close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

انوش عادلی: ترس را به بدنه جامعه تزریق می‌کنند تا بتوانند کار خود را پیش ببرند

۱ آبان ۱۳۹۸
بلاگ معلمان
خواندن در ۸ دقیقه

انوش عادلی عضو هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان در سخنرانی خود که به‌مناسبت روز جهانی معلم ایراد شده، به مقایسه اعتراض صنفی معلمان اردن در ابتدای سال تحصیلی جدید و واکنش دولت این کشور و وضعیت اعتراضات صنفی معلمان ایران و عملکرد حکومت نسبت به آن پرداخته است. متن ویرایش شده این سخنرانی را در ادامه بخوانید:

 

می‌خواهم بپردازم به خبری از کشورهای منطقه، سوئیس و فنلاند و اینها نه! از اردن بگویم: ۱۴ شهریورماه امسال معلمان تجمع می‌کنند و درخواست پنجاه درصد افزایش حقوق دارند. این تجمعات ادامه پیدا می‌کند. سخنگوی وزارت آموزش و پرورش اردن آقای «عبدالرضاض» اعلام می‌کند که به هیچ وجه دولت توانایی  پرداخت چنین هزینه‌ای را ندارد.

معلمان در شروع سال تحصیلی از رفتن بر سر کلاس امتناع می‌کنند. بعد از چند روز دولت می‌آید با سندیکاهای معلمان وارد مذاکره می‌شود. رقم‌های متفاوت از ۳۵ درصد، ۳۵ درصد تا ۷۵ درصد که میانگین‌اش می‌تواند همان پنجاه درصد بر آورده شدن خواسته‌های معلمان باشد.

بالاخره طی این روند حوادثی پیش آمده بود. نخست وزیر از معلمان عذرخواهی می‌کند از حوادثی که پیش آمده و می‌گوید: «ما منتظر بررسی حقوق بشر ملی هستیم که از معلمان دل‌جویی کنیم.» ببینید این یک پیامی دارد. مثل مملکت ماست. اولا با این تجمعات، تظاهرات، اعتصاب آب از آب تکان نخورد. آقای ملک عبدالله سر جای‌اش است. نخست وزیر هم دارد مملکت را اداره می‌کند و معلمان هم به خواسته‌های خود رسیدند. ما در این مملکت چرا نباید چنین برداشتی داشته باشیم؟ مگر تشکل‌های صنفی چه از نوع کارگری، چه از نوع کارمندی؛ غیر از پیگیری حق و حقوق خود در چهارچوب قوانین هستند.

مگر تشکلات کارمندی و کارگری باید مسئولین را حلوا حلوا کنند بر سر خود سوار کنند؟ باید ضمن رعایت اصول و حفظ منافع ملی پیگیر حق‌شان باشند. این مساله، هم برای همکاران ما یک درس است؛ هم برای حکومت ما یک درس است. مملکت‌اش هم شبیه به مملکت ما است. حالا برای همکاران ما سندیکای معلمان اردن توانست اولا  تجمعات بزرگ را سامان دهد  و ثانیا اعتصاب راه بیاندازد. و با این قدرت نظراتش را اعمال کند. آیا ما این توانایی را فراهم آورده‌ایم؟ آیا وقتی ما اعلام تجمع و نشست یا تحصن می‌کنیم، درست ارزیابی کردیم؟ این‌ها برمی‌گردد به ضعف‌هایی که کانون یا تشکل‌های صنفی دارد.

در این امر می‌شود در سه وضعیت: هم وضعیت عمومی کشور، هم وضعیت ویژه نهادهای صنفی سندیکاهای کارگری، هم فرهنگیان و هم حکومت را مجموعا مقصر دانست. شرایط عمومی کشور چیست؟ واقعیت امر این است که تشکل صنفی فرهنگیان گیلانی یا شورای هماهنگی یکی از اجزای تشکیل دهنده همین مملکت است که متناسب با سایر جریان ها و سایر گروه هاست. این ممکن است توجیه خوبی نباشد، ولی واقعیت است. ما باید این را در نظر بگیریم. یعنی در این مملکت جناح‌ها می‌روند و می‌آیند. آیا ما یک حزب سراسری داریم که در گیلان دویست نفر عضو داشته باشد. اصلا در گرایش‌های مختلف و همه جریانها معمولا احزاب برنامه و تشکیلات دارند. سازماندهی دارند. تبلیغ می‌کنند. وقتی می‌آیند به صورت حزب یا جبهه، قدرت می‌گیرند، باید برنامه‌های ارائه شده خودشان را اعمال کنند.

ولی اینجا، این‌طور نیست. ما اصلا حزب نداریم. اصلا تشکیلات نداریم که! همه این جریانات برای اجرای برنامه‌های خودشان می‌خواهند از اندام حکومت کمک بگیرند. می‌خواهم این را توضیح دهم که تشکل صنفی فرهنگیان با ضعفش یک چیز استثنا نیست.  یک چیز عام است. ولی این توجیه خوبی نیست. اشتباهات ما، تندروی‌ها و یا تکیه صرف در فضای مجازی است. فضای مجازی  مفید است ولی تشکل ساز نیست. تشکل می‌بایست رو در رو ،کار پیگیر مستمر در دراز مدت انجام دهد.

تا اینجا هم که ما هستیم من از تعداد کم اصلا ناامید نیستم. به دلیل اینکه یک قسمت‌اش، بازی فوتبال بوده. ما ناراحت نیستیم. به دلیل اینکه می‌بایست یک کار دراز مدت انجام دهیم. ببینید گیاهان مختلف را. شما نگاه کنید بعضی‌ها فصلی هستند. بعضی‌ها سالی هستند. یعنی در عرض یک‌سال رویش و دادن محصول و خاتمه. ولی بعضی گیاهان دراز مدتند مثل درخت گردو . این‌ها ده سال اول اصلا محصول نمی‌دهند. ما به این صورت باید نگاه بکنیم.  به هر صورت آن بخشی که مربوط به عام جامعه و آن بخشی که مربوط به خود انجمن‌های صنفی است. ولی آن بخشی که مربوط به حکومت است، جای پنهان کردن نیست. یک نوع ترس تزریق شده بر بدنه جامعه است. 

ما اینجا شاغل نمی‌بینیم یا کم می‌بینیم. یعنی در جریان نیستند. من حداقل با پنجاه نفرشان سر و کار دارم و  علاقمند هم هستند. این تزریق ترس بر بدنه جامعه را نمی‌دانم به حساب چه بگذاریم؟ 

دوست عزیز ما آقای حاجت پور گفتند که نخبگان ما می‌روند. نخبگان ما دلایلی دارند که می‌روند دیگر. بمانند چه کار کنند؟ چرا بمانند؟ من به بعضی از این نکات اشاره می‌کنم. درصد هزینه‌ای که دولت‌ها برای آموزش و پرورش در نظر گرفتند، میانگین‌اش برای صد و پنجاه کشور جهان، ۸۷ درصد است. ولی در ایران ۶۰ تا ۶۵ درصد است. یعنی از میانگین جهانی که حکومت‌ها برای آموزش صرف می‌کنند، حدود ۲۵ درصد کمتر است. طبق گزارش بانک جهانی از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۷ یعنی مدت ۱‍۹ سال، ایران، بزرگترین واگذاری‌ها را در آموزش‌و پرورش داشته. این فقط مربوط به آموزش و پرورش است. چون مزد بگیران دیگر هم به این مساله دچارند.

من قاطعانه می‌گویم. در همه جا هم می‌گویم هزینه‌اش را هم حاضرم بپردازم. در هیچ نقطه کره زمین با صنایع ملی خودشان این کار را نکردند که ما در ایران کردیم. هر کس از هر مقامی می‌تواند بیاید جواب دهد.  در هیچ نقطه  کره زمین با صنایع مادر. مگر آذراب، هپکوی اراک، آنهایی که در کار مهندسی هستند، میدانند صنعت ماشین سازی تبریز یعنی چه؟ یعنی تولید وسایل تولید. آن یاسی که تزریق می‌شود به این خاطر است.

سود ورزان و سرمایه سالارانی که در نهادهای حکومتی رخنه دارند و در نهادهای مختلف هم هوای هم را دارند. این‌ها هم صنعت مملکت را به تاراج دادند و هم آموزش‌و پرورش را .

وقتی شما بزرگترین خصوصی سازی و واگذاری را در جهان انجام می‌دهید، معلوم است چه وضعیتی پیدا می‌کند. خوب طبیعتا این وضعیت منجر به اعتراض می‌شود. منجر به بروز نارضایتی‌ها می‌شود .که کم و بیش ما می‌بینیم. آنهایی که در نهادها نفوذ دارند، برای اینکه جلوی این اعتراضات از اول گرفته شود؛ این ترس را به بدنه جامعه تزریق می‌کنند. تا بتوانند کار خود را پیش ببرند.

کار ما صنفی‌ها چیست؟ کار ما این است که این ترس را در هم بشکنیم. درست است که می‌خواهند به بعضی‌ها هزینه وارد کنند. ولی عملا همین تعداد چهار، پنج تا که شناخته شده هستند و گرفتن‌شان چون اکثر مردم که نمی‌دانند این‌ها چه می‌گویند  توجیه پذیر است. آقای اسماعیل عبدی نامش همه جا هست. برای عامه مردم می‌شود توجیه‌اش کرد. ولی اگر افراد زیادی وارد میدان شوند، امکان این‌که تعداد زیادی را در زندان داشته باشند، وجود ندارد. برای اینکه خودش مطرح کننده سوالات اساسی است. چرا معلم، چرا کارگر که حق خود را دنبال می‌کند، باید ۸ سال در زندان باشد؟ این خودش مطرح کننده سوالات اساسی در بدنه حکومت است. آن‌هایی که موثرند وادار به فکر کردن می‌شوند. 

این ترس همکاران عزیز جوان که ما می‌شناسیم و می‌دانیم در چنین مواقعی حاضر به میدان آمدن نیستند را باید با صبر و حوصله، کم کم ریخت. تا ما بتوانیم لااقل به اندازه اردن پیگیر مطالبات صنفی‌مان باشیم. در مواقع خاص بتوانیم حق و حقوق خودمان را داشته باشیم. مسئولین ما فکر می‌کنند آیا حکومت اردن از این کار خود ضرر کرد؟ اصلا ضرر نکرد. برای این‌که جامعه زنده‌تر شد. فهمیدند چه باید بکنند. چگونه تعادل را برقرار کنند.

خاطرم هست در همایش قبلی گفتم که ما وقتی به احکام قضایی اعتراض می‌کنیم، بعضی‌ها ممکن است بگویند که شما دارید به قوه قضائیه توهین می‌کنید. همان روز گفتم این توهین را ما نمی‌کنیم.  توهین را آن قضات تنبل که در حال رخوت زندگی می‌کنند و حوصله این را ندارند که یک پرونده را به درستی بررسی کنند و جزئیات را  در بیاورند و یک محکمه  به قول معروف محکمه پسند و دیدنی ارائه دهند انجام داده‌اند.  فوری با تنبلی حکمی صادر می‌کنند. درست مثل نمونه کسی که آقای حبیبی ما را ۱۱ سال که ۷ سال آن قابل اجراست، محکوم کرده و خودش هم حالا دستگیر شده و در زندان است. یک چنین قاضی که چنین حکمی داده.

شما هر زمان جلوی این را بگیرید، سود برده‌اید. هم شما سود بردید، هم مملکت، هم منافع ملی، هم منافع مردم. هی می‌گویید ما فلانی را گرفتیم. آقای بهشتی را گرفتیم. گرفتن ‌ایشان مرا به یاد یک خاطره می‌اندازد. خاطرم است،در دانشگاه تبریز بودیم. دوستی داشتیم - احتمالا همین جا باشند - ایشان سر کلاس استادشان انگلیسی بود. اگر یادتان باشد آن زمان سطح انگلیسی ما دانش آموزان پایین بود. چون معلم درست و حسابی نبود. به هر صورت معلم انگلیسی، کلاس مناسبی نداشت. درگیر می‌شدند با همدیگر . او فارسی بلد نبود ما هم انگلیسی بلد نبودیم . سر امتحان یکی از این دوستان برای اینکه اذیتش کند، یک کاغذ پاره‌ای گذاشت کف دستش و مشت کرد. این استاد می‌رفت و می‌آمد. این هم یک جوری نشان می‌داد که مثلا دارم تقلب می‌کنم.  بالاخره معلم رفت پشت سرش و از پشت آمد و دستش را گرفت. این شاگرد هم برگشت. هی استاد می‌گفت باز کن. او دستش را باز نمی‌کرد. حالا نگاه کنید در شهر تبریز آذری زبان، معلم انگلیسی با زبان فارسی با لهجه عامدانه غلیظ‌تر شده مچ او را باز کرد. 

حالا مساله اینهاست. معلم ما را می‌گیرند با اعتراضاتی که بر حق است، هفت سال زندان می‌دهند. این دوستان معلم ما که زندانی هستند به واقع معلمان نمونه ما هستند.  من شعارم را این‌جوری می‌دهم که درود بر معلمان ایران .

 

مطالب مرتبط:

جعفر میرزا باقری، فعال صنفی معلمان: جامعه‌ای که معلمش خفته باشد، بیدار نخواهد شد

فرهاد حاجت پور: نقش معلم در توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی جامعه کجاست؟

قرائت یادداشت‌‌های زندان محمد حبیبی در مراسم روز جهانی معلم: دومین مهری است که اینجایم

رسول بداقی: کار فرهنگی، کودتا و اسلحه نیست

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

مخالفت سبحانی با تعطیلی پنجشنبه‌ها

۱ آبان ۱۳۹۸
خواندن در ۱ دقیقه
مخالفت سبحانی با تعطیلی پنجشنبه‌ها