close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

آیا می‌توان به روحانی اعتراض کرد؟ خوانندگان ایران‌وایر چه می‌گویند؟

۹ بهمن ۱۳۹۴
حسین نوش‌آذر
خواندن در ۵ دقیقه
آیا می‌توان به روحانی اعتراض کرد؟ خوانندگان ایران‌وایر چه می‌گویند؟
آیا می‌توان به روحانی اعتراض کرد؟ خوانندگان ایران‌وایر چه می‌گویند؟

یک زن فمن پنجشنبه، ۲۸ ژانویه، هنگام دیدار حسن روحانی از فرانسه در اعتراض به احکام اعدام در ایران در یک حرکت نمایشی خود را از فراز پل «بیرحکیم» در پاریس به دار آویخت. پس از انتشار گزارشی از این واقعه و طرح این پرسش که آیا به راستی پوشیدگی و برهنگی یکی از چالش‌های دوران ماست، گروهی از خوانندگان نظرشان را بیان کردند.

گزارش را بخوانید: اعتراض فمن نیمه‌برهنه به روحانی در پاریس

با مطالعه نظر گروهی از خوانندگان این گزارش، این پرسش پیش می‌آید که آیا می‌توان به حسن روحانی و دولت تدبیر و امید اعتراض کرد؟ هدف از این اعتراضات چیست؟ بهانه‌جویی یا تلاش برای به دست آوردن مقدار بیشتری آزادی؟

ابتدا در برخی از نظرات تأمل می‌کنیم. این نظرات را می‌توان در دو گروه بزرگ جای داد:

به دستاوردها توجه داشته باشیم

مونا می‌نویسد:

«چرا به دستاوردهای [سفر روحانی به فرانسه] توجه نمی‌کنید؟ چرا نمی‌بینید که ایرباس و پژو وارد ایران می‌شود؟ چرا خریدار نفت خام را نادیده می‌گیرید؟ این خانم [سارا کنستانتین] که با بدن نیمه‌عریان خودش را نمایشی به دار آویخته دقیقاً منظورش چیست که می‌گوید روحانی جلاد آزادی است؟ قبل از سال ۹۲ ما چه نوع آزادی به خصوصی داشتیم که حالا در دولت روحانی از دستش دادیم؟»

شیوا هم بیش و کم همان نظر را دارد: چرا به ناوگان هوایی فرسوده ایران فکر نمی‌کنید؟ او می‌نویسد:

«شماها روحانی و ظریف نمی‌خواهید. شماها "مموتی" می‌خواهید تا زور بالای سرتان باشد. شماها تحریم را دوست دارید و دلتان نمی‌خواهد هواپیماهای جدید وارد ناوگان هوایی ایران بشوند. گناه کردیم رأی دادیم که تحریم‌ها برداشته شود و یک کم نفس بکشیم؟ این اعدام‌ها هم به روحانی ربط ندارد. به رهبری ربط دارد.

ما یک خانواده هستیم

حسین می‌نویسد:

«هر انتقادی داشته باشیم، متانت،ادبیات فاخر، فاصله گرفتن از لمپنیزم، عقلانیت و تدبیر و اقتدار رییس جمهورمان را ارج می‌نهیم. فصل تعامل، آداب، و صلح را خوشامد می‌گوییم.»

محمد در هم‌آوایی با حسین می‌نویسد:

«این آزادیخواهان خیلی عرضه دارند بروند جلو کارخانه‌های اسلحه‌سازیشان را بگیرند که کل محصولات اروپا و آمریکا خاورمیانه را به گند کشیده.»

لایا هم می‌گوید:

«بگذاريد ملت ما اندكی نفس بكشد! شما مجسمه‌هايتان يك روز در پوشش اجباری رفت ملت ما نزديك به چهل سال است در پوشش‌اند.»

حسین می‌نویسد:

«واقعاً مسخره است، حرکت [اعتراضی و نمایشی سارا کنستانتین] هیچ معنایی ندارد و نمایش آن هم ربطی به روحانی ندارد و حتی بزها هم به ریشش می‌خندند.»

و خواننده دیگری در بیان همین مفهومِ «ما ایرانی‌ها یک خانواده‌ایم» می‌نویسد:

«يعنی از اين غليظ‌تر هم می‌شود پرچم كشور را تخريب كرد؟ پرچمی كه ما هر جا می‌یينيم، تمام قد مقابلش می‌ایستيم و اشك جمع می‌شود توی چشم‌هامان!»

عده‌ای هم به سرکوب آزادی‌های مدنی در ایالات متحده آمریکا و در عربستان اشاره کرده‌اند و گفته‌اند بهتر است معترضان به این کشورها اعتراض نکنند نه الزاماً به ایران. از نظراتی هم که به بدن زن برهنه پرداخته، عجالتاً صرف‌نظر می‌کنیم چون به این بحث چندان ربط ندارد.

مردم خسته‌اند، اعتراض اما ضروری‌ست

همه چیز حکایت از آن دارد که مردم خسته‌اند. هشت سال دولت احمدی‌نژاد و فروبستگی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و دشمنی با غرب و تحریم‌ها آن‌ها را خسته کرده است. همین‌که سیاستمداری مؤدب و خوش‌سخن باشد و با آداب دیپلماتیک آشنایی داشته باشد و از فروبستگی‌ها بکاهد و چشم‌اندازی از تجدد را در فراروی مردم قرار دهد کافی‌ست.

گمان نمی‌کنم کسی از ناوگان هوایی مجهز، اتوموبیل‌های نو، خیابان‌های پهن، امکانات درمانی و آموزشی مناسب و لباس‌های تمیز و زیبا و فیلم‌های سینمایی دیدنی و سریال‌های سرگرم‌کننده و کتاب‌های خواندنی و در یک کلام: همه جلوه‌های رفاه و تجدد بدش بیاید. اما پرسش این است که آیا حتی اگر دولت روحانی یا هر دولت اصلاح‌طلب دیگری موفق شود در چارچوب «نظام» درصدی از این خواسته‌های منطقی را برآورده کند، آیا به راستی ضرورت اعتراض از بین می‌رود؟

 مهم‌ترین ساز و کار دموکراسی این است که میزان آزادی به میزان اعتراض مدنی بستگی دارد. در یک نظام دموکراتیک هرگز تلاش مدنی برای آزادی به پایان نمی‌رسد. همین که مردم به حداقلی از آزادی و رفاه راضی شوند، دولت با رویکردهای سلبی سقف انتظارات آن‌ها را کاهش می‌دهد. با نیم‌نگاهی به تاریخ مبارزات مدنی در غرب به راحتی می‌توان مصداق‌های این تلاش را که هرگز پایان نمی‌پذیرد دریافت.

خودسرها، قانون‌مدارها

در ایران اکنون سقف توقعات مردم را تا آن حد کاهش داده‌اند که کوچکترین اعتراضی به نبود آزادی‌های مدنی به عنوان کارشکنی در امر تجددآفرینی دولت تلقی می‌شود. این دستاورد بزرگی‌ست برای نظام.

مثالی می‌آوریم و می‌گذریم:

فاطمه معتمد آریا در فیلمی بازی کرده به نام «یحیی سکوت نکرد». این بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران به همراه کاوه ابراهیم‌پور به کاشان رفت که فیلم‌اش را در این شهر برای اولین بار به نمایش بگذارد. امام جمعه کاشان اما در مخالفت با او اعلام عزای عمومی کرد و عده‌ای هم به خانم معتمدآریا توهین کردند.

این توهین‌ها بی‌پاسخ نماند. نهادهایی مانند انجمن بازیگران سینما و شخصیت‌هایی مانند پرویز پرستویی، مهناز افشار و رضا کیائیان در حمایت از فاطمه معتمدآریا بیانیه‌هایی منتشر کردند. حجت‌الله ایوبی، رییس سازمان سینمایی کشور و علی جنتی، وزیر ارشاد اسلامی که زمینه را مناسب دیدند، در هم‌آوایی با دیگران از فاطمه معتمدآریا دفاع کردند و حتی او را ستودند.

ما چه به دست آوردیم؟

حرمت یکی از بازیگران توانای ایرانی شکسته نشد و نتوانستند او را از کار بی‌کار کنند.

چه از دست دادیم؟

سقف توقعاتمان را.

دلیل می آورم:

فیلم «یحیی سکوت نکرد» از وزارت ارشاد اسلامی پروانه ساخت گرفته و در ایران تحت قوانین این کشور ساخته شده است. بنابراین نمایش آن در شهرستان‌ها و تهران یک امر بدیهی‌ست. اما اکنون همین که امام جمعه یک شهر نتواند مانع از نمایش این فیلم بشود و به یک معنا حاکمیت دولت را به چالش نکشد برای ما کافی‌ست. این است سقف آزادی در ایران.

این منطق که ما یک خانواده هستیم، و خودمان هم مسئول مشکلات خانوادگی‌مان هستیم، قابل قبول نیست. ما همه در یک جهان زندگی می‌کنیم با مرزهایی شکننده. همانطور که تهیه یک ناوگان هوایی نونوار به تعامل با جهان نیاز دارد، موضوعاتی مانند اعدام‌ها یا مسأله آزادی زنان و مسأله زبان مادری و آزادی احزاب در ایران هم به جهان ربط دارد. به همان اندازه ما نیز حق داریم که از تبعیض نژادی در آمریکا، بحران پناهجویی در اروپا، مشکل بیکاری در کشورهای صنعتی، سودجویی صاحبان صنایع و صدور اسلحه به مناطق بحران‌زده و بحران‌آفرینی در جهان انتقاد کنیم.

به یک معنا: ما زیر سقف یک خانه زندگی می‌کنیم: خانه‌ای به نام جهان. اگر در ایران آزادی را از کسی سلب کنند، آزادی جهان را سلب کرده‌اند. برعکس اگر در غرب حق کسی را ضایع کنند، حق جهان را ضایع کرده‌اند. با این منطق می‌توان گفت یک زن نیمه‌برهنه در پاریس اگر به اعدام‌ها در ایران اعتراض کرده، خواهان حق خودش در خانه جهان شده است. به همین ترتیب باید از عربستان یا چین، روسیه یا آمریکا هم طبعاً انتقاد کرد. چه فرقی دارند جز رنگ پرچم؟

ثبت نظر

بلاگ

وقتی انتخاب سرمربی از دست مجلس خارج می شود

۹ بهمن ۱۳۹۴
شما در ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
 وقتی انتخاب سرمربی از دست مجلس خارج می شود