close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

قالیباف در دامن دلواپسانِ سپاه

۳۱ تیر ۱۳۹۳
در بلاگستان
خواندن در ۷ دقیقه
قالیباف در دامن دلواپسانِ سپاه

هفته گذشته، محمد قالیباف، شهردار تهران، با سه دورخیز برای انتخابات ریاست جمهوری، خود را در آغوش برادران دلواپس ِ سپاه انداخت.  دورخیز اول صدور بخشنامه‎ای محرمانه (مصوب اردیبهشت ماه) بود به کلیه مدیران ارشد و میانی شهرداری برای استفاده صرف از نیروهای «آقا» در سمت‎های دفتری. او در توجیه این بخشنامه گفت: «غیرت ما کجا رفته است؟» برای محکم‎کاری و اطمینان خاطر برادران ارزشی دلواپس، قالیباف در دورخیز دوم کلیه کلاس‌های موسیقی فرهنگسراها را تا اطلاع ثانوی تعطیل کرد. قالیباف در دورخیز سوم قراردادی انحصاری با قرارگاه خاتم‎الانبیای سپاه امضا کرد به ارزش 20 هزار میلیارد تومان.

آنچه در زیر می‎خوانید واکنش بلاگستان است به دورخیز‎های اخیر شهردار تهران.

*          *          *

محمد نوری‎زاد بین معامله شهرداری تهران با سپاه و حمله اسرائیل به غزه ارتباطی می‎بیند: من می گویم یک جور ارتباط منطقی و ذاتی و البته قاطی پاتی، دو حادثه ی اینجایی و آنجایی را به هم پیوند می زند. یکی حمله ی اسراییلی ها به غزه و کشتار مردم بی دفاع، و یکی معامله ی بیست هزار میلیاردی شهرداری تهران با سپاه، بی آنکه شورای شهر بویی از آن برده باشد. باور کنید من هیچ انفکاکی میان این دو نمی بینم. در آنجا این اسراییل است که درو می کند و “خراب” می کند تا خود برقرار و آباد باشد، و در اینجا : برادران و بیت مکرم رهبری.

راستی مثل این که نمایندگان شورای شهر را باید مختصرکی فهم و غیرت می بود در این مدت! که هم ترتیب انتخابِ تحکم گون و غیر قانونی قالیباف را – بعد از دو دوره شهردار بودن – روشن می فرمودند و هم آنچنان بُردَکی و نفوذکی می داشتند که سردارِ شهردار تهران جرأت نکند دست به غارتی اینچنین آشکار ببرد. من که می گویم این دو نگرشِ مالیخولیایی هر چه هم که بصورت ظاهر با هم متفاوت و متغایر و متخاطم باشند، ذاتشان یکی است. هم اینجایی ها و هم آنجایی ها. حالا چه در آنجا نگاه ویژه ای از یهودیت بر سرکار باشد و در اینجا جور دیگری از تشیع. مهم این است که آبشخورشان یکی است. و گرنه رهبر گرامی ما به ازای این همه غارت روس ها و نسل روبی شان از مسلمانان چچن، و در کنار این همه پرخاشی که به آمریکا و اسراییل می پرانند، یک تشرکی نیز به روسها ابراز می فرمودند.

 

عابدین ابوالقاسم‎پور با اشاره به دریافت پیامکی از فساد در شهرداری‎ها می‎گوید: ماجرا از آنجا شروع شد که یک پیامک با شماره تلفن مشخص روی موبایل خود نمایی کرد .متن پیامک این بود "رفع پلمپ ساختمان.فوری تضمینی.اخذ طبقه تا 3 مازاد و پیشروی".اول فکر کردیم شوخیی بی مزه ای از یک مزاحم است .تلفن که زدیم شک به یقین تبدیل شد .نه اصلأ جای نگرانی نیست .تازه جریمه و کمسیون ماده ی صد و تمام گیرودار شهرداری قابل رفع است .آنقدر بازار دلالی گرم است که هیچ جای دلواپسی وجود ندارد.این دیگر بحث نقشه ی جامع شهری وشایعه ی اطلاع رسانی پیش از موعد به دوست و آشنا و پسر خاله و دختر عمه نیست. تازه کاری هم به اختیارات بی حدو حساب بعضی از شهرداریها نداریم که به مناسبتی فضای آموزشی یا فضای سبز را تبدیل به مسکونی می کند یا مسکونی به تجاری تبدیل می شود و....هر چه صلاح بدانند همان درست است .پول که داشته باشی آنقدر ماده و تبصره تغییر می کند که خدا می داند .

 

درباره تفکیک جنسیتی در شهرداری تهران، مجید ابهری نظر  موافقی دارد: وقتی اینجانب در شرکت لیلاند انگلستان، مشغول کارآموزی بودم در یک نظرخواهی از کارکنان زن و مرد در مورد تفکیک جنستی 75 درصد زنان جدایی محیط کار را برای امنیت روانی لازم دانستند و 60 درصد مردان هم همین رای را دادند. آن گروه از مردان که مخالف جداسازی بودند تفریح و تنوع را در محیط کار دلیل مخالفت با جداسازی بیان می کردند ،یعنی آنها حضور بانوان را فقط به عنوان تنوع پذیرفته بودند.

... از آنجا که اصلی ترین بخش ساعات بیداری کارکنان در سازمان صرف می شود ، برقراری رابطه عاطفی بین همکاران اجتناب ناپذیر می شود و این نکته وقتی که یکی از طرفین متاهل باشند موجب بروز آسیبهای بعدی می شود.بانوان در کنار یکدیگر آرامش خاطر به نفس بیشتری احساس می کنند و از نگاه آسیب شناسی اجتماعی درصورت عدم ضرورت سازمانی، جداسازمانی جنسیتی هم به نفع بانوان است و هم به نفع آقایان.

این نظریه که از سوی علمای مدیریت و رفتار شناسان سازمانی مورد تایید است در صورتیکه به اغراض سیاسی آلوده نشود و وسیله تخریب این و آن نشود باید به عنوان یک نظریه توسط کارشناسان مورد بررسی قرار گرفته و از شاغلان نظر خواهی شود. متاسفانه برخی افراد و گروههای سیاسی فضای فرهنگی کشور را به طرفی هدایت می کنند که هیچ کس اجازه مطرح کردن یک نظریه را نداشته باشد.در اینصورت رشد فرهنگی آزادی بیان تعامل فکری و آزاد اندیشی در کجای جغرافیای فکری قرار می گیرد؟

 

در مقابل، آلما توکل می‎گوید تفکیک جنسیتی نشانه نگاه بیمارگونه به رابطه دو جنس است: نمی دانم چرا آقای قالیباف در سال ۲۰۱۴ تصمیم گرفته در شهرداری زن و مرد را از هم جدا کند؟ آیا دلیلی غیر از این وجود دارد که جامعه ی ایران یک جامعه ی جنسی و بیمار شده است و خود مسوولان به آن معترف اند؟ و آیا گمان کرده اند با تفکیک دوباره ی آنها و بازگشت به دهه ی شصت این بیماری ها برطرف می شود؟ آیا ایجاد موانع جنسی سبب درمان بیماری های روانی می شود؟ تمام این ها در حالی است که دو ماه قبل یک ناظم در مدرسه ای به دلیل تجاوز به دانش آموزان دبستانی شهر کرج دستگیر شده است و هیچ کس درباره ی آن صحبت نمی کند! ...  من می ترسم. من از زندگی در جامعه ای که تمام ستون های آن بر مبنای رابطه ی جنسی بیمارگونه چیده شده است می ترسم.

 

سیدمحسن هاشمی می‎گوید تصمیم شهرداری برای تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسراها به نفع بخش خصوصی است: حجت الاسلام شهاب مرادی مدیرعامل سازمان فرهنگی هنری شهر تهران در پی اعتراض های فعالان عرصه هنر به تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسرا ها به دلیل سازنده ای اشاره کرده بود. او گفته بود که قصدشان کنارگیری از رقابت با بخش خصوصی در آموزش موسیقی است.اگر این تصمیم و اقدام چنین باشد بی شک اتفاق مبارک و میمونی در عرصه هنر و فرهنگ سرزمین مان در حال وقوع است. سال ها است دولت و نهادی هایی از بخش عمومی (نظیر شهرداری، بنیاد های نیمه دولتی،...) با حضور بلامنازع در عرصه های اقتصاد، فرهنگ، تجارت و هنر عرصه را بر حضور سازمان یافته و قدرتمند بخش خصوصی تنگ کرده و گاه بسته اند.

... حالا با این بیان و استدلال زعیم سازمان فرهنگی هنری شهرداری، برق امیدی در چشمان مان جرقه زده که می توان امید داشت که این نهاد با هیچ فعالیت نهاد های فرهنگی و هنری ( از جمله آموزشگاه های ) بخش خصوصی رقابت نکند و صرفا با در اختیار نهادن فضا های موجودش به بخش خصوصی و نهاد های ضابطه مند، بستر ساز توسعه هنر و فرهنگ این شهر باشد. امید که آن پیشنهاد پیشبرنده در واگذاری بهره برداری خانه های فرهنگ و فرهنگسراها به انجمن های علمی، فرهنگی و هنری به کار افتد و سرآغاز توسعه و تقویت بنیان های هویتی تهران باشد.

 

و اما، فؤاد شمس همه این دورخیزها را که برای جلب نظر اصول‎گرایان و سپاه پاسداران صورت گرفته، بیهوده می‎بیند: آقای سردار دکتر خلبان پاسدار شهردار فعلی، از این به بعد رقیب جدی "برادر محسن" در جوک های انتخاباتی آینده خواهد بود!

قالیباف خیال می کند که با این دست کار های ارتجاعی دل "برادران موتور سوار چوب به دست" را "به دست " می آورد. اما نمی داند که خیلی دیر رسیده است قبلا همه چیز را خورده اند و برده اند! اون و دیگر "برادران قاچاقچی" سابق تنها سوژه های خنده ی آینده در حاشیه هر انتخاباتی خواهند بود.

حالا هی بیا جدا کن، حالا هی بیا قسم بخور که بابا ما خودمون چوب به دست بودیم. حالا هی ناموس پرستی غیاث آبادی ات را هوار کرد! آقا جان بریدند و بردند. اونم نه با چاقوی عزیز السلطنه که با خودتراش اسدالله میرزا! این ها دزد ناموسن! اگر هم می خواهی داستان این "ناموس" را بدانی از "برادر محسن" بپرس که "رای" اش را "ناموس" اش می دانست. اما یک هفته هم پایش نایستاد! خلاصه سرنوشت کمیک تری از آن برادر محسن ات در انتظارت است.

این کمدی حضور نظامی ها و پادگانی ها در عرصه سیاست در ایران، یکی از نقاط مفرح تاریخ معاصر ماست.

 

ثبت نظر

تصویری

دیوید وینارویچ٬ عکاسی که ایدز او را از پای دراورد

۳۱ تیر ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
دیوید وینارویچ٬ عکاسی که ایدز او را از پای دراورد