close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

تظاهرات در پیاده‌روهای خیابان انقلاب؛ طغیان مردم خشم‌خورده‌ای که اجازه اعتراض ندارند

۱۷ آذر ۱۴۰۱
خواندن در ۴ دقیقه
تصویری از نیروهای سرکوب در خیابان انقلاب در شانزدهم آذر
تصویری از نیروهای سرکوب در خیابان انقلاب در شانزدهم آذر

ساناز جواهری؛ شهروندخبرنگار

چند نفر هم‌زمان فریاد می‌زنند، یکی از درد ناله می‌کند، دیگری با صدایی بلند و کلفت فحش ناموس می‌دهد و زنی جیغ می‌کشد که نامرد نزن، بی‌شرف نزن، ولش کن. اینجا تهران است، ورودی ایستگاه مترو انقلاب، روز۱۶آذر۱۴۰۱.

مردمی که داخل ایستگاه گیر کرده‌اند، شروع می‌کنند به فریاد زدن: «ولش کن، ولش کن.» گلوله گاز اشک‌آور درست وسط مردم می‌افتد، بعضی به سمت پله‌ها می‌دوند، چند نفر کنار دیوار کز می‌کنند و صورتشان را می‌پوشانند، عده‌ای هم به سرعت سیگار روشن می‌کنند؛ حالا فقط صدای سرفه و لعن و نفرین جماعت می‌آید.

وسط خیابان انقلاب هر پنجاه قدم گلوله‌های گاز اشک‌آور در حال دود کردن است، طعم فلز، بوی گاز و گوگرد هوا را پر کرده، چشم‌ها همه قرمز و خیس است.

گروه‌های موتورسوار با لباس گارد ضد شورش در لاین خط‌ ویژه به سوی میدان آزادی درحرکتند، یکی از میانشان فریاد می‌زند: «برین خونه‌هاتون.» و چند مامور دیگر هم‌زمان و بی‌دلیل شروع می‌کنند به شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای به عابران داخل پیاده‌رو.

مردم فریاد می‌زنند، کنج دیوار پناه می‌گیرند و یا داخل مغازه‌هایی که هنوز باز است می‌روند، و باز لعن و نفرین می‌کنند. 

جمعیت مردم در پیاده‌رو زیاد است و حرکت بسیار کند، مردم در پیاده‌رو تظاهرات سکوت کرده‌اند، اما جمعیت مجال رفتن وسط خیابان پیدا نمی‌کنند. بیشتر زن‌ها حجابی بر سر ندارند و دسته‌های ۴-۳ نفره دختران کم سن و سال، با موهای آراسته خودنمایی می‌کند.

تعداد نیروهای امنیتی هم زیاد است. کنار پیاده‌رو گروه گروه با لباس گارد ویژه، سپاه و شخصی ایستاده‌اند، تعدادی هم در میان عابران حرکت می‌کنند، به صورتت زل می‌زنند و ناگهان دختر یا پسر جوانی را به کنار دیوار هل می‌دهند و چند نفره دوره‌اش می‌کنند.

دانشگاه تهران محاصره شده، کنار نرده‌های دانشگاه صف طویل نیروهای امنیتی از خیابان انقلاب تا خیابان ۱۶آذر ایستاده‌اند و مدام بر تعدادشان افزوده می‌شود. اگرچه از بیرون به نظر می‌رسد که دانشگاه خالیست، انگار امنیتی‌ها از ساختمان‌های خالی دانشگاه هم می‌ترسند.

خودروهای کابین‌دار و سیاه رنگ مخصوص حمل نیروهای امنیتی، گوشه و کنار خیابان ایستاده‌اند. 

روبروی دانشگاه، کمی بالاتر از خیابان فخررازی صدای جیغ بلند شد، مردم ایستاده بودند و فریاد می‌زدند، تعداد زیادی نیروی امنیتی پیاده‌رو را بسته بودند و به مردم اجازه حرکت نمی‌دادند، چهار مرد، دو دختر نوجوان را روی زمین می‌کشیدند و به سوی خودروهای نفربر می‌بردند. مردم فریاد زدند: «ولش کن، ولش کن»، نیروهای امنیتی با باتوم حمله کردند و جمعیت پراکنده شد.

بلافاصله دو خودرو سورن سیاه رنگ ایستاد، شش زن با مانتو و شلوار سورمه‌ای یک شکل، با مقنعه مشکی پیاده شدند. روی مقنعه کلاه لبه‌دار مشکی و طوسی بر سر کرده بودند، از میان جمعیت دویدند و دو دختر نوجوان را داخل نفربر بردند. کلاه یکی از ماموران زن افتاد و کف پیاده‌رو لگدمال شد. ظاهرا حجاب اجباری نیروهای زنی که تا پیش از این گشت ارشاد بودند و حالا امنیتی هستند، تغییر کرده. چادرهای دست و پاگیر تبدیل به مانتوهای تنگ و مقنعه شده است.

تظاهرات در پیاده‌روهای خیابان انقلاب؛ طغیان مردم خشم‌خورده‌ای که اجازه اعتراض ندارند

هوا کم کم تاریک و تعداد مردم دقیقه به دقیقه بیشتر می‌شود. گروه‌های پر تعداد نیروهای امنیتی هر چند دقیقه با باتوم به مردم حمله می‌کنند، عابران شروع به دویدن می‌کنند، به زمین و دیوار می‌خورند، زیر دست و پا می‌مانند، اما باز بلند می‌شوند به تظاهرات در پیاده‌رو ادامه می‌دهند.

 کمی بالاتر از چهارراه ولیعصر، نرسیده به خیابان فلسطین، پیرمرد لاغر اندام و کوتاه قدی با لباس شخصی‌ها جر و بحث می‌کند، امنیتی‌ها می‌خواهند دورش کنند، اما پیرمرد کوتاه نمی‌آید، می‌گوید: «مگر شما زن و بچه ندارید؟ چرا زن و بچه مردم را می‌زنید؟»

ساعت ۷ غروب است، مردم خیال خانه رفتن ندارند، جمعیت مردم و نیروهای امنیتی بیشتر شده، ورودی ایستگاه مترو انقلاب باز هم شلوغ است، ماموران مترو جلوی در ایستاده‌اند، از یک سو به مردمی که منتظر ایستاده‌اند می‌گویند در دیدرس نباشید و از سوی دیگر، هربار که گروهی از امنیتی‌ها رد می‌شوند به آن‌ها اطمینان می‌دهند که کسی شعار نمی‌دهد و و خواهش و اصرار که کاری با مردم نداشته باشید، گاز اشک‌آور نیندازید.

اما داخل واگن زنانه مترو، بالاخره فریادهای فروخورده از حنجره‌ها آزاد شد؛ از «مرگ بر دیکتاتور» شروع شد تا «رهبر به این بی‌غیرتی، هرگز ندیده ملتی»، «تجاوز تو زندان، اینم بود تو قرآن»، «حسین حسین شعارتون، جنایت افتخارتون»، «اسلام رو پله کردن، مردم رو ذله کردن»، «این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت»، «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، «گرونی، تورم، بلای جون مردم»، «فقر، فساد، گرونی، می‌ریم تا سرنگونی» و «ای رهبر آزاده، قبرت شده آماده.»

زنان شعار می‌دادند، پا می‌کوبیدند و دیوارهای مترو تکان می خورد. این طغیان مردم، خشم‌خورده‌ای است که حتی اجازه اعتراض ندارد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

پیکر «هومن عبداللهی» شبانه دفن شد

۱۷ آذر ۱۴۰۱
خواندن در ۱ دقیقه
پیکر «هومن عبداللهی» شبانه دفن شد