پس از کشته شدن دستکم ده نفر در حمله پاکستان به خاک ایران در استان سیستان و بلوچستان، که پنج تن آنها کودک بودند ،جدیترین واکنش رسمی جمهوری اسلامی به جانباختن این افراد تاکید فراوان بر «تبعه بیگانه» خواندن آنها بوده است.
فرزندان سیستان و بلوچستان، سرزمین باستانی ایران زمین که جهانپهلوان «رستم» مهمترین اسطوره ادبیات فارسی از آنجا میآید، اینک در گفتار جمهوری اسلامی ایران «اتباع بیگانه» خوانده میشوند. به آنها با وجود حقی که دارند، شناسنامه ایرانی داده نمیشود.
***
زنان، کودکان و مردی که کشته شدند اما نامشان مطرح نشد، جایی در عزایشان سیاهپوش نشد، چرا که به صرف نداشتن «اسناد هویتی» بیگانه خوانده شدند.
جانباختن این افراد پرونده یک چالش قدیمی در ایران را دوباره مطرح کرد؛ چالش شهروندانی که هویت ندارند، چرا که شناسنامه ندارند.
آمار دقیق افراد فاقد اسناد هویتی در ایران، موضوعی «امنیتی» قلمداد میشود. از همین روست که تعداد افراد بدون شناسنامه به صورت دقیق منتشر نمیشود.
با این وجود، خبرگزاری ایرنا در همان گزارش که مرداد ۱۴۰۱ منتشر کرده، آورده که «براساس آخرین اطلاعات و آمار موجود، یک میلیون افراد بیشناسنامه در کشور وجود دارد که حدود ۴۰۰ هزار نفر از آنها کودک هستند و چهار هزار و ۵۰۰ نفر از مجموع این افراد در استان سیستان و بلوچستان زندگی میکنند که البته این آمار مربوط به چندین سال گذشته است و ممکن است تعداد افراد بدون شناسنامه بیشتر یا کمتر شده باشد.»
چطور بیشناسنامه شدیم؟
«حلیمه»، سی و چند ساله است، او سن دقیق خود را نمیداند، چون یکی از همان «بیشناسنامه»ها است. حلیمه این شانس را داشته که تا پایان مقطع ابتدایی را به واسطه کارت واکسن و نامهای از فرمانداری کنارک به مدرسه برود و بعد از آن هم در چند مدرسه خودگردان درس خوانده. او به گفته خودش اکنون یکی از فعالان حقوق «بیشناسنامه»هاست.
حلیمه در رابطه با افراد بدون شناسنامه به «ایرانوایر» گفت: «برخلاف آنچه در رسانهها و افکار عمومی غالب است، اکثر افرادی که شناسنامه ندارند از اتباع بیگانه یا فرزندان پدران غیر ایرانی نیستند؛ ما ایرانیهایی هستیم که شناسنامه نداریم.»
به گفته او بخش عمده مهاجران غیرقانونی در ایران از مرزنشینان فقیر شناسنامه میخرند و پس از مهاجرت به مناطق مرزی ایران، بهسادگی با هویت یک ایرانی زندگی میکنند.
این کنشگر مدنی ادامه داد: «همین فروش شناسنامه از سر ناچاری منجر به تشکیل جمعیت قابلتوجهی از بیشناسنامهها شده است. بهخصوص که فرزندان این افراد نیز برای همین از داشتن اسناد هویتی محروم میمانند.» او خود از جمله افرادی است که چون پدرش در سالهای جوانی به دلیل نیاز مالی شناسنامهاش را به یک مهاجر غیرقانونی فروخته بود، از داشتن شناسنامه محروم مانده است.
حلیمه ادامه داد: «گروهی دیگر از بیشناسنامههای امروز افرادی هستند که والدینشان به هر دلیلی، برای مثال برای فرار از سربازی، یا حتی عدم احساس نیاز، اقدامی برای گرفتن شناسنامه نکردند و در نتیجه فرزندانشان نیز از داشتن شناسنامه محروم ماندند.»
آخرین گروه بیشناسنامهها مشهورترین آنها در بین افکار عمومی هستند، فرزندان مادران ایرانی و پدران غیرایرانی.
اگرچه راهکارهایی در قانون برای حل مشکل هر سه گروه پیشبینی شده است، اما گاه این قوانین چنین پیچیده هستند که در عمل گرهای از مشکل «بیشناسنامهها» باز نمیشود.
راههای رسیدن به شناسنامه
در بین افراد بدون شناسنامه، آنهایی که پدران غیرایرانی دارند، در برهههایی برای دریافت اسناد هویتی شانس اندکی داشتند.
تا پیش از سال ۱۳۶۷ فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و اتباع خارجی، مطابق تبصره ماده ۱۶ قانون ثبت احوال، موفق به گرفتن شناسنامه میشدند. این تبصره در سال ۱۳۵۵ تصویب شد و به زنان این امکان را میداد که در غیاب شوهرانشان برای دریافت شناسنامه فرزندان اقدام کنند. در سال ۱۳۶۷ مصوبه شورای امنیت ملی، اما مانع اجرای این قانون میشود.
پس از آن بود که «فرزندان بدون شناسنامه پدران غیرایرانی» تبدیل به یک معضل میشوند. معضلی که فعالان مدنی سالها برای رفع آن تلاش کردند تا بالاخره در سال ۱۳۹۸ مجلس قانون تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را تصویب کند. گرچه حتی با تصویب این قانون نیز راه شناسنامه گرفتن برای بسیاری از کودکان بیشناسنامه تقریبا ناممکن بود چرا که اکثر آنها حاصل ازدواجهای شرعی هستند که در جایی ثبت نشده است.
در آن سال، نمایندگان مجلس با تصویب ماده واحدهای، بندهایی از ماده ۹۷۶ قانون مدنی را اصلاح کرده و شرایطی را برای دادن شناسنامه به این افراد در نظر گرفتند.
طبق این ماده واحده، در صورتی که ازدواج با تبعه خارجی، با مجوز دولت صورت گرفته باشد، فرزندان میتوانند گواهی تولد بگیرند و پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی، درخواست تابعیت ایرانی کنند. اما موانع بر سر راه اجرای این قانون آنقدر زیاد است که کمتر کسی میتواند از این راه تابعیت ایرانی دریافت کند.
بخش بسیار بزرگی از ازدواجهای صورت گرفته، در استان سیستان و بلوچستان بدون کسب اجازه از دولت است، در نتیجه برای ازدواجهای غیرقانونی عملا نمیتوان کاری انجام داد.
از طرف دیگر ازدواجهای پیش از تصویب ماده واحده به این شرط ثبت میشوند که تبعه خارجی به کشور خود مراجعه کرده و پس از دریافت ویزای اقامت به ایران بازگردد. هزینههای رفتن به خاک افغانستان و روال سخت و طولانی اخذ ویزا، این افراد را با مشکلات بسیاری مواجه ساخته است.
اخذ شناسنامه بعد از ۱۸ سالگی آنچنان سخت است که یکی از فعالان اجتماعی ساکن زاهدان که سالها در این حوزه فعالیت کرده، تنها یک مورد را میشناسد که موفق به اخذ شناسنامه از این طریق شده است.
این کورسوی امید را اما مجلس فعلی از بین برد. رسانهها آبان ماه امسال از تصویب طرح کلیات تاسیس «سازمان ملی اقامت مهاجران» خبر دادند. طرحی که در ماده ۴۱ آن نوشته شده، «قانون اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی مصوب مهرماه ۱۳۹۸ از زمان لازم شدن این قانون به استثنای افرادی که در سامانه مذکور ثبت نام کردهاند، لغو می گردد.»
«مدعیان تابعیت ایرانی» اما بنابر تعریف وزارت کشور، افرادی هستند که خود را ایرانی میدانند ولی هیچ مدرک دال بر ایرانیالاصل بودن خود ندارند. آنان سالیان سال است که در ایران سکونت دارند. چون خود را ایرانی میدانند مدرک شناسایی دیگر کشورها را ندارند. از طرف دیگر مدرک و سندی برای اثبات ایرانی بودن خود ندارند. در نتیجه حاکمیت به آنان شناسنامه اعطا نمیکند و آنها در وضعیت بیشناسنامگی و بیتابعیتی به سر میبرند.
سرتیپ پاسدار «احمد وحیدی»، وزیر کشور جمهوری اسلامی در دولت «ابراهیم رئیسی»، مهرماه سال جاری گفته بود که این گروه از «فاقدین شناسنامه برای اینکه هویت آنها مشخص شود، با آزمایش ژنتیک و دیانای هویتسنجی خواهند شد.»
به گفته وحیدی، «راه دیگری برای هویتسنجی مدنظر است که ارایه استشهاد محلی قابل استناد و مستدل است. اگر مدارک و مستندات متقاضیان برای نهادهای اطلاعاتی و انتظامی مورد تایید باشد، تحویل شناسنامه جمهوری اسلامی ایران بلامانع خواهد بود.»
موضوع آزمایش دیانای که وزیر کشور به آن اشاره میکند، در مجموعه قوانین مربوط به تابعیت در ایران وجود ندارد. همچنین گذشته از «فراقانونی» بودن راهکار ارائه توسط وزیر کشور، با توجه به قیمت انجام آزمایش دیانای در ایران، پیگیری این روش برای بسیاری از افراد بدون شناسنامه عملا غیرممکن است.
ارائه استشهاد محلی برای بخش زیادی از افراد بدون شناسنامه که اکثرا کارگران فصلی هستند و به دنبال کار و درآمد جابهجا میشوند، بسیار سخت و عملا ناممکن است.
«دیاران»، وبسایت تخصصی ارائه اطلاعات به مهاجران، گروه دیگری از افراد بدون شناسنامه را نیز معرفی میکند: «ممنوع الخدماتی»ها.
ممنوعالخدماتیها افرادی هستند که در گذشته توانستهاند شناسنامهی ایرانی بگیرند؛ اما پس از مدتی سازمان ثبت احوال به اصالت ایرانی آنان شک کرده است و بیان کرده که این افراد اصالت غیرایرانی دارند. نه تنها شناسنامه این افراد بلکه شناسنامههای فرزندان و نوهها و کل خاندان حاصل از این گونه افراد نیز باطل شده است و تمامی خانواده بیشناسنامه شدهاند.
روزنامه «اعتماد» بهمنماه سال ۱۴۰۲در گزارشی به یک روستا در سیستان و بلوچستان اشاره میکند که شناسنامه تمامی ساکنان آن بهدلیل شک سازمان ثبت احوال به اصالت آنان «باطل» شده است.
نفع حاکمیت از عدم صدور شناسنامه
فقدان شناسنامه افراد را تنها با موانعی برای تحصیل یا درمان مواجه نمیکند. فردی که اسناد هویتی ندارد، نمیتواند ازدواج کند، خرید یا فروشی انجام دهد و حتی به سفر برود.
با این همه چرا جمهوری اسلامی راه را برای صدور اسناد هویتی این افراد، آسان نمیکند؟
حلیمه در پاسخ به این سوال به ایرانوایر گفت: «وقتی در آمار به شمار نیاییم، یعنی نیستیم. یعنی نه یارانه به ما تعلق میگیرد و نه کسی پاسخگوی آب و نان ما است. میدانید که خرید نان مدتها است که تنها با کارت بانکی ممکن است. بدون شناسنامه نمیشود حساب بانکی باز کرد و بدون حساب بانکی و کارت بانکی حتی خرید نان نیز ممکن نیست.»
«فکر میکنید چرا در دوران اعتراضات سال گذشته بلوچها را با تیر جنگی میکشتند؟ چون نام ما جایی ثبت نشده است، چون وقتی شناسنامه نداری، هویت نداری، شهروند نیستی.»
به گفته حلیمه حتی در دوران پاندمی کرونا هم نام بیشناسنامههایی که جان خود را از دست میدادند در آمارها قید نمیشد. بعد که واکسن به ایران رسید، باز هم بیشناسنامهها دسترسی به واکسن پیدا نکردند.
«به ما شناسنامه نمیدهند، چرا که گوشت جلوی توپ هستیم، حتی در شاخ و شانه کشیدنهای نظامی برای کشورهای همسایه کشته میشویم و حتی کسی مرگمان را بهرسمیت نمیشناسد.» اینها را حلیمه میگوید.
جمهوری اسلامی بهرغم تمامی سیاستهایش برای افزایش نرخ جمعیت از صدور شناسنامه برای جمع کثیری از شهروندان خودداری میکند تا این «بیهویت»ها که اکثرا متعلق به دین و مذهبی غیر از اسلام-شیعی هستند در سایه بهدنیا بیایند، با حداقل دستمزد سختترین کارها را برعهده بگیرند، بدون دسترسی به بهداشت و آموزش و حقوق اجتماعی درون سایهها جان خود را از دست بدهند و در نهایت در سرزمین رستم و از تاریخیترین بخشهای ایران زمین، «اتباع بیگانه» خوانده شوند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر