تعطیلی برخی شرکتهای نوآورانه که به «استارتآپ» معروفند، از جمله «طاقچه»، «دیجیکالا» و «ازکی»، بهدلیل عدم رعایت حجاب اجباری کارکنانشان، بحث داغ این روزهای شبکههای اجتماعی فارسیزبان است.
اما آنچه در کنار بریده شدن نان صدها نفر از آن نام برده نمیشود، زنان جوانانی هستند که با وجود خطرات هر روزه، مدیران خود را مجبور به حمایت از نافرمانی مدنی خود و خیزش «زن زندگی آزادی» کردهاند.
***
درباره تعطیلی استارتآپها چه میگویند
اپلیکیشن کتاب «طاقچه»، خدمات بیمه «ازکی» و فروشگاه اینترنتی «دیجیکالا» از آخرین نمونههای پلمب کسبوکارها به بهانه عدم رعایت حجاب اجباری توسط کارکنانشان هستند که البته مثلا دیجیکالا بعد از عذرخواهی، فک پلمب شد.
پیش از این و بهخصوص در طی ۱۱ ماهی که از قتل حکومتی «ژینا (مهسا) امینی» در بازداشت گشت ارشاد میگذرد، کسبوکارهای بسیاری، از کافهها، کتابفروشیها، مغازههای فروش لباس و حتی جاذبههای گردشگری چون پارک جنگلی دریاچه شورمست نیز پلمب شدهاند، به این بهانه که زنانی به آنها رفت و آمد داشتند که حجاب اجباری سر نمیکردند.
حالا، نوبت به تعطیل شدن استارتآپهایی رسیده که بسیاری میگویند اصولا حضور و میدانیافتن آنها در سایه فیلترینگ اینترنت در ایران و عدم ارائه مجوز به شرکتهای بزرگ نوآورانهای چون «اوبر»، «آمازون»، «ایبی»، «یوتیوب» و «نتفلیکس» بوده است.
این گروه، شرکتهای مذکور و ارتباطات آنها با نهادهای حکومتی را زیر سوال برده و معتقدند در جمهوری اسلامی چنین فعالیتهایی بدون استفاده از رانت و وصل بودن به زیرشاخههای حکومتی ممکن نیست و در این رابطه از هُلدینگ بزرگ «حصین» نام میبرند که مالک اصلی اَپ طاقچه و کسبوکارهای متعدد دیگری است که ممکن است به نحوی با فیلترینگ در ارتباط باشند.
در مقابل، برخی در شبکههای اجتماعی، این استارتآپها را «مردمی» خواندند و خواستار حمایت اقشار مختلف و خرید بیشتر از آنها در صورت رفع انسداد پلتفرمهایشان از سوی مراجع قضایی شدهاند.
برای مثال، هشتگ «طاقچه تنها نیست» که در حمایت از این کسبوکار اینترنتی که مدتی است به دلیل انتشار تصاویری از کارکنانش که حجاب اجباری به سر نداشتند، تعطیل شده، بارها در توییتر نشر و بازنشر شده است.
یک فعال مدنی ساکن ایران که به دلایل امنیتی نخواسته نامش فاش شود، درباره
تعطیلی طاقچه و دیجیکالا بهخاطر انتشار تصاویر بیحجاب زنان در این مجموعهها، به «ایرانوایر» گفته است که چون خودش زمانی در پشتیبانی «اسنپ» کار میکرده، میداند که اغلب این مجموعهها چگونه با نهادهای امنیتی همکاری میکنند.
او با تاکید بر اینکه «مشت گاهی میتواند نمونه خروار باشد»، میگوید: «من در مورد اسنپ این را به چشم دیدهام و حتما شما هم خبرهایش را شنیدهاید که اسنپ لوکیشن مشتریهایش را در اختیار نیروهای امنیتی قرار میدهد. کسی که تصور کند در سیستم فاسد و افسارگسیخته ایران، یک شرکت مدرن و امروزین میتواند بدون وابستگی به سپاه و حکومت بالا بیاید و اینقدر هم تبلیغات کند، سخت در اشتباه است.»
اشاره این فعال مدنی، به اخباری است که در شبکههای اجتماعی مبنی بر فاش کردن محل دقیق مشتریان اپلیکیشنهایی مثل اسنپ، اسنپ فود و دیجیکالا با نهادهای امنیتی مطرح است. برخی کاربران مدعی شدهاند که بازداشت آنها با علم قطعی از محل حضورشان صورت گرفته و تنها دقایقی قبل از بازداشت از طریق این اپلیکیشنها خدمات دریافت کرده بودند.
پیشتر یک منبع مطلع درباره «شکیبا هوشیار»، دانشجوی سال آخر دانشگاه کرمانشاه به ایرانوایر گفته بود که او در خودروی اسنپ بوده که ماموران به آن خودرو حمله میکنند و حین بازداشتش، حتی راننده اسنپ را نیز زیر کتک میگیرند.
این موارد در ماههای اخیر بهویژه در کنار خبرهایی مبنی بر آزار و اذیت زنانی که در مقابل حجاب اجباری نافرمانی مدنی میکردند، توسط برخی رانندگان اسنپ و عدم پاسخگویی این شرکت به شکایتهای مطرح شده، شائبههایی را درباره وابستگی این شرکت به حکومت مطرح کرده است.
وابسته به حکومت، اما جوان و جویای نام
«مینا» نام مستعار زن جوانی است که چند سالی است در یکی از استارتآپهای شناخته شده ایران مشغول به کار است. او از مدیران میانی این شرکت مستقر در تهران است که بهدلایل امنیتی از بردن نام آن معذوریم.
این زن جوان درباره مدیرعامل و موسس شرکتی که در آن کار میکند، به ایرانوایر میگوید: «وقتی میخواستم اینجا شروع به کار کنم خیلی حرف بود که مدیرمان خواهرزاده فلان سردار سپاه است. اما، به طرز عجیبی فرهنگ سازمانی شرکت ما به زنان احترام میگذارد. مدیرمان این چیزها برایش مهم است. مهم است که مدرن و بهروز باشد. برای همین هم موضوع احترام به زنان و آموزش درباره آزار جنسی در محیط کار برایش از اول هم مهم بود. مثلا برای پسرها کلاس گذاشته بود که حق ندارید حتی به شکل دوستانه، به همکاران زن خود را دست بزنید یا بیاجازه از کسی عکس بگیرید. یا تاکید داشت که در محیط کار کسی با کسی وارد رابطه عاطفی نشود. اینها خیلی هم تاثیر داشت و فرهنگ سازمانی ما به گونهای است که برای زنان احترام زیادی قائل هستند و به زنان در پستهای میانی، شغلهای خوبی میدهند.»
او ادامه میدهد: «در مورد دیگر استارتآپها نمیدانم وضعیت چطور بوده ولی مثلا قبلا، یعنی قبل از ماجرای مهسا امینی، اگر شال من در شرکت میافتاد و در باز بود، میآمد به من تذکر میداد که اینجا کسبوکار است اگر ببینند و پلمب کنند، خیلیها از نان خوردن میافتند. اما بعد از مهسا دیگر به هیچکس، چیزی نمیگویند.»
«خون دلها خوردهایم!»
به گفته این زن جوان، بعد از کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، «جامعه خیلی آگاهتر شده و در محیط کار هم دیگر کمتر خبری از تذکر نیست.»
او توضیح میدهد: «یعنی اگر مدیر مردی به خودش اجازه میداد به بهانه اینکه کسبوکار ممکن است تعطیل شود، به تو تذکر حجاب بدهد، بعدش حتی اگر این کار را میکرد، توام با شرم و خجالتزدگی بود و احتمالا پیش خودش فکر میکند که حق ندارد چنین چیزی را مطرح کند.»
مینا با روایت تجربه اخیر خود در یک مصاحبه کاری در یکی از شرکتهای زیرمجموعه اپراتورهای اصلی تلفن همراه، به ایرانوایر میگوید: «چند هفته پیش یک فرصت کاری خوب برای من پیش آمد که حقوقش سه برابر حقوق فعلیام بود. وقتی با مدیر منابع انسانی صحبت کردم، حتی قبل از اینکه با او قرار برای مصاحبه بگذارم، از او پرسیدم که بحث حجاب چطور است. او گفت باید مقنعه سر کنید، من گفتم که نمیتوانم. خودش هم زن خوشبرخوردی بود و فورا شروع کرد توجیه کردن که اینطور راحتتریم و وقت کمتری صرف لباسمان میکنیم. منظورم این است که فضا اینقدر تغییر کرده که اگر دارند مقنعه را زور میکنند، مجبورند توجیه کنند و از خودشان دفاع کنند. انگار حتی به این باور عمومی رسیدند که شرایط حجاب اجباری برای زنان نابرابر و ظالمانه بوده و این همه سال به آنها تحمیل شده است.»
این زن جوان ساکن تهران تاکید میکند: «الان اتحادی وجود دارد برای این که زنان بیشتر درک شوند و حتی اگر مجبورند این پوشش را رعایت کنند، همدلی از سمت مردان دریافت میکنند.»
او همچنین پافشاری زنان جوان شاغل در این کسب و کارها بر عدم رعایت حجاب اجباری و حرفهایی که آنها در چند ماه گذشته در محیط کار با همکاران و مدیران مردشان داشتهاند را یکی از عوامل اصلی این تغییر دانسته و میگوید: «در شرکت ما بعد از مهسا، همیشه حرف این موضوع بود. خیلی از ما پرسنل زن با رئیسمان و همکاران مرد خود درباره مشکلاتی که حجاب اجباری برایمان درست میکرد، حرف زدیم. انگار خون این دختر، ریخته شد که همه از ظلمی که این همه سال به ما میشد، باخبر شوند.»
او تاکید میکند: «من از ترس هر روزم برای خارج شدن از خانه و آمدن به سر کار میگفتم برای همکارانم، آن یکی از این میگفت که گشت ارشاد چطور روی زمین کشیدهاش. همکار دیگرم میگفت که چطور جلوی خانوادهاش تحقیر شده تا برایش مانتو و مقنعه بیاورند و آزادش کنند؛ سنگ که نیستند اینها را شنیدند و حالا با ما همدلی میکنند.»
این زن جوان ضمن تجربه حضورش در دو استارتآپ دیگر، از جمله دیجیکالا و «علیبابا» که بستههای مسافرتی شامل بلیط و هتل میفروشد، میگوید: «مشاهده من از دیجیکالا و علیبابا هم همین بوده. من خودم با شال رفته بودم و خیلی برایشان عجیب بود. دخترها با بلوز و شلوار و بدون روسری میگشتند. در مورد ازکی هم شنیده ام اوضاع همین طور است.»
در حالیکه در آستانه سالگرد کشته شدن مهسا امینی در گشت ارشاد، فشارها هر روز بر جامعه مدنی ایران، بر معترضان و شهروندان عادی که فقط میخواهند لباس مورد نظر خود را بپوشند بیشتر میشود، این سوال مطرح است که تطعیلی پشت سر هم کسبوکارهای اینترنتی، در حالیکه فرهنگ همدلی با زنان و درک مبارزه آنها برای پوشش اختیاری این چنین در میان شهروندان درونی شده، به کجا راه خواهد برد؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر