هنگامی که مهندس «احمد ارژمند»، مدیر گروه اقتصاد «شبکه اول» صداوسیما شده بود و من مسابقه بسیار موفق «تلاش» را برای این شبکه ساختم، با او در مورد ساخت سریالی صحبت کردم که به تولید ملی و پولشویی ربط داشت.
طرح اولیه را با نام «بوی گندم» نوشتم و به آقای ارژمند دادم که او هم تایید کرد و قرار شد برای تولید به جریان بیفتد. اما آقای ارژمند رفت و من هم درگیر ساخت سریال «مسافر» برای «شبکه پنج» شدم.
پس از موفقیت این سریال، یاد بوی گندم افتادم که با محوریت مافیای اقتصادی و باندهای پولشویی بود. آقای «اصغر پورمحمدی» که سابقه خوبی از من در شبکه پنج و سریال مسافر داشت، با تیم و مدیر گروه فیلم و سریالش، آقای «محمود تخشید» به «شبکه سه» رفتند و من طرح بوی گندم را به او ارایه دادم که تصویب شد.
نام تخشید این روزها به دلیل دختر برادرش که نوه آیتالله «محمد یزدی» است، زیاد شنیده میشود اما آن روزها نام فامیلی آشنایی نبود. نوشتن خلاصه صحنه به صحنه ۲۶ قسمت را تمام کردم و ۱۳ قسمت را هم نوشتم که به دلایل مسایل شخصی، دچار افسردگی عمیق شدم و توان نوشتن فیلمنامه را نداشتم.
از شبکه هم مرتب پیگیری میکردند که فیلمنامه چه شد. سرانجام «علیرضا افخمی» که قرار بود کارگردان مجموعه شود، پیشنهاد داد از «علیرضا بذرافشان» برای همکاری دعوت کنم که او هم با «مهدی شیرزاد» آمد و من فیلمنامه را به آنها سپردم.
جلسههای مداوم و پشت سر همی که معمولا از سر شب شروع میشدند و به دم صبح میکشیدند را چهار نفری برگزار میکردیم. در فیلمنامه من، جوانان نخبه قرار بود پمپ آب خاصی تولید کنند که انرژی کمی مصرف میکرد و میشد در مناطق دوردست از آن استفاده کرد. برای همین نام بوی گندم را انتخاب کرده بودم. اما علیرضا افخمی پیشنهاد بهتری داشت؛ پمپ آب به پروتز تغییر پیدا کرد و تغییرات دیگری هم در جزییات حاصل شد.
در آخرین روزها، آقای افخمی گفت استخاره کرده و بد آمده است و از پروژه کناره گرفت. من از «همایون اسعدیان» تقاضا کردم کارگردانی را بپذیرد که او هم با روی باز قبول کرد و جلسات پیدرپی، اینبار با حضورش برقرار شد. کار نوشتن را هم «علیرضا بذرافشان» و « مهدی شیرزاد» ادامه دادند و فیلمنامه آماده شد. خط اصلی داستان تقریبا تغییر نکرده بود اما جزییات بیشماری تغییر کرد و کیفیت فیلمنامه با حضور این دو بس افزایش یافت.
نام اولیه سریال را همانطور که گفتم، بوی گندم گذاشته بودیم و در تمام اسناد مالی و اداری هم به همین نام ثبت شده بود. اما با تغییر محصول که دیگر ربطی به کشاورزی نداشت، این اسم نیز بیمسما شده بود. چند روز قبل از پخش، دیوان حافظ را مرور کردم و این شعر آمد: «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بینهایت».
از همین رو نام آن را «راه بیپایان» برگزیدم.
نام «اکبر» (با بازی «فرهاد اصلانی») را برای شخصیت اصلی منفی سریال انتخاب کردم که سرحلقه مافیا بود. چون نام منفی را نمیشد مذهبی گذاشت، نگران حذف آن بودم. فامیل «ابوالحسنی» را هم علیرضا بذرافشان گذاشت و دیگر نور علی نور شد. گفتم حتما میگویند حذف کنید که نگفتند و ما هم حذف نکردیم. نگران بودم قصد مرا از انتخاب نام اکبر که اشاره به اکبر رفسنجانی داشت، متوجه شوند، غافل از این که احتمالا متوجه شدند و به همین دلیل حذف نکردند!
در سریال مسافر، نام شخصیت مثبتی که از فرانسه میآمد را «رضا» (با بازی «دانیال حکیمی») گذاشته بودم و مورد انتقاد قرار گرفتم که منظورت «رضا پهلوی» است که از خارج میآید و شخصیت مثبتی دارد؟ برای همین، نام «منصور» (با بازی «هومن سیدی») را از روی نام «منصور حکمت» انتخاب کردم. البته این را به هیچکس نگفتم و تنها سالها بعد در وبلاگم نوشتم.
منصور حکمت با نام اصلی «ژوبین رازانی»، رهبر «حزب کمونیست کارگری» بود و تازه فوت کرده بود و من هم میخواستم ادای دینی به او بکنم. برای همین نام او را منصور گذاشتم. انتخاب نام خانوادگی را هم گذاشتم سر فرصت که فرصت نشد و «پوروطن» را بذرافشان گذاشت.
قرار بود نقش «غزل» را «زهرا امیرابراهیمی« بازی کند. صحبتهای اولیه را هم من و آقای اسعدیان با او انجام دادیم اما چون تصمیم گرفتیم غزل و منصور زن و شوهر واقعی باشند تا شاید ممیزی کمتر سخت بگیرد، قرعه به نام هومن سیدی و «آزاده صمدی» افتاد.
آنها البته چند سال بعد از هم جدا شدند. ماجرای زهرا امیرابراهیمی هم وسط ساخت سریال که بودم، پیش آمد و شانس آوردیم. اگر در راه بیپایان بازی میکرد، مجبور میشدیم تمام صحنههایش را تکرار کنیم چون غیرقابل پخش شده بود.
چند ماه پیش امیرابراهیمی گفت که «مجید بهرامی» فیلم او را منتشر کرده است که همان موقع دستگیر و چند ماه بعد آزاد شد. اگر این را میدانستم، بیشک زمان بیماری مجید بهرامی اینقدر برایش دلسوزی نمیکردم. وقتی شفافیت اطلاعات در جایی وجود نداشته باشد، همین میشود.
راه بیپایان به صورت هفتگی پخش میشد. آهنگ«No Volvere» (باز نخواهم گشت)، معروف به«Amor mio»، ساخته «جیپسی کینگز» را بدون کلام در یکی از قسمتها پخش کردیم که پخش شد و مشکلی پیش نیامد. در قسمت بعد همان را با کلام پخش کردیم که از طرف پخش، جزو حذفیها آمد. من هم تلفن کردم به آقای تخشید، مدیر فیلم و سریال شبکه سه و گفتم آقا حکومت عوض شده؟ اتفاقی افتاده است که ما خبر نداریم؟
گفت:«چی شده دوباره جوش آوردی؟»
گفتم موسیقی که هفته پیش پخش کردیم را این هفته گفتهاند باید حذف کنید. هر شب یکی را میگذارند بازبین پخش و سلیقهای رفتار میکنند.
گفت:«بقیه حذفیات رو انجام بدین و برگه رو بفرستین، با مجوز خودم میگم پخش کنن.» همین کار را کردیم و شب که سریال پخش شدم، زنگ زد و گفت:«این که با کلام بود، دفعه قبل بیکلام بود!»
خندیدم و گفتم بیکلام و با کلام مگر فرق دارد؟
گفت:«تو آخرش کار دستمون ندی خوبه. حالا سیدیشو بفرست دفتر داشته باشم.»
بعد آن قدر مردم زنگ زدند روابط عمومی و تشکر کردند که آقای تخشید گفت باز هم پخش کنید، خیلی گرفته است!
از همان اول گفتند شما در سریال مسافر، زن چادری جوان نداشتی، در این کار یکی از شخصیتهای اصلیات باید چادری باشد. من هم گفتم باشد، حرفی نیست. اما اینها در آزمایشگاه کار میکنند، در آزمایشگاه با چادر نمیشود باشند.
گفتند:«توی آزمایشگاه حالا نگفتیم چادر سر کنه!»
با آقای اسعدیان صحبت کردم و قرار شد یکی از مهندسان جوان به نام «سارا» (با بازی «فرمیسک فاریا») چادری باشد. در کل سریال حدود یکی دو دقیقه او را با چادر میدیدیم چون یا در خانه بود یا در آزمایشگاه!
غزل (آزاده صمدی) به همراه پدرش در خانه بزرگ و شیکی زندگی میکردند و «میکاییل» (مهران رجبی) خدمتکارشان بود که در همان خانه با آنها زندگی میکرد. در قسمت سیزدهم، «بهزاد توتونچی» (آتیلا پسیانی) میمرد و ما هنگام پخش، به این صرافت افتادیم که ای وای! عجب گافی داریم، الان میکاییل و غزل تنها در خانه هستند و این ما را دچار مشکل میکند.
اما چون مهران رجبی قبلا نقش «آخوند» بازی کرده بود و در راه بیپایان هم حکم مامور ارشاد را داشت، چیزی نگفتم ولی اتفاق مضحک دیگری افتاد. منصور مثل بقیه مردم، غزل را «غزل» صدا میکرد و او هم به منصور، «منصور» میگفت؛ مگر وقتی قهر بودند و دعوایشان میشد که میگفت: «آقای پوروطن». در نخستین باری که این اتفاق افتاد، پخش آن را جزو حذفیها گذاشت و گفت به اسم کوچک نباید هم را صدا کنند. من رفتم توضیح دادم و مدتی بحث کردیم چون دختر باکره نبود و مطلقه بود- موقع نوشتن این عبارت اذیت شدم- و اینها هم قصد ازدواج داشتند، رضایت دادند که بماند.
در قسمت سیزدهم دوباره گفتند باید حذف شود. من تلفن زدم و گفتم در این مورد قبلا توافق کردهایم که باشد و کلی صحبت کردهیم. اما گفتند نه، دیگر نمیشود.
پرسیدم چرا؟ گفتند چون پدر غزل مرده است و دیگر نمیشود دختر یتیم را پسر نامحرم به اسم کوچک صدا کند! پا در میانی تخشید هم افاقه نکرد.
چند سال پیش که راه بیپایان را پخش میکردند، من در بندهشت، سالن هفت، اتاق سه زندان اوین با «رضا انتصاری» و «مصطفی عبدی» هماتاق بودم و با هم بخشهایی از سریال را دیدیم. اکنون آنها دوباره در زندان هستند و حتی کرونا هم نتوانست نجاتشان بدهد.
سریال راه بیپایان یکی از ماندگارهای این سالها خواهد بود و من تاسف میخورم چرا خودم نام خودم را به عنوان فیلمنامهنویس حذف و به تهیهکننده بودن بسنده کردم. آن روزها را که به یاد میآورم، دوران بسیار آشفتهای داشتم؛ پیش روانشناس میرفتم و داروی ضدافسردگی میخوردم. اما خوشبختانه توانستم مشکلات را پشت سر بگذارم و چند تلهفیلم و یک مجموعه تلویزیونی دیگر هم بنویسم و بسازم.
قسمتهای پیشین را هم میتوانید در ایران وایر بخوانید:
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما -۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۴
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۵
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما-۶
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صدا و سیما- ۷
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما- ۸
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۹
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۰
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۳
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۴
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۵
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۶
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۷
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما -۱۸
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۹
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۲۰
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۲۱
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر