انیمیشن کامپیوتری و فساد مالی
دستور «محمد هاشمی»، رییس وقت صداوسیما برای تشکیل واحد انیمیشن کامپیوتری مرا دچار چالش تازهای کرد. من انتظار چنین سرنوشتی برای خود نداشتم زیرا مدیریت جزو کارهای مورد علاقهام نبود. اما بدون این که متوجه باشم، درگیر آن شدم و در آن فرو رفتم.
رفتنم به رادیو برای گذران زندگی در دوران دانشجویی بود و حالا که خیلی زود صاحب دو فرزند هم شده بودیم، باید بیشتر کار میکردم. سریعتر از آنچه فکرش را میکردم، رشد کرده بودم.
این که بدون هیچ پشتوانهای در درون نظام یا داشتن سر و وضعی شبیه حزباللهیهای آن دوران، در حالی که پرونده «شورشی» و «علیه نظام» هم در دوران دبیرستان داشتم و تعدادی از دوستانم اعدام شده یا در زندان بودند، با بالاترین مقامات صداوسیما همنشین و از یک خرید بزرگ چند میلیون دلاری مطلع شده و جلوی آن را گرفته بودم، بیشتر شبیه سریالهای داستانی تلویزیونی بود تا زندگی واقعی جوانی که هنوز ۳۰ سالش نشده، در مدت دو سه سال به بالاترین سطح سازمان ارتقا پیدا کرده بود.
طرحی نوشتم و در مقدمهای مفصل توضیح دادم نیروی انسانی کارآمد کارها را جلو میبرد نه بودجههای کلان و دستگاههای گرانقیمت. اضافه کردم هر نوع تکنولوژی نیاز به نیروی متناسب خود دارد و حرفه انیمیشن کامپیوتری چون هم هنر است و هم مهندسی و صنعت و ریاضیات، نیاز به هنرمندان خاصی دارد که باید تربیت شوند و شیوه مدیریتی و چارت تشکیلاتی ویژهای میخواهد که باید طراحی شود. برای همین پیشنهاد دادم بهجای واحد انیمیشن کامپیوتری، «پروژه انیمیشن کامپیوتری» تعریف شود و بهکارگیری افراد مورد نظر، خارج از ضوابط باشد و از مجرای گزینش و سختگیریهای سازمان عبور نکند و افراد بهصورت حقالزحمهای کار کنند.
خود من هم از زمان نویسندگی در رادیو تا آخرین روزهایی که با صداوسیما کار میکردم، بهصورت حقالزحمهای فعالیت داشتم. هر چند دیگر نیروهای حقالزحمهای هم گزینش میشدند اما زمانی که من فعالیتم را شروع کردم، چنانچه که قبلا شرح دادم، برای نیروهای حقالزحمهای گزینش وجود نداشت.
یک بار برای قراردادی شدن، با فشار معاونت حوزه ریاست اقدام کردم که از گزینش رد شدم و مصادف شد با اتفاقات دیگری که برای همیشه سازمان را ترک کردم. شرط دیگرم این بود که میزان دستمزد کسانی که در پروژه همکاری داشتند، به صورت کارانهای پرداخت شود و نیاز به بودجه جدا نباشد. گفتم کافی است اولویت ساخت انیمیشن کامپیوتری برای سازمان به این واحد داده شود و بودجههای مصوب در گروهها برای ساخت انیمیشن کامپیوتری در صورت ساخته شدن انیمیشن در این پروژه، جزو درآمدهای آن به شمار رود.
نکته مهم دیگری که به آن اشاره کرده بودم و در ملاقات حضوری مفصلتر توضیح دادم، این بود که ما نیاز داریم از بهترین دانشجویان و جوانان استفاده کنیم و چون این حرفه نوپا است، انتخاب افراد مناسب سخت است و ضمنا این دختران و پسران جوان نباید تحت کنترلهای مرسوم حراست قرار گیرند و فضای کاری آنها نمیتواند تفکیک شده باشد.
البته چند بار همکارانم در پروژه با حراست دچار مشکل شدند و مزاحمتهایی برایشان پیش آمد. یک بار چند مامور مرد و زن حراستی سرزده وارد اتاق شدند و به همکاران خانم و آقا ایراد گرفتند که صدای خندههای آنها تا بیرون ساختمان میآید و حجاب خانمها درست نیست.
من همان موقع رسیدم و گفتم شما حق ندارید وارد این اتاق شوید و کار این دوستان انیمیشن است و برای کودکان و بزرگسالان کار میکنند و اگر کارشان موجب شادمانی خودشان نشود، حتما روی مخاطب هم تاثیر نمیگذارد. زیر بار نرفتند اما از اتاق بیرون رفتند و شکایت رسمی نزد آقای هاشمی بردند. هاشمی تا بود، این مسایل را حل میکرد تا این که آقای «علی لاریجانی» بهمنوار از راه رسید و سرنوشت دیگری برای پروژه انیمیشن کامپیوتری رقم خورد.
به هر روی، محمد هاشمی تقریبا با تمام پیشنهادهای من موافقت کرد و بودجه ۱۰ میلیون تومانی برای آن در نظر گرفت و طی حکمی، مرا به عنوان مدیر پروژه انیمیشن کامپیوتری معرفی کرد. دستور داد اتاق بزرگی نزدیک واحد انیمیشن دستی به این کار اختصاص داده شود و زمانی که تجهیزات خریداری شده از گمرک ترخیص شدند، در اختیار پروژه قرار گیرند.
اینگونه مرحله تازهای از کار و رابطه من در صداوسیما شکل گرفت که تا همین امروز سرنوشت مرا رقم زده است. پروژه انیمیشن کامپیوتری با حضور جمعی جوان و با انگیزه راه افتاد؛ همان جمعی که حدود یک ماه پیش در راهاندازی و گرفتن آموزش از آقای به نام «اولیویه» شکل گرفته بود، متاسفانه پس از سالها نام کوچک او را فراموش کردم. بهرحال پروژه را با ۱۰ دستگاه «ایبیام» ۴۸۶ که در بازار ایران توسط بچههای دانشجوی «دانشگاه تهران» سرهم شده بودند و با نرمافزار قفلشکسته «انیماتور» و «تریدیاستودیو» شروع به کار کردیم. نخستین سفارش کارها را گرفتیم و با سرعت باورنکردنی تحویل دادیم.
سر ماه میزان درآمد پروژه و درصد کارانه را محاسبه و لیست بچهها را نسبت به کاری که انجام داده بودند، تنظیم کردم و پیش مهندس «احمد ارژمند» که معاونت دفتر ریاست سازمان را طبق چارت جدید تشکیلاتی داشت، بردم. آقای هاشمی هم به وعده خود عمل کرد و لیست را به حسابداری فرستاد.
طبیعتا نام خود من در آن لیست نبود زیرا من فرصت نداشتم در تیمهای تولیدی مشارکت داشته باشم و تمام وقتم به کارهای اداری و گرفتن سفارش کارها و مسایلی از این دست میگذشت. دستمزد من به صورت ساعتی پرداخت میشد؛ ساعتی ۹۰۰ ریال و حداکثر ۱۲۰ ساعت هم اضافه کار محسوب میشد. من گاهی تا ۲۰۰ ساعت هم اضافه کار داشتم که محاسبه نمیشد. در ماه حدود ۲۰ هزار تومان دستمزد میگرفتم و با درآمد همسرم، میشد گذران زندگی کرد و اوضاع خوب هم بود.
مدیر پروژه انیمیشن کامپیوتری صداوسیما شدن برایم تنها دوندگی داشت و صرف وقت انرژی. اتفاقا مرا از هدف اصلی خود که ساخت انیمیشن بود، دور کرد و هرگز فرصت ساختن انیمیشن را دیگر پیدا نکردم مگر به عنوان نویسنده فیلمنامه یا تهیهکننده.
اما آشنایی با انیماتورهای بخش انیمیشن دستی و انیمیشن کامپیوتری موجب شد دیدگاهم در این زمینه توسعه پیدا کند و با استادان بزرگی مانند «اسفندیار احمدیه»، «نورالدین زرینکلک»، «نصرت کریمی» و... آشنا شوم که در فعالیتهای بعدی من در «آسیفا» بسیار مثمر ثمر بود.
آسیفا، انجمن بینالمللی سازندگان و دوستداران فیلمهای انیمیشن است. این انجمن در سال ۱۹۶۰ و از سوی چند سازنده مطرح انیمیشن در شهر انسی فرانسه تاسیس شد. اکنون آسیفا در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله ایران شعبه دارد. هدف اولیه آسیفا ایجاد ارتباط فرهنگی و هنری بین اعضای آسیفا، انیماتورها و سایر هنرمندان این رشته هنری و همچنین ارتقای انیمیشن در سطح جهان است.
خوشبختانه خیلی زود پروژه انیمیشن کامپیوتری توانست به خودکفایی برسد و در همان سال اول، ۷۲ میلیون تومان درآمد کسب کرد. دیگر این پروژه وقت زیادی از من نمیگرفت و مهندس احمد ارژمند، معاونت ریاست صداوسیما از من خواست بیشتر وقت خود را در ستاد انفورماتیک و زیرنظر آقای مهندس «خوشچهره»، به برنامهنویسی بپردازم.
دوران ستاد انفورماتیک و گروه مهندسی نرمافزار و مدیریت همزمان پروژه انیمیشن کامپیوتری فصل تازهای بود و مرا با دنیای دیگری در درون سازمان صداوسیما آشنا کرد.
فراموش نکنید در نخستین سالهای ۱۳۷۰ هستیم؛ یعنی ۲۸ سال پیش. هنوز انشقاقهای درون حکومتی نمود و بروز اجتماعی نیفتادهاند و فضای جامعه پس از جنگ و سرکوب شدید، در بیم و امید به سر میبرد و نسل انقلاب یا حاکم هستند یا سرکوب شدهاند و نسل دیگری در راه است که دوم خرداد ۱۳۷۶ از راه میرسد.
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید: www.journalismisnotacrime.com
مطالب مرتبط:
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما -۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۴
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۵
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما-۶
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما- ۷
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر