تارا اورامی، شهروند خبرنگار، سقز
بیش از صد روز از قتل «مهسا امینی» و اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ میگذرد و خاک شهرهای مختلف ایران، کشتههای این خیزش مردمی را در بر گرفتهاند. در دهه نخستین پس از انقلاب ۱۳۵۷، مادرهای هزاران زندانی سیاسی از محل خاکسپاری فرزندان خود بیخبر ماندند، و دشتهای بسیاری در سراسر ایران، «خاوران» نام گرفت. در شهر «سقز»، محل خاکسپاری مهسا امینی و دیگر کشتههای این شهر، در آرامگاه «آیچی» اما، روایت قتلها را به رخ رهگذران میکشند.
***
آرامگاه آیچی در سقز بیش از بیست سال قدمت دارد، اما در صد روز گذشته کمتر کسی است که نام این آرامستان را نشنیده باشد. پس از خیزش مردمی در پی قتل مهسا امینی هم، کمتر کسی است که گذرش به این سوی ایران افتاده باشد و سراغ محل خاکسپاری «مهسا امینی» نرفته باشد.
میدان «زندان» یا همان «انقلاب» را که نام حکومتی آن است، به سمت آرامگاه دور بزنید، بلواری وجود دارد که شما را وارد جاده اصلی سقز-بانه میکند. مسیری هفت کیلومتری تا آرامگاه باید طی شود. همان مسیری که در مراسم چهلم مهسا امینی، زیر قدمهای خیل عظیم مردم قرار گرفته بود.
برای ورود به آرامگاه باید از یک زیرگذر گذشت. «آیچی» در سمت چپ مسیر سقز - بانه قرار دارد. روبهروی آن یعنی در سمت راست اتوبان، روستایی به همین نام وجود دارد. زمین آرامستان از زمینهای کشاورزی و متعلق به یکی از افراد صاحبنفوذ همین روستا بود که آن را برای بنای یک آرامگاه در اختیار شهرداری قرار دارد.
مهسا؛ ضلع شمالی آیچی
قبل از ظهر است. آرامستان خیلی شلوغ نیست. کسی از قبرهای قدیمی سراغ نمیگیرد. اما قسمت پایینی آرامستان حکایتی متفاوت دارد. هرچه به آن مسیر نزدیکتر میشویم، جمعیت اگرچه پراکنده است اما تعداد بیشتری به چشم میآیند. به میدان انتهایی آرامستان که نزدیک میشویم، تصویر مهسا امینی در ضلع شمالی آیچی، خودنمایی میکند.
رهگذران که در آرامگاه در حال عبور هستند، وقتی به محل خاکسپاری مهسا امینی میرسند، حتما مکثی میکنند. او نماد اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ است و حالا مردمی حتی از شهرهای اطراف به سراغ او در آیچی میآیند.
مردی حدود ۴۵ ساله به همراه دختر جوانش به محل خاکسپاری مهسا [ژینا] امینی نزدیک میشوند و بعد از سلام دادن به حاضرانی که اطراف این قبر ایستادهاند، فاتحهای میخوانند. دختر جوان بغض میکند، همان گوشه مینشیند و به عکس مهسا خیره میشود.
از شهر «سنندج» آمدهاند و به شهروند خبرنگار «ایرانوایر» میگویند: «مهمان اقوام سقزیمان بودیم و دوست داشتیم از مزار ژینا دیدن کنیم.»
فریدون محمودی؛ ضلع شرقی آیچی
سنگهای قبر را با پلاستیک پوشاندهاند. زمستان است و برای حفظ سنگها، به رسم دیرینه، آنها را میپوشانند و دور آن ریسمان میبندند.
پشت سنگ قبر فریدون، یک برگه نقاشی وجود دارد که سه نفر دست هم را در آن گرفتهاند. یکی از حاضران در آرامگاه کنار قبر فریدون ایستاده و فاتحه میخواند. گوشی تلفناش را به نوجوان کناری میدهد تا عکسی بگیرد و با صدای نیمهبلند میگوید: «این نقاشی را پسر فریدون کشیده و گفته اینها من، پدر و مادرم هستیم.»
«فریدون محمودی» از نخستین کشتهها پس از قتل مهسا بود که ۲۸مهر، در اطراف خیابان «جمهوری» سقز، به ضرب گلوله کشته شد.
فریدون فرجی؛ پدری که شعرخوانی کرد
چند ردیف پایینتر از قبر فریدون محمودی، قبر «فریدون فرجی» قرار دارد. او جوان مجردی بود که برای کار در یک رستوران، روزانه به «بانه» میرفت و شبها بازمیگشت. ۵آبان و یک روز پس از چهلم مهسا بود که در بانه کشته شد.
🎥فریدون فرجی، شهروند سقزی در روز ۵آبان در شهر «بانه» به دست ماموران امنیتی کشته شد و پیکر او شبانه و تحت فشار نیروهای امنیتی در آرامستان «آیچی» به خاک سپرده شد. این ویدیو شعرخوانی و حرفهای «مصطفی» پدر فریدون فرجی در مراسم #چهلم پسرش بر مزار اوست.
— ایران وایر (@iranwire) December 6, 2022
#مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری pic.twitter.com/3lZCuXm8Vj
پیکر او را شبانه و زیر فشار نهادهای امنیتی به خاک سپردند. پدر فریدون در مراسم چهل او با خواندن یک شعر از پسرش یاد کرد. قبر او نیز مثل دیگر قبور با پلاستیک پوشانده شده است. بر سنگ قبر هر دو فریدون، اشعار کوردی با مضمون وطندوستی نوشته شده است.
دانیال پابندی؛ نوجوان ۱۶ ساله
به غیر از آرامگاه مهسا امینی، قبرهای دیگر کشتهها نزدیک به هم است. از قبر فریدونها، یک قطعه به سمت چپ و چند ردیف بالاتر که برویم، قبر دانیال، نوجوان کشته شده ۱۶ ساله وجود دارد. دانیال کودک کار بود و ۲۵آبان، در محله «کریم آباد» سقز، به ضرب مستقیم گلوله نیروهای امنیتی کشته شد.
پیکر دانیال را نیز شبانه از بیمارستان «تامین اجتماعی» به آرامگاه آورده بودند، خانوادهاش آن زمان در بیمارستان بودند و متوجه این جابهجایی میشوند. آنها در دقایق آخر برای وداع با دانیال، به آرامگاه میرسند.
پدر دانیال کارگر است و خودش هم بعد از کلاس ششم تحصیل را رها کرده بود و کار میکرد.
عبدالرحمان بختیاری؛ آخرین کشته سقز
عبدالرحمان معلم بازنشسته آموزشوپرورش بود که یک شب بعد از کشته شدن دانیال، جلوی منزل خود به ضرب مستقیم گلوله نیروهای سرکوب کشته شد. پیکر او نیز همان شب مخفیانه و با حضور تعداد اندکی از اعضای خانوادهاش به خاک سپرده شد.
قبر او چهار ردیف پایینتر از قبر دانیال است. حریر قرمز رنگ، که اکنون یکی از شناسههای کشتهشدگان خیزش سراسری خصوصا در کردستان است، قبر او را در برگرفته. هنوز سنگی بر مزار او نصب نشده اما روی همان مزارش نوشتهاند: «شهید»
شهدایی که فرزند مادر هم هستند
با وجود محدودیتهایی که شهرداری سقز وضع کرده است، خانوادههای کشتهها عنوان «شهید» را بر سنگهای مزار عزیزانشان اضافه کردهاند.
نام مادران نیز بر سنگهای مزار به چشم میخورد. اتفاقی که گفته میشود در اعتراضات اخیر بیش از پیش رخ داده است؛ اقدامی مادرانه در جنبشی که حول حقوق زنان شکل گرفت.
در مسیر بازگشت از آرامگاه آیچی، هنوز به خروجی نرسیدهام که یک خودرو با پلاک «سنندج» توقف میکند. راننده شیشه را پایین میکشد و میپرسد: «ببخشید، قبر ژینا کجاست؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر