ماهها از شب خونین «جوانرود» میگذرد. ۳۰آبان، شهروندان سومین شهر پرجمعیت استان «کرمانشاه»، هدف سرکوب خشونتبار نیروهای امنیتی قرار گرفتند. رسانهها خبر از کمبود خون در بیمارستانهای شهرهای مختلف این استان میدادند.
«هیوا عظیمی»، نایبقهرمان بوکس استان کرمانشاه، در آن روز هدف شلیک بیمهابای سرکوبگران قرار گرفت و دست و پایش آسیب دید. باوجودی که نزدیک به شش ماه از آن شب میگذرد، هیوا بهخاطر شلیک به پایش، توان پای مصدوم خود را از دست داده است و تمام این مدت را روی تخت بستری بوده است.
در ۳۰ آبان، منابع محلی از به رگبار بسته شدن شهروندان جوانرود خبر داده بودند.
***
دوربین روی پیکری خونآلود در یکی از محلههای جوانرود زوم شده است. صدای هیاهو به گوش میرسد. دوربین از روی پیکر خونآلود، لای دست و پای مردم میچرخد و پسری را نشان میدهد که روی زمین افتاده است. عدهای او را دوره کردند. یکی سعی میکند با دست، روی لگن خونآلود فشار بیاورد. صدای تیراندازی بهگوش میرسد. مردم پسر را بلند میکنند و میبرند. صدای تیرها ادامه دارد.
این پسر، «هیوا عظیمی» است. پسر ۱۶ سالهای که چند ماه پیش از آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، نایبقهرمان استان کرمانشاه در رشته بوکس شده بود و از او تقدیر بهعمل آمده بود.
۳۰ آبان در جوانرود چه خبر بود؟
۲۹آبان دو شهروند در جوانرود در پی شلیک مستقیم نیروهای مسلح حکومت کشته شدند؛ «بهاالدین ویسی» ۱۶ ساله و «عرفان کاکایی» معلم مدرسه. فردای آن روز پیش از ظهر، شهروندان این شهر برای مراسم خاکسپاری این دو تن به آرامستان شهر رفته بودند.
هیوا عظیمی نیز بههمراه پدرش برای خاکسپاری راهی شده بود. آنها در مسیر بازگشت از آرامستان بهسمت خانههای بهاالدین ویسی و عرفان کاکایی بودند که در میانه راه، نیروهای مسلح مسیر را بر عزاداران و شهروندان همراه با خانوادههای کشتهشدگان بستند. بعدتر رسانهها خبر دادند که نیروهای مسلح برای سرکوب جمعیت عزادار و معترض، از «دوشکا» استفاده کرده بودند.
تعداد زخمیها بهقدری بالا بود که بیمارستانها درخواست کمکهای مردمی برای دریافت خون اهدایی داده بودند. این درخواست در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشد.
همزمان اختلال در اینترنت باعث شده بود که دسترسی به آنچه در خیابانهای جوانرود در جریان است، دشوار شود. تنها برخی شبکههای خبری کُرد بودند که با فاصله، درباره آن فجایع اطلاعرسانی میکردند.
هیوا در تیراندازیهای مداوم نیروهای سرکوبگر، هدف گلوله قرار گرفت و دست و پایش آسیب دید.
پای هیوا از کار افتاد
وقتی هیوا تیر خورد، پدرش هم همراه او بود. پدر هیوا همان شب پسرش را به بیمارستان جوانرود رساند. اما تعداد بالا زخمیها و کمبود امکانات باعث شد آنهایی را که شرایط وخیمی داشتند با مینیبوسهای هشت نفره به بیمارستان «طالقانی» کرمانشاه منتقل کنند.
در اتوبوسی که هیوا با آن منتقل شد، چندین زخمی دیگر هم راهی کرمانشاه شده بودند.
به گفته منابع محلی در گفتوگو با «ایرانوایر»، در ۳۰آبان دهها تن زخمی شدند، اما بسیاری از آنها بهخاطر نگرانی از برخوردهای امنیتی و بازداشت، به بیمارستان هم مراجعه نکردند.
هیوا شانس آورد که از آن سرکوب خونین، جان بهدر برد.
یک دست هیوا هدف گلوله قرار گرفت. همان شب در بیمارستان طی عمل جراحی گلوله از دست هیوا خارج شد و دستش بخیه خورد. در دست او پلاتین گذاشتند. استخوان آرنج تا مچ او خرد شده بود.
اما آنچه برای پای او طی این تیراندازیها پیش آمد، واقعهای بیش از یک شلیک گلوله است. گلولهای که به پای هیوا برخورد کرد، پای او را شکافت و خارج شد، اما باعث خرد شدن استخوان و آسیب دیدن جدی عصب سیاتیک پای او شد.
باوجود انجام جراحی و بیست روز بستری بودن در بیمارستان، حالا نزدیک به شش ماه است که پای آسیبدیده هیوا از حرکت بازمانده است. او تمام این مدت را روی تخت خوابیده است.
دکتر «روزبه اسفندیاری»، پزشک سابق اورژانس تهران و مشاور «ایرانوایر» در حوزه پزشکی، در همین باره میگوید: «شکستگی استخوان ران پای هیوا به قدری شدید بوده است که بخشی از آن خرد شده است. عصب سیاتیک، عصبی قطور است و دقیقا کنار استخوانی است که خرد شده است. فلج پا در اثر پارگی عصب یا در اصطلاح عامیانه، سوختن عصب رخ میدهد. عصبها بهشدت سخت بازسازی میشود چون توانایی بازسازی ندارند. در صورت ترمیم عصب، به معنای بازسازی آن مثل پیش از آسیب نیست. قاعدتا فرد دچار تحلیل عضلات ران و پشت و جلوی ساق پا میشود و فرد آسیبدیده نمیتواند مثلا پای خود را خم کند، یا انگشتهای خود را به سمت بالا بیاورد.»
این پزشک در ادامه توضیح میدهد: «سه عضله از پای هیوا حرکت ندارند و حرکت سه عضله دیگر پای او کاهش قدرت حرکت دارند، عضلهها از کار افتاده است چون عصب از کار افتاده است. در این شرایط نمیتوانند درمان را رها کنند که خودبهخود جوش بخورد. در این موارد باید حتما با متخصص جراح مغز و اعصاب مشورت شود.»
هیوا، میان سه پسر خانواده، فرزند وسط است. کلاس یازدهم بود که گلوله خورد و خانهنشین شد. از همان ۳۰ آبان تاکنون، او از ادامه تحصیل هم بازمانده است.
ثبت نظر