چند روزی از چند هفته گذشته را بخش معترض جامعه در تهران و اصفهان با چسباندن تراکتهایی به اندازه کف دست در پیادهروها و پلهای پیاده، نیمکتهای پارکها و البته در شهرک محبوب من، «اکباتان» گذراند. تکههایی ازترانههای اعتراضی «توماج صالحی» را روی این تراکتها میتوانم بخوانم؛ «ایرانی باج نمیده به شما»، «یه ایران وایساده پشت توماج» و «به خیابان باز میگردیم».
اين شهرک که خانمهای سالخورده مثل من در سالهای دور به آن لقب «شهرک فرهیختگان بیعرضه» داده بودند، با جوان شدن جمعیت، جان تازه و نقش سرنوشتسازی گرفته است.
به شهادت من بزدل گیسسفید، در دو شب پیاپی در شهرک اکباتان رقص و پایکوبی در دهه اول محرم ادامه داشت. تحصیل کردگان این شهرک با رقصیدن، شعارنویسی و شعاردهی از پنجرهها، داد خود را از حاکمان که «اسماعیل خویی» آنها را «فاتحانبیفرهنگ» نامید، میستانند. البته نمایندگان «فاتحان بیفرهنگ» از چند روز مانده به تاسوعا و عاشورا، دکهای سیاهپوش با شربت و قاچهای هندوانه در کنار مرکز خرید مگامال برپا کرده بودند تا تلخی «تذکرلسانی» را با شیرنی هندوانه جبران کنند.
مشاهدات من در همین اکباتان گواه است که اعتراضها دوباره جان گرفتهاند اما آینده و فرجام آنها هنوز نامعلوم است.
از سوی دیگر، «حمید رسایی»، آخوند دارنده روزنامه و کانال تلگرامی مینویسد: «پنج ماه است که از اغتشاش و اغتشاشگر خبری نیست.»
به نظر او، وقت آن است که قوه قضاییه وارد عمل شود. او آنچنان مست از پیروزی و مطمئن از پایان اعتراض «زن، زندگی، آزادی» است که حتی در دفاع از ملاقات «روحالله خمینی» با محمدرضا شاه جوان برای آزادی از حبس قاتلان بهایی در شهرستان کوچک ابرقو میگوید که شاه به حرف خمینی میانسال گوش کرد. رسایی پهلوی دوم را در مقطعی، شاه ضدبهایی هم ترسیم میکند. لطفا مشروطهخواهان و «پهلوی»دوستان امروزی به حرفشنوی شاه جوان از خمینی بپردازند.
خب، دستکم نظام اسلامی روی کاغذ و در رسانههای خود برای سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی خیز تازهای برداشته اما در عمل خود را به گرگی تبدیل کرده که دندانهای نیش خود را کشیده و پنبه جایشان گذاشته است؛ برای نمونه، رژیم از ترس حلقه کوچک اما سخت وفاداران خود، حاضر به انحلال «گشت ارشاد» نیست. اما واقعیت این است که سرکوب بیحجابی به همان سمت ممنوعیت گیرنده ماهواره میرود؛ یعنی غیرقانونی است اما کمکم مجازات شخص بیحجاب مثل به اصطلاح «قانون ممنوعیت ماهواره»، بیمعنا و مسخره خواهد شد.
پلکانی کردن جریمههای نقدی و جریمه راننده با مسافر بیحجاب هم از اجباری کردن حجاب، همان قانون ممنوعیت ماهواره خواهد ساخت؛ فقط عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند.
از حوادث چند هفته پیش یکی این که اعضای حزب «دمکرات کردستان ایران» را در اقلیم کردستان عراق روز روشن ترور کردند اما مذاکره با عراق را برای انتقال ۱۱ میلیارد دلار بدهی ادامه دادند.
برای آن که به اهمیت مذاکرات پشت پرده پی ببریم، کافی است از خودمان بپرسیم چرا طرفداران «مقتدا صدر» در عراق به سفارت سوئد و دانمارک حمله میکنند و سفارت سوئد را به آتش میکشند اما هواداران جمهوری اسلامی که در آتشزدن سفارتخانه تخصص دارند و سالها پیش برای پخش یک کارتون در دانمارک، سفارتخانه این کشور را در تهران با مواد آتشزا آتش زدند، اینبار مودب شدهاند و فقط سفیر و کاردار احضار میکنند، شعار میدهند و فیلم میگیرند و از صدا و سیمایشان پخش میکنند؟ در میانه ماه گذشته در زاهدان، به کلانتری۱۶ چهار نفر حمله کردند، در دهه اول محرم، سردار «احمدرضا رادان» به زاهدان رفت تا برای حمله کنندگان آینده خط و نشان بکشد و چند روز پیش وزارت اطلاعات مدعی کشف ۴۳ بمب، ۵۵ چاشنی، ۳۰ بمب پرتابی و۱۰۰ کیلوگرم مواد اولیه پیشساز بمبسازی شد. همینجا هشدار امام جمعه پخته زاهدان را تکرار میکنم که خشونت، خشونت میآورد. حمله به کلانتری۱۶ زاهدان یا ترور اعضای حزب کردستان ایران با هر توجیحی و از جانب هر حکومت و گروه سیاسی انجام شده باشد، چرخه معیوب خشونت را به حرکت در آوردهاند.
برای درک بهتر رابطه ناخواسته جنگ مسلحانه با تقویت استبداد، به یک سخنرانی «احسان هوشمند»، کارشناس جامعهشناسی اقوام گوش میکنم تا بفهمم که بین گروه «سید جعفر پیشهوری» در تبریز و نبرد «قاضی محمد» در دهه ۲۰ خورشیدی و چرخش حاکمیت پهلویدوم به استبداد ارتباط هست.
از دو هفته پیش، معاونان سردار رادان و رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی چندبار تاکید کردهاند که گشت ارشاد بازگشته است اما به چشم خودم در هیچ کجای تهران ون یا مینیبوس و یا سواری ندیدهام که روی آن نوشته شده باشد «پلیسامنیتاخلاقی» یا گشتارشاد.
پلیسهای یونیفورمپوش به همراه ماموران پلیس زن با چادر سیاه به برخی زنان بیحجاب که زیبایی و شیکپوشی چشمگیردارند، «تذکرلسانی» میدهند. اما اگر مانند «لیلاضیافر»، مربی فنبیان و گوینده رادیو بر خلاف همکارانش با چادر سیاه، در اینستاگرام تصویر بدون حجاب بگذاری، بازداشت میشوی. زن جوانی هم در گنبد قابوس، بربالای دیوار کوتاهی میرود و از روسری سرخ رنگ خود درفش میسازد و در هوا میچرخاند و البته پایین کشیده میشود؛ همانطور که «ویدا موحد» بالای جعبه تلفن در جلوی «کافه فرانسه» در خیابان «انقلاب» رفت و بازداشت شد.
دختر جوان دوستم به محض این که ویدیوی بیروسری خود را در چند مرکز خرید و خیابان میگذارد و مینویسد ونگشت ارشاد ندیده است، ازجانب برخی مخالفان به «خونشویی» متهم میشود. داستان این اتهامزنی را بر پیرمغان خودم، «زیبا» خانم در شهرک اکباتان در شب ۲۸و۲۹ تیر میبرم و تحلیل او را هم کمی بعد مینویسم.
در همین روزهای گرم که بدنها زبان برنده سیاسی شدهاند، دختری شیکپوش در کرج از کنار پایگاه بسیجیی رد میشود و با زبانی راسخ از پوشش و حق زن بودن خود دفاع میکند. کمی بعد ویدیوی عذرخواهی او به دست همان بسیجیان منتشر میشود. این توابسازی در دهه اول انقلاب نتیجه نداد و فرزندان و خانوادهها و حتی خود آن توابان در اعتراضات شهری دههها بعد شرکت کردند. این اعترافگیری از مخالفان اجباری نیز میگذرد. از قضا، ساعت ۹ شب از کنار مرکز خرید مگامال، اعتراض شبانه را از پنجره آپارتمانها میشنوم و دلم روشن میشود.
در این نبرد شبانهروزی زنان و برخی از مردان، پیشروی و پسرویهایی میبینیم. از یکسو زنان ترسویی مثل من، محض احتیاط لچکی دور گردن نگه میدارند تا وقتی پلیسی یا زن پلیسی ملبس به چادر مشکی تذکر لسانی میدهد، آنچه دور گردن دارد را روی موهای خود پهن کند و به سلامت بگذرد.
«تسنیمپلاس» هم میکوشد بیحجابی را به بهاییان نسبت دهد و از زمان «امیرکبیر» تا به امروز، زنان را قربانی تبلیغات این آیین بشمرد. این تبلیغات کانال تسنیمپلاس در تلگرام مرا به ایرادی میاندازد که سانسورچیهای ارشاد اسلامی به فیلم «مسافران» میگرفتند. از نظر سانسورچیها، مجلس ختم در فیلم با چند صندلی خالی که به یاد تازه در گذشتگان روی آنها گل گذاشته بودند، یادآورجلسه «تذکر» بهاییان بود. کمی بعد کارگردان، «بهرام بیضایی»، در مصاحبهای توضیح داد که این رسم «مانویان» بود که به همه ما ایرانیان، صرفنظر از این که پیرو چه دین و مسلکی هستیم، به ارث رسیده است.
دارم خودم را به شهرک اکباتان میرسانم که نشریه اینترنتی «فراز» خبر از فلج شدن یکی از گردشگران منطقه تفریحی «اوپرت» بین مازندران و سمنان میدهد. این گردشگر که روز ۲۹ تیر زخمی شده بود، برای همیشه فلج شد. اگر این جنگ علیه مردم در جستوجوی زندگی معمولی نیست، پس چیست؟
وقتی عکس دستهجمعی کارکنان فروشگاه اینترنتی کتاب «طاقچه» به خاطر بیحجابی همه به جز دو نفر سبب تحریم ۲۰ به اصطلاح ناشر، از جمله «امیرکبیرِ» مصادره شده میشود، دیگر برای من شکی نمیماند که جنگ نرم و گرم رژیم با شهرنشینان تحصیل کرده ادامه دارد.
برای فهم این مشاهدات و تحلیل به شبنشینی در شهرک اکباتان میآیم و پرسش خویش را بر پیرمغان، همان دختر فرهیخته، زیبا میبرم:
زیبا: به برداشت دوستان جوان تحصیل کرده و البته بیحجاب من، وقت قدردانی از همین دستاورد سختیاب است؛ یعنی فعلا از عقبنشینی رژیم در برابر حجاب اجباری لذت ببریم و موهای خود را به باد، نسیم و آفتاب بسپاریم. در واقع، سبک زندگی ضد جمهوری اسلامی را زندگی میکنیم. در این دوران تنفس، وقت داریم به سازماندهی زیرزمینی بپردازیم و مثل جوانی شما، هستههای مطالعاتی تشکیل بدهیم.
میپرسم یعنی همانی که کتابهای مبارزات خشونتپرهیز میگویند؛ برداشتن گام کوچک اما بلند؟
زیبا: بله، مدتی نفس میگیریم و از همین دستاورد تا همین جا حفاظت میکنیم تا برگشتناپذیر شود.
میپرسم این که بیحجابها را مریض روانی میدانند و روزنامه «جوان» هم در این خصوص داد سخن داده است، چه؟
زیبا: هم نسبت دادن بیحجابها به آیین بهایی و هم روانی دانستن آنها ثابت میکند که حاکمان درکی از فرهنگ مستعد تغییر در طبقه متوسط شهرنشین و تکثرگرایی و تحولخواهی آنها ندارند. دمکراسی و تکثرگرایی و پذیرش تنوع فرهنگی و عقاید و نسبیت حقایق روح زمانهاند؛ همانطور که در نسل شما تا پیش از ۱۳۵۷ چپگرایی و مخالفت با امپریالیسم مد فکری رایج در طبقه متوسط شهرنشین بود.
میپرسم یعنی رژیم نزد بیش از ۷۰ درصد شهرنشینهای کشور نه مشروعیت دارد و نه اقتدار. اما با این همه، به مدد نیروهای بسیجی و سپاه و پلیس یگان ویژه و از این قبیل، اعمال زور میکند؟
زیبا: بله، تو ندانسته نظر «حاتم قادری» استاد پیشین «دانشگاه مفید» و تربیت مدرس را گفتی. من بر این باورم که رژیم تا مدت غیرقابل پیشبینی توان اعمال زور دارد و مخالفان نباید پیروزی یا به عبارت دیگر، سرنگونی رژیم را خیلی نزدیک، مثلا سالگرد قتل «ژینا (مهسا) امینی» و یا مناسبت نزدیک دیگر وعده بدهند. یادمان نرود که مخالفان مقیم اروپای غربی، امریکا، کانادا و استرالیا امید دارند تا در آینده نزدیک دموکراسی در کشورهای میزبان خود را در ایران پساجمهوری اسلامی هم پیاده کنند. اما رژیم «علی خامنهای» و جانشین او، هر که باشد، از نظامیان حاکم در برمه و خودکامگان ساکن کاخ کرملین و چادرهای بیسقف صدراسلام الهام میگیرند.
میپرسم درجوانی من، «جوزف شومپیتر» اقتصاددان، محبوب جنبش «صلح سبز» (Green Peace) بود. او از مفهوم «تخریبخلاقانه» (Creative Destruction) حرف میزد. این مفهوم به گوش تو خورده است؟
زیبا: کتاب «سرمایهداری» او را نخواندهام اما کتابی دارد که به فارسی هم ترجمه شده است؛ «کوچک اما زیبا». خبر خوب برای نسل شما این است که با ترجمه کتاب «چرا ملتها شکست میخورند»، این مفهوم تخریب خلاقانه برساخته شومپیتر وارد زبان فارسی شده است. این مفهوم به تخریب تکنولوژی، نظم و سنت با تکنولوژیهای جدید میپردازد. به نظر من هر انقلابی، از جمله انقلاب زن، زندگی، آزادی به تخریب خلاقانه هنجارها، نگرشها و سرانجام سبک زندگی سنتی و مندرس ناگزیر است. اکنون برای رسیدن به سبک زندگی معمولی در قرن۲۱، باید به تخریب خلاقانه سنت، دین رسمی و عرف نادرست ادامه دهیم و قدر همین اندازه دستاورد را بدانیم و نفس تازه کنیم.
همین الان که دارم از اکباتان بیرون میزنم، در ویدیویی مادر «سیاوش» را میبینم که دارد عکس سایر جوانان کشته شده در حدود ۱۱ ماه گذشته را به سینه دیوارها میچسباند و رو به دوربین میگوید: «شما بنر سیاوش من رو پایین میآرید، حالاببینید!» بعد انگشتهایش را به علامت پیروزی رو به دوربین بلند میکند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر