• او نابغهای بود غیرمتعارف، استاد در ارائه تصویری رمزآمیز از خویش. خودش هم گفته است که نقاشان تصویر خود را میکشند. رمزآمیزی مونالیزا هم شاید به رمزآمیزی خود رفتار و سلوک او برگردد. همین که بر خلاف میکلانژ نامههای اندکی نوشته هم شاید تلاشی بوده است که خود را برملا نکند و رمزآمیز بماند.
او به عنوان یک نقاش که در زمانه خود باید از معیارهایی جاافتاده در نقاشی تبعیت میکرد بسیاری از جاها سر باز میزند، و در عین حال کارهایی میکند که غیرمتعارف و بیسابقه است. این که او اصولا بسیاری از سفارشهای متمولان و نجبا و اعیان و قدرتمندان را بیپاسخ میگذارد یا به آخر نمیرساند، نشانه نوعی از روحیه شورشی و مقاومتجوی او هم هست.
• او به درستی معتقد بود که انسانها در آن زمان در باره طبعیت، نیروهایش و قوانینش تقریبا چیز زیادی فراتر از آن چه که در کتاب ارسطو آمده نمیدانند. او از بسیاری از جهات اولین نفری بود که برای مثال در پی این سوال رفت که پرندگان چگونه پرواز میکنند، موشهای صحرایی چگونه میپرند، رودها و دریاها چگونه جریان مییابند، آناتومی بدن حیوانات و خصوصیات انسان چه هستند و ....
• در این تمرکز و علاقه به طبیعت البته با این مشکل روبرو بود که روش تحقیقی در این زمینه وجود نداشت که از یافتههای خود احکام تجریدی، فرمول و قانون بیرون بکشد. او نه بر تجربهای پیشینی متکی بود و نه خود از جمله به دلیل شخصیت غیرمتعارفش که آماج موبینگ شده بود تحمل محیطهای آکادمیک را داشت. حتی لاتین را هم که نقشی مثل انگلیسی در مباحث علمی امروز داشت نمیدانست. ولی قوه رصد و دقت و نظاره او بیمرز بود و بسیاری از مشاهداتش را روی کاغذ میآورد و به ایدههایی جدید میرسید، از جمله ایدههایی که چند قرن بعد در وسایلی مانند هلیکوپتر و زیردریایی و خودروهای خودران و ... تحقق عملی یافتند. به عبارتی او در مشاهدات و تحقیقش به کاراگاهی میمانست که باید از طریق حس غریزی خود و در کنار هم نشاندن علائم و نشانهها به نتیجه برسد که در موارد زیادی هم به نتیجهگیریهای خطایی میرسید. با این همه او توانست درک مسیحی و انجیلی از جهان را به چالش بگیرد و نشان دهد که جهان قدیمتر از آن است که در انجیل و روایتهای آفرینش مذاهب توصیف شده است.
• منش پرسشگر او که به یافتهها و روایتهای گذشته اعتنا نکرد و خود به رغم نداشتن سواد آکادمیک به مسیر پرسشگری و مطالعه و تحقیق افتاد شاید او را نمادی پیشینی از آنچه کند که کانت دو قرن بعدتر در پاسخ به این سوال داد که روشنگری چیست؟ «روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت خود- تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. شعار روشنگری این است : Sapere Aude «در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باش!»
• بر خلاف نظری که او را مهندس میدانند، او چنین نبود، مهندسها در پی تغییر شی و بهینهسازی وضعیتها هستند. او عمدتا در پی درک وضعیتهای و کنشهای طبیعت بود.
• او همچنین به این درک و نتیجه رسید که جان (روح) با مرگ جسم میرود و «بازآمدنت نیست، چون رفتی رفتی». گیاهخوار بود و انسان و حیوان و گیاه را به یک چشم نگاه میکرد. در ۹۵۰ صفحه متن و یادداشتی که او از خود به جا گذاشته هیچجا برای رسیدن به جواب این یا آن سوال دست به دامن آسمان و نیروهای ماورا طبیعت نمیشود و هیچ اشارهای هم به پرسشهای مربوط به الهیات در این صفحات نیست. او نامعتقد به خدا نیست، و از ۲۱ نقاشیاش هم دستکم ۱۵ مورد پسزمینههای مذهبی دارند، با این همه در مطالعه و تحقیقاتش به دنیایی میرسد که بدون خدا کار میکند و در خلقت و سایر کنش و واکنشهای طبیعت و بشر هم نقشی ندارد. حتی برای آن که نشان دهد رفتن حلزونها بر فراز ارتفاعات، بر خلاف آنچه که در انجیل آمده، ربطی به اراده یک نیروی ماورا طبیعت ندارد، مطالعات گستردهای کرد، از جمله در باره تاریخ زمین، سرعت حلزون و ... و نهایتا آشکار کرد که همان ارتفاعات هم زمانی زیر آب بودهاند.
• تاکید و تمرکز او بر روی طرح و نقاشی از جمله به خاطر وقوفش به تاثیرگذاری بر انسانها از طریق چشم و قوای بصری بود. به عبارتی او به خوبی دریافته بود که اثر یک عکس و تصویر بعضا از صد نوشته و سخنرانی فراتر است. همین درک و دریافت امروز مبنای کار رسانههاست، چه در جهتدادن درست به افکار عمومی و چه در منحرفساختن افکار عمومی، از طریق دستبردن در تصویر یا نشاندادن صرفا بخشی از صحنه.
• او با تقدیس و تابوسازی از دوران گذشته و دوران آنتیک زاویه داشت. بر خلاف تمامی همعصرانش او به گذشته چشم ندوخته بود تا با احیای آن در برابر حال قرارش دهد و دائم زانوی توهم و تحسر به بغل بگیرد. او با عزمی جدی به راه خاص خود رفت و جسارتی ویژه در مخالفت با گرایشها و درک و دریافتهای روز نشان داد. در مجموع با کارنامه خویش نشان داد که جسارت به پرسشگری و تلاش برای شناخت و آگاهی را منشا ارتقا و بهبود وضعیت انسان میداند...
بخشهایی از کتاب «لئوناردو داوینچی، چشم جهان» نوشته فولکر راینهارت، پرفسور تاریخ عصر جدید و استاد دانشگاه فریبورگ در سوئیس
دیروز، دوم مه، پانصدمین سالگرد خاموشی لئوناردو دواینچی، نقاش و محقق بزرگ و چهره شاخص رنسانس بود.
*****
دعوای ایتالیا و فرانسه
دواینچی زاده فلورانس بود، ولی بخش بزرگی از عمر خود را در فرانسه یا در بخشی از ایتالیا که جز فرانسه بود گذراند و مشهورترین نقاشی او هم در موزه لوور است. خودش هم در آمبوز در مرکز فرانسه دفن است.
از دیرباز دعوا بر سر این بوده که داوینچی از آن کیست. کشور ایتالیا در قرن نوزدهم شکل گرفت، با این همه، موسولینی رهبر فاشیست ایتالیا در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم'گفته بود که «دواینچی یک ایتالیایی باسابقه است که با نبوغ خود نشان داد نژاد ما بیهمتاست». حالا که سال سال دواینچی است و راستهای پوپولیست در ایتالیا در دولتند، دوباره استفاده ابزاری از داوینچی هم به سکه روز بدل شده. راستها و محافظهکاران فرانسه هم معمولا از بالا به ایتالیاییها نگاه کردهاند و لذا داوینچی را هم حاصل فرهنگ فرانسه دانستهاند. در ایام اخیر که مناقشه میان ایتالیا و فرانسه بر سر چند مسئله بالا گرفته، دعوا بر سر مصادره داوینچی هم یکی از آنهاست. دولت قبلی ایتالیا توافق کرده بود که در جشنی که فرانسه امسال برای داوینچی میگیرد همکاری کند. دولت فعلی ایتالیا میگوید که به آن توافق پایبند نیست و داوینچی ربطی به فرانسه ندارد. دیروز، یعنی در پانصدمین سالگرد خاموشی داوینچی، البته ماکرون و ماتارلا رئیس جمهور ایتالیا که میانهای با راستهای پوپولیست حاکم در دولت ندارد مشترکا بر سر قبر دواینچی ظاهر شدند تا به دولت ایتالیا و راستهای افراطی فرانسه بگویند که هنر و ادبیات و علم به همه تعلق دارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر