close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

زینب موسوی دختر نقره ای صخره نورد ایران: هنوز دنبال یک چالش بزرگترم

۱۵ اسفند ۱۳۹۵
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۸ دقیقه
زینب موسوی یکی از 10 یخ نورد‌‌‌‌ برتر جهان از نگاه فدراسیون جهانی
زینب موسوی یکی از 10 یخ نورد‌‌‌‌ برتر جهان از نگاه فدراسیون جهانی
زینب موسوی یکی از 10 یخ نورد‌‌‌‌ برتر جهان از نگاه فدراسیون جهانی
زینب موسوی یکی از 10 یخ نورد‌‌‌‌ برتر جهان از نگاه فدراسیون جهانی
زینب مد‌‌‌‌ال نقره بازی‌های آسیایی را به گردنش آویخته
زینب مد‌‌‌‌ال نقره بازی‌های آسیایی را به گردنش آویخته
زینب موسوی دختر نقره ای صخره نورد ایران: هنوز دنبال یک چالش بزرگترم
زینب موسوی یخ نورد ایرانی و برنده مدال نقره بازی های آسیایی
زینب موسوی یخ نورد ایرانی و برنده مدال نقره بازی های آسیایی
زینب موسوی دختر نقره ای صخره نورد ایران: هنوز دنبال یک چالش بزرگترم
زینب موسوی دختر نقره ای صخره نورد ایران: هنوز دنبال یک چالش بزرگترم
زینب موسوی دختر نقره ای صخره نورد ایران: هنوز دنبال یک چالش بزرگترم

مد‌‌‌‌ال نقره بازی‌های آسیایی را به گردنش آویخته و یکی از 10 یخ نورد‌‌‌‌ برتر جهان از نگاه فدراسیون جهانی یخ نوردی شده است. حالا نام «زینب موسوی» را به عنوان بانوی ایرانی که د‌‌‌‌ر مسابقات جام جهانی کره جنوبی درخشیده و به مقام نایب قهرمانی رسیده، می شناسند.

او یخ نورد است؛ رشته ای که شاید انتخابش برای یک دختر عجیب به نظر برسد. متولد سال 1370 است و از شش سالگی ورزش را با ژیمناستیک آغاز کرده است. تولدش در خانواده ای ورزشی از او یک ورزشکار «متفاوت» ساخته است. دانشجوی ترم آخر الهیات و فلسفه است و گاهی هم در کنار ورزش حرفه ای، مربی گری می کند.

در خانواده ای ورزشکار و پرجمعیت متولد شده اید؛ آیا همین دلیلی شد برای این که به سمت ورزش قهرمانی بروید؟

- من شش خواهر و دو برادر دارم. بردارهایم کشتی گیر بودند و خواهرانم همه ورزشکار؛ یکی فوتسالیست، یکی دوچرخه سوار، یکی والیبالیست و یکی بسکتبالیست. یکی از خواهرانم فکر می کنم 12 مدرک مربی گری در دوچرخه سواری داشته باشد، یکی هم در تنیس روی میز مربی شده است. اما راستش را بخواهید، من زیاد از رشته هایی که با توپ سر و کار داشته باشند، سر در نمی آورم.

یعنی هیچ وقت سراغ این رشته ها نرفته اید؟

- نمی توانم بگویم هیچ وقت نرفته ام. اتفاقا همه رشته ها را هم امتحان کرده ام. ژیمناستیک اولین رشته ای بود که از شش سالگی شروع کردم. بعد بدن سازی، دوومیدانی و اسکواش رشته های مورد علاقه ام شدند. یکی از خواهرهایم فوتسالیست بود و مرا با خودش می برد سر تمرین. چند بار پا به توپ شدم و مربی اش گفت تو فوتسالیست خوبی می شوی، حتما همه تمرینات را بیا اما خوشم نیامد. بعد والیبال را امتحان کردم و باز هم دیدم علاقه ای ندارم. گفتم که خانواده ما پرجمعیت بود؛ یک بار خواهرم «سارا» مرا با رشته «سنگ نوردی» آشنا کرد.

چون به رشته ای علاقه نشان نمی دادید؟

- شاید هم به این دلیل بود. اما کلا خانواده من تصور نمی کردند که من ورزشکار حرفه ای شوم چون خیلی تنبل بودم؛ زیاد می خوابیدم و حتی کارهای شخصی خود را هم انجام نمی دادم. ولی سنگ نوردی واقعا برای من یک دنیای متفاوت بود. حس می کردم که انگیزه های درونی مرا زنده می کند. شما تصور کنید، من تمام رشته های ممکن را امتحان کرده بودم ولی وقتی به سنگ نوردی رسیدم، باورم نمی شد که تا این حد ممکن است از یک رشته ورزشی لذت برد.

 پدرتان هم ورزشکار بود و حتما مشوق.

- پدرم ورزشکار بود ولی خیلی فرصت نکرد که مشوق من باشد. 13 سالم بود که پدرم فوت کرد. خیلی بچه سال بودم که مادرم بیماری کلیوی گرفت. می دانید که بیماران کلیوی خیلی زود ضعیف می شوند و تسلیم. اما مادر من 16 سال با این بیماری جنگید و متاسفانه فوت کرد. ولی پدرم واقعا آرزوهای زیادی برای بچه هایش داشت.

مثلا شاید این که زیاد از این شاخه به آن شاخه نپرند؛ لااقل در رشته های ورزشی.

- راستش را بگویم، چیزی که واقعا من را تحریک کرد، این بود که اعضای خانواده ام را دیدم. خواهر و برادرانم در همه رشته ها عالی بودند اما دنبال قهرمانی نرفتند. فقط ورزش می کردند که ورزشکار باشند. اما من می خواستم از خانواده ما یک مقام ثبت شود. پدرم آرزویش سکوی جهانی بود. خودش بازوبند قهرمانی ورزش زورخانه ای داشت و می گفت شما باید حتما یک بار قهرمان جهان شوید. خوشحالم که من این چراغ را برای پدرم روشن می کنم. البته علاقه هم بود. سنگ نوردی واقعا مرا وادار به فکر، تلاش و تمرکز می کرد اما حس می کردم که باز هم چیزی کم است. همیشه در فکرم می گفتم حتما از این سنگ نوردی بهتر هم وجود دارد.

 یعنی با یک نارضایتی و شاید هم یک نوع فوبیا نسبت به ورزش ها زندگی می کنید. خب، از سنگ نوردی به یخ نوردی رسیدید؟

- بله، سال 92 بود. دو سال داشتم به صورت حرفه ای سنگ نوردی می کردم اما واقعا مطمئن نبودم. تا این که با خانم «الناز رکابی» تمرینات حرفه ای را شروع کردم. برای این که کنار خانم رکابی باشم، باید به زنجان می رفتم. پس یک سال رفتم زنجان. بعد از هفت ماه تمرین، همیشه فینالیست مسابقات سنگ نوردی بودم. در سرعت، استقامت و سختی مسیر مقام می آوردم. تا این که یک بار نامه زدند و گفتند خانم هایی که می خواهند رشته یخ نوردی را امتحان کنند، فلان تاریخ خودشان را معرفی کنند. الناز رکابی برای مسابقات انتخابی نام نویسی کرد. من صرفا به این دلیل که مربی و دوستم می خواهد به این رقابت ها برود، به دعوت خودش با او رفتم. راستش من واقعا هیچ شناختی هم از این رشته نداشتم. روز انتخابی، به من هم ابزار دادند و گفتند تو هم بیا و از صخره یخی بالا برو. بعد از این که صعود کردم و برگشتم، الناز به من گفت به نظرم دیگر سنگ نوردی را رها کن، تو کلا برای این رشته ساخته شده ای.

مساله علاقه خودتان هم بود؟

-بله، دقیقا. از مهر 93 به صورت حرفه ای شروع کردم.

 شاید هم شنیدید که این رشته زنانه نیست، یا شما از جنس چنین ورزشی نیستید.

- خیلی زیاد. به من گفتند این کارها مردانه است ولی من می گفتم خیلی از زن ها در دنیا دنبال چالش هستند. من کلا دختری بودم که کارهای سخت را دوست داشتم. بعضی ها می گویند سنگ نوردی یا صخره نوردی جسم قوی می خواهد. من می گویم این رشته ها اول فکر آرام می خواهند، بعد تکنیک و سپس آمادگی جسمانی. بارها شده است که من بالای صخره سنگی یا یخی فکرم یک لحظه، فقط یک لحظه درگیر مشکلاتم شده و بلافاصله صقوط کرده ام. بیش تر کسانی که وارد این رشته می شوند، یوگا کار می کنند. کسی که سراغ این رشته ها می آید، دنبال تغییر دادن زندگی خود است.

آیا مشکلات شما فقط همین برخوردها بود که سنگ نوردی کار زنانه نیست و بیا پایین و برو سراغ کارهای خودت؟

- نه. من سه ماه بعد از شروع این رشته، قهرمان کشور شدم اما برای این که همین رشته را شروع کنم، باید حداقل پنج میلیون تومان هزینه ابزار می دادم. همان روزهای اول یک بار هم بابت هزینه های زیاد پشیمان شدم. بعد ولی با خودم گفتم این رشته را تا نقطه آخر باید بروی. ابزار را اقوامم از خارج از ایران برایم فرستادند. مشکل بعد این بود که وقتی برای هیات کرمان در مسابقات بین المللی شرکت کردم، به من گفتند در صورتی که مقام بیاوری، هزینه هایت را جبران می کنیم. اما بعد از مسابقات و مقامی که آوردم، همه چیز فراموش شد. اسپانسر هزینه ها را نداد. خودم باید ویزا می گرفتم، خودم باید بلیت می گرفتم، خودم باید همه کارهایم را می کردم و ابزار می خریدم اما یک ریال هم برنگشت.

یعنی اعزام به مسابقات داخلی یا خارجی با هزینه شخصی خود شما است؟

- خدا را شکر الان رییس فدراسیون همکاری می کند. دوره های قبل ودر فدراسیون گذشته حتی می خواستیم با هزینه شخصی به مسابقات بین المللی برویم هم مخالفت می کردند و اجازه نمی دادند. باز هم این دوره آقای «زارعی» در فدراسیون دارند همکاری می کنند و راه را برای ما باز کرده اند. خیلی از محدودیت های قبلی حالا برداشته شده اند.

یعنی منهای این که امکانات یا بودجه ای وجود نداشت، اجازه سفر با هزینه شخصی را هم نمی دادند؟

- ببینید، مساله دیگر گذشته نیست، من امروز می توانم آرزو کنم که روزی بودجه ای هم برای یخ نوردی اختصاص بدهند ویک سالن داشته باشیم با امکانات. خدا را شکر تازگی ها سالنی برای ما در تهران ساخته اند. البته در تهران که نیست، نزدیک تهران است؛ دماندوند. اما واقعا تجهیزات نیست. تصور کنید که یک سالن بدون تجهیزات چه معنایی دارد؟ یعنی دختر 13 ساله باید پنج میلیون از خانواده اش کمک بگیرد که رشته یخ نوردی را شروع کند. خب، مگر چند خانواده در ایران حاضر به تامین چنین هزینه ای هستند؟ شاید جالب نباشد که بگویم زمانی من به خاطر سالن های غیراستاندارد، مریضی پوستی گرفته بودم. حقیقتش این است که داشتم از ایران می رفتم چون نمی توانستم در ایران به این رشته ادامه بدهم. اما خدا را شکر که این سالن را ساختند. امروز فقط می توانم دعا کنم و از خدا بخواهم روزی برسد که ایرانی ها برای نبود امکانات کشورشان را ترک نکنند.

سالنی در دماوند، بدون تجهیزات اولیه یخ نوردی! یک مقام آسیایی هم دارید و گفتید که به مقام جهانی فکر می کنید.

- اول این که فقط مساله تجهیزات نیست، من بدون مربی تمرین می کنم. دوری راه، نبود امکانات، تنهایی در سالن و نداشتن مربی گاهی وقت ها آدم را با همه انگیزه هایش خسته می کند. بعد با خودت فکر می کنی که آخرش چه؟ اما واقعا تسلیم نشدم. من هیچ وقت نمی گویم هدف من قهرمانی جهان است چون مسلما به زودی به قهرمانی جهان می رسم. هدف من این است که رشته های دیگری را پیدا کنم؛ رشته ای که بیش تر از یخ نوردی به من لذت و هیجان بدهد. می دانم که خیلی زود هم به چنین هدف هایی می رسم.

اما یک مساله در مورد زینب موسوی مبهم است؛ با این همه هیجان، این روح سرکش که می خواهد سر از تمام ناشناخته های ورزشی در بیاورد، چرا رشته الهیات؟ چرا الهیات و فلسفه را انتخاب کردید؟ یک جور اجبار در انتخاب رشته تحصیلی بود که فقط دانشجو شوید و مدرکی بگیرید یا واقعا انگیزه ای پشت این انتخاب بود؟

- همیشه یک سری چالش های دینی برای من وجود داشت. می دانستم انسانی موفق تر است که اول خودش را بشناسد. من سراغ این رشته رفتم که خودم را بشناسم. هرچه بیش تر می گذرد، بیش تر می فهمم و بیش تر یاد می گیرم. احساس می کنم دلیل پیشرفتم در این زمان کوتاه، همین بود که خودم را شناختم. من می گویم هیچ تیراندازی بدون هدف گیری درست شلیک نمی کند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

خواهرزاده معلولم را کتک زده‌اند، به کجا شکایت کنم؟

۱۵ اسفند ۱۳۹۵
سوال و جواب حقوقی
خواندن در ۲ دقیقه
خواهرزاده معلولم را کتک زده‌اند، به کجا شکایت کنم؟