close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

چگونه می‌توان فاشیست نبود؟ ضرورت حرف زدن از هولوکاست و درس‌های آن

۱۲ اسفند ۱۳۹۹
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۱۰ دقیقه
محمدرضا نیکفر، پژوهشگر فلسفه، نویسنده چپ‌گرا و سردبیر «رادیو زمانه» که سال‌هاست درباره هولوکاست پژوهش نظری کرده بر این باور است که کارکرد سکوت در قبال این فاجعه بشری به معنای همدستی با آن است.
محمدرضا نیکفر، پژوهشگر فلسفه، نویسنده چپ‌گرا و سردبیر «رادیو زمانه» که سال‌هاست درباره هولوکاست پژوهش نظری کرده بر این باور است که کارکرد سکوت در قبال این فاجعه بشری به معنای همدستی با آن است.
محمدرضا نیکفر می‌گوید ویژگی هولوکاست کشتار در ابعاد صنعتی است. آشویتس یک کارخانه مدرن است؛ دقیق، حساب‌شده
محمدرضا نیکفر می‌گوید ویژگی هولوکاست کشتار در ابعاد صنعتی است. آشویتس یک کارخانه مدرن است؛ دقیق، حساب‌شده

چرا باید مدام از هولوکاست حرف زد و نگذاشت خاطره جمعی آن را به فراموشی بسپرد؟ محمدرضا نیکفر، پژوهشگر فلسفه، نویسنده چپ‌گرا و سردبیر «رادیو زمانه» که سال‌هاست درباره هولوکاست پژوهش نظری کرده بر این باور است که کارکرد سکوت در قبال این فاجعه بشری به معنای همدستی با آن است. او همچنین در گفت‌وگو با ایران‌وایر می‌گوید: «در جایی مثل آلمان هنوز این پرسش مطرح است که چگونه می‌توان فاشیست نبود. آیا برای ما هم پرسش مشابهی هست؟ لازم است بپرسیم چگونه می‌توان اقتدارگرا نبود.»

***

شما سال‌ها پیش مقاله‌ای مفصل درباره هولوکاست نوشتید و بعد از آن هم مدام به این موضوع پرداخته‌اید. از کجا توجه‌تان به این فاجعه تاریخی جلب شد؟

در سال‌های مشرف به انقلاب بخشی از تغذیه فکری کتاب‌خوان‌ها آثاری بود که از نسل قدیمی‌تر چپ به جا مانده‌ بود؛ کتاب‌هایی علیه نازیسم و فاشیسم، هم مطالب تئوریک و هم شعر و داستان. برای نسل دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ حساسیت در قبال فاشیسم نوعی هویت محسوب می‌شد. می‌توانیم بگوییم که هر چه در ایران در مورد نازی‌ها و جنایاتشان وجود داشت محصول تلاش چپ‌ها بود.

حساسیت عمومی‌ای هم وجود داشت درباره هر چه به دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام مربوط می‌شد. سرکوب و پیگرد مساله ما هم بود و به این خاطر کتاب‌های مربوط به جنایات فاشیست‌ها و همین طور مقاومت در برابر آنها با توجه و حساسیت خوانده می‌شد.

از طرف دیگر، با موضوع فلسطین و فلسطینی‌ها هم همدلی‌ای وجود داشت و این موضوع باعث شگفتی همراه با تاسف می‌شد که چه پیش آمد که مردمی ستمدیده بر مردمی دیگر ستم می‌کنند.

بعد از انقلاب هم یکی از بحث‌های داغ مربوط به تحلیل ماهیت رژیم تازه بود. حکومت اسلامی هم پایگاه مردمی وسیعی داشت و هم به شدت سرکوبگر بود. یعنی شباهت میان حکومت ولایی با حکومت‌های فاشیستی. سازمان نوپایی به نام «راه کارگر» در بحث بر سر این مشابهت پیشرو بود. این بحث هم انگیزه‌ای شد برای مطالعه روی موضوعی که هولوکاست از فصل‌های مهم آن بود.

تحصیل فلسفه در آلمان باعث شد که من به مطالعه منظم‌تری درباره نازیسم و هولوکاست رو بیاورم. وقتی به فلسفه پس از جنگ جهانی دوم در اروپا می‌پردازید، به احتمال بسیار با موضوع تأثیر فاجعه هولوکاست درگیر می‌شوید.

موضوع پایان‌نامه من مارتین هایدگر بود؛ کسی که به همکاری با نازی‌ها رو آورد، آنان را ستود و در مقام رئیس دانشگاه با «انقلاب فرهنگی»شان همراهی کرد. پرسش این بود و هست که فلسفه او چه میل ترکیبی‌ای با فاشیسم داشته است. من هم با این موضوع درگیر شدم. پس از آن، دنبال کردن بحث هایدگر و نازیسم، یک بخش ثابت مطالعه من بوده است.

به بحث‌های نظری تازه درباره ماهیت نازیسم و فاشیسم هم علاقه‌مند هستم و در متن آنها پرسش از پی خصلت شبه‌فاشیستی جنبش اسلامیستی را دنبال می‌کنم.

 

اما جریان‌هایی در ایران هولوکاست را به عنوان یک واقعه تاریخی به رسمیت نمی شناسند و آن را یک افسانه فرض می کنند. به نظر شما علت این انکار چیست؟

من آن موقع که احمدی‌نژاد با انکار هولوکاست بر شهرتش افزود مقاله‌ مفصلی برای یک نشریه چاپ داخل نوشتم که از سر تعهد به حقیقت و شجاعت مدنی منتشرش کردند؛ مقاله «دو جنبه انکار هولوکاست» در مجله مدرسه، شماره خرداد ۱۳۸۵.

در هنگام کار روی این مقاله کنجکاو شدم ببینم چه چیزی از ادبیات «انکار» در فارسی موجود است. می‌دانید که زمانی طرفداران هیتلر در ایران تشکیلات و نشریاتی داشتند و اسم سازمان اصلی‌شان هم «سومکا» (سرنام حزب «سوسیالیست ملی کارگران ایران») بود. باورهای این حزب جسته و گریخته هنوز هم اظهار وجود می‌کند اما این تشکل و چند سایت اینترنتی که نئونازی ایرانی را تبلیغ می‌کنند انتشار گسترده‌ای ندارند.

بخش بزرگی از آثار یهودستیزانه در قم و مشهد نوشته یا ترجمه یا تکثیر می‌شود. موضوع جالبی برای روزنامه‌نگاری تحقیقی است که این‌ها کیستند، از کجا دستور می‌گیرند و چه کسی پول‌شان را می‌دهد. بخشی از کارهایی که منتشر کرده‌اند جعلیاتی است در مورد توطئه سران یهود برای غلبه بر جهان؛ مثل «پروتکل‌های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی» چاپ بنیاد پژوهش‌های اسلامی در مشهد. مرکزی هم به نام «اندیشکده مطالعات یهود» هست که در کار تبلیغ و چاپ کتاب‌هایی از این دست است و تردیدی نیست که دستگاه حاکم از آن پشتیبانی می‌کند.

بخش بزرگی از محتوای چنین نشریات شامل ترجمه و اقتباسی از آثار مسیحیان ضدیهود است. یهودستیزی با تاریخ مسیحیت درآمیخته است. دین‌های همسایه حاوی رگه‌های قوی نفرت از یکدیگر هستند. در اسلام هم یهودستیزی هست اما نه به شدت مسیحیت. در عصر جدید، یهودستیزی غیردینی روی همان میراث یهودستیزی دینی بنا می‌شود. تأکیدها و مفهوم‌ها تا حدی عوض می‌شود اما بخش مهمی از داستان همان است که بود.

 

اما انکار هولوکاست در ایران فقط از زبان وابستگان به حکومت مطرح نمی‌شود.

یهودستیزی، انکار هولوکاست و نوعی علاقه به هیتلر و  نازیسم در ایران دو سرچشمه دارد: دینی و غیردینی. متدینان البته ایده‌های جدید را از غیر دینی‌ها گرفته‌اند. ذهنیت طرفداران غیردینی نازی‌ها هم بر زمینه ایدئولوژی باستان‌گرایی ایرانی، آن ایدئولوژی‌ای که تبار ایرانیان را به نژادی به نام آریا می‌رساند، شکل گرفته است. از اواخر دوره رضاشاه تبلیغی در مورد هیتلر شد که همچنان ادامه دارد و از نشانه‌های آن فروش گسترده و بی‌انقطاع کتاب «نبرد من» در ایران است.

کیش آریا اکنون جفت موازی کیش شیعی است و دو سویه اصلی جریان راست ایران را تشکیل می‌دهند. موازی هم هستند چون هر دو اقتدارگرا و ضد ایده‌ برابری همه انسان‌هایند. به یکدیگر سود هم می‌رسانند: مزخرفاتی که در قم و مشهد منتشر می‌شود خیلی زود جذب ذهنی می‌شود که پیشاپیش علاقه به هیتلر دارد؛ دیده می‌شود کسانی از شیعه‌گری می‌بُرند با همان ساختار ذهنی به کیش آریا می‌گروند. این دسته ممکن است حتی طرفدار اسرائیل هم بشوند. در ایدئولوژی «ایران آریایی» عرب یا ترک می‌تواند به راحتی جای یهودی‌ در ایدئولوژی آلمان نازی را بگیرد. البته آریایی‌های ما معمولا با بن‌سلمان سعودی مشکلی ندارند.

 

آیا حرف زدن و روشنگری در مورد نسل کشی‌هایی همچون هولوکاست یا کشتار ارامنه یا آنچه امروز دولت میانمار برای حذف مسلمانان روهینگیا انجام می دهد یک شیوه مبارزه است؟ چرا حرف زدن از هولوکاست لازم است؟

هدف بیان حقیقت است، حالا اسمش هر چه می‌خواهد باشد. حقیقت بزرگ در مورد بخش وسیعی از انسان‌ها محرومیت آنهاست، وجود تبعیض علیه آنهاست، شکنجه و قتل آنهاست. جهان شکننده است، ما همه می‌توانیم به این سرنوشت دچار شویم.

اما در مورد هولوکاست: ویژگی هولوکاست کشتار در ابعاد صنعتی است. آشویتس یک کارخانه مدرن است؛ دقیق، حساب‌شده، آلمانی. ما از مدیریت و عقلانیت مدرن با شیفتگی حرف می‌زنیم، اما یادمان باشد که اینها می‌توانند در خدمت آدم‌کشی سیستماتیک هم باشد.

ساده‌دلانه بود این باور که عقلانیت مدرن خودبه‌خود به دنیای بهتری راه می‌برد. نابود کردن محیط زیست، آدم‌کشی‌هایی در ابعاد دو جنگ جهانی و اردوگاه‌های مرگ در قرن بیستم همه با مدیریت «علمی» انجام شد. همین جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید؛ کاراترین بخش مدیریت آن که از استانداردهای جدید هم پیروی می‌کند، بخش سرکوب و آدم‌کشی است.

توجه به هولوکاست توجه به نمونه‌ای کامل است؛ توجه به یک سرنمون است. بنابر یک سخن مشهور، پیش‌آمده دوباره هم ممکن است پیش آید. دیروز یهودیان قربانی شدند، فردا ممکن است هر کس دیگر قربانی شود.

 

نقش رسانه‌ها در این میان چیست؟ مثلا در مورد اتفاق مشابهی که در جهان امروز در حال انجام است؛ یعنی حذف اقلیت.

رسانه می‌تواند نفرت‌پراکنی کند، می‌تواند در برابر تبعیض و ستم بایستد. نقشی که «رادیو رواندا» در  قتل عام توتسی‌ها در سال ۱۹۹۴ در کشور آفریقایی رواندا ایفا کرد نمونه‌ای مشهور است. هیچ سرکوب و تبعیض‌ نظام‌یافته‌ای در عصر ما نیست که با تبلیغ رسانه‌ای همراه نباشد. در گذشته معمولا ملایان دینی وظیفه تبلیغ و تهییج برای آدم‌کشی را بر عهده داشتند. اکنون تبلیغ دینی برای تحکیم تبعیض و ستمگری جزئی از پوشش عمومی رسانه‌ای است.

می‌توانیم در همه جا از وجود یک حزب فراگیر نفرت حرف بزنیم که فراکسیون‌های مختلفی دارد که حتی ممکن است مخالف یکدیگر باشند. در ایالات متحده آمریکا دیدیم که در دوره ترامپ حزب نفرت چگونه قدرت گرفت و گروه‌ها و رسانه‌های مختلفی را زیر چتر خود جمع کرد. همین نمونه نشان داد که حزب نفرت می‌تواند چنان قوی شود که روند تحکیم سیاست نفرت بازگشت‌ناپذیر گردد.

مشکل این است که حزب نفرت دیگر کمتر مثل حزب نازی بی‌نقاب ظاهر می‌شود. در خیلی جاها از سازوکارهای دموکراتیک بهره می‌گیرد و مدعی دفاع از دموکراسی است.

 

نقش و اعتبار رسانه برای کاهش این آلام چقدر است؟

باید پرسید منظور از رسانه چیست. پیش از عصر اینترنت و تلفن همراه هوشمند می‌شد تفکیک کرد بین رسانه با مخاطب و رسانه با عامل و عاملیت. الان مرز روشنی نیست. می‌توانیم بگوویم یک جهان رسانه‌ای وجود دارد و البته لازم است به تقسیم‌بندی درونی آن نظر داشت و پرسید چگونه می‌توان بخش باکیفیت، ضدتبعیض و متعهد به حقیقت آن را تقویت کرد.

در عین حال نباید در مورد نقش رسانه غلو کرد. گرایش نظری نیرومندی، در آکادمی و خارج از آن، وجود دارد که شاخص آن تاکید مطلق‌بینانه بر گفتمان و رسانه است. این به ضرر دیدن واقعیت‌های سخت زندگی تمام شده است. یک رئالیسم انتقادی باید جلوی این غلو درباره نقش بازی‌های زبانی را بگیرد. کار این واقع‌گرایی انتقادی باید تاکید بر واقعیت‌های سخت گرسنگی، انواع محرومیت، خشونت و آسیب‌های جبران‌ناپذیر به محیط زیست باشد.

همراه با این تاکید، حرکت بر روی زمین برای سازمان‌دهی و جنبش لازم است. تقلیل همه چیز به فعالیت رسانه‌ای پیشرفت زیادی در مقابله با حزب نفرت به بار نمی‌آورد. رقابت رسانه‌ای کافی نیست. تازه نگاه از زاویه آن واقع‌گرایی انتقادی به صورت توجه به واقعیت‌های سخت است که به کار رسانه‌ای مضمونی شایسته و باکیفیت می‌دهد.

 

با توجه به اینکه تقریبا هیچ قربانی دیگری از فاجعه هولوکاست در قید حیات نیست آیا ذکر دادخواهی در این مورد محلی از اعراب دارد؟

هولوکاست یک نمونه کامل از آدم‌کشی صنعتی مدرن با تولید انبوه است؛ تولید مرگ. از آن بسیار می‌توان آموخت. اردوگاه مرگ یکباره ایجاد نشد؛ مجموعه‌ بزرگی از تلاش‌ها زمینه تاسیس آن را فراهم کرد. بخش بزرگی از تلاش‌ها نه در دستگاه‌های امنیتی بلکه در دانشگاه، در کتابخانه، پشت میز تحریر و در دفتر روزنامه پیش برده شد. این بسیار عبرت‌آموز است. منطق آن را که کشف کنیم، عملکرد آن را در جاهای دیگر هم می‌بینیم؛ حالا نه لزوما به اسم فاشیسم.

 

اما عده‌ای می‌گویند جنایت‌های بزرگ دیگری هم هست، چرا این‌قدر به هولوکاست می‌پردازید.

پاسخ این است که این امر بررسی نمونه‌های دیگر را منتفی نمی‌کند. اصلا نباید یا این یا آن کرد؛ نباید ستم بر انسان‌ها را با هم مقایسه کرد.

هولوکاست به خاطر نوع زمینه‌سازی و اجرای آن اهمیت دارد و درس‌آموز است. اسناد آن به نسبت خوب حفظ شده‌اند و می‌توان تصویر نسبتا کاملی از آن عرضه کرد. از کارهایی که روی آن شده می‌توان آموخت؛ برای بررسی نمونه‌های دیگر. مثلا در نظر بگیرید مقایسه نظام زندان‌ها در آلمان نازی و ایران ولایی چقدر می‌تواند جالب باشد؛ یا نقشی که پایگاه رژیم در محلات در هر دو نظام برای پیگرد و دستگیری ایفا کرد. سیستم رسانه‌ای و تبلیغی‌شان هم قابل مقایسه است.

رجوع به تجربه هولوکاست برای همه مهم است. خود آلمانی‌ها این تجربه را مدام در نظر دارند و مردمان حساس عدالت‌خواهی در میان آنان وجود دارند که پیوسته به آن برمی‌گردند و با نظر به موقعیت لحظه تجربه نازیسم را بازخوانی می‌کنند.

در دهه ۱۹۶۰ وقتی جریان راست افراطی در آلمان برآمد، تئودور آدورنو در یک سخنرانی در وین از منظر شناخت و تجربه‌ای که شخصا از نازیسم داشت به بررسی آن پرداخت. این سخنرانی در سال ۲۰۱۹ چاپ شد و بازتاب چشمگیری در رسانه‌ها داشت. خوشبختانه این سخنرانی به فارسی ترجمه شده است: «سویه‌های راست‌گرایی افراطی نو»، به ترجمه یگانه خویی.

آدورنو در این سخنرانی می‌گوید فاشیسم همچنان زمینه برای رشد دارد. آنچه بحث زیادی برانگیخت این نکته در سخنرانی بود که فاشیسم لزوما در تقابل با دموکراسی رشد نمی‌کند. اتفاقا ممکن است در متن دموکراسی و با ادعای نمایندگی دموکراتیک مردم هم رشد کند.

در جایی مثل آلمان هنوز این پرسش مطرح است که چگونه می‌توان فاشیست نبود، چگونه می‌توان یک سبک زندگی ضد فاشیستی داشت. آیا برای ما پرسش مشابهی وجود دارد؟ به نظرم لازم است بپرسیم: چگونه می‌توان اقتدارگرا نبود؟

مساله ابعاد مختلفی دارد. اتفاقا مطالعات کسی همچون آدورنو در مورد نازیسم نشان می‌دهد که فاصله کوتاهی است بین تربیت اقتدارگرا (در خانه و مدرسه) تا کارگزار شدن در سیستم هولوکاست. در مورد ما هم مشکل نیست دیدن رابطه مردسالاری در خانواده و جامعه و استقرار یک رژیم ضد زن. مشکل نیست دیدن اقتدارگرایی در روابط روزمره و نقش زمینه‌ساز آن در استواری استبداد سیاسی.

 

مطالب مرتبط:

 

عرفان ثابتی: از هولوکاست آموختیم که باید «دیگردوستی» را جایگزین «دیگرستیزی» کرد

«بچه‌های تهران»؛ خاطرات پناهندگان یهودی از میهمان‌نوازی ایرانیان

«بچه‌های تهران»: دورانی که ایران پناهگاه مهاجران یهودی بود

قصه‌گویی برای جلوگیری از تکرار فجایع تاریخی؛ همکاری دو هنرمند ایرانی و اسرائیلی

نظریه‌ توطئه درباره خانواده روتشیلد: از واترلو تا لندن، از آلمان تا ایران

مهران براتی: شناخت جنایت هولوکاست بخش مهمی از آموزش تاریخ معاصر است

جورج هارونیان: توجه به هولوکاست ادای دین به تاریخ بشر است

نقش آموزش هولوکاست در کارنامه و افکار وزیر امور خارجه آینده امریکا

نیلوفر بیضایی؛ تبعید، تبعیض، طنز تلخ پدر و داستان آدم‌هایی که حذف می‌شوند

اهریمن‌سازی از دیگری؛ پروپاگاندا در گذشته و حال

۴ دهه پروپاگاندا در جمهوری اسلامی ایران

آموزش هولوکاست در یک رسانه ایرانی: چرا که نه؟

پیام اخوان؛ از دادگاه جنایت جنگی یوگسلاوی و پرونده نسل‌کشی در میانمار تا عدالت در ایران

در فجایعی مانند هولوکاست، دادخواهی به مثابه جنبشی برای آیندگان عمل می‌کند

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

تبادل آتش در مرز ایران و افغانستان؛ یک نفر زخمی شد، خانه‌ها...

۱۲ اسفند ۱۳۹۹
شما در ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
تبادل آتش در مرز ایران و افغانستان؛ یک نفر زخمی شد، خانه‌ها و مغازه‌ها آسیب دیدند