شایا گلدوست
«خَنش»، تازهترین اثر «رعنا سلیمانی»، روایت داستان زندگی یک زن ترنس در جامعه ایران است. این کتاب داستان بلند، زندگی «محمدرضا» است، زن ترنسی که جامعه ایران هویت جنسیتی مردانه را به او نسبت میدهد. او خود را «یلدا» مینامد و این کتاب، مصائب و دشواریهای زندگی او در جامعهای است که دوگانههای جنسی و جنسیتی آن بهراحتی شکسته نخواهد شد. دوگانههایی که سد راه رسیدن «محمدرضا» به «یلدا» حقیقی است.
***
محمدرضا، شخصیت اصلی رمان، چهل سال دارد و با مادربزرگش زندگی میکند. مادربزرگی مذهبی و بسیار سنتی که تغییر رفتارهای نوهاش را برنمیتابد. او که با هویت جنسیتی انتسابی مردانه از بدو تولد زندگی میکند، سالهاست خود را زن هویتیابی کرده است و نویسنده در رمان «خَنش»، برههای از زندگی او را به روایت درآورده که خارشی مدام، جسم و روح او را آزار میدهد. نام کتاب، برگرفته از این خارش درونی و آشفتگی روحی و کشمکش او برای آشکارسازی هویت حقیقی خود است.
یلدا میخواهد از هویت جنسیتی که به او تحمیل شده است رهایی پیدا کند، اما تمام این مسیر سخت و اتفاقهای تلخ، تنها به فرار میانجامد و پشت سر گذاشتن آنچه در گذشته با آن زیسته است.
رعنا سلیمانی، نویسنده ایرانی-سوئدی ساکن استکهلم، متولد اسفند ۱۳۵۴ در تهران و فارغالتحصیل رشته اقتصاد است. نخستین تجربههای نویسندگی او به سالهای نوجوانی باز میگردد. او نوشتن حرفهای را از دهه هشتاد خورشیدی آغاز کرد و خود را در رده زنان پیشگام در داستان نویسی مدرن ایران قرار داد. او دورههای داستاننویسی خلاق را در فرهنگسرای کارنامه، سرای اهل قلم و کانون نویسندگان گذراند و حاصل تمام تلاشهایش در این سال، رمان دیگری بود که هیچگاه مجوز چاپ نگرفت.
اولین مجموعه داستان او «لورکا در خیابان فرشته»، در ایران بعد از مدتها انتظار و حذف و سانسور بخشهای زیادی، موفق به اخذ مجوز چاپ از وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی شد و داستان «هرتا» از همین مجموعه، برنده جایزه بهترین داستان کوتاه در ایران شد.
سلیمانی پس از مهاجرت، مجموعه داستان «میدونستی» را که در ایران مجوز چاپ نگرفته بود، در نشر «ارزان» در استکهلم به چاپ رساند. او در سال ۱۳۹۶، رمان «سندروم اولیس»، با ژانر مهاجرت و زن بودن را در لندن به چاپ رسانید و پس از آنکه او توانست به کانون نویسندگان سوئد بپیوندد، این کتاب به زبان انگلیسی نیز ترجمه شد.
او در سال ۱۳۹۹، کتاب « زنده باد زندگی» که رمان سیاسی-اجتماعی است و به موضوع زنان در جامعه ایران میپردازد را، به چاپ رساند. کتابی که در همان سال با بالا گرفتن جنبش «نه به اعدام»، به یکی از پرفروشترین کتابهای ایرانی در خارج از کشور بدل شد و به زبانهای سوئدی، کُردی و عبری نیز ترجمه شده است. تا آنجا که بعضی از منتقدین رمان «زنده باد زندگی»، معتقند که این کتاب کالبدشکافی روح زن ایرانی است.
رعنا سلیمانی در ۸مارس۲۰۲۲، همزمان با روز جهانی زن در کشور بلژیک، موفق به کسب جایزه یکی از زنان تاثیرگذار سال شد. او همچنین در سال ۱۴۰۰، رمان اجتماعی «یک روز با هفت هزار سالگان»، با ژانر مهاجرت را نیز در نشر ارزان به چاپ رسانید. آخرین اثر چاپ شده از او که در سال ۱۴۰۲ در نمایشگاه بدون سانسور توسط نشر ارزان به چاپ رسید، «خَنش» است.
«رعنا سلیمانی» در گفتوگو با ایرانوایر درباره آخرین اثر خود میگوید: «یادم میآید حدود دو یا سه سال پیش بود، طبق عادت همیشگیام از خواب که بیدار شدم، نگاهی به موضوعات و خبرهای ایران انداختم که ناگهان خبر به قتل رسیدن مرد جوانی به نام علیرضا در اهواز را خواندم.» اشاره او به علیرضا فاضلی منفرد است، جوانی که به ظن همجنسگرا بودن توسط اعضای خانوادهاش به قتل رسید.
خانم سلیمانی میگوید: «دقیق به یاد دارم، تمام مسیر را تا رسیدن به محل کارم به عکسهای آن جوان معصوم نگاه کردم و آنچنان بغضی در گلویم فشار میآورد که تا چند روز احساس گلو درد داشتم.
از قضا همان روز شیفت من با همکاری بود که او هم فردی رنگینکمانی بود. با دیدن او و آن حس آزادی و رهاییاش که فارغ از هرگونه دغدغهای بود، دچار نوعی رشک و خشم شدم. وقت ناهار این موضوع را برایش تعریف کردم که همین دیشب فرد جوانی را در ایران به ظن داشتن گرایش جنسی به همجنساش، به قتل رساندند. ناگهان همکار دیگرم که خانم ایرانی بود و سالهای سال در این کشور زندگی میکرد، رو به من به فارسی نهیب زد که برای چه این چیزها را برای اینها تعریف میکنی، اینجوری آبروی ما ایرانیها را بیشتر میبری.»
سلیمانی در ادامه میگوید که این موضوع او را واداشت که درباره رنگینکمانیها در ایران بنویسد. میگوید: «زمانی هم که شروع به تحقیق کردم، با یک فاجعه ضدانسانی روبهرو شدم. انسانهایی که هر روز در درون خود کشته میشوند و مجبور هستند نقش بازی کنند تا مورد اهانت قرار نگیرند. "همجنسباز" نامیده میشوند تا بار منفی واژههایی چون "قمارباز"، "بچهباز" یا "کفترباز" را در مورد آنها تداعی کنند. انسانهایی که بهدلیل تمایلات جنسی و جنسیتیشان، منحرف و بيمار تلقى میشوند و افکار عمومی در همراهی با عرف و شرع، پیشداوری علیه آنها را بازتولید میکند.»
سلیمانی اما از تاثیر عمق رنجهای افراد نگینکمانی و تاثیر این موضوع بر خودش هنگام نوشتن کتاب میگوید: «آنقدر این ناعدالتی ذهن من را درگیر کرده بود که غیرممکن بود بتوانم رهایش کنم، زیرا که میخواستم به عمق رنج این آدم ها نفوذ کنم و آن را بیان کنم و چقدر هم کار سخت و دشواری بود. بعضی وقتها هنگام نوشتن این رمان لحظههایی پیش میآمد که انقدر با موضوع و شخصیت داستانم درگیر شده بودم، که گاها تفکیک کردن محمدرضا یا یلدا از خودم ناممکن میشد.»
او معتقد است که سالها جای پرداختن به اقلیتها، چه اقلیتهای مذهبی و قومی و چه اقلیتهای جنسی و جنسیتی در ادبیات ایران خالی بوده است. البته دلایل بسیاری حاکم است، بهطور مثال سانسورهای حکومتی یا همچنین تابو بودن این مسائل از سوی افکار عمومی و سنت حاکم میتواند دلیل محکمی برای این کمبودها باشد.
سلیمانی میگوید که حتی هنگام نوشتن این کتاب، برخی از دوستان ادیبم من را از نوشتن این موضوع منع کردند و گفتند: «اول اینکه تو خودت یک فرد ترنس نیستی و شاید نتوانی از عهده نوشتن این داستان بر بیایی و دیگر اینکه در جامعه ایران اگر از لزبینها بنویسی، شاید خوشایندتر باشد.» یکی دیگر از دوستان میگفت: «ای بابا، برو دنبال یک داستان عاشقانه که خریدار داشته باشد.»
اما او باور داشت که قشر رنگینکمانی، بخشی از جامعه و قشری انکارناپذیر است، اما در جامعه بهدلایل ایدئولوژیک و عرف که ریشهاش در دین و مذهب است، همیشه انکار شدهاند، مورد غضب قرار گرفتهاند و مهجور ماندهاند.
سلیمانی معتقد است که ما هرگز نمیتوانیم دربار هویتها و تمایلات جنسی متنوع، حتی تخیل یا تصوری داشته باشیم، اما بهوسیله ادبیات میتوانیم به یک نگرش و آگاهی صحیح برسیم. آگاهیای که نه در فلسفه یافت میشود نه در تاریخ و نه علم جامعهشناسی و روانشناسی.
او درباره تاثیر پرداختن به موضوعاتی همچون مسائل جامعه رنگینکمانی بهشکلی داستانی و قصهگونه میگوید: «وقتی شما به موضوعی فکر یا توجه میکنید، در واقع از بیرون به آن پدیده نگاه میکنید. مثلا اخبار را نگاه میکنید، یا روزنامه میخوانید و یا مثلا به آمار و ارقام توجه میکنید، یا یک ویدیو روانشناسی میبینید، باز هم دارید از بیرون به آن نگاه میکنید، اما تنها چیزی که باعث میشود شما درون یک وضعیت قرار بگیرید و خودتان آن را تجربه کنید، یک قصه است. درون قصهها و روایتها یک عامل جادویی و شگفتانگیز وجود دارد و آن، همان همزاتپنداری است. یعنی شما خودتان را با آن شخصیت یکی میبینید، با او همدلی میکنید و توانایی درک شما بالاتر میرود. از این رو، شما ناخواسته هنگام روبهرو شدن با آن پدیدهای که خود شخصا تجربهاش نکردهاید، پختهتر و پیرانهتر برخورد خواهید کرد و این قدرت جادویی داستان است که از کهنترین اعصار بشر از زمان تکوین فرهنگ و تمدن بشری تا همین امروز وجود داشته است و دارد.»
او که خود درحالحاضر در کشور سوئد ساکن است، شرایط جامعه رنگینکمانی داخل ایران را با کشورهای پیشرفته اینگونه مقایسه میکند: «در سالهای اخیر، برخلاف جامعه ما، قوانین عادلانهای را در جوامع دیگر دیدهام، که بنا را بر پذیرش افراد رنگینکمانی گذاشتهاند و آنها را پذیرفتهاند و آنها توانستهاند بخشی از حقوق انسانی و قانونی خود را به دست آورند، اما در ایران وضعیت آنها واقعا بسیار اسفبار و فلاکتبار است که اصلا با جوامع مدرن شده امروزی، سازگار نیست.
ایران جامعهای سنتی و مردسالاری است که همجنسگرایی را نوعی ناهنجاری میبیند. در ايران بهدلایل شرعی و عرفی، رنگینکمانیها در معرض تهديد، طرد، مجازات يا حتى اعدام قرار دارند. اکثریت جامعه به آنها به چشم مجرم و با دیده نفرت مینگرد و وقتی جنسیت فردی پرسیده میشود، او نمیتواند گزینه سومی غیر از مرد یا زن بودن را در نظر بگیرد؛ همه یا مرد هستند یا زن.»
او در پایان صحبتهای خود به این نکته اشاره میکند که ما از فرهنگی میآییم که در زبان فارسی، برخلاف زبانهای پرگویندهای مانند انگلیسی، اسپانیولی، فرانسه، روسی،عربی، ایتالیایی و لاتین، ضمایر و صرف فعل برای مرد و زن مشابه است. شاید بتوان ریشه این برابری جنسیتی در زبان فارسی را، در الواح کشفشده باستانی ایران جست، که نگاهی انسانمدار و فضیلتمحور و فارغ از جنسیت به انسانها داشته است.
سلیمانی با اشاره به اتفاقات سال گذشته در ایران، به این مهم اشاره میکند که: «ما با شعار "زن، زندگی، آزادی" میخواهیم دوباره به همان اصالت خود برگردیم. همه با هم در یک جامعه آزاد و برابر زندگی کنیم و هیچکس برای بودن در اقلیت مورد تبعیض قرار نگیرد. بنابراین امیدوارم که ما بتوانیم دنیا را جایی بهتری برای همه آنسانها، با هر گرایش و هویتی، تبدیل کنیم.»
«ترنس» یا ترنسجندر، یک واژه چتری است و در واقع به شخصی گفته میشود که هویت جنسیتی خود را مغایر با جنسیتی که در بدو تولد براساس ظاهر اندام جنسی به او نسبت داده شده است، تعریف میکند.
به زبانه سادهتر «زن ترنس»، به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به مردانه متولد شده است و جنسیت مردانه به او نسبت داده میشود؛ درصورتیکه او خودش را یک زن میداند و هویت جنسیتی خویش را زنانه تعریف میکند.
«مرد ترنس»، به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به زنانه به دنیا آمده و جنسیت زنانه به او نسبت داده میشود. درحالیکه او هویت جنسیتی خود را مردانه تعریف میکند و خویش را یک مرد میداند.
البته ترنسها میتوانند هویت جنسیتی «غیردوگانه» یا «نانباینری» نیز داشته باشند و باوجودی که جنسیت نسبت داده شده به خود را نمیپذیرند، اما خودشان را متعلق به هیچکدام از دو قالب زنانه و مردانه ندانند.
مطلب مرتبط:
لغتنامه مختصر اصطلاحات حوزه جنس و جنسیت
راهنمای حفظ حریم جنسی و جنسیتی رنگینکمانیها در مراجعه به پزشک
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر