close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

وارطان سالاخانیان؛ کنشگر سیاسی ارمنی‌تبار و عضو حزب توده

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
شما در ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
وارطان سالاخانیان؛ کنشگر سیاسی ارمنی‌تبار و عضو حزب توده

سارا شهبازی، شهروندخبرنگار

ایران را تمامی ایرانیان، فارغ از عقاید شخصی، دین یا مذهب‌ خود ساخته‌اند. خبرنگاران و شهروندخبرنگاران «ایران‌وایر» در مجموعه‌ای، چهره‌های برجسته اقلیت‌های دینی و مذهبی را معرفی می‌کنند. شما هم اگر با شخصیت‌های برجسته اقلیت‌های دینی آشنایی دارید یا داستان زندگی و خدمات آن‌ها را می‌دانید، با ایمیل adyan@iranwire.com تماس بگیرید و روایت خود را با ما در میان بگذارید.

***

«وارطان سالاخانیان» در ششم بهمن ۱۳۰۹ در تبریز متولد شد. او کنشگر ارمنی‌تبار اهل ایران و عضو حزب توده بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر و در زیر شکنجه کشته شد.

وارطان دوره ابتدایی را در مدرسه «لیلاوان تاماریان»، تبریز به پایان رساند و دوران دبیرستان را هم در همین شهر تمام کرد. در سال ۱۳۲۱ با خانواده خود به تهران کوچ کردند؛ اما بعد از ۴ سال این خانواده بار دیگر روانه تبریز شدند

مادرش در مورد شهامت او می‌گوید: «به یاد دارم موقع حرکت، هوا سرد بود و برف قسمت زیادی آمده بود. ما که به تبریز می‌رفتیم، به خرم‌آباد که رسیدیم، به علت سرمای شدید و برف و بوران نتوانستیم حرکت کنیم. از همان موقع از خودگذشتگی وارطان بر همه ما معلوم شد. از وقتی که ما به آن‌جا رسیدیم تا زمان حرکت، وارطان شب تا صبح نگهبانی می‌داد تا مبادا به کسی آسیبی برسد.»

استعداد فوق‌العاده وارطان در رشته فنی از همین هنگام که او شانزده ساله بود، چشمگیر بود

وارطان پس از بازگشت به تبریز، همراه با پدرش در کارخانه‌ای در تبریز مشغول به کار شد. او پس از هشت ماه، کارش را بدون دریافت دستمزد ترک کرد و همراه خانواده‌اش، راهی تهران شد. در تهران، ‌برای تامین هزینه خانواده، به رانندگی اتوبوس پرداخت. او به سرعت با زندگی و فقر مردم و زحمتکشان ایران آشنا شد.

سالاخانیان در سال ۱۳۳۱ به حزب توده ایران پیوست و عضو تیم عملیاتی زیر نظر «خسرو روزبه» شد. تیمی که «کوچک شوشتری» نیز عضو آن بود و دشوارترین ماموریت‌ها و گاه عملیات حزبی را به آن‌ها می‌دادند

نزدیک به یک سال از کودتای ۲۸ مرداد می‌گذشت و حکومت که در پی کشف محل انتشار روزنامه‌ها و کتاب‌های حزب توده بود، نتوانسته بود نشانی از چاپ‌خانه را به‌دست بیاورد.

وارطان که بعد از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت فعالانه مخفی ادامه می‌داد، در ایست و بازرسی ماموران حکومتی روزنامه «رزم»، ارگان سازمان جوانان حزب توده ایران را از ماشینی که او راننده‌اش بود، پیدا کردند و او به همراه کوچک شوشتری در اردیبهشت ماه ۱۳۳۳ دستگیر شد.

وارطان و کوچک را به سرعت به فرمانداری نظامی انتقال دادند تا پس از بازجویی بتوانند محل چاپ‌خانه را کشف کنند. شکنجه‌ها روی این دو نفر شش روز ادامه یافت. پس از شش روز، در ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۳۳، کوچک شوشتری در اثر شکنجه کشته شد.

وارطان، وقتی مطمئن شد که رفیقش کشته شده است، به شکنجه‌گران گفت: «حالا خیالم راحت شد. من می‌دانم و نمی‌گویم. هر کار می‌خواهید بکنید.»

یکی از بازجوهای او بعدها در باره نحوه شکنجه وارطان نقل کرده است: «انگشت سبابه وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت، می‌شکند. من باز هم فشار دادم. لعنتی حرف نمی‌زد. وارطان گفت، می‌شکند. با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت، می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت، دیدی گفتم می‌شکند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد.»

سرانجام وارطان سالاخانیان بدون اینکه اعترافی به زبان بیاورد، در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۳ زیر شکنجه کشته شد و ماموران شبانه پیکر او و کوچک را به رودخانه جاجرود انداختند و چند روز بعد جنازه‌ها کشف شد.

وقتی پیکر وارطان را تحویل خانواده‌اش دادند، از وی تنها اسکلتی برجا مانده بود. مادرش می‌گوید: «جسد وارطان را هنگام دفن دیدم، وارطان را از روی موهایش شناختم. اسکلتی بیش نبود. من بعد از آن نتوانستم به خودم بقبولانم که پسری چون وارطان که چهار شانه بود، در عرض ۲۶ روز به اسکلت تبدیل شده باشد.»

«احمد شاملو» که پس از کودتای ۲۸ مرداد در زندان بود، با وارطان سالاخانیان آشنا شد. در هنگام مرگ وارطان در اثر شکنجه، احمد شاملو هم‌بند وارطان بود، وی در آن زمان شعر «وارطان سخن نگفت» را در رثای او سرود که بعدها برای گذر کردن از سد سانسور، کلمه «نازلی» جای «وارطان» به‌کار برده شد و به قول شاعر «شعر را به تمام وارطان‌ها تعمیم داد.»

قسمتی از این شعر چنین است:

وارطان سخن نگفت؛ چو خورشید

از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت…

وارطان سخن نگفت

وارطان ستاره بود

یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت…

وارطان سخن نگفت

وارطان بنفشه بود، گل داد و مژده داد:

«زمستان شکست» و رفت…

ثبت نظر

بلاگ

آیا ایران می‌تواند متهم مواد مخدر را از خارج به کشور برگرداند؟

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
سوال و جواب حقوقی
خواندن در ۱ دقیقه
آیا ایران می‌تواند متهم مواد مخدر را از خارج به کشور برگرداند؟