسمیت شناخته می‌شوند و بعد شخصی کنار آن‌ها هست که ضمن به رسمیت شناختن احساس آن‌ها، بازخورد هم می‌دهند؛ به عنوان نمونه، درباره واژینیسموس صحبت کردیم. افرادی به من ایمیل دادند که اصلا نمی‌دانستیم که زنان دیگری هم این مشکل را دارند. در حالی‌که من می‌دانم این مشکل راه‌حل دارد و قابل درمان است؛ به عنوان نمونه، مهاجرت برای بسیاری از زنان ناتوانی ایجاد کرده است و تراپی می‌تواند برای آن‌ها پروسه توانبخشی باشد. بعضی اوقات تراپیست از موارد دیگر مراجعه‌کنندگان با حفظ محرمانه‌ بودن هویت افراد مثال‌های مشابه می‌زند تا مراجعه‌کننده احساس تنهایی در مشکلش نکند. یا حتی از زندگی خودش مثال می‌زند. این مشکلات وقتی با تراپیست در میان گذاشته می‌شوند، بسیاری از نگرانی‌ها از بین می‌روند و مراجعه‌کنندگان احساس می‌کنند که خیلی از مشکلات پیش می‌آید و آن‌ها نه مقصر آن هستند و نه فقط برای آن‌ها پیش می‌آید. از سوی دیگر، مراجعه‌کننده با مرور این گذشته می‌پذیرد که چه بر او گذشته است و زمینه آن چیست. 

خب بسیاری خیال می‌کنند که می‌دانند مشکلات‌شان از کجا سرچشمه می‌گیرد، پس نیازی به تراپیست ندارند.

- فقط دانستن کافی نیست. «یلوم» می‌گوید در رابطه به دنیا می‌آییم، بزرگ می‌شویم،‌ آسیب می‌بینیم و در رابطه درمان می‌شویم. تراپیست با شما رابطه مشخص خود را برقرار می‌کند و شما در این رابطه است که درمان می‌شوید. ممکن است مراجعه‌کننده‌ای اصلا نتواند با من ارتباط بگیرد، پس ادامه آن فایده ندارد. ممکن است مراجعه‌کننده‌ای با من نتواند کار کند. این مساله شخصی نیست و به همان رابطه برمی‌گردد. این‌که شما در یک رابطه بزرگ می‌شوید، تراپی گیرهای زندگی را برمی‌دارد و باعث می‌شود شما بین فکر و احساس و کلام‌تان ارتباط برقرار کنید. این گیرها برای مراجعه‌کننده، بن‌بست هستند، در حالی‌که واقعا بن‌بست نیستند. مثل این که من بگویم جلوی من پنجره‌ای هست که کرکره‌ای قهوه‌ای دارد و شخص دیگری می‌گوید درخت پشت پنجره هست. شما تا ندانید که می‌توانید با کنار زدن کرکره، درخت را ببینید، نمی‌توانید جرات پیدا کنید که به آن سوی پنجره نگاه کنید.

ثبت نظر

گزارش

نقش علی خامنه‌ای در ورزش ایران؛ اسرائیل، حجاب و حذف صدای منتقد

۲۶ آذر ۱۴۰۰
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۸ دقیقه
نقش علی خامنه‌ای در ورزش ایران؛ اسرائیل، حجاب و حذف صدای منتقد