بهار ۱۳۷۳ با تاسیس «شرکت فیلمسازی کلک خیال» که چند سال بعد «تبلیغاتی» هم به آن اضافه شد، برای همیشه ارتباط استخدامی خود را با سازمان صداوسیما جمهوری اسلامی ایران قطع کردم. اما با دریافت وام «تبصره سه» و خرید تجهیزات ویدیویی برای کلک خیال، فصل جدیدی از همکاری من با سازمان آغاز شد.
مشخصه اصلی این دوران، چندین برابر شدن حجم نقدینگی سازمان صداوسیما و رونق اقتصادی در دورانی بود که به «سازندگی» معروف شده بود. همانها که از قِبَل جنگ و خریدهای نظامی به مال و مکنت رسیده بودند، حالا برای ساختن همان چیزهایی که ویران کرده بودند، خیز برداشته و شتابان جلو میرفتند.
مجوز تاسیس شرکت را باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میگرفتم. میخواستم از طریق عادی کار را جلو ببرم. اما هر بار که با مسوول مربوطه تماس میگرفتم، میگفت پرونده شما روی میز و جلوتر از سایر پروندهها است و من زبان ازوپ او که «الِسون و وَلِسون، پول چای را برسون» را نمیفهمیدم. آخرش آنقدر رفتم و تلفن زدم که در یکی از مراجعاتم، مدیرکل نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد را که از تلویزیون به وزارت ارشاد رفته بود و مرا میشناخت، دیدم. پرسید: «اینجا چه میکنی؟»
ماجرا را گفتم. مرا به اتاقش برد و از همانجا تلفن کرد به کارمند مربوطه. او هم پرونده را آورد و گفت روی میز بود برای شورا و از این حرفها که همانجا رییس امضا کرد و گفت برو امضای بقیه اعضای شورا را بگیر. من مات و مبهوت یاد دندان شکسته جناب فیل و مامور ثبت احوال در «شهرقصه» افتادم و سِجِل بهدست ساعتی بعد از ساختمان وزارت ارشاد بیرون آمدم.
بعد از ثبت شرکت و گرفتن مجوز فعالیت از وزارت ارشاد، به دنبال گرفتن وام تبصره سه افتادم. این وام که قبلا تنها به تولیدات سینمایی اختصاص پیدا میکرد، حالا قرار شده بود به شرکتهای فیلمسازی ویدیویی هم تعلق بگیرد اما زیر نظر صداوسیما. تعداد زیادی از شرکتها که عمدتا مانند شرکت ما تازه تاسیس بودند، برای گرفتن این وام اقدام کردند.
بسیاری هیچ سابقهای در تولید فیلم و برنامه تلویزیونی نداشتند و گروه اندکی فیلمساز و برخی، از چهرههای شناخته شده بودند. اینها از همه بیپناهتر بودند.
پس از ماهها کش و قوس با صداوسیما، به این نتیجه رسیدیم که بهتر است گرد هم جمع شویم و مانند «خانه سینما»، چیزی تحت عنوان خانه ویدیو درست کنیم که به شدت مورد مخالفت «علی کردان» و صداوسیما قرار گرفت. اما پذیرفتند که نمایندگانی از سوی شرکتها با کردان که معاونت مالی اداری سازمان را برعهده داشت، دیدار کنند.
در نشستی که قرار بود این نمایندگان انتخاب شوند، چند نفر از چهرههای مشهور پیشنهاد شدند. برای من جالب بود که صاحبان شرکتهای جدید که به هوای تبصره سه آمده بودند، اساسا اینها را نمیشناختند. به هر حال پس از مذاکرات و آمد و رفتنهای پیدرپی، قرار شد به جای پول، صداوسیما تجهیزاتی برای خودش و ما بخرد و وارد کند و به ما هم بدهد. تا این جای ماجرا بد نبود.
اما نکته قضیه این بود که میخواستند تجهیزات «یوماتیک» و «بتاکم» که از رده خارج شده بودند را خریداری و وارد کنند. وقتی ما میگفتیم چرا تکنولوژی دیجیتال را وارد نمیکنند و سازمان هم با جهش از روی بتاکم، مستقیم از یوماتیک به دیجیتال نمیرود، میگفتند:«باید مرحله به مرحله و تدریجی پیشرفت کرد.»
من که سابقه خرید «ماکسیپینت» را داشتم، میدانستم حتما پول زیادی در این زمینه دارد رد و بدل میشود و بیشک انبارهای شرکت «سونی» قرار است خالی شوند و صدها دستگاه یوماتیک و بتاکم که دیگر در دنیا مشتری نداشتند، به صداوسیما و شرکتهای تازه تاسیس فروخته شوند.
اما چارهای هم نبود. چون به هر حال این شرکتها قرار بود با شبکههای تلویزیونی که در انحصار صداوسیما بودند، کار کنند و اگر تجهیزات سازگار با آن تجهیزات صداوسیما را نداشتند، قادر به کار نبودند.
تجهیزات رسیدند و بخش ویدیویی کلک خیال عملا راه افتاد. تا آن روز، فقط بخش انیمیشن کامپیوتری شرکت کار میکرد. اما این بخش نمیتوانست کفاف کار ما را بدهد زیرا عملا «شرکت صبا» کارها را قبضه کرده و به همه شرکتهایی که توان تولید انیمیشن بلند را داشتند، گفته بود به این شرط میتوانیم به شما پروژه برای تولید بدهیم که نام شرکت صبا را به عنوان تهیه کننده بزنید.
به این وسیله میخواستند میزان تولیدات خود را زیاد نشان دهند. ضمنا به قیمت ارزانی به شرکتها کار را واگذار و به قیمت بسیار گرانی با صداوسیما حساب میکردند تا بتوانند میلیاردها تومان پولی که گرفته بودند را اینگونه تصفیه کنند.
برخی از شرکتها برای آن که بتوانند هزینههای خود را تا حدودی تامین کنند، زیر بار رفتند. اما ما در تردید بودیم. چندی بعد یکی از شرکتها که انیمیشن تولید میکرد و مدیرعامل آن از دوستانم بود، گفت: «اینها شورش را در آوردهاند و الان که قمست اول سریال انیمشین تولیدی را میخواهیم تحویل بدهیم و پذیرفتهایم اسم آنها را به عنوان تهیه کننده بزنیم، میگویند نام چند نفر از کارمندهای شرکت صبا را به عنوان انیماتور در تیتراژ بیاوریم!»
موضوع آنقدر دور از ذهن و غیرحرفهای بود که عطای کار کردن با شرکت صبا را به لقای آن بخشیدیم. هر چند بعید بود با کینه و عداوتی که «مسعود شاهی»، مدیرعامل شرکت صبا با من داشت، زیر بار هر خفتی که میرفتم، اساسا حاضر میشدند کاری به کلک خیال بدهند.
اما در تازهای گشوده شده بود که تقاضای انیمیشن کامپیوتری را از انحصار صداوسیما خارج کرد و آن تبلیغات تجاری بود. بازار تبلیغات تجاری پیش از آن در انحصار «شرکت سروش» بود. اما این انحصار از بین رفته بود و شرکتها میتوانستند خودشان مشتری بگیرند و پورسانت قابل توجهی حدود ۱۳.۶ درصد هم صداوسیما به شرکتهایی که قرارداد پخش آگهی برایش میبردند، پرداخت میکرد.
رونق اقتصادی و شروع به کار شرکتهای خصوصی موجب شده بود بازار جدیدی بهوجود بیاید. شرکت صبا هم که اساسا کارایی نداشت و نمیتوانست وارد این بازار شود.
به هر حال، هر چند بازار اصلی دست شرکتهای دولتی و وابسته به حکومت بود و تعداد شرکتهایی که در ابعاد متوسط بودند و میتوانستند در صداوسیما آگهی پخش کنند، بسیار کم بودند اما در عوض تعداد شرکتهای تولید آگهی هم اندک بود. برای همین بازاری شکل گرفته بود که میشد در آن حضور پیدا و رشد کرد. هر چند به زودی این بازار با شکلگیری انحصاراتی که یک سرشان به حکومت و حکومتیان وصل بود، دزدی، ارتشا و فساد را با خود به همراه آورد و جنگ بخشیدن پورسانت آغاز شد.
سفره انقلاب پهن شده بود و از سپاه پاسداران و سردارهای منفرد تا وزارت اطلاعات و هستههایی که بعد به عنوان «نیروهای خودسر» در «قتلهای زنجیرهایی» شناخته شدند، به به حوزه تبلیغات آمدند.
من سودای این را داشتم که از راه گسترش مفهومی تبلیغات، بازار تازهای ایجاد کنم به نام «تبلیغات درون برنامهای» و با تجربهای که در ساخت مسابقه تلویزیونی داشتم، در فکر طراحی مسابقهای بودم که از راه جذب آگهی، بتوانیم جوایز و هزینه تولید برنامه را تامین کنیم؛ مسابقهای که سرانجام به نام «مسابقه تلاش» برای گروه اقتصاد «شبکه اول» تهیه و پخش شد که خود داستان دیگری دارد.
قسمتهای پیشین را هم میتوانید در ایران وایر بخوانید:
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما -۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۴
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۵
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما-۶
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما- ۷
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۸
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۹
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۰
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۳
ثبت نظر