close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

چشم‌هایش؛ چشم صادق صوفی در چهلم مهسا امینی هدف شلیک شد

۲۵ فروردین ۱۴۰۲
آیدا قجر
خواندن در ۵ دقیقه
در چهلمین روز خاک‌سپاری مهسا امینی، صادق صوفی با شلیک مستقیم سرکوب‌گران یک چشم خود را از دست داد.
در چهلمین روز خاک‌سپاری مهسا امینی، صادق صوفی با شلیک مستقیم سرکوب‌گران یک چشم خود را از دست داد.
۱۸ آبان ۱۴۰۱ صادق مورد جراحی دیگری در تبریز قرار گرفت و پزشکان توانستند ساچمه را از چشم او خارج کنند. اما چند ساعتی نگذشته بود که حراست بیمارستان به سراغش آمد و سوال‌وجواب‌ها شروع شدند. صادق و برادرش توانستند بالاخره بیمارستان را ترک کنند
۱۸ آبان ۱۴۰۱ صادق مورد جراحی دیگری در تبریز قرار گرفت و پزشکان توانستند ساچمه را از چشم او خارج کنند. اما چند ساعتی نگذشته بود که حراست بیمارستان به سراغش آمد و سوال‌وجواب‌ها شروع شدند. صادق و برادرش توانستند بالاخره بیمارستان را ترک کنند
صادق طی این اعتراضات، فقط چشمش را از دست نداد بلکه از دست‌داده‌های دیگر هم دارد؛ رفقایش، مثل «شهریار محمدی» و یا «محمد حسن‌زاده» که دو هفته پیش از ازدواجش کشته شد. قرار بود صادق خانه عروس‌ و داماد را کنف‌کاری کند
صادق طی این اعتراضات، فقط چشمش را از دست نداد بلکه از دست‌داده‌های دیگر هم دارد؛ رفقایش، مثل «شهریار محمدی» و یا «محمد حسن‌زاده» که دو هفته پیش از ازدواجش کشته شد. قرار بود صادق خانه عروس‌ و داماد را کنف‌کاری کند
صادق صوفی ۲۷ ساله است و با مادرش زندگی می‌کند. پدر او در سال ۱۳۹۴ درگذشت و نان‌آور خانواده، صادق شد و برادران دیگرش که جدا از آن‌ها زندگی می‌کردند. او لیسانس تربیت‌بدنی گرفت و به کنف‌کاری دکوراسیون داخلی ساختمان مشغول بود
صادق صوفی ۲۷ ساله است و با مادرش زندگی می‌کند. پدر او در سال ۱۳۹۴ درگذشت و نان‌آور خانواده، صادق شد و برادران دیگرش که جدا از آن‌ها زندگی می‌کردند. او لیسانس تربیت‌بدنی گرفت و به کنف‌کاری دکوراسیون داخلی ساختمان مشغول بود

همان روز چهلم «مهسا [ژینا] امینی» بود که «صادق صوفی» در اعتراضات شهر بوکان در استان آذربایجان غربی چشم خود را از دست داد. 

او در صدمین روز از دست دادن چشمش هم به مزار مهسا رفت که انگار میعادگاهی شده است برای تجدید عهد بر سر دادخواهی و مبارزه علیه ظلم.  

بعد از شش ماه سرکوب حداکثری معترضان در خیابان‌های ایران، سال جدید برای بسیاری از معترضان، خصوصا آ‌ن‌هایی که چشم یا چشم‌های خود را از دست داده‌اند، با حاضر شدن بر مزار کشته‌ها و تجدید عهد با آن‌ها آغاز شد؛ حضوری که هم‌بستگی را در مقابل هدف سرکوب‌گران به رخ کشید. 

در چهلمین روز خاک‌سپاری مهسا امینی، صادق صوفی با شلیک مستقیم سرکوب‌گران یک چشم خود را از دست داد. 

***

«تصور کنید یک نایلون را چند لایه کنید و جلوی چشم‌تان بگیرید. تصویری که دارید، نور است و سایه‌ها. چشم صادق هم همین شد اما او رنگ‌ها را هم تشخیص نمی‌دهد.» 

بیشتر از شش ماه از آن شب می‌گذرد. ساعت حوالی هفت شب بود. آسمان تاریک و برق محله‌ها هم در بوکان قطع شده بود. چهلم «مهسا [ژینا] امینی» بود و مردم در شهرهای مختلف به خیابان آمده بودند. صادق هم آن شب، مثل شب‌های پیشین به تظاهرات پیوسته بود. 

سرکوب‌گران تقریبا ۱۵ متر از صادق فاصله داشتند. او در خط جلوی اعتراضات، وسط خیابان ایستاده بود و شعار می‌داد. سرش یک آن را به سمت پیاده‌رو برگرداند. مرد مسلح با لباس‌های سوسکی سپاهی، روی زمین زانو زده بود. صادق صوفی را هدف قرار داد و شلیک کرد. 

خون به چشم‌های صادق نشست. انگار که چیزی داخل چشمش شکسته باشد، تصویر روبه‌رو در چشم‌هایش مچاله شد. یکی دو ساعت که گذشت، همه جا را سیاهی گرفت. یک ساچمه به چشم صادق وارد شده بود اما بقیه ساچمه‌ها در پیشانی، گونه‌، گردن، دست، شکم و پاهایش نشسته بودند. 

 

رسیدگی درمانی؛ نبود تجهیزات و آینده‌ای نامعلوم 

وقتی صادق آسیب دید و روی زمین افتاد، یکی از شهروندان زن او را به خانه‌اش برد و چشم‌هایش را شست‌وشو داد. سپس پزشکی برای او نسخه آزمایش و سی‌تی‌اسکن نوشت. صداق همان شب، بعد از جابه‌جایی در چند بیمارستان، مورد جراحی قرار گرفت اما نتوانستند ساچمه‌ای را که در چشمش فرو رفته بود، خارج کنند. 

عدم وجود تجهیزات الزامی پزشکی در شهرستان‌ها یکی از دلایلی بود که باعث شد صادق باز هم بیمارستان محل درمان خود را تغییر دهد. این روند تا هجدهم آبان ادامه داشت. 

۱۸ آبان ۱۴۰۱ صادق مورد جراحی دیگری در تبریز قرار گرفت و پزشکان توانستند ساچمه را از چشم او خارج کنند. اما چند ساعتی نگذشته بود که حراست بیمارستان به سراغش آمد و سوال‌وجواب‌ها شروع شدند. صادق و برادرش توانستند بالاخره بیمارستان را ترک کنند. 

جراحی بعدی صادق روز پنجم دی انجام شد. این بار به چشم او لیزر زدند تا لخته‌های داخل خون را بسوزانند. 

او حالا بیشتر از ۱۰ کیلوگرم اجازه حمل بار ندارد، تحت درمان است و هم‌چنان هر شش ساعت باید دارو مصرف کند. پزشکان گفته‌اند که هنوز معلوم نیست چه‌قدر احتمال بازگشت بینایی به چشم صادق وجود دارد. 

دکتر «روزبه اسفندیاری»، پزشک سابق اورژانس تهران و مشاور پزشکی «ایران‌وایر» در این باره می‌گوید: «در مواردی مثل نمونه صادق، خون‌ریزی درون زجاجیه و آب‌مروارید ناشی از تروما ایجاد شده است. لنزکتومی یعنی لنز چشم درآورده شده است. عمل جراحی PPV انجام شده که تکنیک است. زجاجیه تخلیه شده است. یکی از دلایل تخلیه زجاجیه، خون‌ریزی درون زجاجیه است که باعث کشیدگی شبکیه می‌شود. به دنبال تخلیه زجاجیه، خون‌ریزی هماتوم درون زجاجیه را هم تخلیه می‌کنند تا کشش روی شبکیه کم‌تر شود. از طرفی به او گاز زده شده است برای جلوگیری از پیشرفت جداشدگی شبکیه.» 

به گفته دکتر اسفندیاری، شکسته و مچاله شدن تصویر در بینایی که صادق صوفی هم برای چند ساعت دچار آن شد، می‌تواند به خاطر آسیب به بخش‌های مختلفی از چشم باشد: «آسیب به کره چشم، عدسی، شبکیه و هر قسمتی از چشم که خطای دید ایجاد می‌کند، باعث شکسته و مچاله دیدن شده است. آسیب لنز هم می‌تواند این اشکال را ایجاد کند.»  

 

صادق صوفی کیست؟ 

«انگار تجربه شیرینی برایش بود. اثر شلیک را به چشمش که هر روز در آینه به آن نگاه می‌کند، دوست دارد. صادق هر بار که جلوی آینه می‌ایستد، به صورت خود خیره می‌شود. زخم او مثل خاطره زنده ماندن از یک جنگ، یادآور همه آن صحنه‌ها و همبستگی و اتحاد میان مردم است. او به خودش و زخمی که به همراه دارد، افتخار می‌کند.» 

این جمله‌های یکی از نزدیکان صادق است که وضعیت او را توصیف می‌کند؛ پسر جوانی که تا پیش از آسیب، فردی اجتماعی بود و پرشور و حال اما حالا به جز وقتی با هم‌دردهایش هست، نه از آن شور و حال خبری هست و نه از آن‌ همه معاشرت. این روزهای صادق در رانندگی سرویس مدارس ابتدایی خلاصه می‌شود و تنهایی‌هایش در شهری که زادگاهش است. 

صادق طی این اعتراضات، فقط چشمش را از دست نداد بلکه از دست‌داده‌های دیگر هم دارد؛ رفقایش، مثل «شهریار محمدی» و یا «محمد حسن‌زاده» که دو هفته پیش از ازدواجش کشته شد. قرار بود صادق خانه عروس‌ و داماد را کنف‌کاری کند. 

«اسعد رحیمی» همسایه‌ و «سالار مجاور» هم‌کلاسی دوران کودکی صادق بودند که آن‌ها هم در اعتراضات کشته شدند.

صادق صوفی ۲۷ ساله است و با مادرش زندگی می‌کند. پدر او در سال ۱۳۹۴ درگذشت و نان‌آور خانواده، صادق شد و برادران دیگرش که جدا از آن‌ها زندگی می‌کردند. او لیسانس تربیت‌بدنی گرفت و به کنف‌کاری دکوراسیون داخلی ساختمان مشغول بود. 

شب نخستین آزمون‌های ترم اول دانشگاه بود که پدر صادق فوت کرد و او نتوانست در امتحانات شرکت کند. پی‌گیری برای جلب نظر کادر دانشگاه، به درگیری با رییس دانشگاه انجامید و او را اخراج کردند. دو سال بعد، صادق به دانشگاه بازگشت و تحصیلات خود را به پایان رساند. می‌خواست مربی‌گری فوتبال و فوتسال بگیرد و در رشته‌ای که تحصیل کرده بود، فعالیت داشته باشد. اما حالا هم چشمش را از دست داده است، هم شغلش را و هم آرزوهایی که می‌توانستند برآورده شوند. اگرچه او چندین ماه در تنهایی گذراند و رنج از دست داده‌هایش را به دوش کشید اما چند وقتی می‌شود که با قرار گرفتن کنار دیگر آسیب‌دیده‌های از ناحیه چشم، انگار رفاقت و خانواده را برای خود بازتعریف کرده است. 

 

حضور بر مزار کشته‌ها؛ قراری علیه فراموشی 

صدمین روزی که صادق چشم‌ خود را از دست داده بود، همراه با مادرش به مزار مهسا امینی رفت. تصویر او ایستاده بر مزار مهسا و تصاویر دیگرش بر مزار دیگر کشته‌های این دوره از اعتراضات سراسری، برای خودش و دوستانش یادبودی از همبستگی برای دادخواهی و قدمی هم علیه فراموشی هستند. 

چشم‌هایش؛ چشم صادق صوفی در چهلم مهسا امینی هدف شلیک شد

برخی از آسیب‌دید‌گان از ناحیه چشم که همراه با صادق بودند یا مثل او به مزار کشته‌ها سر می‌زنند، می‌گویند که با حضور مداوم‌شان در این آرام‌گاه‌ها تلاش دارند تا اجازه ندهند، فراموشی بر حقیقت، مبارزه‌ و هم‌رزم‌هایشان خاک بپاشد. 

چشم‌هایش؛ چشم صادق صوفی در چهلم مهسا امینی هدف شلیک شد

آخرین پست اینستاگرام صادق صوفی به قرار آن‌ها بر مزار «حمیدرضا روحی» و «یلدا آقافضلی» مربوط است و صدای «شروین» که «برای» آزادی می‌خواند و بر سنگ مزار حمیدرضا روحی، ترانه «بارون» می‌بارد. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

خانواده بهرامیان؛ نیروهای امنیتی یک پسرشان را کشته‌، یکی را زندانی کرده‌اند

۲۵ فروردین ۱۴۰۲
خواندن در ۵ دقیقه
خانواده بهرامیان؛ نیروهای امنیتی یک پسرشان را کشته‌، یکی را زندانی کرده‌اند