close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

در ستایش یک زندگی معمولی؛ ایستاده‌ایم تا پایان

۱۳ شهریور ۱۴۰۲
خواندن در ۹ دقیقه
در ستایش یک زندگی معمولی؛ ایستاده‌ایم تا پایان
در ستایش یک زندگی معمولی؛ ایستاده‌ایم تا پایان

گردآفرید سلحشوری

با دستگیری «کوشان حداد»، آهنگ‌ساز و تنظیم کننده به همراه «مهدی یراحی» در کمتر از دو هفته مانده به ۲۵ شهریور، ضرباهنگ مبارزه روزانه معترضان تندا (Allegro) می‌گیرد.

بدن متشنج «جواد روحی» روز ۹ شهریور در ساعت سه و ۴۵ دقیقه از زندان نوشهر به بیمارستان «بهشتی» در همین شهر برده می‌شود و همان جا خبر مرگ او را به خانواده‌اش می‌رسانند. مسمومش کردند؟ خودکشی کرد؟ دیگر مهم نیست. او به سه بار اعدام محکوم شده بود.

اما ذهن من ۱۲ مرداد ویدیویی از‌ شیرزنی در گنبدقابوس را ثبت می‌کند؛ زنی شال قرمز را خشمناک تکان می‌دهد و«مرگ بر سپاه» و«مرگ بر سیدعلی خائن» سر می‌دهد. 

خب، مانند خیلی از این روزها، جمعیت ناظر ستایش‌گر زن شجاع حاضر در دور میدان نگاه می‌کنند که چه‌گونه‌‌ او را به درون خودروی نیروی‌های امنیتی می‌چپانند. جمعیت فقط در دل ستایش‌گر است اما برخلاف شعر زیبای «آرش»، سروده «سیاوش کسرایی»، «خلق چون بحری به خروش» نمی‌‌آید بلکه فعلا تا اطلاع ثانوی منتظر دستور کار روزگار و روح زنانه زمانه است تا به هم‌افزایی تازه برسد.

«سپیده قلیان» با تف انداختن به صورت بازجوخبرنگار‌ی که در دادگاه غیرعلنی شاکی او بود، مبارزه معترضان را به اوج تازه‌ای می‌رساند.

در‌ تاکستان استان قزوین، مداحی می‌خواند: «باید ز شما پرسید کو آن همه مهساها، کو آن همه نیکاها….»

البته آن مداح هم دستگیر شد!

‏دو عضو «کانون صنفی معلمان خوزستان» به نام‌های «پیروز نامی» و «علی کروشات» دستگیر شدند.

‏در هفته‌ای که گذشت، ۹ شهروند بهایی را مجموعا به ۴۰ سال و هفت ماه حبس محکوم کردند.

«‏نازیلا معروفیان» به رغم سکته خفیف، با بدن نحیف به دادگاه می‌رود و از آن‌جا به بیمارستان اعزام و عاقبت به قید وثیقه آزاد می‌شود. اما هشتم شهریور به شب نرسیده بود که با حکم قضایی بازداشت می‌شود و خبر کتک خوردن او در شبکه‌های اجتماعی می‌پیچد. شاید این بار چهارم‌ دستگیری او به درازا بکشد.

«‏سهیلا محمدی»، زندانی کُردزبان در اعتراض به نداشتن حق مرخصی پس از گذراندن سه سال حبس از پنج سال حکم زندان، لب‌های خود را دوخت و در زندان ارومیه اعتصاب غذا کرد.

به هر حال با این همه سرکوب که فقط قلم‌انداز و چند نمونه از صدها مورد را ذکر می‌کنم، مجلس شورای اسلامی نتوانست یا بهتر است بگویم جرات نکرد به اصطلاح قانون ۷۰ ماده‌ای «حجاب و عفاف» را به تصویب برساند بلکه «فراکسیون انقلاب اسلامی» با استناد به اصل ۸۵ »قانون اساسی، خواست به مدت محدود و آزمایشی به اجرا در آید.

خلاصه و در یک کلام، یعنی شکست قانون ۷۰ ماده‌ای سرکوب؛ خواه در شورای نگهبان به تایید برسد و خواه برای اصلاح به صحنه علنی مجلس برگردد.

‏دو روز تعطیلی به بهانه گرمای بی‌سابقه که در واقع به دلیل کمبود برق و گاز بود، توانست بازار شایعه هم گرم کند و مانند دوران شوروی، مردم آرزو‌های خود را به لطیفه‌های خبری تبدیل کنند و در شبکه‌های اجتماعی با هم سهیم شوند. ۱۵ مرداد در یک مورد به خاطر قطع برق در محله‌ای در غرب بزرگراه «باکری»، کنار کلانتری در تهران برای حدود ۴۵ دقیقه «مرگ بر ديکتاتور» گوش دوستان مرا نوازش داد. تصور کنید که مثلا به آن کلانتری ماموریت سرکوب کردن معترضان را می‌دادند و آن وقت پاسبانان آن کلانتری دچار چه تناقضاتی می‌شدند!

‏در چند شهر دیگر در کردستان و در آذربایجان شرقی هم قطع برق با نبود آب در لوله‌ها در محلات به اعتراض مردم سوخت‌رسانی کرد.

‏هنوز مرداد به نیمه نرسیده بود که آتش‌سوزی به جان جنگل تنک مریوان افتاد. با آن که پنج کنش‌گر محیط زیست دستگیر شدند، داوطلبان محلی خود را به زبانه‌های آتش زدند و از همه تقاضای کمک کردند تا هرچه زودتر درختان باقی مانده را نجات دهند. به داوطلبان محلی آموزش خاموش کردن آتش دادند و با بطری‌های آب معدنی به لاک‌پشت‌های تشنه آب رساندند. اگر این جلوه‌ای سلحشورانه از کنش‌گران جامعه مدنی نیست، پس چیست؟ 

روز ۲۴ مرداد، ۱۲ نفر که در خاک ایران کارگاه ذغال‌گیری داشتند و یک نفر که برای ذغال‌گیری عمدا آتش روشن می‌کرد، دستگیر شدند. به هر حال دلیل آتش‌سوزی جنگل مرزی مریوان هر چه بود، اهالی محل می‌بایست معاشی متضمن حفظ جنگل می‌داشتند. 

هنوز آتش‌سوزی جنگل مریوان تمام نشده بود که زبانه‌ها‌ی آتش جنگل «هورامان» را خاکستر کرد و کنش‌گران مدنی از همه کمک خواستند.

 تلاش این کنش‌گران محلی داوطلب برای خاموش کردن آتش مرا به آینده امیدوار می‌کند. البته در میانکاله هنوز پروژه پتروشیمی بر جان ۱۲ گونه گیاهی ۳۱ گونه پرنده، سه گونه ماهی و پنج گونه پستاندار شمشیر می‌کشد. اگر قرار باشد مسایل ایران را اولویت‌بندی کنیم، محیط زیست در تارک آن فهرست می‌ایستد. البته این دیدگاه من است، شاید دیگری اولویت اولش یک رقمی کردن تورم و آینده پیش‌بینی‌پذیر برای جوانان باشد. یادم باشد تا نظر «زیبا‌»، دختر فرهیخته ساکن شهرک «اکباتان» را در این باره بپرسم.

‏دستگیری‌ها، احضارها و اخراج از خوابگاه‌های دانشجویی و استادان از دانشگاه‌ها در یک کلام به خاطر همدلی با معترضان در روز‌های پیش از سال‌روز کشته شدن «مهسا (ژینا) امینی» و هم‌چنین اعدام ده‌ها زندانی مرتبط با مواد مخدر و سیاست به موازات مذاکرات پنهان در قطر برای تبادل گروگان‌های امریکایی ایرانی با تحریم دورزن‌های ایرانی امریکایی ادامه دارد.

‏از آن‌جایی که رژیم اسلامی اعتراضات را به تحریک دشمنان خود منتسب می‌کند، روزنامه «فرهیختگان» مبادله زندانیان با امریکا و آغاز انتقال شش میلیارد دلار از کره جنوبی به قطر برای خرید دارو و غذا را «شکست مخالفان» نام می‌دهد. 

نرسیده به ۲۳ مرداد، رژیم یاد از دست دادن «بحرین به مفت» می‌افتد تا باز بر تار ملی‌گرایی مضراب عوام‌فریبی بنوازد و این بار باز هم شهرنشینان را کمی تا قسمتی به رقابت‌های انتخاباتی مجلس جلب کند؛ تا هم نظام پادشاهی را بکوبد و هم رقبای داخلی را که از «منافع ملی» حرف می‌زنند، به گوشه رینگ بکشاند و چپ و راست را بکوبد.

‏دوستم که خانم ۸۰ ساله‌ای است و انتخابات و تبلیغات انتخاباتی در ایران را بیشتر و بهتر از من دنبال کرده است، به من یاد‌آوری می‌کند‌ که پس‌ از دوران دوم خرداد، در یکی از انتخابات مجلس، گروه «موتلفه اسلامی» که از اخلاف تروریست‌های اسلامی است، از فهرست نامزدهای خود به عنوان «چکاد آزاداندیشان» در بنر و پوستر‌ها یاد‌ می‌کرد‌. 

دوست ۸۰ ساله‌ام آن موقع هنوز به دوم خردادی‌ها امید بسته بود. همین دوست به طنز می‌گوید: «مدتی به درازا کشید تا متوجه شد‌م که این تبلیغات حزب پان‌ایرانیست نیست!» 

در جمهوری اسلامی، ملی‌گرایی حربه عوام‌فریبانه‌ای برای از میدان به‌ در کردن مخالفان و کشاندن مردم سرخورده به نمایش‌های انتخاباتی است.

رژیم اسلامی حاکم ‏جنگ با بی‌حجابان را به داروخانه‌ها و اماکن عمومی، نظیر کافی شاپ‌ها می‌کشاند و البته در بیشتر موارد با جریمه نقدی و پرداخت زیر‌میزی ختم به‌خیر می‌شود. خب معلوم است که هرگونه محدودیت بر آزادی فردی تمایل به ترک کشور را افزایش می‌دهد. روزنامه «آرمان ملی» می‌نویسد که پدیده مهاجرت به فرار از کشور بدل شده است.

‏تیراندازی منسوب به داعش در «شاهچراغ» شیراز به مرگ یک خادم امام‌زاده و هفت زخمی انجامید. در فاصله ۱۰ ماه، ابن ادعای رژیم در شبکه‌های اجتماعی به سخره گرفته می‌شود: «در سوریه و لبنان و عراق هستیم تا داعش به شهرهای ایران نیاید!» 

‏‏به غیر از  دو حکم حبس ۱۰ ساله برای «مهوش ثابت» و «فریبا کمال‌آبادی» در مرداد ۱۴۰۲، کمبود دارو برای بیماران خاص و بیماری‌های رایج را به گردن «مافیای بهاییان» می‌اندازند و طبق روال چهار دهه اخیر، ۹ نفر، از جمله «جمال‌الدین خانجانی» را دستگیر می‌کنند و ۴۰ داروخانه را می‌بندند. 

شگفت این که دستگیر کنندگان می‌دانند عدد ۹ برای آیین بهاییان عدد مقدسی است که سنتی باستانی است و قدمت آن به پیروان «فیثاغورث» و کیش «اورفئوسی» در یونان بر‌ می‌گردد و در دوران پس از اسلام هم به نهضت «حروفیه» و باورمندان به حروف «ابجد».

‏تشکیلات امنیتی سال‌ها پیش هم به چند بهایی وارد کننده عدسی‌ و قاب عینک همین بلای بگیروبند، مصادره اموال و دستگیری‌ها را آوار کردند. این دستگیری‌ها مرا به یاد دلیل‌تراشی حزب «نازی» آلمان برای یهودستیزی می‌اندازد: «اگر سرمایه داران یهودی( بخوانید بهایی) حذف شوند، دیگر مشکل اقتصادی نخواهد بود!»

‏به قول پیرزن‌ها که من هم یکی از آن‌ها هستم، برای سبک کردن استخوان، با چند دوست کج‌وکوله مثل خودمان با عصا و بی‌عصا از در میدان «دربند» بدون نیاز به خرید بلیت وارد کاخ‌موزه «سعدآباد» می‌شویم. قصدمان قدم زدن در باغی است که تنوع کاج‌ها و سروهای آن در ایران بی‌نظیر است. در بازگشت با سرباز وظیفه‌ای گرم حرف زدن می‌شویم تا از تنهایی در آید و ما هم نفس چاق کنیم. می‌پرسم: «پسرم! این‌جا کتاب‌ بخوانی، دعوایت می‌کنند؟»

‏می‌گوید: «آره مادر، چرت زدن، فندک و کتاب ممنوع. تا عید امسال ما تو بهشت زهرا بودیم؛. یعنی نگهبانی کل بهشت زهرا مال ارتش بود اما از بهار امسال شهرداری تهران یگان ویژه سپاه پاسداران را جای ارتش آورده. اون‌جا دست‌کم با مردم سروکار داشتیم. با اونا حرف می‌زدیم و دل‌مون وا می‌شد.»

‏دوستم، مادر زیبا: «پسر جون! شهر مرده‌ها چه لطفی داره؟ این‌جا از دار و درخت و هوای تازه کیف کن! به قول شما جوون‌ها، حالشو ببر!»

‏با سرباز خداحافظی می‌کنیم و من به جمع پیروپاتال‌های همراهم یادآوری می‌کنم که سپاه از بهشت‌زهرا هم نمی‌گذرد. پس تخریب قبر کشته شدگان ماه‌های اخیر و سال‌های پیش‌تر زیر نظر دوربین‌های ارتش یا سپاه پاسداران رخ می‌داد‌‌ و می‌دهد.

‏به اتفاق مادر زیبا و بقیه به شهرک اکباتان بر‌ می‌گردیم.

‏زیبا به من و دیگران یادآوری می‌کند: «این که الویت‌های مخالفان و معترضان به هم نزدیک نیست و مثلا هشت اولویت از ۱۰ اولویت ما با هم یکی نیستند، ناشی از توسعه نیافتگی و نبود گفت‌وگو و چانه‌زنی کنش‌گران جامعه است. این نکته را دکتر سریع‌القلم متذکر شده است.»

‏می پرسم چاره چیست؟

‏زیبا: حالا حالاها باید تو سروکله هم‌ بزنیم! کاری که در اروپای غربی در ۷۰ سال طول کشید، این‌جا باید دست کم ماه‌ها طول بکشد.

‏مادر زیبا خطاب به دخترش می‌گوید رژیم هم بی‌کار ننشسته است، دارد تنور انتخابات مجلس را داغ می‌کند. اربعین را رقیب حج تمتع و از دعوت به عضویت گروه «بریکس» دستاورد بزرگ می‌سازد.

‏زیبا: در بریتانیا و امریکا، اصطلاح «Red Herring» برای این نوع فیل هوا کردن‌ها رایج است که به فارسی شاید معادل «نعل وارونه» است.

‏حرف زیبا را قطع می‌کنم و از خاطرات چپ گرایی ساده‌لوحانه خودم مثال می‌آورم؛ در اواخر دوران اشغال افغانستان به دست ارتش شوروی، رادیو مسکو در بخش  انگلیسی، مدام از توسعه سوسیالیسم خبر می‌داد تا یک روز یکی از گویندگان گفت این اشغال افغانستان است، نه توسعه سوسیالیسم. البته بلافاصله از قفا از استودیو خبر رادیو مسکو بیرون کشیده شد! 

این روزها که گوینده‌هایی از تلویزیون و رادیوی حکومتی کناره‌گیری می‌کنند، مرا به یاد روزهای پیش از خروج شوروی از افغانستان و کمی قبل از فروپاشی شوروی می‌اندازد. حالا که از افغانستان گفتم، شنیدن مصاحبه «آسو» با «چنگیز پهلوان» در باره جنبش «زن، زندگی، آزادی» و ارتباط آن با اعتراض هفتم دی ۱۳۹۶ را پیشنهاد می‌کنم.

‏هنوز هوا گرگ و میش است که از شهرک‌ اکباتان بیرو‌ن می‌زنم و شعار «ایستاده‌ایم تا پایان» را روی دیوارها با عینک تشخیص می‌دهم.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

نیویورک تایمز: یک مقام سوئدی اتحادیه اروپا در ایران زندانی است

۱۳ شهریور ۱۴۰۲
خواندن در ۱ دقیقه
نیویورک تایمز: یک مقام سوئدی اتحادیه اروپا در ایران زندانی است