دستکم ۵۸۰ معترض طی اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در ایران، یک یا دو چشم خود را بهخاطر شلیک هدفمند نیروهای سرکوبگر، از دست دادهاند. مشاهده تصاویری که طی ماههای اخیر از دهها معترض در رسانهها و شبکههای اجتماعی از آنها منتشر شده است، یکی از مشهورترین عکاس-خبرنگاران ایرانی را، بهیاد انقلاب دوازده سال پیش در مصر انداخت؛ وقتی سرکوبگران میخواستند چشم او را هدف بگیرند. سال ۲۰۱۱، مصر، انقلاب مردمی داشت بهثمر مینشست، اما دهها معترض یک یا دو چشم خود را با سلاح نیروهای سرکوبگر از دست داده بودند.
«آلفرد یعقوبزاده»، همانجا بود. او که همواره با ثبت عکسهایش انقلاب، زندان و جنگ را مستند کرده است، خودش هدف شلیک نیروهای سرکوبگر مصری قرار گرفت. میخواستند چشم او را هدف قرار دهند، اما یک اتفاق باعث شد گلوله بهجای چشمهایش، در جمجمه او بنشیند.
آیا الگوی مشترک دنیای مدرن، کور کردن معترضان است؟ به قول آلفرد یعقوبزاده، «چهکسی فرمان کور کردن داد؟»
***
«آلفرد یعقوبزاده»، انقلابها و جنگهای بسیاری را در سراسر جهان از سر گذرانده است. او همواره، هم شاهد خشونتهای انقلابی و جنگها بوده است و هم راوی آنها. چشمهای او حقایق بسیاری را طی سالها بهثبت رسانده است. اما هیچوقت بهغیر از ایران و مصر، شلیک مستقیم و هدفمند به چشمهای معترضان یک انقلاب یا جنبش را ندیده بود. آلفرد در مقایسه آنچه در مصر دیده و حقیقت کور کردن معترضان توسط جمهوری اسلامی، معتقد است که این اقدام، بهعمد و هدفمند انجام شده است.
تصاویر زنان و مردان جوان ایرانی که در پی اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ با چشمبندی به چشم، یا گلی بر چشم در خط مقدم افشاگری کور کردن معترضان ایستادهاند، آلفرد یعقوبزاده را به روزهای انقلاب مصر برد. یعنی سال ۲۰۱۱ و سقوط حکومت «حسنی مبارک» در پی دو انقلاب پیاپی مصریها پیش از روی کار آمدن «اخوان المسلمین»، و کور کردن دستکم ۸۰ معترض در خیابانهای «قاهره» منتهی به میدان «تحریر».
۲۵ ژانویه ۲۰۱۱، انقلاب نخست مصر آغاز شد و در نهایت در فوریه همان سال، حسنی مبارک استعفا داد. در پی آن بود که حکومت دست ارتش افتاد و حکومت نظامی آغاز شد. نوامبر همان سال را بهعنوان انقلاب دوم یاد میکنند؛ وقتی اعتراضات مردمی توانست حکومت نظامی ارتشیها را کنار بزند، اما اخوان المسلمین روی کار آمدند.
همان زمان بود که شکایت علیه ضاربان به چشمهای معترضان به دادگاه کشیده شد و طی آن معلوم شد که یکی از ضاربها، تکتیرانداز بود و چشمهای معترضان را هدف قرار میداد.
برای آلفرد یعقوبزاده، جدا از مقاومت مردمی، شلیک به چشمهای آسیبدیدگان، حمایتهای مردمی با چشمبندهای نمادین و گرافیتیهایی که بر دیوار نقش بسته بود، جالب توجه بود. بهقول خودش، تاریخ کشور بایستی ثبت شود: «آنها که چشمشان را از دست دادند، سندهای زنده هستند. آنها با باندپیچی چشم آسیبدیدهشان بیرون میآمدند و به نظامیها سنگ میانداختند. خیلی شجاع بودند. نخستین بار بود که میدیدم طی یک انقلاب، معترضان چشمهای خود را از دست میدهند. این عمدی بود و نه تصادفی.»
تصویر این سندهای زنده بر دیوارها نقش میبست: «صدای خیابان، یعنی همین گرافیتیها که ادامه داشت. مردم حرفشان را زده بودند. حالا نوبت نقاشیها و گرافیتیها روی دیوارهای شهر بود. حرف مردم بهشکل گرافیتی درآمده بود. همزمان با نقشبستن گرافیتیها، ارتشیها هر شب دیوارها را پاک میکردند. نقاشهای دانشگاه و هنرمندان و مردم معمولی هم صبحها دوباره طرح میزدند. جنگ میان انقلابیون و ارتش، روزها در خیابان بود و شبها روی دیوارهای شهر.»
تمرکز دوربینها برای ثبت انقلاب مصر در میدان تحریر بود. اما خیابانی به نام «محمد محمود»، وصل به این میدان، به سمت وزارت داخله میرفت. در همین خیابان بود که گرافیتیها و جنگ شبانه بر دیوارها ادامه داشت. همانجایی که آلفرد یعقوبزاده برای عکس گرفتن از گرافیتی آسیبدیدگان از ناحیه چشم، هدف شلیک قرار گرفت.
عکاسی از گرافیتی چشمی که کور شد؛ شلیک به آلفرد یعقوبزاده
یک زن و یک مرد با چشمبند بر چشمهایشان، گرافیتی بود که در همان منطقه، توجه آلفرد را به خود جلب کرد. این تصاویر، نمادی از دستکم ۸۰ معترضی بودند که آمار کور شدنشان بهشکل رسمی اعلام شد. هرچند که همیشه آمار حقیقی، بیشتر از آمار رسمی است.
درگیری شدید شده بود. آلفرد یعقوبزاده میخواست که گرافیتی را ثبت کند. از میدان به سمت خیابان رفت. پلیس و ارتش برای سرکوب اعتراضات همراه شده بودند. همان روز نفربرهای ارتش هم به معترضان شلیک میکردند. آلفرد مثل همیشه، دوربین بهدست، به کار ثبت حقیقت مشغول بود. دیافراگم دوربین باز و بسته شد، عکس ثبت شد. آلفرد رویش را به سمت نظامیها برگرداند، میخواست از آنها عکس بگیرد، اما به ناگهان سرش را دوباره به سمت گرافیتی برگرداند.
«نمیدانم چرا دوباره به سمت گرافیتی برگشتم. ناگهان دو ساچمه توی سرم خورد. ساچمههایی که اندازه نخود و فلزی بودند. مثل ایرانیها که ساچمههای فلزی میزنند.»
در آن سفر کاری، یکی از همکاران فرانسوی آلفرد هم همراه او بود. به محض تیر خوردن آلفرد، او گفته بود: «شانس آوردی در چشمت نمیخورد. تو را هدف شلیک به چشم کرده بودند.» و خود آلفرد که ادامه میدهد: «میخواست به چشمم بزند. اگر نمیچرخیدم، ساچمه در چشمم بود. تیر که خوردم، به زمین افتادم. همکارم گفت که خوب شد به چشمت نخورد، باز هم میتوانی عکس بگیری.»
آلفرد را به چادر پزشکی در همان محل انقلابیون بردند. مکانی که در وسط میدانی که حالا انگار جنگ در آن برقرار بود، بدون هیچ امکانات پزشکی و بهداشتی، یکی از ساچمهها را از سر او خارج کردند: «درد داشتم. گفتم نمیخواهم ساچمه دیگر را خارج کنید. برگشتم پاریس و بعد از عکسبرداری، جراحی شدم. در تصویر ایکسری هم مشخص است که گلوله موازی چشمهایم است.»
آلفرد پس از آسیب، همچنان به عکاسی خود در انقلاب مصر ادامه داد. او توانست تصاویری ثبت کند از زنان و مردانی که در حمایت از معترضانی که حالا کور شده بودند، چشمبندهای قلابی به چشم زده بودند، در برخی موارد نام آسیبدیده را بر آن درج کرده بودند و در خیابان به این جنایت شهادت میدادند و علیه آن اعتراض میکردند.
کور کردن معترضان؛ تصادف یا عمد؟
پس از ثبت شکایت یکی از آسیبدیدگان از ناحیه چشم در ابتدای حکومت اخوان المسلمین، دادگاه برای رسیدگی به پرونده خشونتهای حکومت پیشین تعلل نداشت؛ شاید مثل هر حکومت برآمده از انقلابی دیگر.
به روایت آلفرد یعقوبزاده که آسیبدیدههای از ناحیه چشم طی انقلاب را دنبال میکرد، ضارب پیدا شد: «دولت اخوان المسلمین قدرت را بهدست گرفته بود. دولت عوض شده بود و برای همین توانستند عوامل قدرت پیشین را بازخواست کنند. ویدیو داشتند و در نهایت یک فرد نظامی را بهعنوان ضارب و آنهم اسنایپر [تکتیرانداز] بازداشت کردند. او محاکمه شد و به زندان افتاد. اما ثابت شد که پنج نفر دیگر را هم کور کرده است. اما این تنها یک نمونه از حقیقتی بود که اتفاق افتاده بود.»
آلفرد که سابقه حضور، ثبت و روایت درگیریهای بسیاری را در سراسر جهان دارد، میگوید: «وقتی درگیری شروع میشود، در برخی مواقع ارتش از گلولههای جنگی استفاده میکند. عموما مردم ارتش را دوست دارند و از پلیس متنفر هستند. چون پلیس زیر نظر وزارت داخلی فعالیت میکند و ارتش ضامن مملکت و نهادی بین دولت و مردم است. نخستین بار بود که در یک انقلاب اینگونه نبود. ممکن بود که تیراندازیها به سر و سینه معترضان برخورد کند، اما وقتی مدام و پشتسر هم کیسهای مختلف اطلاعرسانی میشود که همه به یک شکل چشمهای خود را از دست دادهاند، مشخص است که یک عمدی در کار است.»
پروندههای آسیبدیدههای از ناحیه چشم در اعتراضات ایران هم از همین جهت برای آلفرد یعقوبزاده قابل توجه بوده است: «وقتی نخستین روایتها از چشمهای کور شده معترضان منتشر میشد، با خودم میگفتم تصادفی در کار است. زمان اعتراضات به توییتر چسبیده بودم. به آرشیو عکسهایم از معترضانی که در مصر کور شده بودند برمیگشتم. از معترضان ایرانی هم هر روز پروندههای جدید منتشر میشد، یعنی شواهدی هست که این معترضان را به عمد کور کردهاند.»
کور شدن معترضان بهشکلی دیگر در فرانسه طی اعتراضات «جلیقه زردها» هم اتفاق افتاد. اینبار در میدان «باستیل» پاریس، آلفرد کنار «جرومی رودریگز»، از اعضای جلیقه زردها ایستاده بود که ناگهان رودریگز به زمین افتاد: «فکر کردم میخواهد پنهان شود. ناگهان دیدم که چشم او پر از خون است. رودریگز چشم خود را از دست داد و من همان لحظه تصویری از او گرفتم که از نظر حقوقی، سند خوبی محسوب میشود.»
طی اعتراضات جلیقهزردها در فرانسه که نوامبر ۲۰۱۸ جریان پیدا کرد، طبق آمار رسمی، دستکم ۴۰ معترض بهشکل جدی از ناحیه چشم آسیب دیدند. در پی ثبت شکایتهای آسیبدیدگان اگرچه بسیاری از پروندهها به نتیجه نرسید، اما در نهایت فرانسه پذیرفت که این اقدام، «خشونت پلیس» تعریف میشود.
در فرانسه هم معترضان در ادامه اعتراضات خود برای حمایت از آسیبدیدهها از ناحیه چشم و اعتراض به این نوع از خشونت پلیس، چشمبند به چشم زده بودند و در تظاهرات خیابانی مشارکت میکردند.
اما بهنظر میرسد آنچه در مصر و ایران در جریان انقلاب مصر و حرکت انقلابی مردم ایران به وقوع پیوست، گسترده، هدفمند و عمدی بوده است. جمهوری اسلامی از آبان ۱۴۰۱ میدانست که نهادهای حقوقبشری، کور کردن عامدانه معترضان را رصد کردهاند، اما مقابل این اقدام، به کور کردن معترضان ادامه داد.
چهکسی فرمان داد؟
سوالی که برای آلفرد یعقوبزاده از زمان مواجهه با گستردگی کور کردن معترضان در ایران مدام تکرار میشود، پرسشی است که بسیاری از آسیبدیدگان هم در روایتهایشان مطرح کردهاند: «چهکسی فرمان [کور کردن] داد؟ کسانی که این کار را انجام میدهند بیماران روانی هستند.»
آلفرد در گفتوگو با «ایرانوایر» ادامه میدهد: «این علامت سوال همچنان برای من وجود دارد که چهکسی یا نهادی دستور کور کردن معترضان را داده است؟ کور کردن معترضان در ایران سیستماتیک است و تصادفی نیست. وقتی به این شکل گسترده، در تمامی شهرهایی که اعتراضات بوده، طی چندین ماه، صدها آسیبدیده از ناحیه چشم داریم، این علامت سوال پررنگتر میشود که چهکسی دستور کور کردن داده است؟ همین شواهد نشان میدهد که این مساله خودجوش و سلیقهای نیست.»
ثبت نظر