close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

چشم‌هایش؛ فرید رشیدی: چطور دلش آمد چشم کسی را بگیرد؟

۲ اسفند ۱۴۰۱
آیدا قجر
خواندن در ۴ دقیقه
نیروهای سرکوب به او شلیک کردند، ساچمه از کره چشم‌ او گذشت و بر استخوان پشت چشم‌اش نشست. فرید رشیدی‬ ۳۰ ساله، حالا بینایی چشم چپش را از دست داده است
نیروهای سرکوب به او شلیک کردند، ساچمه از کره چشم‌ او گذشت و بر استخوان پشت چشم‌اش نشست. فرید رشیدی‬ ۳۰ ساله، حالا بینایی چشم چپش را از دست داده است
سه ماه از شب واقعه می‌گذرد. همان شبی که یک چشم‌اش را در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ از دست داد
سه ماه از شب واقعه می‌گذرد. همان شبی که یک چشم‌اش را در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ از دست داد
آن شب، ساچمه از کره چشم‌ «فرید رشیدی» گذشت و بر استخوان پشت چشم‌اش نشست، به طوری‌که پزشکان قادر به درآوردن آن نیستند
آن شب، ساچمه از کره چشم‌ «فرید رشیدی» گذشت و بر استخوان پشت چشم‌اش نشست، به طوری‌که پزشکان قادر به درآوردن آن نیستند
او یکی از قربانیان شلیک هدفمند نیروهای سرکوب به چشمان معترضان است
او یکی از قربانیان شلیک هدفمند نیروهای سرکوب به چشمان معترضان است
چشم چپ فرید فقط ۵ درصد، و آن‌هم تار می‌بیند. باقی همه تاریکی است
چشم چپ فرید فقط ۵ درصد، و آن‌هم تار می‌بیند. باقی همه تاریکی است
فرید پسر خیلی احساساتی است،‌ این اتفاق در روحیه‌اش خیلی تاثیر گذاشت. هنوز هم بیشتر شب‌ها کابوس می‌بیند و روزهایش به امید بازگشت بینایی‌ سپری می‌شوند
فرید پسر خیلی احساساتی است،‌ این اتفاق در روحیه‌اش خیلی تاثیر گذاشت. هنوز هم بیشتر شب‌ها کابوس می‌بیند و روزهایش به امید بازگشت بینایی‌ سپری می‌شوند
او تاکنون تحت سه عمل جراحی قرار گرفته است و روغن پشت چشم او تزریق کردند. پس از جراحی آخر هم چشم‌اش آب مروارید آورد
او تاکنون تحت سه عمل جراحی قرار گرفته است و روغن پشت چشم او تزریق کردند. پس از جراحی آخر هم چشم‌اش آب مروارید آورد
طی چندین ماه تحقیقاتی که همچنان ادامه دارد و بررسی‌های پزشکی و حقوقی با کارشناسان، می‌توان جمهوری اسلامی را برای نابینا کردن یک یا دو چشم معترضان، به «جنایت علیه بشریت» متهم کرد
طی چندین ماه تحقیقاتی که همچنان ادامه دارد و بررسی‌های پزشکی و حقوقی با کارشناسان، می‌توان جمهوری اسلامی را برای نابینا کردن یک یا دو چشم معترضان، به «جنایت علیه بشریت» متهم کرد

حدودا ۳۰ ساله است. سه ماه از شب واقعه می‌گذرد. همان شبی که یک چشم‌اش را در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ از دست داد. آن شب، ساچمه از کره چشم‌ «فرید رشیدی» گذشت و بر استخوان پشت چشم‌اش نشست، به طوری‌که پزشکان قادر به درآوردن آن نیستند. چشم چپ فرید فقط ۵ درصد، و آن‌هم تار می‌بیند. باقی همه تاریکی است. او یکی از قربانیان شلیک هدفمند نیروهای سرکوب به چشمان معترضان است؛ بندرعباس، ۲۵آبان. 

***

«فرید را هر لحظه تنها در حال خود ببینید، چشم سالم‌اش را بسته است تا امتحان کند که آیا تغییری در بینایی چشم آسیب‌دیده‌اش پیش آمده یا نه؟ انگار دست خودش نیست. حتی یکی دوبار وقتی امتحان می‌کرد، همان ۵ درصد تاری هم کمتر شد و حال روحی‌اش بدتر شد. فرید پسر خیلی احساساتی است،‌ این اتفاق در روحیه‌اش خیلی تاثیر گذاشت. هنوز هم بیشتر شب‌ها کابوس می‌بیند و روزهایش به امید بازگشت بینایی‌ سپری می‌شوند.»

تنها یک هفته مانده بود تا فرید مدرک درجه یک آرایشگری‌اش را بگیرد که نیروهای سرکوب، با لباس‌های پلنگی و نقاب‌های کشی [سپاه پاسداران] در تاریکی شب ۲۵آبان و میانه تجمع اعتراضی معترضان، او را هدف سلاح ساچمه‌ای قرار دادند. 

یکی از شلوغ‌ترین شب‌های اعتراضات در «بندرعباس» بود. بچه‌هایی که بیشترشان دهه سوم زندگی‌ خود را سپری می‌کردند، در خیابان حضور داشتند. محله را صدای شلیک و فریاد پر کرده بود. معترضان همه راه‌ها را بسته بودند و فقط یک مسیر باز بود. تلاش می‌کردند تا وسط نیروهای سرکوب گیر نیفتند. 

سرکوبگران که به نظر می‌رسد از نیروهای سپاه پاسداران بودند، با موتورهای‌شان به سر کوچه‌ای هشت‌متری رسیدند. برق‌های کوچه‌ها قطع شد. چشم، چشم را نمی‌دید. انگار کسی دیگر در کوچه‌های محله نبود و معترضان پراکنده شده بودند. فرید مانده بود و یک پسر جوان دیگر. ماموران از کوچه‌ای به کوچه‌ای دیگر می‌رفتند و پشت درخت‌ها پنهان می‌شدند. در چشم برهم‌زدنی، مامور سرکوب از پشت درخت بیرون آمد و فرید را هدف گرفت. 

به روایت یکی از نزدیکان فرید، او پس از شلیک به سرش، به سختی راه می‌رفت و تلاش می‌کرد تا خودش را به حیاط خانه‌ای بیاندازد. در حیاط بسته شد و صدای فریاد فرید بالا رفت. بعد از حدود ده دقیقه، دیگر هیچ‌چیز ندید. صورتش می‌سوخت و دردی وحشتناک وجودش را در برگرفته بود. حدود یک ساعت و نیم گذشته بود که دوستانش سر رسیدند و او را به بیمارستان منتقل کردند. 

 

۱۲ ساچمه در سر، ۴ تا در چشم و تعدادی در بدن 

به روایت یکی از نزدیکان فرید، همان شب دوستی که پزشک بود، او را در یک ساختمان معاینه کرد، با تیغ جراحی پوست سرش را شکافت و سه ساچمه‌ای که عمیق نشده بود را درآورد. آن‌ها خیال می‌کردند که ساچمه‌های دیگری در بدن فرید نیست، تا وقتی سیتی‌اسکن، حکایت از گلوله‌های ریز آهنی در سر و چشم و بدن او داشت. جدای از ۱۲ ساچمه‌ در سر و چهار ساچمه در چشم، سه تا هم در شکم و سینه داشت و دو تا هم در پاهایش. 

فرید مثل بسیاری دیگر از آسیب‌دیدگان از ناحیه چشم، برای مداوا به شهری دیگر رفت. او تاکنون تحت سه عمل جراحی قرار گرفته است و روغن پشت چشم او تزریق کردند. پس از جراحی آخر هم چشم‌اش آب مروارید آورد. 

او هنوز تحت درمان قرار دارد. 

دکتر «روزبه اسفندیاری»، پزشک سابق اورژانس تهران و  پژوهشگر پزشکی هسته‌ای، توضیح می‌دهد که ساچمه‌ای که نور از چشم او گرفت، از سفیدی چشم وارد شده و از پشت چشم خارج شده است. اما به استخوان پشت چشم چسبیده و همان‌جا باقی مانده است. به گفته او، ساچمه‌ها ضمن خونریزی شدید در زجاجیه چشم، باعث جداشدگی شبکیه شده‌‌اند: «یعنی تقریبا معادل با نابینایی. برای درآوردن ساچمه‌ای که به استخوان پشت چشم چسبیده است، باید کف مغز را بترشاند که احتمال آسیب شدید دارد، از طرفی باعث بازگشت بینایی نمی‌شود. آسیب‌های احتمالی می‌تواند آبسه مغزی یا خونریزی مغزی باشد.» 

 

روزمرگی‌هایی که شلیک به چشم را یادآور می‌شود  

یکی از دوستان فرید می‌گوید شاید سخت‌ترین لحظه‌های فرید طی سه ماه گذشته، همان وقت بود که قیچی آرایشگری به دست گرفت تا موهای یکی از رفقایش را کوتاه کند: «مدام چشم‌اش را باز و بسته می‌کرد. استرس گرفته بود. فرید همیشه کارش خوب بود. موهای همه ما را کوتاه می‌کرد و سایه‌ زدن‌هایش معروف بود. اما نتوانست، دست‌دست می‌کرد. ناگهان ماشین اصلاح را انداخت و گفت نمی‌تواند.» 

هنوز بدن فرید به یک چشم عادت نکرده است. از خطای دید گرفته تا خطر تصادف در خیابان، روزمره‌های او را به یادآوری مداوم لحظه شلیک تبدیل کرده است. مثل وقتی که مادر دوستش به او چای تعارف کرد و فرید اشتباهی دستش را داخل لیوان چای برد، یا چند باری که برای رد شدن از خیابان، راننده‌ها چسبیده به پایش روی ترمز زدند و با داد و بیداد، به یادش آوردند که دیگر دید سمت چپ ندارد. 

پلک چشم چپ فرید حالا افتادگی پیدا کرده است. یعنی هر بار که در آینه نگاه کند، با حقیقت آن‌چه بر او در شب ۲۵آبان گذشت، روبه‌رو می‌شود. شاید برای همین است که به گفته نزدیکانش، بارها ضمن پرسیدن این سوال به گریه افتاده است: «چطور دلش آمد از فاصله نزدیک به من یا هرکس دیگری شلیک کند؟»

«ایران‌وایر»، پیش‌تر در گزارشی خبر داد طی چندین ماه تحقیقاتی که همچنان ادامه دارد و بررسی‌های پزشکی و حقوقی با کارشناسان، می‌توان جمهوری اسلامی را برای نابینا کردن یک یا دو چشم معترضان، به «جنایت علیه بشریت» متهم کرد. 

ثبت نظر

ویدیو

پشت صحنه گزارش «روزشمار سرکوب ورزشکاران؛ آیا کمیته بین‌المللی المپیک را می‌توان...

۱ اسفند ۱۴۰۱
خواندن در ۱ دقیقه
پشت صحنه گزارش «روزشمار سرکوب ورزشکاران؛ آیا کمیته بین‌المللی المپیک را می‌توان فریب داد؟»