close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

«ما در بهشت»؛ حلقه های خشونت در تهران

۲۷ مرداد ۱۳۹۴
محمد عبدی
خواندن در ۶ دقیقه
سینا عطاییان
سینا عطاییان
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»
نمایی از فیلم «ما در بهشت»

جشنواره جهانی فیلم لوکارنو در سال های اخیر توجه چندانی به سینمای ایران نداشت، اما امسال بالاخره فیلمی از ایران در بخش مسابقه این جشنواره پذیرفته شد. «ما در بهشت» ( که با عنوان جهانی «بهشت»عرضه شده) عنوان اولین فیلم بلند سینا عطاییان دنا است که در تهران و بدون مجوز ساخته شده؛ داستان دختری به نام هانیه که در حومه شهر تهران در یک دبستان تدریس می کند و شاهد خشونتی است که در شهر جریان دارد.

با سینا عطاییان دنا در لوکارنو گفت و گو کرده ام.

 

چرا عنوان فیلم هست ما در بهشت؟

جوابش کمی خنده دار است. خانمی به من گفت که خواب دیده ام که فیلمی ساخته ای و لغت بهشت در عنوان فیلم هست. من در کاغذهای قدیمی ام نگاه کردم و دیدم اولین عنوانی که برای یکی از فیلمنامه هایم نوشته ام همین بود. خواستم کمی به ماوراء و این چیزها توجه کنم، برای همین تصمیم گرفتم که این فیلمنامه را از میان کارهایم بسازم. در لایه ای سمبلیک این عنوان اشاره ای است به ایده جهان کامل که ما با آن ایده بزرگ می شویم و آن جهانی خوب و کامل است و تضاد دارد با واقعیتی که در آن به سر می بریم.

آن طور که خودت هم اشاره کرده ای در فیلم سعی داری درباره خشونت در جامعه حرف بزنی. سعی کردی لایه های مختلف خشونت را بشکافی یا دور بایستی و نظاره گر آن باشی؟

من سعی کردم مصداق های مختلف خشونت را که لزوماً خشونت فیزیکی هم نیست در یک خط داستانی نسبتاً منسجم و کلاسیک کنار هم جمع آوری کنم و از آن نتیجه گیری ای بکنم. نتیجه ای هم که گرفته می شود این است که با شخصیت اصلی همذات پنداری می کنی- که این ویژگی سینماست که اگر کسی را بیست دقیقه ببینی با او همذات پنداری می کنی- و طرفدارش می شوی. فکر کردم که خودمان را با این شخصیت نزدیک بدانیم و این شخصیت هم خود را قربانی وضعیت حاکم بداند و همین طور که جلو می رویم می بینیم که او هم می تواند چندان هم آدم خوب و مهربانی نباشد. می خواهم بگویم که او حلقه ای است از یک چرخه که همه در آن حضور دارند. این حلقه کوچکی است که مثل گلوله برف از بالای کوه پائین می آید و همین طور بزرگ می شود تا در پائین کوه می شود مثلاً تجاوز دسته جمعی یا بچه دزدی و اتفاقات حیرت آوری که همه مان می شنویم. اگر ما در یک اجتماع زندگی می کنیم تک تک رفتارهایمان تاثیر جمعی دارد. جوامع به شکل تخت گاز به سمت خشونت می روند و ما خودمان هم بخشی از آن هستیم.

اما به نظر می رسد که نوع روایت ات سرد است یعنی دوربین ات با فاصله می ایستد و می خواهد تنها نظاره گر باشد...

این کاملاً عامدانه است... جز نوعی فاصله گرفتن، چیزی که زیبایی شناسی تصویر را به نظر خودم ساخته، این است که فیلمی بسازم مثل مستندی که حیات وحش را نشان می دهد، حالا فیلم ما زندگی انسان ها را نشان دهد. یعنی با انسان به مثابه یک گونه جانوری برخورد کند. برای این که می خواستم به کسی که فیلم را می بیند اطلاعاتی بدهم که خودش جمع بندی کند و برسد به چیزی که می خواهد. می خواستم با این هم بازی کنم که دقیقاً چه نقطه ای را روی تصویر داری تماشا می کنی.

چرا کادرها غیرطبیعی است؟ گاه فضای خالی زیادی بالای سر شخصیت ها وجود دارد و گاه شخصیت ها پشت در یا دیواری هستند و به طور کامل دیده نمی شوند....

می خواستم انسان را در محیط اش ببینم. می خواستم مثلاً در یک صحنه یک دفعه گفته شود که تو اینجا چه کار می کنی و ببینی که از ابتدا دختر بچه ای در گوشه دیگر کادر بوده که ما ندیدیم. عادت این است که همه را از زاویه روبرو و به طور کامل ببینیم، حالا من می خواهم بگویم شخصیت ها را از زاویه ای ببینیم که قبلاً ندیده ایم و ببینیم این گونه عجیب جانوری، از این طرف، مثلاً از پشت، چطور به نظر می رسد.

جلوه های ویژه زیادی در فیلم استفاده شده در حالی که فیلم در مکان های واقعی با اتفاق های ساده می گذرد...

خیلی از تصویرها را به دلیل این که در لحظه فیلمبرداری می توانست برایمان مشکل ساز باشد، مجبور بودیم به شکل دیگری فیلمبرداری کنیم. چون ما مجوز فیلم مستند داشتیم و باید می دیدیم که خود فیلمبرداری ما دارد چطور به نظر می رسد، و از طرفی خودم هم از محیط جلوه های ویژه و انیمیشن می آیم، همه این ها روی هم باعث شد که از تکنولوژی دیجیتال و جلوه های ویژه رایانه ای بر علیه محدودیت استفاده کنیم. در خیلی از صحنه ها تنها پسزمینه را فیلمبرداری کردیم و بقیه اش را با پرده آبی گرفتیم. خوشبختانه کسی از دیدن صحنه متوجه نمی شود.

معمولا وقتی فیلمسازها فکر می کنند که این فیلم آخرشان است، سعی می کنند همه حرف های ناگفته خود را یکجا بگنجانند، اما این فیلم اول توست و من حس کردم که می خواهی حرف زیادی بزنی و همه را یکجا در همین فیلم...

با این حرف خیلی موافق نیستم که من دارم درباره همه چی حرف می زنم. خط کش من موضوع چگونگی بازتولید خشونت است و هر چیزی که در فیلم گذاشته ام خواسته ام بگویم که این هم می تواند معنا و مصداقی از بازتولید این خشونت باشد. من فکر می کنم ما به عنوان ایرانی باید چند تا از فیوزهایمان را خاموش کنیم. من ادعایم این است که این فیلم یک سند است. یعنی بازتاب زندگی در ایران در ذهن من. ممکن است خیلی ها قبول نکنند و من هم اصراری نمی کنم. من می گویم اگر قبول نمی کنید که سند است فکر کنید یک فیلم علمی- تخیلی است و هیچ کدام از این چیزهایی که نشان داده ام اصلاً وجود ندارد. من فقط می گویم اگر کسی از این که من جامعه را این طور نشان داده ام ناراحت شده، یک لحظه گاردش را باز کند و اصلاً فکر کند که این یک فیلم علمی- تخیلی است.

فیلم بدون مجوز ساخته شده، امیدی داری که در ایران نمایش داده شود؟

با دولت جدیدی که آمده، امید در دل خیلی از همکاران من زنده شده، من هم از این حلقه خارج نیستم. امیدوارم کسانی که قرار است تصمیم بگیرند این موضوع را این طور نگاه کنند که یک آدمی با صداقت کامل فکری دارد (که حتی اگر آن فکر زیباترین تصویر را از کشور ما نمی سازد) خواسته این فکر را منتقل کند و این هم فیلمی نیست که حجم وسیعی از تماشاگر قرار باشد ببیند. فیلم با چهار دقیقه تصویر سیاه شروع می شود، این خودش تکلیف تماشاگر عام را مشخص می کند: همه رفته اند بیرون از سالن. این فیلمی نیست که بخواهد روی عموم جامعه تاثیر بگذارد. اما برای من دیده شدنش مهم است. اگر دیده شود احساس می کنم که هستم و می توانم حرفم را بزنم.

  

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

آیا عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی سرانجام ساکن مریخ می شود؟

۲۷ مرداد ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۷ دقیقه
آیا عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی سرانجام ساکن مریخ می شود؟