شاید دیر هم شده بود؛ دو ماه یا بیشتر، اما بالاخره اتفاقی که بسیاری منتظر بودند، افتاد و رهبر جمهوری اسلامی رئیس پلیس را تغییر داد. اما، نه آنطور که مردم میپسندیدند و گروههای مختلف داخل رژیم در دلشان آرزو میکردند؛ «علی خامنهای»، روز ۱۷ دی ۱۴۰۱ نه تنها در برابر معترضان قدمی به عقب برنداشت که با یک گام بزرگ رو به جلو، به فرماندهی «حسین اشتری» در فرماندهی انتظامی کل کشور پایان داد و «احمدرضا رادان» را که ۸ سال قبل در یک برکناری از پیش اعلام نشده از پلیس رفته بود تا «سالهای مانده به بازنشستگی را در گوشهای بیسر و صدا سپری کند»، به عنوان رئیس پلیس ایران منصوب کرد؛ «مشت آهنین» بیرون آمد!
رادان ۸ سال رئیس مرکز «مطالعات راهبردی نیروی انتظامی» بود تا به گفته خودش نقشه «معماری پلیس آینده» را ترسیم کند: «باید در آینده با معماری پلیس آینده و اندیشههای اسلامی و پلیس مجاهد گام برداریم.» اما در همه این مدت در سکوت خبری بود. هرچند در روز معارفه هم گفت: «معماری جدیدی در فراجا انجام خواهد شد.»
نیروی انتظامی از آذر ۱۴۰۰ به فرماندهی انتظامی ارتقا یافت. گفته شده ایده ارتقای پلیس از «نیرو» به «فرماندهی» را رادان در مرکز مطالعات راهبردی پلیس پیگیری کرد و به تصویب رساند. فرمانده نیروی انتظامی که قبلا همرده وزرا بود و زیر نظر وزیر کشور فعالیت میکرد، با این تغییرات، همرده فرماندهان کل ارتش و سپاه قرار گرفت؛ همرده معاون اول رئیسجمهور.
به نظر نمیرسد کمتر کسی شک داشته باشد که با معیارهای جمهوری اسلامی، احمدرضا رادان «پلیستر» از حسین اشتری است، قدرت کلامش از همه فرماندهان پیشین نیروی انتظامی پرنفوذتر، یکدندگی در برخوردهای پلیسی و قهری از همه بیشتر و البته ایدههایش برای پلیسیکردن فضای مملکت، از بقیه فرماندهان پلیس، اجراییتر و «خامنهای پسندتر» بوده است، در اقتدار (بخوانید بیرحمی و خشونت) او هم نمونههای بسیاری وجود دارد؛ بازداشتگاه کهریزک، عاشورای ۸۸، راپل برای جمعکردن ماهواره، آفتابهگردانی و البته تداوم همیشگی گشت ارشاد از تک نمونههای «کارنامه سیاه» رادان است. هرچند که میان حلقه نزدیکان به خامنهای آنقدر محبوب بود که زمانی تیشرتی با چهره او طراحی کردند.
ضمن اینکه، او در بیان ارادت و سرسپردگی به خامنهای، بهتر از بقیه فرماندهان نظامی حرف میزند و منویات او را اجرا میکند: «هنر آن است که در هنگام سختی با ولایت همراهی کنیم، اگر با ولایت همراه نباشیم، دین منحرف میشود، بنابراین همواره ولایتپذیر باشیم و هدفمان گام برداشتن در خط ولایت باشد. عشق به ولایت فقیه هزینه دارد و در نیروی انتظامی نیز هزینه آن همین تلاشهای کارکنان انتظامی و ... برای ایجاد امنیت در جامعه است.»
مردم؟ کدام مردم؟
هرچند که رئیس پلیس جدید جمهوری اسلامی، مانند همه مقامات رژیم که برای توجیه هر طرح مخالف با نظر مردم، به طور مداوم از خواستهها و نارضایتی مردم از وضعیت حجاب حرف زده است و اجرای گشت ارشاد و برخورد با «بیحجابی» و «بدحجابی» را برخورد با «زشتیها»، «ناهنجاریها» و «کجرویها» میداند، اما هیچگاه، هیچ نظرسنجی ارائه نکرده که نشان بدهد نظر کدام مردم را برای کتک زدن زنان و دختران به بهانه گشت ارشاد پرسیده است و کدام مردم از این خشونت و نفرتپراکنی رضایت دارند.
اما ناگفته پیداست که منظور از مردم و رضایت مردم در ادبیات او مانند ادبیات بسیاری دیگر از مقامات نظامی، امنیتی و حکومتی، رضایت رهبر جمهوری اسلامی است. او در مصاحبهای گفته: «مردم مرا دوست دارند چون همه جا به من ابراز لطف می کنند. اگر به تکلیف عمل کنیم در آن صورت مردم ما را دوست دارند.»
رادان در سال ۸۹ که برخی مقامات جمهوری اسلامی به شیوه برخورد با زنان و دختران توسط گشت ارشاد اعتراض کردند، در پاسخ یک خبرنگار که از او پرسیده بود «در برخورد با زنان بدحجاب، نظر رهبری، رئیس جمهور (احمدینژاد) و مراجع را در نظر میگیرید؟» گشت ارشاد را دستور رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد: «ما سربازان ولی امر هستیم… در این راستا اوامر حضرت آقا در موضوعات مختلف مدنظر است. اساسا از فرامین است که باید این موضوع اجرا شود. این نوع طرحها از طرحهایی است که مربوط به ماموریتهای ذاتی نیروی انتظامی است و باید انجام شود.»
او همچنین گفته بود: «زمانی بدحجابها در جامعه احساس میکردند محیط برای آنان بسیار کوچک است، اما همین عده قلیل بدپوششها با سوءاستفاده از غفلت جامعه، میخواهند عرصه را برای متدینین و بانوان محجبه تنگ کنند. قطعا نیروی انتظامی و مسئولان امر، تحت هیچ شرایطی در مقابله با بدحجابی در جامعه و مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی کوتاه نخواهند آمد.»
البته رادان سالها پیش خود را چنین توصیف کرده: «در برابر خطقرمزها با کسی تعارف ندارم.» و همچنین: «در حوزه امنیت اخلاقی با کسی شوخی نداریم و وقتی مصادیق را معلوم کردیم با کسی تعارف نداریم.»
رادان، «بیحجابی» و «بدحجابی» را «ناهنجاری» و «کجروی» میداند و با کراوات زدن پزشکان و کادر درمان و آرایش کردن کارمندان زن هم مشکل داشت، گفته بود طرح امنیت اجتماعی «تا از میان رانده شدن تمامی «کجرویها» و «انحرافات رفتاری و اجتماعی» در جامعه استمرار خواهد یافت.»
او که تا پیش از سال ۸۶، بیشتر در حوزه کشف جرمهایی مثل سرقت اظهار نظر میکرد، در سال ۸۶ و با شروع طرح امنیت اخلاقی چنین ابراز عقیده کرد: «بدحجابی یک آسیب اجتماعی چند وجهی است که باید آن را از میان برداریم. به باور من بدحجاب، فردی ناایمن است که امنیت دیگران را هم دچار مشکل میکند، بنابراین باید با روشهای ارشادی، آموزشی، انتظامی و قضایی به این افراد کمک کرد تا هم خود ایمنیاش را به دست آورند و هم ایمنی دیگران را به خطر نیندازند.»
به سیاهه ادامه همین گزارش نگاهی بیندازید (اینجا بخوانید)؛ رادان از ۸۶ تا ۹۳ که رئیس پلیس تهران و جانشین «اسماعیل احمدیمقدم»، فرمانده نیروی انتظامی بود، بیبهانه و بابهانه، بی هشتاد و هشت و با هشتاد و هشت، بی فراخوان و با فراخوان، بیمناسبت و بامناسبت، در خیابانها قشونکشی میکرد و هر روز طرح تازهای از جیب درمیآورد؛ امنیت اجتماعی، امنیت اخلاقی، ارتقای امنیت اجتماعی، ارتقای امنیت بانوان، امنیت محلهمحور و مانند اینها.
اگر از همین معترضان سال ۱۴۰۱ بخواهید فهرستی از عوامل نفرت، توهین، تحقیر و عصبانیت از جمهوری اسلامی را برایتان ردیف کنند، حتما در ردههای نخست، نام گشت ارشاد دیده میشود؛ از نظر بسیاری از زنان و مردان ایرانی، گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی، مصداق بارز نفرتپراکنی و توهین و تحقیر به جامعه ایرانی در همه ۲ دهه گذشته بوده است، حتی اگر کسی از «کمیته» و فجایعش هم خاطرهای نداشته نباشد، گشت ارشاد به اندازه همه تاریخ معاصر، گروه بزرگی از مردم را تحقیر کرده است.
داستان کولهپشتی
حافظه تاریخیتان چقدر یاری میکند؟ ۱۵ سال به عقب برگردید؛ تیر سال ۸۶ را به خاطر بیاورید؛ ۳۰ تیر ۸۶، شبی که «فرزاد حسنی»، سردار احمدرضا رادان، رئیس پلیس تهران را در یک تاکشوی کمنظیر و شاید بینظیر در تلویزیون جمهوری اسلامی گوشه رینگ گذاشت و به گشت ارشاد و شیوه برخورد با زنان تاخت. در همان شوی شبانه «کولهپشتی» که دیگر هیچگاه تکرار نشد، مگر برای مدیران دولتی که زاویهای با رهبر جمهوری اسلامی داشتند، تکلیف دو نفر معلوم شد؛ احمدرضا رادان، رئیس پلیس تهران چهره اول پلیس جمهوری اسلامی شد و فرزاد حسنی هم برای همیشه به خانه رفت!
آن شب هرچقدر فرزاد حسنی فریاد میزد و بالا و پایین میپرید، رادان خیلی خونسرد جواب میداد، حسنی که گمان میکرد رادان به عنوان رئیس پلیسی که پاسدار بوده و بدون سابقه فرماندهی در تهران و از شهرستان آمده، به وضوح و به شیوه خودش تلاش کرد رادان را تحقیر کند. البته فرزاد حسنی در آن برنامه آنقدر دست بالا بود که به بهانه پایان وقت، اجازه نداد رادان پاسخ سوالات تند مجری را بدهد. او احتمالا نمیدانست که با این حملات به رادان با آن پوزخندهای اعصاب خردکن و خونسردی مفرط، حکم اخراج خودش از صدا و سیما را امضا کرده و رادان را محبوب در چشم «مقامات».
در اواخر برنامه فرزاد حسنی با همان لحن بالا به پایین و تحقیرآمیز، از رادان پرسید: «قبلا کارهای فرهنگی آرامی کردند، لبخند و گل و مهربانی بوده، حالا من به عنوان ضابط قوه قضاییه مطابق مر قانون، به وظایفم عمل میکنم؛ «اینِس» یا غیر اینِس؟!». فرزاد حسنی که تلاش کرد با تمسخر و لهجه اصفهانی، سوالش را از رادان به پایان ببرد، دوباره حرف رادان را قطع کرد و با تمسخر گفت: «کیه شمارو ببینه، نترسه؟!»
رادان در پاسخ گفت که «روشها تغییر کرده، در بحث بدپوششی و حرکات مانکنی، روشهایمان عوض شده، قبلا اینگونه بود که یک عده قبلا تذکر میگرفتند، فردا هم دوباره تذکر میگرفتند. اکنون وضعیت از اردیبهشت تاکنون (۳۰ تیر ۸۶) تغییر کرده. قبلا وضعیت پوشش برخی از این افراد را نگاه میکردید، آدم شرمش میشد در جامعهای حرکت کند که اینجور افراد میچرخیدند.»
او معتقد بود: «بدپوششی عده کمی، برای بقیه مردم ناامنی ایجاد میکند.» رادان گفت که «لگد زدن به دختر مردم توسط گشت ارشاد و جیغ زدن زنان بدحجاب در زمان دستگیری را ندیده است.»
این حجم از خونسردی و نپذیرفتن انتقادات، در نوع خود بینظیر بود. نکته اینکه رادان در همان زمان سیبل همه انتقادات بابت برخورد با زنان توسط ماموران گشت ارشاد بود.
حسنی توضیحاتی درباره برخورد تند چند مامور طرح امنیت اجتماعی با خودش داد و دوباره با یک نگاه بالا به پایین گفت: «قربونت بروم، رفتار رحیمانه، امنیت اخلاقی، سردار رادان… یک بازرسی ماشین میخوان بکنن، انگار با آدم پدرکشتگی دارند… همه مردم با این ادبیات شما مشکل دارند. این ادبیات طلبکارانه را بردارید.»
رادان اما در پاسخ جملاتی گفت که در همه ۱۵ سال گذشته سرلوحه کار گشت ارشاد و نفرتپراکنی عمده علیه زنان و مردان بوده است: «خیلی شیوا و پرزرق و برق صحبت کردید، اما احساسات هم بر شما غلبه کرد… وقتی مصادیق را معلوم و مشخص کردیم با کسی تعارف نداریم. سوال من این است که مامور پلیس از کسی خواست همراهی کند، یکی همراهی کرد، یکی همراهی نکرد، تکلیف چیست؟!»
این اصلیترین بخش پاسخ رادان، رئیس پلیس پایتخت و مدافع سرسخت و مجری جدی «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» به ابهامات گشت ارشاد بود. جملاتی که در همه مصاحبهها و سخنرانیهای رادان در ۸ سال بعد مدام شنیده شد و شد اصل مهم برای گشت ارشاد و ۱۵ سال بعد اصرار بر همین اصل به کشته شدن «مهسا (ژینا) امینی» در بازداشتگاه «پلیس امنیت اخلاقی» منجر شد و جرقه تغییر رژیم را میان مردم زد.
جنگ مصداقها برای لباس مردم عادی و اراذل و اوباش
همان روزهای گرم سال ۸۶، رادان مصادیق بدحجابی را معلوم کرد؛ «لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ». او «تبرج» را برای مدل موی پسران استفاده کرد. او در زمستان هم چکمه بلند روی شلوار هم به این مصادیق با عنوان «تبرج» اضافه کرد: «پوتین روی شلوار از لحاظ شرعی نوعی تبرج به شمار میرود و بر این اساس با توجه به این که تبرج از مصادیق بد پوششی است، با این قبیل موارد نیز برخورد خواهد شد، چراکه برای نمونه قرار گرفتن چکمه بر روی شلوار به دلیل نشان دادن بخشی از برجستگیهای بدن از مصادیق شرع است و تبرج به حساب میآید.»
رادان بعدها مصادیق اراذل و اوباش و بدپوششی مردان و مدل موی پسران را هم معلوم کرد که به دفعات همزمان با گشت ارشاد برای حجاب و طرحهای برخورد با اراذل و اوباش اجرا شد.
رادان حتی در مقطعی در سال ۸۶ از قوه قضاییه خواسته بود برای اراذل و اوباش حکم اعدام صادر کند.
رادان مطابق نظر بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی عقیده دارد مقصر مزاحمت برای زنان، خودشان هستند: «افراد بدپوشش، چهار برابر دیگران مورد مزاحمتهای نوامیس قرار میگیرند.»
او همچنین انتخاب پوشش متفاوت از سوی زنان را تلاش غرب برای بوجود آمدن «ایران آندلسی» خواند: «غربیها برای تسلط بر فتوحات مسلمانان در آندلس جوانان را بیغیرت و عیاش کرده بودند، امروز مستکبران غربی به دنبال ایجاد یک «ایران آندلسی» هستند تا برای ورود به کشورمان هیچ خاکریزی در برابر آنها وجود نداشته باشد.»
رادان در شروع طرح برخورد با بدپوششی در ۱۷ آذر ۸۶، گفت: «مصادیق بدپوششی در ستاد جرایم خاص مطرح شده و مورد تایید قرار گرفته است؛ اگرچه شورای اجتماعی کشور مخالفتی با ما بر سر این موضوع نداشتند، اما حتی در غیر این صورت نیز ما همچنان به وظیفه ذاتی خود عمل میکنیم، حتی اگر آنها تاییدمان نکنند.»
جانشین فرمانده نیروی انتظامی بدحجابی را جرم میداند: «نیروی انتظامی به مسئله بدحجابی و بدپوششی به عنوان یک جرم نگاه کرده و حتما با آن برخورد میکند.»
رادان در مهر ۸۶ در حاشیه حضور در نمایشگاه نیروی انتظامی در واکنش به انتقاد خبرنگاری درباره برخورد تحقیرآمیز با یک دختر و پسر در خودروی شخصی توسط «گشت الگانس تهران بزرگ» و بازجویی از آنها گفت: «بله! پلیس میتواند به هر کسی مظنون شود و هر کسی را متوقف و بازجویی کند.»
رئیس پلیس پایتخت که ظاهرا با شنیدن این اظهارات عصبانی شده بود، گفت: «شما از کجا میدانید که واقعا خدا، آن گشت الگانس را آنجا نفرستاده بود!»
او درباره چکمهپوشی هم گفته است: «چکمههایی که استفاده میشود و زمان استفاده از آن مهم است. از پوشش این چکمهها چی در میآید؟ این نوع چکمههایی که به پا میرود بعضیهایش نه قابلیت جلوگیری از سرما دارد و نه قابلیت جلوگیری از ورود آب. اگر شخصی بخواهد با اغواگری شیک باشد همان مشکلی پیش میآید که گفتم. اینجوری دارد خودش را عرضه میکند که دیگران برایش مزاحمت ایجاد کنند. ضمن اینکه نمیدانم کجای شلواری که چسبان نباشد زشت است؟!»
تیر سال ۱۳۸۶ فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ با اشاره به واگذاری لپتاپ به تمامی واحدهای گشت ارشاد گفت که «اطلاعات زنانی که مورد ارشاد پلیس قرار گرفتهاند در سیستم وارد شده و واحدهای گشت با کامپیوتر لپتاپ تمامی اطلاعات این افراد را دراختیار دارند و لذا در صورتی که فردی مورد ارشاد قرار گیرد، اطلاعات وی در کامپیوتر بررسی شده و در صورتی که قبلا تذکر گرفته باشد، دستگیر و به مرکز انتظامی منتقل میشود.»
رادان در فروردین ۸۶ و در نخستین نشست خبری خود زنان بدحجاب را فقط ۱۰ درصد جامعه دانست که بیمار روانی هستند: «گروهی بیماران روانی هستند که دارای اختلال شخصیتی بوده که میخواهند یک شخصیت نمایشگرایانه داشته باشند که نمونههای آن را، هم در پسران و هم در دختران شاهد هستیم. گروه دیگر گروهی هستند که دارای اختلال و انحراف اخلاقی هستند که شمار این گروه نیز بسیار اندک است و در پایان گروه آخر گروهی هیجانمدار بوده که مدگرا هستند و حسشان این است که میتوانند هیجان خود را از این طریق تخلیه کنند.»
کراوات پزشکان، مدل موی پسران
در نگاه اول قرار بود این طرح حجاب زنان را کنترل کند، اما در اجرا، کار فراتر رفت و به موی پسران و کراوات پزشکان هم رسید.
همان روزها رادان تاکید کرد که با پسرانی که از مدلهای منحرف مو استفاده میکنند، برخورد انتظامی میشود: «اینگونه پسرها ابتدا از سوی پلیس دستگیر و به مرکز انتظامی مشخص در پلیس امنیت منتقل شده و در آنجا نشانی واحد صنفی که مبادرت به آرایش موی او به سبکهای منحرف کرده اخذ و سپس از خانواده وی دعوت میشود تا با مراجعه به مقر انتظامی و اخذ تعهد، او را تحویل گرفته و بلافاصله با آرایش مو به شکل معقول برای رویت پلیس دوباره مراجعه کند.»
او که طراح حضور گشت ارشاد در کنسرتها و سینماها، بیمارستانها و شرکتهای خصوصی، پیست اسکی و ساحل دریا است، گفته بود: «پلیس در این پیستها برای تامین امنیت و همچنین برخورد با زشتیها و کج کارکردیها حضور دارد.» و همچنین «سواحل دریای شمال جایی برای رفتارهای بداخلاقی و زشتیها نیست.»
جوانان تهران در اوایل دهه ۹۰ خوب به یاد دارند رادان با آنها در کنسرتها چه کرد و چقدر از دست او عاصی شدند. او در خرداد ۹۱ گفت: «پلیس اجازه برپایی مراسم یا نمایشگاههایی که در آن حجاب و عفاف رعایت نشود را نمیدهد.»
پس از این خبر رسید؛
- اجرای طرح تشدید برخورد با بدحجابی در حاشیه افتتاح جشنواره فیلمهای ویدیویی در تهران
- اجرای طرح تشدید برخورد با بدحجابی در حاشیه کنسرت نمایشگاه بینالمللی تهران و برج میلاد و جلوگیری از ورود زنان به سالن کنسرت
- تعطیلی ۸۰ غرفه نمایشگاه غذا به دلیل عدم رعایت پوشش مناسب
حتی در یکی از کنسرتها، «لیلا اوتادی»، بازیگر سینما و تلویزیون هم به دلیل نوع پوشش بازداشت شد.
جانشین فرمانده نیروی انتظامی شنبه دوم فروردین ۹۳ از «اجرای طرح امنیت اخلاقی با کارکرد ویژه در بخش فرهنگ» خبر داد و گفت: «نیروی انتظامی در بخش فرهنگ، تامین امنیت صاحبان فرهنگ در عرصههای مختلف را در دستور کار قرار داده است.» اما عمر حضور او در ستاد فرماندهی نیروی انتظامی به اجرای این طرح قد نداد.
رادان در ادامه برخوردهای پلیسی با لباس مردم، سراغ کراوات پزشکان رفت. او در تیر ۹۱ گفت: «رسما اعلام میکنم که پلیس حتما با بخشی از سازمان یا بیمارستان خصوصی که از آرایش و کراوات به صورت سازمان یافته استفاده میکند، برخورد میکند. کراوات ترویج نماد غرب است. گاها برخی از کارمندان مجبور به استفاده از کراوات در آن سازمان یا بیمارستان میشوند. در برخی از سازمانها آرایش جزو ابلاغات مسئولان است، برای بیمارستانها نظام ارزشیابی وجود دارد، چطور میشود مسئولان در این نظام ارزشیابی به همه چیز توجه کنند به غیر از این موضوعات اساسی؟»
رییس پلیس پایتخت همزمان با گشت ارشاد، از «برخورد بیاغماض با تولید و توزیعکنندگان لباسهای نامناسب» خبر داد و گفت: «طی چند روز اخیر با چند مورد از این پوششها مواجه شدیم که با پیگیری دقیق پی بردیم که این لباسها در چند فروشگاه خاص تهیه و توزیع میشوند، از این رو بلافاصله آن فروشگاهها را از طریق صنوف پلمب کردیم و صاحبان آنها را به مراکز قضایی تحویل دادیم.»
در ۲۴ تیر ۹۱، حمله به قهوهخانههای فرحزاد حتی صدای احمدینژاد را هم درآورد. از ۲۵ تیرماه ۱۳۹۱، با یورش پلیس، ۸۷ قهوهخانه و سفرهخانه سنتی این منطقه ییلاقی، در عملیات گشت یکروزه نیروی انتظامی پلمب شدند.
اهالی محل شروع ماجرا را از حوالی ظهر به یاد می آورند: «بیش از ۲۰ خودروی سواری و ون نیروی انتظامی، وارد خیابان شهید فرحزادی شدند. در یک لحظه پارکینگ کوچک و خاکی که محل پارک خودروهای مشتریان قهوه خانهها بود، در تسخیر خودروهای پلیس درآمد.»
پس از ساعتی سرکشی، حدود یکصد قهوهخانه مورد بازرسی قرار گرفت و در این میان، ۸۷ قهوه خانه پلمب شد. دلایل پلمب و تخلفات چنین به قهوهخانهداران اعلام شد؛ ارائه قلیان به مشتریان، پذیرش مشتریان بدحجاب و قبول سفارش قلیان دختران و بانوان و اجازه قلیان کشیدن به آنان.
همچنین ماموران نیروی انتظامی چند دختر را که سرگرم کشیدن قلیان بودند، به دلیل بدحجابی دستگیر کردند.
پاسداری که رئیس پلیس شد
احمدرضا رادان، از شاخه «اصفهانی»های فرماندهان نظامی ایران است. او در سال ۱۳۴۲ در شهر اصفهان متولد شد. رادان در سال ۱۳۵۹ بسیجی شد. با شروع جنگ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتقل شد و تا پایان جنگ در سپاه بود. او در دههٔ ۱۳۷۰ هنگام فرماندهی «هدایت لطفیان» از سپاه پاسداران به نیروی انتظامی منتقل شد؛ از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرماندهی انتظامی کردستان، از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ فرماندهی انتظامی سیستان و بلوچستان، از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۳ فرمانده انتظامی خراسان و از ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ فرمانده انتظامی خراسان رضوی بود.
اما نقطه پرش رادان، انتقال به تهران است. او در اواخر سال ۱۳۸۵ به فرماندهی انتظامی تهران بزرگ منصوب شد و از ۸۷ تا ۹۳ جانشین فرمانده نیروی انتظامی شد. در پی اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و سرکوب جنبش سبز، رادان در مهر ۱۳۸۹ توسط وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا به دلیل نقض جدی حقوق بشر تحریم شد. اتحادیه اروپا هم در سال ۱۳۹۰ او تحریم کرد.
با آغاز دولت نهم و دهم و یکدست شدن حاکمیت، فشارها برای شدت دادن به سیاست های بازدارنده فرهنگی در دولت محمود احمدی نژاد افزایش یافت. در این سال ها همزمان با آغاز گشت ارشاد به دنبال مصوبه شورای فرهنگ عمومی در دی ۱۳۸۴ که توسط احمدینژاد ابلاغ شد، «مرتضی طلایی»، رئیس پلیس تهران بازنشسته شد. بازنشستگی او شاید برای رادان بیش از خود طلایی، خوشیمن بود؛ رادان با حکم اسماعیل احمدیمقدم به عنوان رییس پلیس تهران و مدتی زمانی بعد به چهره مجری و مدافع «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» در دهه ۸۰ تبدیل شد.
طرحی پرماجرا که در راستای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان «طرح جامع عفاف» در دستورکار نیروی انتظامی قرار گرفت. رادان در همه سالهایی که رئیس پلیس تهران و سپس جانشین فرمانده نیروی انتظامی بود، طرح ارتقای امنیت اجتماعی را فراموش نکرد، حتی پس از جنبش سبز، از آن برای پلیسیکردن فضای شهرها استفاده کرد.
او در خرداد ۸۹ و پس از فراخوان معترضان برای تجمع به مناسبت ۲۵ خرداد و راهپیمایی میلیونی پس از انتخابات ۸۸، مانور طرح ارتقای امنیت اجتماعی را در تهران و چند شهر بزرگ راهانداخت و گشت امنیت اخلاقی را تشدید کرد و حتی شایعه گشت نسبت را هم سر زبانها انداخت تا ترس و واهمه بیشتری ایجاد کند.
رادان در روز ۲۵ خرداد ۹۰، سالگرد ۲۵ خرداد و راهپیمایی میلیونی پس از انتخابات ۸۸، طرح امنیت اجتماعی را با استفاده از همه نیروهای پلیس شروع کرد. این کار را در خرداد ۹۱ به بهانه برخورد با بدحجابی در خودروها شروع کرد.
رادان در دورهای ایده پلیس اسلامی را پیگیری میکرد: «پلیس در برابر قانونشکنان و ستمگران، مستحکم و قدرتمند ظاهر میشود و در برابر مردم رافت و مهربانی به خرج میدهد و این ماهیت کار پلیس اسلامی است.»
یکی از افتخارات رادان، برخوردهای ضربتی است؛ برخورد ضربتی با بدحجابی، مقابله ضربتی با اراذل و اوباش و با برخورد شدید با قلیانها!
پیام رادان برای معترضان چیست؟
احمدرضا رادان رئیسپلیسی است که با بازتعریف همه وظایف پلیس، همه را تهدید میکند: «ایجاد ناامنی برای هنجارشکنان، قانونگریزان و گردنکشان از وظایف ذاتی و رسالت خطیر نیروی مقتدر انتظامی است.»
دایره هنجارشکنان و قانونگریزان با معیارهای رادان البته دایره بزرگی است؛ هرچند که او برای این کلمات، مصادیقی ردیف کرد و مدام هم این مصادیق را تکرار میکرد «لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ». با توجه به این مصادیق عمده زنان و مردان ایران، مجرم هستند و باید برای آنها قشونکشی کرد!
سیاست رادان در برخورد با متخلفانی که معمولا معتقد بود «اراذل و اوباش» هستند، سیاست تحقیر و شکنجه بود. او بارها گفته بود که «با تدبیر آیتالله شاهرودی در طرح امنیت اجتماعی، هزینه جرم برای اراذل و اوباش به شدت بالا رفت». آفتابهگردانی و تحقیر در محل زندگی مجرمان، شکنجه در بازداشتگاه کهریزک از جمله این هزینهها بود.
او گفته بود: «پلیس با هدف نابود کردن قدرت کاذب آنها (اراذل و اوباش) در ملاعام، اقدامات خود را علیهشان صورت داد تا مردم با کنار گذاشتن ترس نسبت به این مجرمان، شکایت خود را به دستگاه قضایی اعلام کنند.»
روایت یکی از بازداشتیهای کهریزک در وضعیت این بازداشتگاه در ۱۹ تیر ۱۳۸۸ چنین است: «وارد بازداشتگاه که کهریزک شدیم، همه ماها حس بدی داشیم، از در و دیوارهای بازداشتگاه صدای ضجه آدمها به گوش میرسید… از بچه ۱۷ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله را برهنه کردند، فقط به خاطر اینکه شپش لای درز لباسهای ما نرود و با خود وسیلهای به داخل قرنطنیه یک نبریم. حدود ۳ تا ۴ ساعت طول کشید تا همه دوستانمان برهنه شوند… همه از اینکه در جلوی یکدیگر برهنه میشدیم شرمگین و ناراحت بودیم… از داخل قرنطینه یک و دو صدای مجرمان خطرناک میآمد و همه ما ترسیده بودیم که اینجا کجاست؟ وقتی یکی از دوستانمان از افسر نگهبان پرسید:«اینجا کجاست؟»، گفت: «اینجا آخر دنیا است، اینجا خدا هم آنتن نمیدهد.» تازه فهمیدم وارد چه جهنمی شدیم.»
این رفتاری بود که با همه اراذل و اوباش میشد و آنقدر شنیع بود که رادان گفته بود: «آنجا شرایطی بود که به آنها خوش نمیگذشت و همهچیز برای آنها فراهم نبود، غیر از اراذل و اوباش هیچ کس دیگری نباید به کهریزک میرفت.»
اما داستان «گرداندن اراذل و اوباش» در سطح شهر با آفتابه برگردن هم از جنجالهای دوران حضور رادان در سطح اول پلیس ایران است. انتشار عکسهایی که با واکنش افکار عمومی و حقوقدانان مواجه شد. رادان مانند دیگر بلواهای عجیب و غریب، آن را تکذیب کرد و گفت که «این اتفاق تنها یک بار رخ داده و آن هم از جانب پلیس نبوده است.» او در عین حال که گفت: «اینها - اشاره به دستگیرشدگان و گروهی که اراذل و اوباش خوانده میشدند - رفتار انسانی نداشتند.»
جالب اینکه همین روش هنوز هم از سوی پلیس تهران پیگیری میشود.
برخوردهای غیرانسانی و تحقیرآمیز با اراذل و اوباش تا حدی منزجرکننده بود که فردی در اعتراض به آن در دانشگاه تهران گروگانگیری کرد!
ساعت ۹:۱۵ صبح سهشنبه سیام مرداد، جشنواره «جای پا» در سالن «ابنسینا» دانشگاه علوم پزشکی تهران آغاز به کار کرد و هنوز دقایقی از شروع مراسم نگذشته بود که مردی حدودا ۳۰ ساله به بالای سن رفته و در شرایطی که تعادل روحی نداشت، با فریاد خطاب به حاضران، خود را «محمود - ر» کارمند اخراجی نیروی انتظامی معرفی کرد.
در حالی که ورود ناگهانی این فرد در صحنه جشنواره موجب وحشت حدود ۵۶۰ تن از حضار و برگزارکنندگان جشنواره شده بود، مرد جوان با نشان دادن یک حلقه سیدی که در دست داشت، تقاضا کرد محتوای این سیدی درباره جمعآوری اراذل و اوباش در همان لحظه به نمایش درآید، اما زمانی که با رد درخواست خود در این باره مواجه شد، ابتدا از سن پایین آمد و ناگهان با بالا گرفتن یک قبضه اسلحه شروع به شلیک تیرهوایی کرد.
رادان برای سرکوب جنبش سبز پس از انتخابات ۸۸، به بهانه برخورد با اراذل و اوباش، جو امنیتی شدیدتری در شهرها حاکم کرد، به بهانههای دیگری مثل برخورد با ماهواره شرایط امنیتی و پلیسی شهرها را حفظ کرد و یا با ون گشت ارشاد به کنسرتها و نمایشگاهها هجوم برد. یکی از ابزارهای همیشگی و کلمات پرکاربرد رادان، تهدید به بازداشت و دستگیری است. شاید همین سابقه تند و تیز رادان باشد که در بازگشت او به فرماندهی پلیس، هشدار هم گرفته است.
مثلا «غلامحسین محسنی اژهای»، رئیس قوه قضاییه در توصیهای در دیدار با رادان او را از برخورد تند با مردم برحذر داشته: «مواجهه و برخورد حکیمانه و مدبرانه نیروهای فراجا با مردم در ایجاد آرامش در دلها و افزایش اعتماد و رضایت عمومی نسبت به حاکمیت نقش بهسزایی دارد.»
«محمدعلی ابطحی»، رئیس دفتر محمد خاتمی هم نوشته: «پلیس در همه جای دنیا به عنوان مامن مردم در عرصهها و حوادث و ناهنجاریهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است… پلیس ابزار اعمال امنیت مردم است نه ابزار اعمال سیاستهای حاکمیتی. باید بدانیم که مهربانی جزیی از ذات پلیس است و اگر کسی احساس ناامنی کرد میداند که پلیس شهروندان خود را تقسیمبندی نکرده و همانند یک پدر و برادر مهربان به همه به یک شکل کمک میکند.»
یا «مهدی محمدی»، مشاور قالیباف نوشت: «هر نوع دوقطبی سازی، سوپرانقلابیگری بیمبنا و درگیر شدن با مردم عادی، مستقیما اقدام علیه امنیت ملی است.»
مرتضی طلایی، رئیس پلیس پیشین تهران هم برای رادان نوشته: «تولید امنیت محصول مشترکی از سوی ساختارهای مذهبی، آموزشی، تربیتی و اجتماعی است. اولویت بعدی هم در بخش برونسازمانی، مسئله ارتقای امنیت عمومی و مبارزه جدی با هرگونه ناامنی برای شهروندان است، ما نمیتوانیم منکر وجود درصدی ولو ناچیز ناامنی در جامعه باشیم.»
حتی «عبدالله گنجی»، مدیر مسئول پیشین روزنامههای جوان و همشهری نوشت: «روانشناسی شخصیت به پلیس میگوید جوانی که به کلانتری آوردهای تا به قوه قضاییه بفرستی، مبادا توهینی از شما بشنود، مبادا سیلی و لگد دریافت کند. در این صورت او فقط یک مجرم نیست که بمبی تحت انقیاد برای انتقام در روز مباداست. شاید در بین همین جوانانی که ماههای اخیر به خیابان آمدند نمونههای این گونه یافت شود… دهان پلیس باید پاک باشد. پلیس نمیتواند وقتی خسته و عصبانی شد، فحاشی کند یا در قبال فحاشان مقابلهبهمثل کند.»
بماند که خامنهای در حکم انتصاب رادان در را بر همان پاشنه قبل چرخانده: «توصیه اکید اینجانب، جلب رضایت خداوند متعال و در امتداد آن، جلب رضایت مردم عزیز در حراست از امنیت و تامین آسایش عمومی است.»
و همچنین رئیسی هم خواسته «با بهرهگیری مطلوب از توان و ظرفیت نیروهای فداکار انتظامی، شاهد تقویت و استحکام بیش از پیش امنیت اجتماعی و استقرار نظم و انضباط عمومی در سراسر کشور باشیم.»
تجاوز گروهی در خمینیشهر
در ۲ خرداد ۱۳۹۰، همان زمان که رادان مشغول برنامهریزی تازه برای تشدید طرح امنیت اجتماعی بود تا ماموران بیش از پیش در شهرها دیده شوند، ۱۴ مرد در باغی در خمینیشهر به ۶ زن جلوی چشم همسر و برادرانشان تجاوز کردند. روایتهای تلخی از جنایت خمینیشهر منتشر شد. تعدادی از متهمان بازداشت شدند و تعدادی هم گریختند.
درحالی که دادستان خمینیشهر، ۶ زن مورد تجاوز قرار گرفته و ۸ مرد همراهشان را مقصر حادثه میدانست، رادان توجه رسانهها به این جنایت را بزرگنمایی خواند: «برخی اوقات احساس میشود که درباره برخی حوادث حاشیهها از متن بیشتر میشود البته امیدواریم حاشیهپردازیها هم در رابطه با حوادث در حد خود باشد تا احساس امنیت در جامعه زیر سوال نرود.»
جانشین فرمانده نیروی انتظامی این جنایت فجیع را مصادره به مطلوب کرد: «پلیس معتقد است که با برخوردی که با اراذل و اوباش میشود، حتی چنین افرادی باید فکر تعرض به ناموس مردم را از سر بیرون کنند.»
در ماجرای هفتتیرکشی «محمود کریمی»، مداح در دی ۹۲ در اتوبان «بابایی» تهران، رادان زوج جوانی که پس از یک تصادف با محمود کریمی درگیر شده بودند را «اراذل و اوباش» خواند و گفت: «این خبر در رسانهها بزرگنمایی شده است. در خبرها آمده است که اراذل و اوباش به او حمله کردهاند اما حرف من این است که این افراد (حملهکنندگان) از آن اراذلی نبودهاند که در تعریف هفتگانه پلیس گنجانده شود و گاهی یک حرکت در منظر مردم، حرکت اراذل و اوباشگونه جلوه میکند. اما این افراد در تعاریف و شاخصهای ما نمیگنجد!»
قتل «ستار بهشتی» در بازداشتگاه پلیس هم در دوره رادان اتفاق افتاد. او در توجیه این جنایت ماموران پلیس گفت: «در این رابطه تیمی تشکیل شده تا ابعاد مختلف درونی و بیرونی ماجرا بررسی شود و قطعا در این رابطه نظرات پزشک قانونی و کارشناسان اخذ خواهد شد.» و ناگفته پیداست که هیچگاه این پرونده شفاف نشد.
در سال ۸۷ چند گروگانگیری در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد که همگی مرگبار بود و ماموران مرزبانی کشته شدند، رادان درحالی که مشغول گشت ارشاد و به گفته خودش برخورد با اراذل در تهران بود، این گروگانگیریها را به بیعرضگی پاکستان نسبت داد. شب ۲۴ خرداد ۱۳۸۷، گروه «جندالله» با حمله به یک پاسگاه انتظامی در بخش سراوان ۱۶ نفر از نیروهای انتظامی مستقر در این پاسگاه را به گروگان گرفتند. ماهها بعد رادان تایید کرد همه گروگانها کشته شدهاند.
رئیس پلیس جدید جمهوری اسلامی باوجود حضور پی در پی در رسانهها، اما از انتشار یک ویدئوی زورگیری در سال ۹۱ برآشفت: «این فیلم میتوانست به پلیس و به واحدهای مسئول کمک کند اما در حقیقت به مجرمان کمک کرد و مجرمان را فراری داد به گونهای که ما به زحمت توانستیم آنان را دستگیر کنیم. پلیس حتما به عنوان اینکه گروهی باعث شدند مجرمان از دستشان فرار کنند، موضوع را پیگیری میکنند.»
حمله یگان ویژه به تماشاگران پرسپولیس - سپاهان
یکی از نقاط سیاه کارنامه رادان، حمله پلیس به تماشاگران در بازی «پرسپولیس - سپاهان» در بازی پایانی «لیگ برتر» هفتم، در ۲۸ اردیبهشت ۸۷ بود. او به عنوان رئیس پلیس تهران، فرمانده میدان شد و یگان ویژه حدود ۲ هزار تماشاگر را به بدترین شکل ممکن زد و تعداد زیادی را بازداشت کرد.
در ششمین وقتهای تلف شده بازی، «سپهر حیدری» با سر توپ را وارد دروازه سپاهان کرد تا زردپوشان به جای جشن قهرمانی شاهد جشن شادی «افشین قطبی» سرمربی تیم پرسپولیس به همراه ۱۰۰ هزار پرسپولیسی باشند. آنها پس از قهرمانی به زمین بازی هجوم بردند و سپس درگیری بوجود آمد.
رادان دراینباره گفته: «در لحظهای که تعدادی از تماشاگران وارد زمین چمن ورزشگاه آزادی شدند، مجبور به برخورد قاطع شدیم. انتظار این رخدادها را نداشتیم. هجوم تماشاگران به داخل میدان نشان داد که ما از نظر تجربه و امکانات نیاز به کار بیشتری داریم. رفتار برخی از تماشاگرنماها، بسیار تاسفبرانگیز بود که تمامی آنها توسط نیروی انتظامی دستگیر شدهاند و به شدت با آنها برخورد خواهد شد.»
پرواز هلیکوپترها برای برخورد با ماهواره!
بلوای راپل به خانههای مردم و جمع آوری ماهوارهها در دهه ۹۰، فضای اجتماعی ایران را مضحکه عام و خاص در دنیا کرد. از سوی دیگر ظاهر شدن ناگهانی پلیس جلوی پنجره خانه مردم، وحشت عجیبی در شهرهای بزرگ ایران بوجود آورده بود.
طرح جمعآوری ماهواره همزمان با افزایش حضور گشت ارشاد در خیابانها و میدانهای اصلی شهرها، شدت گرفت. درواقع برخورد با ماهواره با آن وضعیت اسفبار و توهینآمیز، یکی دیگر از ابزارهای جمهوری اسلامی برای حفظ شرایط امنیتی و پلیسی و ایجاد رعب و وحشت پس از سرکوب جنبش سبز تفسیر شد.
رادان که در جایگاه جانشین فرمانده ناجا در اول خرداد ۱۳۹۰ گفته بود: «پلیس برای ورود به مشاعات هم مجوز قانونی گرفته است و ورود نیروهای پلیس به پشتبامها و مراکزی که تجهیزات دریافت ماهواره به صورت آشکار در آنها وجود دارد با اخذ مجوز قضایی و توام با اخلاق صورت میگیرد»، شش ماه بعد طرح جمعآوری ماهواره را موفق اعلام کرد: «پس از اجرای طرح جمعآوری ماهواره، آمارهای ما اینگونه نشان میدهد که درصد گیرندگان شبکههای ماهوارهای بسیار کم شده است، البته بخشی از آن هم بهواسطه این بوده که صدا وسیما برنامههای خود را متنوعتر کرده است.»
در تابستان ۱۳۹۰، پلیس تهران با حکم کلی قاضی مرتضوی دادستان وقت تهران، طرحی را برای جمعآوری ماهوارهها آغاز کرد و ماموران یگان ویژه از پله ساختمانها بالا رفتند و یا با عملیات راپل با جرثقیل از هوا یا با هلیکوپتر وارد خانههای مردم میشدند تا دیشهای ماهواره را از پشت بام مجتمعهای مسکونی جمع کنند.
مقامات پلیس در مرداد ۱۳۹۰ استفاده از گشتهای هوایی و بسیج نیروهای اطلاعات کلانتریها برای شناسایی دارندگان دیشهای ماهوارهای را علنی کردند. پیش از این و در خرداد ۹۰، رادان گفته بود: «ممکن است برای جمعآوری دیش ماهواره به خانهای مراجعه شود ولی صاحب آن خانه در منزل نباشد، یا به مسافرت رفته باشد. ماموران ما با توجه به اینکه صاحب خانه حضور ندارد وارد منزل نخواهند شد ولی از طریق عملیات هوایی و راپل به پشتبام منزل مذکور رفته و به جمع آوری دیش یا دیشهای دریافت امواج ماهواره اقدام خواهند نمود.»
این در حالی است که همان سال، مقامات ارشد نیروی انتظامی خبر از افزایش سرقتها در ایران دادند: «در سال ۹۰، روزانه ۱۴۲ دستگاه خودرو سرقت شده است، یعنی هر ساعت ۶ دستگاه خودرو در کشورمان به سرقت رفته است.» روند افزایش سرقتها در سال۱۳۹۱ نیز ادامه یافته و افزایش ۲۱ درصدی سرقت در کشور را به دنبال داشت.
در سنندج، مرکز استان کردستان، پلیس با جرثقیل به سراغ خانههای مردم میرفت و ماهواره و دیش را با استفاده از آن به کوچهها و خیابانها پرتاب میکرد. سپاه شیراز هم با تانک جنگی دیشهای ماهواره را نابود کرد.
رادان گفته بود: «نمیخواهم ادعا کنم که همه جرایم زاییده و محصول ماهواره هستند، اما دلایل متعدد وجود دارد که ابتذال، مدلهای موی غربی، خشونت و سرقتهای خشن برگرفته از برنامههای ماهوارهای است اما آن چیزی که در اجرای این طرح بیشتر مدنظر ماست این است که کانون خانوادهها دچار تزلزل نشوند.»
روند ورود به ساختمانها و عملیات راپل برای فرود بر پشت بام منازل با انتقادات بسیار زیادی همراه شد؛ علاوه بر اعتراضات جامعه حقوقی و فعالان مدنی، برخی نمایندگان مجلس و دولت احمدینژاد با این رفتار مخالفت کردند.
در دورهای که رادان نفر دوم نیروی انتظامی بود، پلیس «فتا» تاسیس شد. پلیس فتا از جمله واحدهای اضافه شده به نیروی انتظامی در اواخر دهه ۸۰ و با هدف سرکوب بیشتر جنبش سبز است. چه اینکه در اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ بود که وبلاگها و رسانههای اینترنتی جای خالی خفقان رسانهای در ایران را گرفته بودند.
پلیسی که برای کنترل اینترنت و فعالان اینترنت تاسیس شد، ابتدا پلیس سایبری نام داشت و بعد به پلیس فتا تغییر نام داد. رادان گفته بود: «پلیس سایبری با فضاهای مجرمانه برخورد خواهد کرد.»
او همچنین درباره پلیس فتا معتقد بود: «کفایت این پلیس در حد غیرقابل باور است و امروز قدرتی بالای 70 درصد کشف در فضای مجازی را داراست. کشورهای دیگر که صاحب پلیس فتا هستند در بهترین حالت ممکن، نزدیک به 20 درصد کشف دارند.»
جنایت کهریزک
وقتی هر وقت حرف از جنبش سبز و اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ میشود، یک پای روایتها حتما کهریزک و جنایت پس از اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۸۸ است.
از نخستین روزهای بعد از حوادث کهریزک، نام رادان هم سر زبانها بود. با اینکه چند فایل صوتی از رادان افشا شده که او در ارتباط با سرکوب مردم در جریان اعتراضات ۸۸ میگوید: «بزن لت و پار کن!» اما در سال ۹۳ و پس از برکناری از جانشینی فرمانده ناجا، در گفتگویی با خبرگزاری امنیتی «تسنیم» ادعا کرد از این رویداد بیخبر بوده است: «زمانی که فرمانده تهران بزرگ بودم دقت میکردم که چه کسی باید به کهریزک برود زیرا آنجا به آنها خوش نمیگذشت، کهریزک جای اراذل و اوباش و موادفروشها بود، آنجا شرایطی بود که به آنها خوش نمیگذشت و همهچیز برای آنها فراهم نبود، این شرایط به گونهای نبود که آنها بخواهند دوباره به آنجا برگردند، غیر از اراذل و اوباش هیچ کس دیگری نباید به کهریزک میرفت.»
او گفت: «در زمان فتنه من از انتقال آن افراد به کهریزک بیخبر بودم، چون کهریزک جای آنها نبود؛ آنها افرادی فریبخورده بودند و حتی آنهایی که در فتنه فعال بودند، بعد از وقایع کهریزک هجمههای زیاد به ناجا شد که بعدا مشخص شد ناجا در قضیه کهریزک مقصر نبوده است.»
ماجرای «خوشنگذشتن به متخلفان» البته در کارنامه رادان سابقهدار است. او در اسفند ۸۷ وجود بازداشتگاه کهریزک را تایید کرد: «حتی ندامتگاهها نیز میتوانند با جرایم مختلف برخوردی متفاوت داشته باشند و قطعا باید جاهایی هم وجود داشته باشد که به متخلفان خوش نگذرد.»
رادان همیشه از عملکرد خودش در سال ۸۸ دفاع کرده است: «در ایام فتنه چند بار در تلویزیون اعلام کردیم که کارتان قبیح است و آنها از خط قرمز عبور میکردند، برخورد ما در برابر جرم آنها کم بود تا زمانی که دیگر از خط قرمزها عبور کردند؛ ما با کسی تعارف نداریم، تا وقتی که زنده باشیم اجازه عبور از خط قرمزها را به کسی نمیدهیم و در این بحث قطعا جای شکی نیست. خانوادهام آمادگی و پذیرش زندان رفتن من را داشتند، چراکه کارهای من برای حمایت از ولی زمان بود.»
سابقه تاسیس بازداشتگاه کهریزک که بعدها با نام «سروش ۱۱۱» فعالیت کرد، به سال ۸۰ میرسد ولی وصف هولناکش از اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ و با انتشار خبر کشته شدن «محسن روحالامینی» به طور گسترده شنیده شد. او فرزند «عبدالحسین روحالامینی»، دبیر کل حزب «عدالت و توسعه» و مشاور وزیر بهداشت بود. منصب دولتی پدر و نزدیکی او به «محسن رضایی» کمک کرد بتواند پرونده مرگ فرزندش بر اثر شکنجه را پیگیری کند.
علاوه بر محسن روحالامینی، «امیر جوادیفر» و «محمد کامرانی» هم در کهریزک کشته شدند. حتی اگر مرگ مشکوک دکتر «رامین پوراندرجانی»، پزشک ۲۶ ساله شاغل در کهریزک را نادیده بگیریم، با نام «رامین آقازاده قهرمانی» بر میخوریم که دو روز بعد از آزادی از کهریزک، به علت لخته شدن خون در سینه درگذشت. او قبل از مرگ به مادرش گفته بود در بازداشتگاه کهریزک با قلاب از پا به سقف آویزان شده بود. «احمد نجاتی کارگر»، یکی دیگر از بازداشتشدگان این بازداشتگاه فقط چند روز بعد از آزادی، به علت ازکارافتادن هر دو کلیهاش جان باخت.
این جنایتها درحالی است که رادان درباره آن اتفاقات گفته است: «در قسمت کوچکی از ماموریت ما اشتباهاتی رخ داد که البته این اشتباهات نیز باید برطرف شود. هرچند شاید نتوانیم ادعا کنیم که میزان این اشتباهات به صفر برسد. موضوع کهریزک هم یکی از همان اشتباهات بود.»
نکته اینجاست که یکی از بازداشتیهای کهریزک از قول رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک گفته بود: «وقتی «سردار رادان» با تیم خود به آنجا میآید، نمیگذارد حتی من نبض بچهها را بگیرم.»
تهدید معترضان پیش از پایان رایگیری!
پلیس از شب انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ برخوردها را شروع کرد. رادان در ستاد انتخابات کشور در پاسخ به سوالی درباره احتمال اعتراضات خیابانی هواداران برخی کاندیداها گفت: «پلیس تحمل ناامنی و دست خوش قرار دادن امنیت کشور را توسط هیچ گروهی ندارد و تاکنون نیز بحث امنیتی در انتخابات خوب بوده است. رسما اعلام میکنیم با ناامنی و دستاندازی به امنیت مردم کوتاه نمیآییم و با آن قاطعانه برخورد میکنیم. مگر آنکه اعتراض و ایرادها در مجرای قانونی اجرا شود که در آن حالت نیروی انتظامی وظیفه تامین امنیت آن گروه را برعهده خواهد گرفت، در غیر این صورت پلیس ثابت کرده است که با زشتیها، مقابله مقتدارنه خواهد کرد.»
رادان هنوز انتخابات تمام نشده، برای اعضای ستادهای «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» خط و نشان کشید: «قطع به یقین پرسنل ما آمادگی دارند برای اینکه در هر مرحله چه زمان پیروزی و چه زمانی که انتخابات واگذار میشود بخواهد تجمعی شکل بگیرد، برخورد قانونی انجام شود.»
او درباره ستاد قیطریه هم با وارونهنمایی ماجرا گفت: «تجمعاتی در یکی، دو مرحله در موضوع قیطریه بود که نشان از فراخوانهایی هم داشت که به هر حال پرسنل ما ورود پیدا کردند و خواستند که متفرق شوند. با همکاری برخی از ستادها متفرق شدند.»
اما از همان زمان بازداشتها شروع شد، رادان دو روز بعد به صراحت پروندهسازی برای اعضای ستادهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی را اعلام کرد: «ما اطلاعات کافی در این باره که در بین جمعیت افرادی وجود دارند که سازمانیافته هستند را داشتیم و در بین دستگیرشدگان نیز چند تن از افراد سازمانیافته هم وجود دارد. پلیس طراحان اصلی را در این رابطه دستگیر کرد. خط این طراحان با رادیوهای بیگانه در یک خط قرار دارد. برخی از این افراد در ستادها در حال فعالیت بودند و ارتباط بین گروههای سازمانیافته با این طراحان در حال بررسی پلیس قرار دارد.»
او همچنین دوباره پای مردم فرضی را وسط کشید: «در شب گذشته بسیاری از مردم از پلیس تقاضا داشتند که نیروی انتظامی برای مقابله با این تجمعکنندگان حضور پیدا کنند، با دستگیری این افراد پرده از خیلی موارد برداشته خواهد شد.»
او همچنین در یک الگوی آشنای این روزهای اعتراضات در ایران، در سال ۸۸ برای پلیس، مظلومنمایی هم کرد و به عنوان مثال در یک مورد گفت: «در حوادث اخیر بالغ بر ۵۰۰ نفر از عوامل نیروهای انتظامی مصدوم شدند.»
عاشورای ۸۸
در سال ۸۸ که معترضان از مناسبتهای ملی و مذهبی برای تداوم اعتراضات استفاده میکردند، رادان آنها را تهدید به برخورد میکرد و در نهایت ماجرای عاشورای ۸۸ اتفاق افتاد؛ خونینترین روز اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم. تظاهرات هواداران جنبش سبز در «تاسوعا» و «عاشورای ۸۸» (۵ و ۶ دی ۱۳۸۸) و شب عاشورا (شام غریبان)، در چندین شهر ایران برگزار کردند.
رادان در دوم دی هشدار داده بود: «غیر از تجمعاتی که مربوط به مراسم عاشورا و تاسوعا است، در رابطه با موضوعاتی که مربوط به تجمعات غیرقانونی باشد برابر وظایفمان عمل خواهیم کرد که این موضوع را هم قبلا اعلام کردهایم. تجمع غیرقانونی که از خط قرمز رد نشده باشد پلیس در ابتدا تذکر خواهد داد و اگر آن تجمع از خط قرمز عبور کند، با آن برخورد میشود که حتما یکی از برخوردها دستگیری خواهد بود.»
اما کار پلیس و نیروهای امنیتی فقط تذکر نبود؛ ۱۱ نفر فقط در تهران کشته شدند. گفته شد ۴ نفر هم در تبریز کشته شدهاند. درگیریهای اصلی در حد فاصل میدان «انقلاب» و میدان «امام حسین» صورت گرفته و سه تن از تظاهرکنندگان در زیر پل «کالج» و تظاهرکننده چهارم در چهارراه «ولیعصر» کشته شدند. با این حال، شاهدان عینی شمار کشتهشدگان را بیش از این رقم اعلام کردند. در تقاطع خیابان انقلاب و خیابان حافظ تظاهرکنندگان توانستند شماری از نیروهای ضدشورش را پس از محاصره، خلع سلاح کنند.
البته خبرهای آنروزها نشان میدهد کار از دست پلیس خارج شده بود. سپاه پاسداران در ۳ دی در بولتن ویژهای خطاب به هادیان سیاسی تحت امرش تاکید کرده بود که برای مقابله با «محرم سبز» باید هرگونه ندایی غیر از برنامههای رسمی هیاتهای مذهبی طرد شود. در ادامه هم فقط در تهران غیر از ماموران رسمی نیروی انتظامی، ۱۸ هزار «پلیسیار محرم» برای کنترل شهر و در واقع برای سرکوب مردم وارد به خط شدند.
نیروی انتظامی دستورالعملی به تمامی هیاتهای مذهبی و دستههای عزاداری برای چگونگی برگزاری مراسم عزاداری داده بود اما از برخی هیاتهای مذهبی و دستههای عزاداری هم خواسته بود که روز تاسوعا به خیابان نیایند.
در درگیریهای روز تاسوعا پلیس و نیروهای امنیتی از باتوم و گاز اشکآور برای متفرق کردن معترضان استفاده کردند. در روز تاسوعا، از میدانهای انقلاب، «فردوسی»، امام حسین و «هفت تیر» درگیری شدید بین عزاداران و نیروهای نظامی و لباس شخصی گزارش شد. گفته شد برخوردهای گاردهای ویژه و خصوصا نیروهای لباس شخصی در این روز با مردم معترض، خشن و خونین بود.
رادان البته صبح عاشورا از بازداشت چند عامل خودسر خبر داد: «طی حوادث پس از انتخابات، در حین ماموریت، پلیس با تعدادی از افراد مواجه شدند که قصد دخالتهایی را داشتند که در این رابطه ۱۰ تا ۱۵ نفر را دستگیر کرد. این افراد کسانی بودند که هیچ ماموریتی توسط هیچ سازمانی نداشتند و پلیس با آنها روبرو شد و این افراد را در تهران دستگیر کرد.»
«امیرارشد تاجمیر»، فرزند «شهین مهینفر»، مجری باسابقه رادیو و تلویزیون در عاشورای ۱۳۸۸ توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته و کشته شد.
رادان درباره زیرگرفتن معترضان توسط خودروی پلیس مطابق معمول آن را رد کرد و گفت: «دو نفر در سانحه تصادفی که بوده است فوت کردند که ماشین مسروقه است و مالک آن شناسایی شده؛ اما چیزی که مشخص است این است که آن ماشین خودروی نیروی انتظامی نبوده، بلکه کاملا شخصی بوده است. فیلمی که ما داریم خودروی پاترول مشکی رنگی است که مالک آن پیدا و دستگیر شده و در اختیار ما است و ما هماکنون به دنبال راننده آن هستیم.»
او ابتدا کشته شدن چهار تن در تظاهرات روز عاشورای تهران را تایید کرد. اما پس از چندی، نیروی انتظامی آمار کشتهشدگان را ابتدا به ۵ و سپس به ۸ نفر افزایش داد و گفت که با توجه به عدم تجهیز این نیرو به سلاح گرم، کشته شدن شهروندان در اثر تیراندازی مشکوک بودهاست.
در عاشورای ۸۸، خواهرزاده میرحسین موسوی هم به قتل رسید. رادان دراینباره هم گفت: «قطع به یقین حالتی که انجام شده مبین آن است که خواهرزاده میرحسین موسوی در مسیری که قرار گرفته و در حال رفتن بود ترور شده است. پیشبینی در این زمینه کامل و دقیق است و قطع یقین ترور صورت گرفته است.»
با این حال در هر زمانی، اولویت رادان حجاب و لباس مردم بود و به بهانه حجاب، پلیسهای فراوانی در خیابان دیده میشدند، حتی در اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ هم رادان گشت ارشاد و حجاب را فراموش نکرد: «متاسفانه در ایام بعد از انتخابات به واسطه برخی از موضوعات، بخشی از برنامههای پلیس در حاشیه قرار گرفت، اما در عین حال موضوع امنیت اجتماعی مورد توجه پلیس بود، به طوری که دره فرحزاد در قالب این طرح طی چند روز گذشته پاکسازی کامل شد.»
ثبت نظر