close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

میل به مهاجرت تحصیلی؛ می‌خواهم آزادی و کرامت را تجربه کنم

۵ مرداد ۱۴۰۱
آیدا قجر
خواندن در ۱۰ دقیقه
مرور اخبار رسانه‌ها و اظهارات مقامات، میل به مهاجرت را در میان اقشار مختلف جامعه بیش از هرچیز به مساله اقتصادی و معیشت در خطر جامعه ایران مربوط می‌داند
مرور اخبار رسانه‌ها و اظهارات مقامات، میل به مهاجرت را در میان اقشار مختلف جامعه بیش از هرچیز به مساله اقتصادی و معیشت در خطر جامعه ایران مربوط می‌داند
می‌توان در نمونه‌های اخیر که جنجال رسانه‌ای هم در پی داشت، به برگزاری آزمون جذب دانش‌آموز برای مدارس مذهبی ترکیه در ایران با برگزاری آزمون اشاره کرد
می‌توان در نمونه‌های اخیر که جنجال رسانه‌ای هم در پی داشت، به برگزاری آزمون جذب دانش‌آموز برای مدارس مذهبی ترکیه در ایران با برگزاری آزمون اشاره کرد
«از میل به مهاجرت تا اقدام به مهاجرت فاصله بسیار زیادی [وجود] دارد.» این جمله‌ای است که اخیرا «محمدصادق خیاطیان»  رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری درباره «مهاجرت نخبگان» گفته است
«از میل به مهاجرت تا اقدام به مهاجرت فاصله بسیار زیادی [وجود] دارد.» این جمله‌ای است که اخیرا «محمدصادق خیاطیان» رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری درباره «مهاجرت نخبگان» گفته است

«از میل به مهاجرت تا اقدام به مهاجرت فاصله بسیار زیادی [وجود] دارد.» این جمله‌ای است که اخیرا «محمدصادق خیاطیان»، رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری درباره «مهاجرت نخبگان» گفته و تاکید کرده که باعث این مساله «فضاسازی رسانه‌ها» است. ولی او در ادامه صحبت‌هایش، یکی از ماموریت‌های ویژه «ابراهیم رئیسی»، رییس‌ دولت را تبدیل مساله مهاجرت نخبگان به «امری منفی» در ایران عنوان کرد. 

آیا دولت رئیسی می‌تواند این میل گسترده را به امری منفی برای جذب و نگه‌داشتن نخبگان تبدیل کند؟  

***

مرور اخبار رسانه‌ها و اظهارات مقامات، میل به مهاجرت را در میان اقشار مختلف جامعه بیش از هرچیز به مساله اقتصادی و معیشت در خطر جامعه ایران مربوط می‌داند که البته مساله‌ای محوری است. نبود بازار کار، نابرابری در تخصیص امکانات، رانت و فساد، پارتی‌بازی و محرومیت و هر ناکارآمدی دیگری را می‌توان در این لیست گنجاند تا شاید دریافت که چرا جوان‌ها در ایران، میل به مهاجرت دارند. مروری هم بر آمار خواهیم داشت و همین‌طور وعده‌های مقامات مسئول؛ اما پیش از آن، پای روایت چند دانشجو بنشینیم که نه فعال سیاسی هستند و نه در جنبش‌های اعتراضی نقشی دارند؛ بلکه به دنبال آزادی، کار و شاید خوشبختی برای خود و فرزندان‌ احتمالی‌شان، به آینده‌ای ورای مرزهای ایران می‌اندیشند. 

«من چهار سال در دبیرستان، شبانه‌روز درس خواندم. مهمانی خانوادگی نرفتم، خودم را در خانه حبس کردم و فقط درس خواندم. فقط برای مدرسه و کلاس‌های جانبی از خانه خارج می‌شدم. اما یکی از مهم‌ترین دلایلی که حالا بعد از چهار سال هم که در دانشگاه تحصیل کردم، من را به فکر مهاجرت انداخته، سرابی است که از دانشگاه داشتم. دانشگاه آن‌چه را ما در پی آن بودیم به ما نداد. من خیلی زحمت کشیدم. از کنکور ناعادلانه بگویم یا از سطح علمی پایین در دانشگاه‌ها؟ از نبود امکانات برای رشته‌های فنی و آزمایشگاهی و پزشکی بگویم یا از رفتار توهین‌آمیز مسئولان در دانشگاه؟» 

۲۳ ساله است. «سارا» صدایش می‌کنند. دختری که دبیرستان را با بالاترین نمره به پایان برد و شاگرد اول منطقه‌ای در تهران شد. سال آخر دبیرستان‌ او هم به کلاس‌های جانبی و کلاس‌های کنکور گذشت. انگار که تنها هدفش را مقابل خود می‌دید؛ درس بخواند، با قبول شدن در رشته‌ای که می‌خواهد، در بازار کار به شغلی که آرزویش را داشت، مشغول شود. اما حقیقت تحصیل در ایران برای او و هم‌کلاسی‌هایش که کنارش نشسته‌اند، متفاوت بود. 

یکی دیگر از دخترها که او هم امسال لیسانس خود را گرفته است، صحبت‌ را ادامه می‌دهد: «رشته من آزمایشگاهی است. اما هیچ امکاناتی برای کسب مهارت نداریم. درس‌هایمان همه تئوری است. حتی خواهرم که حسابداری خوانده هم چیزی یاد نگرفت. با این‌که فارغ‌التحصیل شده اما باید در مجتمع‌های فنی کارآموزی ببیند تا مهارت‌های لازم را به دست آورد.» 

دختر دیگری از میان جمع چند نفره‌شان ادامه می‌دهد: «رفتار مسئولان دانشگاه با دانشجویان فاجعه است. عین یک شهروند رفتار نمی‌کنند، چه برسد به دانشجویی که دانشگاه به خاطرش دایر شده است. مسئولان دانشگاه همیشه با دانشجویان دعوا دارند. کارهای اداری‌مان را هم انجام نمی‌دهند. چه برسد به حراست که به هرچیزی گیر می‌دهد. همین فاطی کماندوها را می‌گویم. از پاچه شلوار تا رنگ مانتو تا آستین. پسرها هم باید آستین بلند بپوشند. برای یک طرح تتو پسرها را نگه می‌دارند. همه ما کلی تعهد در حراست دانشگاه داریم. یک‌بار که اعتراض کردم گفت یا به جلسه امتحان می‌روی یا تو را به حراست کل می‌فرستم. چه باید می‌کردم؟ رفتم سر جلسه امتحان. هر بار که گیر می‌دهند، تمام روزمان از بین می‌رود. قدرتی مقابل‌شان نداریم.» 

به تلخی می‌خندد. «سارا» دوباره رشته کلام را به دست می‌گیرد که «حس میل به مهاجرت از همان ابتدای زندگی دانشجویی وجود دارد. بزرگ‌ترینش کنکور. برای چه باید ورود به دانشگاه گزینشی باشد؟ در کشورهای مهم دنیا، بر اساس معدل دبیرستان دانشگاه پذیرش دارد. ما جوانی‌مان به همین سادگی، ناعادلانه از بین رفت. مافیای کنکور هست. رانت و سهمیه هست. تازه وقتی وارد دانشگاه می‌شوی، روز اول استاد وارد کلاس می‌شود و می‌گوید شما ۳۰ تا دختر خیلی خودتان را درگیر درس نکنید، آخرش باید ازدواج کنید و قورمه‌سبزی بپزید. این محیط هیچ انگیزه‌ای برایت باقی نمی‌گذارد.» 

به ادامه روایت‌های‌شان گوش می‌دهم: «کادر دانشگاه حتی به کوچک‌ترین اعتراض هم بی‌توجه است. کیفیت غذا افتضاح است. هرچه هم می‌گوییم، هیچ توجهی نمی‌کنند. تازه همه این‌ها قبل از بحث کار است. کار نیست. حتی اگر خیلی نابغه باشی هم باید با پارتی‌های قوی شانس استخدام داشته باشی. مثل قانون جنگل؛ هرکس قوی‌تر باشد، زمین مال اوست. مگر آن‌که بعد از این همه زحمت به کارهای ساده با حقوق کم راضی شوی.» 

خنده‌هایشان حالا به صدایی آرام و بی‌انگیزه شبیه شده است: «اگر بخواهم بگویم بعد از چهار سال تحصیل در دانشگاه چه به دست آوردم، می‌گویم یاد گرفتم در رفت و آمد و خورد و خوراک و حرف زدن میان جمع، مستقل شوم. از نظر سطح علمی هم هرچه به دست آوردم، همان جان‌کندن‌های دبیرستان بود. وقتی هم برای کار مراجعه می‌کنم، می‌گویند سابقه کار! خب من که تازه فارغ‌التحصیل شدم، سابقه‌ام کجا بود؟ فرصت شروع وجود ندارد. از طریق پارتی رفتم برای کارآموزی بیمارستان ارتش، طرف گفت تازه باید تست عقیدتی بدهی، با این پوشش هم امکان ندارد، پذیرش بگیری.» 

انگار دیگر حرفی برای زدن ندارند. چند دقیقه‌ای سکوت می‌شود و سارا ادامه می‌دهد: «فکر می‌کردیم دری به آینده‌ای درخشان به روی‌مان باز شده است. فکر می‌کردیم می‌توانیم آینده‌مان را بسازیم. چه خیال‌ها و آرزوهایی داشتیم؛ همه‌اش سراب بود. همه این‌ها باعث دلسردی می‌شود. می‌خواهیم برویم بلکه توانستیم آن‌چه را آرزو داشتیم، جای دیگر به دست آوریم. ما خیلی زحمت کشیدیم.» 

به جامعه امید تزریق کنید 

تیر ۱۴۰۱ است. «ابراهیم رئیسی»، رییس دولت که به گفته رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک می‌خواهد مهاجرت نخبگان را به امری منفی تبدیل کند، میان استادان و دانشجویان نمونه ایران سخنرانی می‌کند: «ما باید با عمل و اجرا در جامعه امید تزریق کنیم که موضوع مهاجرت معکوس شود و همه کسانی‌که به دلیل احساس کمبود امکانات و شرایط، مهاجرت کرده‌اند، متوجه بشوند، زمینه رشد و پیشرفت در داخل کشور برای آن‌ها فراهم شده است.» 

یک ماه قبل از این سخنرانی هم رئیسی با اشاره به معیشت و تکریم جایگاه نخبگان در دیدار با جمعی از روسای دانشگاه‌های ایران گفته بود: «چنانچه ضعف و کاستی قانونی در مسیر برطرف کردن دغدغه‌های نخبگان کشور وجود دارد، باید از طریق تدوین لایحه و تقدیم آن به مجلس شورای اسلامی پیگیری شود.» 

رئیسی در همان خرداد هم در حسینیه جماران سخنرانی کرد و گفت، بایستی با ایجاد جاذبه دانشجویی را که درس خوانده است و مدارک عالی دانشگاهی دارد، به ماندن در ایران یا بازگشت از مهاجرت ترغیب کرد. 

کمی پیش‌تر برویم. ویدیویی در رسانه‌های حکومتی بازنشر می‌شد که دختری با معیارهای پوشش جمهوری اسلامی، مقابل رئیس دولت ایستاده بود و می‌گفت که فارغ‌التحصیل شده است، اما کار نیست و به رفتن از ایران فکر می‌کند. رئیسی دو جمله گفت، بی‌حوصله سر به اطراف چرخاند و رفت: «امید داشته باشید. شما درس‌تان را بخوانید. خارج از کشور را ولش کن. ما انشاءالله زمینه برای اشتغال شما دانشجویان بعد از فارغ‌التحصیل شدن با کمک دانشگاه ایجاد می‌کنیم.» 

به روایت‌های جمعی از دختران فارغ‌التحصیل شده در گفت‌وگو با «ایران وایر» برگردیم؛ با آن‌چه آن‌ها از دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی‌شان گفتند، آیا امید به آن‌ها تزریق‌شدنی است؟ 

ماجرا از کی شروع شد؟ 

جمله‌های تکراری رئیسی را که می‌توان در هر دوره از زبان روسای جمهور مختلف شنید، کنار بگذاریم. همین یک سال اخیر که بحث مهاجرت نخبگان و کادرهای علمی و تحصیل‌کرد‌ه‌ها به میان آمده و به تیتر یک رسانه‌های داخل ایران و بخش اعظم سخنان مسئولان تبدیل شده است، از سخنرانی «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی آغاز شد. وگرنه صدها هزار ایرانی تحصیل‌کرده در خارج از ایران که معطوف به همین یک سال نیستند. 

آبان ۱۴۰۰ «حسینعلی شهریاری»، رییس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی و از حامیان ممنوعیت واردات واکسن برای کرونا، نامه‌ای درباره موج مهاجرت پزشکان به خامنه‌ای نوشت و درباره عواقب جبران‌ناپذیر آن هشدار داد. دو هفته بعد در ۲۸ آبان، علی خامنه‌ای سخنرانی کرد و گفت، هرکس جوانان نخبه را از آینده کشور مایوس و به مهاجرت تشویق کند، «خائن به کشور» است. 

بعد از این سخنرانی بود که توجه ویژه رسانه‌های حکومتی و مقامات جمهوری اسلامی حول جملات خامنه‌ای به سر و صدا پرداختند. بدون آن‌که راهکاری بیندیشند. مثل سخنرانی ابراهیم رئیسی در فروردین ۱۴۰۱ که در نشست هم‌اندیشی با متخصصان نظام بهداشت درباره افزایش موج مهاجرت پزشکان گفت، باید برای ایشان «اطمینان مالی و اجتماعی» ایجاد کرد. 

دو روز پیش از اظهارات رئیسی، رسانه‌های ایران به نقل از «رضا لاری‌پور»، سخن‌گوی سازمان نظام پزشکی ایران خبر داده بودند که در سال ۱۴۰۰ بیش از ۴ هزار پزشک برای کار در کشورهای دیگر تقاضای ویزای مخصوص کرده بودند.

رئیسی در حالی از ارائه اطمینان مالی و اجتماعی مدعی شده بود که حالا در مرداد ۱۴۰۱ یک پرستار که ویدیوی اعتراض‌هایش به عدم امنیت مالی و جانی‌اش در دوران کرونا منتشر شده بود، از کار بی‌کار شد.

میل به مهاجرت تحصیلی؛ می‌خواهم آزادی و کرامت را تجربه کنم

آمار چه می‌گوید؟ 

آمارهای رسمی نشان می‌دهد که فرآیند مهاجرت نخبگان در سال‌های گذشته در ایران تشدید شده است. بنا به همین آمار دانشجویان ایرانی خارج از کشور طی ۱۵ سال گذشته، بیش از سه برابر شده‌اند. در حالی‌که آمار تجمیعی بازگشت دانشجویان کم‌تر از دو هزار نفر است؛ اما از سال ۲۰۱۰ به بعد هر سال حدود ۵۰ هزار دانشجو خارج از ایران داشته‌ایم. 

در اردیبهشت ۱۴۰۱ خبرآنلاین، اعلام کرد که بررسی آمار اداره گذرنامه جمهوری اسلامی بیان می‌کند ایران در «دانشجوفرستی» به دیگر کشورها رتبه ۱۹ را دارد و جمعیت مهاجر ایرانی‌ها طی ۳۰ سال اخیر، دوبرابر شده است. 

در خرداد ۱۴۰۱ رسانه‌ها بر اساس آخرین آمارهای رصدخانه مهاجرت ایران اعلام کردند که ۳۷ درصد از دارندگان مدال در المپیادهای دانش‌آموزی، ۲۵ درصد از مشمولان بنیاد نخبگان و ۱۵ درصد از رتبه‌های زیر هزار کنکور سراسری، مقیم کشورهای دیگر هستند. طبق گزارش همین رصدخانه، میل به مهاجرت میان ۴۰ درصد از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی «بسیار زیاد» و میان ۲۶ درصد از آن‌ها «زیاد» ارزیابی شده است.

در عین‌حال، در همین خرداد سال جاری، خبرگزاری ایسنا گزارش داد که در حال حاضر میل «بسیار زیاد» و «زیاد» به مهاجرت از ایران میان کاروکسب‌های تازه ۶۳درصد، پزشکان و پرستاران ۷۱درصد، اساتید و محققان ۷۱ درصد و دانشجویان فارغ‌التحصیلان ۶۶ درصد است. این تغییر شاخص «میل به مهاجرت» پس از کرونا میان دو گروه استارت‌آپ و اساتید ۲۰ درصد و میان پزشکان و پرستاران ۸ درصد افزایش داشته است. 

میل به مهاجرت تحصیلی؛ می‌خواهم آزادی و کرامت را تجربه کنم

این در حالی است که بررسی‌های آماری به تمایل دانش‌آموزان به مهاجرت نپرداخته است. در همین خرداد ۱۴۰۱ روزنامه اصول‌گرای رسالت، خبری منتشر کرد که طبق آن ضمن افزایش مهاجرت نخبگان به خارج از ایران، این مساله پدیده مهاجرت دانش‌آموزان را هم به همراه داشته است. 

می‌توان در نمونه‌های اخیر که جنجال رسانه‌ای هم در پی داشت، به برگزاری آزمون جذب دانش‌آموز برای مدارس مذهبی ترکیه در ایران با برگزاری آزمون اشاره کرد.

امید تزریق‌‌شدنی است؟  

تنها دو شاخص مهم را که مورد توجه مقامات مسئول است، نگاه کنیم؛ یعنی تورم و بی‌کاری. تیر ۱۴۰۱ رسانه‌ها به نقل از مرکز آمار ایران خبر دادند که نرخ تورم نقطه‌ای در خرداد سال جاری به عدد ۵۲.۵ رسیده است که نسبت به ماه قبل ۱۳.۲ واحد درصد افزایش را بیان می‌کند. گفته می‌شود که این نرخ از تورم نقطه‌ای در تاریخ ایران رکورد محسوب می‌شود.

بی‌کاری هم حکایت متفاوتی ندارد. داده‌های جدید مرکز آمار نشان می‌دهد که نرخ بی‌کاری در بهار ۱۴۰۱ نسبت به سال گذشته همین زمان، یک درصد افزایش داشته است. ۱۶.۶ درصد از جمعیت فعال گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال بیکار هستند. 

در آخرین بررسی داده‌ها، به جایگاه ایران در جدول جهانی «خوشبختی» اشاره کنیم؛ در آخرین گزارش سالانه سازمان ملل متحد که به بررسی میزان رضایتمندی، رفاه و شادی مردمان کشورهای مختلف جهان پرداخته است؛ ایرانی‌ها میان ۱۴۶ کشور در رتبه ۱۱۰ قرار دارند؛ یعنی مردمانی که نه رضایت دارند، نه رفاه و نه شاد هستند. 

آیا جمهوری اسلامی می‌تواند امید را در چنین شرایطی که تنها مروری بر آن داشتیم، به جوانان تزریق کند؟ 

شاید بهترین پاسخ را به این سوال «سارا» در گفت‌وگو با «ایران وایر» داد: «این‌جا هیچ‌وقت حق با ما نیست. می‌خواهم مهاجرت کنم تا شاید در سی سالگی حداقل بتوانم آزادی و کرامت را تجربه کنم؛ چیزی که این‌جا تعریفی از آن نداریم. امیدوارم اگر قرار است نسلی از من به جا بماند، حتی در تخیلاتش هم آن‌چه من تجربه کردم، نداشته باشد. من به همین امید تلاش می‌کنم تا بالاخره از ایران بروم.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

سگ کشی در دماوند؛ پناهگاهی که به خون کشیده شد

۵ مرداد ۱۴۰۱
رقیه رضایی
خواندن در ۹ دقیقه
سگ کشی در دماوند؛ پناهگاهی که به خون کشیده شد