close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

«خب یک دفعه بگو گوگوش هم بیاید!» به یادعطاء بهمنش

۱۵ خرداد ۱۳۹۵
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
همسر عطاالله بهمنش می گوید او شنوایی، قدرت تکلم و حافظه اش را از دست داده است.
همسر عطاالله بهمنش می گوید او شنوایی، قدرت تکلم و حافظه اش را از دست داده است.
عطاالله بهمنش (سمت چپ) در کنار گیتی پاشایی و پرویز قریب افشار
عطاالله بهمنش (سمت چپ) در کنار گیتی پاشایی و پرویز قریب افشار
روزهای جوانی
روزهای جوانی
گزارشگران ورزشی صداو سیمای ایران سال 92 در مراسمی از عطاالله بهمنش تقدیر کردند.
گزارشگران ورزشی صداو سیمای ایران سال 92 در مراسمی از عطاالله بهمنش تقدیر کردند.
او با وجود این که کارمند رادیو و تلویزیون ایران بود در روزنامه رستاخیز نقدهایی جدی به مدیریت و گزارش های ورزشی تلویزیون ایران وارد می کرد.
او با وجود این که کارمند رادیو و تلویزیون ایران بود در روزنامه رستاخیز نقدهایی جدی به مدیریت و گزارش های ورزشی تلویزیون ایران وارد می کرد.
عطاالله بهمنش مفسر و نویسنده برجسته فوتبال ایران در دهه 40 و 50 خورشیدی بود.
عطاالله بهمنش مفسر و نویسنده برجسته فوتبال ایران در دهه 40 و 50 خورشیدی بود.
گزارش و نقد کشتی استاد بهمنش در روزنامه رستاخیز
گزارش و نقد کشتی استاد بهمنش در روزنامه رستاخیز

اغراق به فراموشی

«خب یک دفعه بگو فردا گوگوش هم بیاید برایمان بخواند!» این دردناک‌ترین جمله‌ای بود که «عطاالله بهمنش» در طول عمر 93 ساله‌اش شنید؛ از نگهبان تفنگ‎داری که در کیوسک انتظامی جلوی ورودی «جام جم» ایستاده بود.

سال ۵۸ خورشیدی بود که استاد بهمنش شال و کلاه کرد و باز به جام جم رفت. خودش می‌گفت روزها فکر کرد و اندیشید به این که چرا باید وقتی نه سیاسی بوده و نه گرایشی به هیچ حزب و دسته و رسته‌ای داشته، از سوی «صادق قطب‌زاده»، اولین رییس منصوبی پس از انقلاب در صداوسیما اخراج شود.

تصورش در آستانه در ورودی فرو ریخت؛ نگهبان جوانی که «کلاشنیکوفی» در دست داشت، به او گفته بود که برو با «فائقه آتشین» برگرد!

عطاالله بهمنش را می‌توان پدر گزارش گری و روزنامه‌نگاری ورزشی در ایران دانست. برایش طی دو دهه اخیر، گرامی‌داشت‌هایی گرفتند اما نه در حد و منزلتش. نسل جدید نمی‌داند که استاد بهمنش، اولین صدای گزارش گری تاریخ ایران در جام جم بود. او به سال ۱۳۳۷ خورشیدی، رقابت دوومیدانی ایران و عراق را گزارش کرد؛ بعدها، گزارش گر برتر کشتی شد و سال‌های سال صدای جاودانه میادین فوتبال بود.

بهمنش سال ۱۳۰۲ خورشیدی در کرمانشاه به دنیا آمد. قهرمان دوومیدانی کشور شد، بعد به‌سوی فوتبال رفت و دفاع راست رؤیایی بانک ملی تهران شد.
او بلندپروازی‌هایش را در فوتبال تمام نکرد، به سراغ تنیس رفت و قهرمان رقابت‌های غرب کشور شد. اما باز به شاخه‌ای دیگر پرید و کوه‌نورد شد. اگرچه همیشه یکی از بهترین کشتی‌گیرهای ایران هم به شمار می رفت.
او سه سال عضو تیم کشتی کرمانشاه و بعد، پنج سال دبیر و نایب‌رییس فدراسیون کشتی ایران بود.

وقتی نقد می‌کرد، فریاد می‌زد و اعتراض می‌کرد، چه کسی می‌توانست کلامش را ببرد؟! عطاءالله بهمنش سمبلی از کمال ورزش و رسانه بود؛ مردی که اصول روزنامه‌نگاری ورزشی را در جراید و پایه‌های گزارش گری را در جام جم بنا کرد.

خاطره‌هایش نه تمام‌شدنی بودند و نه تکرار شدنی. آن چه بهمنش در طول عمر حرفه‌ای خود دیده را نمی‌توان تکرار شدنی دانست. بهترین خاطره اش (وقتی می‌توانست کلامی به زبان بیاورد) را گزارش بازی کره شمالی مقابل پرتغال خوانده بود و حیرت‌انگیزترین خاطره‌اش به دربی سال ۵۲ برمی‌گردد.

او سال ۷۹ در گفت‌وگو با هفته‌نامه «تماشاگران» گفته بود: «۱۶ شهریورماه من در سالن کشتی ورزشگاه حضور داشتم. رقابت‌های کشتی جهانی در تهران برگزار می‌شد و قرار بود نتیجه بازی تاج و پرسپولیس را لحظه‌به‌لحظه به‌صورت زنده در رادیو مخابره کنم. تا نتیجه سه بر صفر را اعلام کردم اما بعد دست نگه داشتم. تصورم این بود که یکی دارد این وسط شیطنت می‌کند. نتیجه را باور نمی‌کردم. فقط کشتی‌ها را گزارش می‌کردم.حتی وقتی همکارانم قسم می‌خوردند که بازی شش بر صفر تمام‌شده هم حاضر نبودم نتیجه را اعلام کنم!»

وفاداری‌اش به آن چه باید به ذهن مخاطب می‌رساند، ستودنی بود. در یادداشتی در سال ۱۳۷۶ برای «اردشیر لارودی»، روزنامه‌نگار ورزشی کهنه‌کار و سرشناس ایرانی، در «ابرار ورزشی» نوشت: «امیدوارم همکاران شما آن چه در توصیف «محمد مایلی کهن» می‌گویند را باور داشته باشند چون من هنوز برای هر نقدی که به "رایکوف" وارد کردم، شب‌ها کابوس می‌بینم.»

نه این‌که عطاءالله بهمنش فقط زندگی خود را صرف ورزش کرده باشد و زیر یک خم گرفتن و دنبال توپ دویدن و خلق هیجان برای مخاطب؛ او ۲۱ سال از شهیرترین نویسنده های عصر کوچک‌تر بود. اما در اوج جوانی، مراوده‌ای ناگهانی ولو کوتاه با «صادق هدایت» پیدا کرد.

استاد بهمنش در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۸۳ در گفت‌وگو با مجله «بخارا» گفت: «با دکتر علی‌اکبر روح‌بخش که تحصیلات خود را در رشته ریاضی در پاریس به‌پایان برده بود، در حدود 10 سال همکاری داشتم. آدمِ راحتی بود و به آن چه در محیط کار و کشورمان در کل می‌گذشت، توجهی نداشت. فقط سیگار می‌کشید و بعد جدول روزنامه‌ها را حل می‌کرد. نه خانه‌ای، نه آسایشی، نه دلبستگی به کسی و موضوعی؛ گویی که خالی‌شده بود. در فاصله‌ای کوتاه از مُردنِ او، من نیز کارم را رها کردم و برخلاف اصول اداری، بازنشسته شدم. آن چه مسلم است، تا سال ۱۳۴۰ باهم بودیم.»

او در توصیف رابطه سه‌گانه‌شان به بخارا گفته است: «دکتر هالو! این لقب مُهوع از من نیست، این عنوان را نویسنده نام‎دار، صادق هدایت داده بود و طُرفه این‌که روح‌بخش اهمیتی نمی‌داد؛ نه به‌عنوان دکترای ریاضی و نه به هالوگری! او دوست داشت همیشه شوخی کند و یاوه بگوید. در هیچ کاری جدی نبود.»

عطاءالله بهمنش آغازگر روزنامه‌نگاری ورزشی در ایران بود. او از سال ۱۳۳۰ در مجله «نیرو و راستی» که زیر نظر «منیر مهران» و «منوچهر مهران» اداره می‌شد، آغاز به‌کار کرد. سپس در نشریات «امید ایران»، «کیهان ورزشی»، «رستاخیز»، «اطلاعات»، «گلبانگ»، «ری» و درنهایت، «ایران ورزشی» قلم زد. طی سال‌های حضورش در روزنامه رستاخیز، بارها و بارها همان جام جم را مورد نقد قرار داد.

او شاگردانی را هم تربیت کرد. عطاالله بهمنش در سوم خردادماه سال ۹۲ و در جشن تولد خود خطاب به عادل فردوسی پور گفت: «شما پدیده هستید. ما خودجوش به عرصه‌ گزارش گری وارد شدیم؛ خودجوش واقعی. برعکسِ کلمه خودجوشی که در فوتبال استفاده می‌شود.»

حالا امروز می‌توان بیش از ۷۰۰ روزنامه‌نگار و گزارش گر ورزشی در ایران را رهرو راه مردی دانست که به بخارا گفته بود: «زندگی پر آب‌ونانی نداشتم؛ هرگز نداشتم؛ نه در کرمانشاه و نه در تهران. اما زندگی‌ام لبریز از عشق بود.»

این‌یک تعریف جاودانه است:«فوتبال ما هم‌چون نگارخانه‌ای است که برپاکنندگان آن، تصویرهای زشت و زیبا را بر در و دیوار آن آویخته‌اند و تماشاگران پس از دور زدن و نگاهی سرسری، پی کار خود را می‌گیرند تا گشایش نگارخانه دیگر.»

این بخشی از کتاب «فوتبال» است به قلم عطاالله بهمنش که به شکلی تاریخی، ماهیت فوتبال ایران را نشان می‌دهد. حالا زبان ورزش و فوتبال ایران در سن ۹۳ سالگی قدرت تکلم و تحرک خود را از دست ‌داده است؛ نه می‌شنود، نه حرف می‌زند و نه همسر و فرزندانش را به یاد می‌آورد.

در آن سکوت لعنتی، وقتی هیچ آشنایی را نمی‌شناسد، دقیقاً به چه چیز، دقیقاً به چه کسی فکر می‌کند؟ در آن سکوتی که وانمودی است از فراموشی و آلزایمر، چه خاطره‌هایی، چه تصاویری از آن عمر باشکوه اما پرفراز و نشیب، از سال‌های در عرش، از تبعید بر فرش در یادش می‌آید و می‌نشیند و می‌رود؟

استاد بهمنش وارد دنیای پر از سکوت، لبریز از نشنیدن و فراموشی شده بود. اما او آیا واقعاً تمام گذشته‌اش که خود یک تاریخ باارزش است را از یاد برد؟ شاید در سکوت، اصرار می‌کرد به فراموشی، القا می‌کرد به از یاد بردن؛ و در تمام آن روزها،  مرور می‌کرد، مرور می‌کرد، مرورمی‌کرد. عطالله بهمنش ظهر روز 15 خردادماه سال 96 برای همیشه چشم از جهان فرو بست. 


او یک تاریخ جاودانه بود. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

وداع با «محمدعلی» اسطوره ورزش جهان

۱۵ خرداد ۱۳۹۵
خواندن در ۲ دقیقه
وداع با «محمدعلی» اسطوره ورزش جهان