close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

چگونه یاد گرفتیم دست از نگرانی برداریم و جشنواره فیلم فجر را فراموش کنیم

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
محمد عبدی
خواندن در ۶ دقیقه
مراسم اختتامیه بخش بین‌الملل سی سومین جشنواره فیلم فجر
مراسم اختتامیه بخش بین‌الملل سی سومین جشنواره فیلم فجر

سی و سومین دوره جشنواره به اصطلاح  "بین المللی" فجر- که از امسال سعی شده با جدا کردن بخش جهانی از بخش سینمای ایران، بر ارزش و اهمیت بخش خارجی اش بیفزایند- به تازگی به پایان رسید؛ بی آن که فروغ و بازتابی در جهان داشته باشد.

 جشنواره فیلم فجر یکی از قدیمی ترین جشنواره های خاورمیانه است که سی و سه سال برگزار شده، اما هنوز کسی آن را جدی نمی گیرد.

این جشنواره ابتدا به عنوان جشنواره میلاد به راه افتاد و خیلی زود نامش را به فجر تغییر داد و به شکلی از ابتدا سعی داشت که جا پای جشنواره بین المللی فیلم تهران بگذارد؛ مهمترین جشنواره سینمایی خاورمیانه که در دهه پنجاه (شمسی) شش دوره برگزار شد و شمار قابل توجهی از بهترین فیلمسازان جهان در آن شرکت کردند؛ از میکل آنجلو آنتونیونی تا اوتو پره مینگر.

در حقیقت برنامه ریزان اصلی جشنواره فجر در پشت پرده، برخی از همان دست اندرکاران جشنواره تهران بودند که حالا مجبور بودند پشت پرده و بدون نام کار کنند؛ دولتی ها هم مجبور بودند از "تخصص" آنها استفاده کنند، هرچند احتمالاً از نداشتن "تعهد" آنها راضی نبودند.

جشنواره فیلم فجر برای نسل ما که نوجوانی و جوانی اش را در دهه شصت(شمسی) سپری می کرد، معنای زیادی داشت: فرصتی استثنایی برای تماشای فیلم های سینمای جهان. سینماها در طول سال فیلم خارجی دندان گیری به نمایش نمی گذاشتند( جز سینما عصر جدید که هرازگاه فیلم جذابی روی پرده داشت)، کانون فیلم به "خانه فرهنگ" و نسخه های تکه پاره فیلم ها خلاصه می شد( کانون فیلم فیلمخانه ملی ایران هم هنوز پا نگرفته بود) و فیلم های ویدئویی بتاماکس بسیار محدود بود و یافتن فیلم های هنری مشکل ترین کار عالم ( ضمن آن که اصلاً داشتن دستگاه ویدئو "جرم" محسوب می شد!)

در چنین شرایطی نمایش فیلم های کلاسیک و روز جهان در جشنواره فیلم فجر معنای زیادی داشت. می شد مثلاً تمام فیلم های تارکوفسکی و پاراجانف و تعداد قابل توجهی از فیلم های اوزو را یکجا دید، به تماشای فیلم های تازه آندره وایدا نشست و شماری از فیلم های اولیه فیلمسازانی را دید که بعدها به چهره های بزرگی بدل شدند(مثل میکل هانکه که یکی از فیلم های اولیه اش- ویدئوی بنی- را در اوایل دهه هفتاد در جشنواره فجر به نمایش گذاشتند.)

برای همین چندان جای تعجب نیست که برای تماشای فیلم های خارجی جشنواره فجر صف های طولانی تشکیل می شد و حتی بلیت فیلم ها بازار سیاه پیدا می کرد و به قیمت های گزافی فروخته می شد. با این حال جشنواره "بین المللی" فجر تنها بازتاب- و مصرف- داخلی داشت. البته طی سال ها برخی از منتقدان و روزنامه نگاران نسبتاً شناخته شده هم برای شرکت در آن علاقه نشان دادند و به ایران سفر کردند، اما دلیل اصلی سفر آنها دیدن جاذبه های گردشگری ایران و در درجه دوم تماشای فیلم های ایرانی بود و نه تماشای فیلم های بخش بین الملل.

خیلی زود - با ورود نوارهای وی اچ اس و بعد دی وی دی- بازار پررونق نمایش فیلم های خارجی در جشنواره فجر از سکه افتاد و در دهه هفتاد- و در ادامه آن تا به امروز- جشنواره فیلم فجر به محلی برای تماشای فیلم های ایرانی ساخته شده در هر سال بدل شد.

این البته کماکان جشنواره فجر را در رونق نگه داشت؛ برای تماشای آخرین ساخته های فیلمسازان به نام ایرانی تا به امروز در جشنواره فجر صف های طولانی تشکیل شده است.

اما ظاهراً داشتن جشنواره ای چون جشنواره "سپاس" در دوران پیش از انقلاب، برای برگزار کنندگان جشنواره کافی نبود و آنها قصد داشتند - و دارند- که حتماً جشنواره ای بین المللی همچون جشنواره تهران برپا کنند؛ اما تلاش آنها در طی بیش از سه دهه، ره به جایی نبرده و کسی از این جشنواره به عنوان "جشنواره ای بین المللی" یاد نمی کند. تنها ذکر برخی از اهالی سینما از این جشنواره به حضور در ایران و دیدار از اصفهان و شیراز خلاصه می شود و در نهایت تماشای چند فیلم ایرانی و دیدار با برخی سینماگران شناخته شده این کشور.

حقیقت این است که مشکل بخش بین المللی جشنواره فجر ارتباطی با زیر سایه بخش داخلی آن قرار گرفتن ندارد؛ در نتیجه جدا کردن بخش بین المللی از بخش داخلی، گرهی از کار این جشنواره نمی گشاید.

جشنواره فیلم فجر از مشکلات اساسی ای رنج می برد که اولین و مهمترین آنها سانسور است. بسیاری از تولیدات سینمای جهان به دلیل نمایش صحنه های عاشقانه یا دیالوگ های عاشقانه بین زن و مرد و حتی نوع لباس زنان در برخی صحنه ها، امکان نمایش در جشنواره فجر را ندارند. در نتیجه برگزار کنندگان جشنواره مجبورند که فیلم ها را سانسور کنند. این سانسور از حذف چند صحنه تا حذف حتی نیم ساعت از فیلم- در دوره های پیشین- را در برمی گیرد. بسیاری از فیلم های درخشان سینما در طی سال ها در این جشنواره با سانسور نمایش داده شده اند: دلیجان جان فورد تمام بوسه ها- و حتی نگاه های عاشقانه- اش را از دست  داد؛ سکانس های مهمی از آینه و ایثار تارکوفسکی حذف شدند؛ روابط شخصیت ها در فیلم هایی چون رم شهر بی دفاع در دوبله تغییر کرد تا کسی عاشق دیگری نباشد؛ و فیلم های تئو آنجلوپولوس- که به فیلمساز محبوب جشنواره فجر بدل شده بود- با جرح و تعدیل فراوان به نمایش درآمدند.

در نتیجه بخش بین المللی جشنواره فیلم فجر نوعی نقض غرض است: جشنواره ای که فیلم ها را سانسور می کند طبق قوانین جهانی، نمی تواند بین المللی باشد. طبیعی است که هیچ فیلمساز شناخته شده ای- یا حتی فیلمساز ناشناسی که اهمیتی برای کارش قائل است- حاضر به حذف بخشی از فیلمش نیست و این سوال اولیه مطرح می شود که اصلاً چرا یک فیلمساز باید بپذیرد که فیلمش در کشوری با سانسور به نمایش گذاشته شود؟

این مشکل عمده خودبخود باعث می شود که - جدای از مساله سیاست و انزوای ایران و نقض حقوق بشر در این کشور که خود معضل اساسی ای است- هیچ فیلمساز مهمی مایل به شرکت در جشنواره فجر نباشد. در نتیجه اصلاً بحث های بعدی- مثل رقابت جشنواره ها برای نمایش فیلم های مهم و جذب فیلمسازان شناخته شده- در سایه این مشکل اصلی رنگ می بازد و محلی از اعراب ندارد.

از سوی دیگر شرکت فیلم ها در هر جشنواره ای به بازار فروش در آن کشور هم مرتبط است. جشنواره فجر که از اهمیت داشتن بازار آگاه است، سعی دارد در کنار نمایش فیلم ها بازار فیلمی هم داشته باشد، اما همان طور که خودشان اذعان دارند، این بازار مرکزی است برای فروش فیلم های ایرانی- و نه خرید فیلم های خارجی. اساساً در ایران تقریباً فیلم خارجی اکران نمی شود، به همین دلیل بازاری برای تهیه کنندگان خارجی وجود ندارد که رغبتی به شرکت در جشنواره فجر داشته باشند.

حقیقت این است که ایران در شرایط فعلی قادر به داشتن یک جشنواره بین المللی سینمایی- یا تئاتری یا هر نوع هنر دیگر- نیست؛ آن هم کشوری که چهار دهه قبل با کیفیت های غیر قابل انکار جشنواره جهانی فیلم تهران و جشن هنر شیراز در زمینه برپایی جشنواره سینمایی و هنری در تمام آسیا پیشتاز بود. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

"پدرم با پای خودش رفت ایستگاه پلیس و شکنجه شد"

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
ناتاشا اشمیت
خواندن در ۶ دقیقه
"پدرم با پای خودش رفت ایستگاه پلیس و شکنجه شد"