close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

تحقیر و تعرض در بند ۲۰۹؛ روایتی از بازداشتگاه وزارت اطلاعات

۱۷ خرداد ۱۴۰۲
سولماز ایکدر
خواندن در ۵ دقیقه
ماموران و نگهبانان بند ۲۰۹ زندان این زن را مجبور کرده‌اند تا پیش از ورود به سلول، در سه موقعیت مختلف با چشم‌بند و در حضور تعداد زیادی از ماموران، به‌صورت کاملا برهنه و با پای باز چندین بار بنشیند و بلند شود
ماموران و نگهبانان بند ۲۰۹ زندان این زن را مجبور کرده‌اند تا پیش از ورود به سلول، در سه موقعیت مختلف با چشم‌بند و در حضور تعداد زیادی از ماموران، به‌صورت کاملا برهنه و با پای باز چندین بار بنشیند و بلند شود
چند روز پس از بازداشت، بعد از نهار، صدای آژیر در سلول‌های بند ۲۰۹ شنیده شد؛ او پس از آزادی از زندان فهمید تاریخ آن، روز ۲۳ مهر۱۴۰۱ بوده است؛ همان تاریخی که در شامگاه آن، زندان اوین آتش گرفت
چند روز پس از بازداشت، بعد از نهار، صدای آژیر در سلول‌های بند ۲۰۹ شنیده شد؛ او پس از آزادی از زندان فهمید تاریخ آن، روز ۲۳ مهر۱۴۰۱ بوده است؛ همان تاریخی که در شامگاه آن، زندان اوین آتش گرفت

او یکی از چند ده‌هزار بازداشتی اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» است. زنی که در اولين روزهای اعتراضات بازداشت شده بود و برای مدتی طولانی، در بند ۲۰۹ زندان اوین بازداشت بود. این زن جوان در بند ۲۰۹،‌ با بیش از ۶۴ بازداشتی هم‌‌سلول، و شاهد اتفاقاتی از جمله آتش‌گرفتن زندان اوین بوده است.

او که بارها تجربه بازداشت و حبس در بندهای امنیتی زندان اوین را داشته، روایتش از آخرین بازداشت را با بازرسی بدنی در بدو ورود به بند ۲۰۹ آغاز می‌کند.

***

تعرض جنسی به‌جای بازرسی بدنی

این زن تاکید دارد که بازرسی بدنی معترضان بازداشت شده در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، به‌مراتب بدتر، توهین و تحقیر‌آمیزتر از گذشته بود.

ماموران و نگهبانان بند ۲۰۹ زندان این زن را مجبور کرده‌اند تا پیش از ورود به سلول، در سه موقعیت مختلف با چشم‌بند و در حضور تعداد زیادی از ماموران، به‌صورت کاملا برهنه و با پای باز چندین بار بنشیند و بلند شود؛ چندین بار در حالی که صورتش رو به ماموران است، و چندین بار در حالی که پشتش به ماموران است.

تمامی این رفتار تحقیر‌آمیز در شرایطی رخ داده است که او نمی‌دانسته آیا در بین ماموران و نگهبانان، مردی حضور دارد یا خیر و آیا در آن سه اتاقی که مجبور شده برهنه شود، دوربینی روشنی بوده است یا خیر؟ او همچنین مجبور به شنیدن سخنان ناخوشایند و تحقیرآمیز آنان در رابطه با بدنش نیز بوده. سخنانی از این دست که «حداقل کاش قشنگ بودی، با این ریخت و قیافه چقدر وقیحی که می‌خوای لخت در خیابان بگردی.» یا «با این قیافه و هیکل، خدا را شکر کنید که حجاب اجباری‌ست، وگرنه مردها از ترس دیدنت غش می‌کردند.» یا «اگر اسلام دست و پای ما را نبسته بود، همان کاری را با شما می‌کردیم که با همکارانتان سر چهارراه‌ها می‌کنیم.» و … .

پاسخ اعتراض او به این رفتار زندانبانان، ضرب‌و‌شتم بود. خشونتی که تا مدت‌ها حتی پس از آزادی، آثار آن باقی ماند.

به‌گفته این زن جوان، تقریبا اکثر زنانی که در ماه‌های مهر و آبان۱۴۰۱ بازداشت و به بند ۲۰۹ منتقل شدند، تجربه مشابهی از بازرسی‌های بدنی تحقیرآمیز داشته‌اند.

 

آمادگی بازداشتی‌های جوان برای آزادی در شب آتش سوزی اوین

چند روز پس از بازداشت، بعد از نهار، صدای آژیر در سلول‌های بند ۲۰۹ شنیده شد؛ او پس از آزادی از زندان فهمید تاریخ آن، روز ۲۳مهر۱۴۰۱ بوده است؛ همان تاریخی که در شامگاه آن، زندان اوین آتش گرفت.

این زن جوان می‌گوید مدت‌ها پس از شنیده شدن صدای آژیر در مورد چرایی آن با هفت الی هشت نفری که در سلول بودیم حرف می‌زدیم، که ناگهان صدای شلیک شنیده شد. شلیک متوالی و برای مدتی طولانی.

به گفته او، جوان‌ترهای محبوس در بند ۲۰۹ شروع کردن به شمردن تیرهایی که شلیک می‌شد که ناگهان به‌جای تک‌تیر، صدای رگبار به گوششان رسید.

او ادامه داد اولین حدسمان این بود که گارد نگهبان زندان اوین به‌روی خانواده‌های بازداشت‌شدگان آتش گشودند؛ این احتمال باعث نگرانی بازداشتی‌ها شده و به همین دلیل شروع کردند به داد‌و‌هوار و مشت کوبیدن به درهای سلول‌ها. اما هیچ‌کسی پاسخگو نبوده. آن روز از ساعت ۸ شب تا پیش از ظهر فردا، درهای سلول‌ها باز نشد و خبری از زندانبان‌ها نبود.

این زن جوان می‌گوید بعد از آنکه بوی گاز اشک‌آور به سلول‌‌مان رسید، حدس زدیم که ممکن است فراخوانی برای تجمع مقابل زندان اوین داده شده یا تجمع اعتراضی مردم از نقطه دیگری در شهر، برای مثال در میدان تجریش، به‌مرور به مقابل زندان رسیده است.

او روایت می‌کند که صدای مبهم شعار دادن که به بند ۲۰۹ رسید، بازداشتی‌ها هم شروع به شعار دادن کردن، شعارهایی تند و مستقیم علیه «علی خامنه‌ای.»

این زن جوان تاکید دارد که آن شب، «شب بیم و امید» بود. ترس از اینکه مبادا خانواده‌هایمان مقابل زندان در معرض شلیک باشند و امید، هرچند اندک؛ اما امید پیروزی مردم معترض و حرکت‌شان به سمت زندان برای آزاد کردن زندانیان.

به‌گفته او، به‌مرور جوان‌ترها باور کردند که قرار است آزاد شوند؛ شروع کردند مرتب کردن لباس‌هایی که بر تن داشتند یا آراستن صورت و موهایشان با وسایل اندکی که در اختیار داشتن؛ لب‌هایشان را با روغن باقی مانده از شام شب رنگ می‌کردند و به انتظار آزادی نشستند.

امید به آزادی در آن شب اما محقق نشد. نه‌تنها مردم انقلابی زندانیان را آزاد نکردند، بلکه تا پیش از ظهر روز بعد، درهای سلول‌ها حتی به‌روی زندانیان مریض، از جمله زنی مبتلا به آسم که در معرض گاز اشک‌آور بدحال شده بود باز نشد.

 

شکسته شدن خوف ۲۰۹ توسط زنان جوان

این زن جوان در ادامه، فضای حاکم بر ۲۰۹ در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» را، با پیش از آن مقایسه کرد.

به گفته او، تقریبا تمامی افرادی که در ماه‌های اول در بند ۲۰۹ بازداشت بودند، جایی خارج از محدوده اعتراضات بازداشت شده بودند. او در این رابطه توضیح داد که پیش از تابستان ۱۴۰۱، اگر معترضی از محدوده اعتراضات خیابانی به‌سلامت خارج می‌شد، دیگر کمتر احتمال داشت که بازداشت شود. در جریان اعتراضات تابستان و پاییز ۱۴۰۱ اما، بسیاری از بازداشت‌‌شدگان معترضانی بودند که از طریق دوربین‌های امنیتی در سطح شهر شناسایی و در خانه بازداشت شده بودند.

این زن جوان ادامه داد این بازداشتی‌های جدید اما از یک سو به‌دلیل جسارتشان، از سوی دیگر احتمالا به‌دلیل اینکه درک درستی از فضای امنیتی حاکم بر بند ۲۰۹ نداشتند، تمامی قوانین حاکم بر این بند را می‌شکستند.

او روایت کرد که این زنان بازداشتی برای استفاده از تماس تلفنی برای زنگ زدن به دوست‌‌پسرانشان اصرار داشتند، از تن دادن به حجاب اجباری سر باز می‌زدند و سر سیگار کشیدن و بیشتر کردن سهمیه حمام، هواخوری یا غذا، با زندانبانان درگیر می‌شدند. 

به گفته او، پیروزی «زن، زندگی، آزادی» را باید آنجایی دید که زنی ۱۹ ساله در مقابل زندانبان فحاش ایستاد، پاسخ او را داد و در دفاع از حیثیتش، سر رییس بند ۲۰۹ فریاد می‌کشید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

صفحه‌های ویژه

چشم‌هایش؛ شاهین میلان: رنجی مضاعف که مصداق شکنجه است

۱۷ خرداد ۱۴۰۲
آیدا قجر
خواندن در ۵ دقیقه
چشم‌هایش؛ شاهین میلان: رنجی مضاعف که مصداق شکنجه است