close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
اخبار

رسول بداقی، فعال صنفی معلمان به مرخصی سه روزه اعزام شد

۲۴ آبان ۱۴۰۲
خواندن در ۶ دقیقه
«رسول بداقی» فعال صنفی معلمان ایران امروز چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲ با تودیع وثیقه به مرخصی سه روزه اعزام شد.
«رسول بداقی» فعال صنفی معلمان ایران امروز چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲ با تودیع وثیقه به مرخصی سه روزه اعزام شد.

 «رسول بداقی»، فعال صنفی معلمان ایران، امروز چهارشنبه ۲۴آبان۱۴۰۲ با تودیع وثیقه، به مرخصی سه روزه اعزام شد.

این فعال صنفی معلمان از ۱۰اردیبهشت۱۴۰۱ تاکنون در زندان اوین زندانی است.

«رامین صفرنیا»، وکیل دادگستری، یکم آبان۱۴۰۱ با انتشار توییتی در تشریح حکم صادره برای آقای بداقی و دو فعال صنفی دیگر نوشت: «رسول بداقی بابت اتهام اجتماع و تبانی به چهار سال و شش ماه، و برای اتهام تبلبغ علیه نظام یکسال. جعفر ابراهیمی بابت اتهام اجتماع و تبانی چهار سال و برای اتهام تبلبغ علیه نظام یکسال. محمد حبیبی بابت اتهام اجتماع و تبانی سه سال و هفت ماه و برای اتهام تبلبغ علیه نظام یکسال»
هر سه این معلمان بازداشتی جدا از محکومیت زندان به دوسال منع فعالیت و عضویت در گروه‌ها و ممنوعیت خروج از کشور هم محکوم شده‌اند.

اتهام مشترک براندازی برای فعالان صنفی کارگر و معلم

هم‌زمان با بازداشت این معلمان، چند تن از فعالان صنفی کارگری چون «رضا شهابی»، «کیوان مهتدی»، «آنیشا اسداللهی» و «ریحانه انصاری» هم در تهران بازداشت شده بودند. اتهام همه بازداشت‌شدگان، «همکاری و ارتباط با گروهی در جهت براندازی نظام» اعلام شد. آن‌ها تا مدتها در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات نگهداری شدند.

وزارت اطلاعات دولت سیزدهم در پی بازداشت رضا شهابی و آنیشا اسدالهی مدعی شد: «این دو فعال کارگری با سسیل کولر، عضو فدراسیون آموزش و فرهنگ نیروی کار فرانسه و همسرش ژاک پاریس که با ویزای گردشگری به ایران وارد شده و در بازداشت این ارگان‌ امنیتی هستند، در ارتباط بوده و در تلاش برای براندازی نظام با یک‌دیگر همکاری ‌کرده‌اند.»

با همین اتهام، چند تن دیگر از فعالان صنفی معلمان ازجمله «اسکندر (سوران) لطفی»، «مسعود نیک‌خواه» و «شعبان محمدی»، سه عضو انجمن صنفی معلمان کردستان در مریوان هم بازداشت و به سلول انفرادی منتقل شدند.

بر‌اساس اعلام کانون صنفی معلمان، آن‌ها در مدت بازداشت تنها دو تماس کوتاه با خانواده‌ خود داشته‌ و برای پذیرش سناریوهای نهادهای امنیتی به‌دلیل دیدار با دو توریست فرانسوی تحت فشار هستند. به این جمع سه‌ نفره، باید در تهران به بازداشت «رسول بداقی»، «جعفر ابراهیمی» و «محمد حبیبی» نیز اشاره کرد که یک شب پیش از تجمع ۱۱اسفن، با یورش به محل سکونت‌شان بازداشت شدند.

خرداد سال گذشته رسول بداقی در یک تماس تلفنی از هم‌بندی بودن خود با «ژاک پاریس»، توریست فرانسوی که معلم ابتدایی در پاریس است و به‌اتهام جاسوسی بازداشت شده، خبر داد. آقای بداقی در این تماس خود از زندان گفته بود: «شو تلویزیونی صداوسیما را از زندان دیده و به محض آزادی، از صداوسیما به‌خاطر افترا و اتهامات بی‌‏اساس شکایت خواهد کرد.»

 به گفته او، دیدار با دو معلم فرانسوی امری بسیار عادی و متعارف بوده است: «در دیدار مدعی شده از سوی آقایان، هیچ‌چیز خاصی جز گفت‌وگو در زمینه نظام آموزشی انجام نشده است. اساسا معلمان جز تبادل درباره مسائل آموزشی به هیچ امری سری دسترسی ندارند‌.» آقای بداقی تاکید کرده که زیر بار هیچ یک از بازجویی‌ها نرفته است.

حق طرح شکایت

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران هم در خرداد سال جاری ضمن محکوم کردن دوباره اقدام غیرقانونی صداوسیما، در بیانیه‌ای تاکید کرده بود: «این رسانه بر خلاف اصل ۳٧ قانون اساسی در رابطه با معلمان بازداشتی عمل نموده است؛ اصل، برائت است. هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌‏شود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود. مطابق این اصل، جرم صداوسیما محرز بوده و این حق برای معلمانی که اسم و تصویر آن‌ها پخش شده و بدون ارائه هیچ مدرکی اتهاماتی علیه آن‌ها مطرح شده، محفوظ است که از صداوسیما شکایت کنند.»

یادداشت رسول بداقی از زندان اوین

رسول بداقی ۷دی‌ سال گذشته با انتشار یادداشتی، از شرایطی که در یکصد و بیست روز اول این دوره از بازداشت خود متحمل شده، پرده برداشت.

او در این یادداشت خطاب به همکاران و هموطنان درباره این شرایط می‌نویسد: «من و همکارانم ۱۲۰ روز در چنان وضعیتی در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ در زندان اوین به سر بردیم که شب و روز را به‌سختی از هم تشخیص می‌دادیم. پرسیدن ساعت از یک نگهبان، توهین استخوان‌سوزی را در پی داشت. دیدن یک لبخند از یک هم‌نوع، شنیدن صدای یک انسان، حتی یک پرنده برای ما رویایی شده بود. ۱۲۰ روز نمی‌دانستیم در سلول کناری ما چه کسی به بند کشیده شده. گاه گریه‌های التماس‌آمیز مرد یا نوجوانی بی‌گناه، به قلب زخم خورده‌ ما نمک می‌پاشید.»

او در ادامه می‌نویسد: «۱۲۰ روز جوی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید، لحظه لحظه‌های ما را پر کرده بود. حضور ۲۴ ساعته دوربین‌های مداربسته، لامپ‌های روشن، نظارت بر رفتار و کردار ما از دریچه‌ چشمی درب فولادین سلول ۵ متری، هستی را برای ما تبدیل به تابوتی کرده بود که جای جنبیدن را از ما گرفته بود. جسم ما در یک سلول کوچک، و روح و روان ما در یک تابوت اسیر ناجوانمردان وحشی‌صفت بود. در این تابوت روحی، تنها می‌توانستیم لبهای‌مان را تکان بدهیم. گاه تخیلات و توهمات خود را از سلول‌های مغز خود به لب‌های‌مان جاری می‌کردیم. تمام آزادی ما این بود که در تخیلات، توهمات، ترس‌ها و تهدیدها حرکت کنیم. تهدید همکاران، خانواده، دوستان و زن و فرزند و خویشاوندان کابوسی بود که خواب را از جسم و روح ما ربوده بود.»

او درباره بازجویان و مراقبان و زندانبانان این‌گونه توضیح می‌دهد: «گاه صدای یک عربده‌کش به نام بازجو یا مراقبی و زندانبانی عقده‌ای، گاه صدای نرم اما بُرنده‌ یک مامور، همراه با تهدید زن و فرزند، مرگ را در پیش چشم ما زیباتر از شیرین‌ترین لحظه‌ها جلوه‌گر می‌ساخت. بی‌وجدانی آنان، هستی، زندگی و انسانیت را در پیش چشم کابوسی مزخرف می‌نمود. دروغ و فریب و جاه‌طلبی و ریا و نیرنگ و شیطان صفتی بازجوها و برخی زندانبان‌ها، آدمی را به تعظیم در برابر شیطان وا می‌داشت. گاه تهدید به مرگ در سلول‌های انفرادی، خاموش و بی‌همدم، افسوس آخرین وصیت‌نامه را برای خانواده در ذهن و جان ما به خاک می‌سپرد. گاه مانند پرنده‌ای بی‌پناه که بر شانه‌های شکارچی‌اش بنشیند، عواطف و محبت‌های انسانی خود را به پای دل ماموران گرگ صفت و خون‌خوار می‌ریختیم. آری خوانندگان شریف، از کدامین درد باید نالید؟»

این فعال صنفی سرشناس درباره «۱۲۰روز بمباران توهین، تحقیر، تهمت، دروغ، اتهام و پرونده‌سازی، فحاشی، ارعاب و تهدید، تنهایی و بی‌خبری» می‌نویسد: «روح و روان ما را تبدیل به زباله‌دانی از پس مانده‌های ذهن مزدوران بیماری شده بود که گرگ صفت، شرف را قی کرده بودند. آنچه می‌گفتند برای ما فقط یک شوخی یا تهدید برای عقب‌نشینی از خواسته‌های به حق فرهنگیان و جامعه و دانش‌آموزان بیش نبود. غافل از اینکه در این ۱۲۰ روز آنان دنبال سناریوسازی بوده و برای بدبین کردن و تفرقه، از هیچ دروغی و از هیچ فریبی کوتاهی نکرده بودند. تصاویر گوناگون و بی‌ربط به هم بافته بودند، اتهامات سراسر دروغ بسته بودند.»

رسول بداقی در پایان یادداشت خود، بازجویان خود را چنین تصویر کرده است: «آنان لوله تفنگ تبلیغات فریبکارانه را به سمت خود گرفته‌اند. زیرا ذهن مردم جامعه از این دروغ پردازی‌ها اشباع شده است. در این میان اتهام دروغین گرفتن پول از بیگانگان برای خریدن معترضین خیابانی و خرید سلاح جنگی، شرم‌آورترین توهینی بود که در صداوسیما اشغال شده، در حق ما، معلمان و مردم معترض روا داشتند. در پایان، همواره افتخار می‌کنم که ایرانی، معلم، پاکدل و پاکدست هستیم و بالاتر اینکه، هم‌وطنان و همکاران و همراهانی دارم که دروغ و فریب را از راستی و درستی، به‌روشنی آفتاب دلشان تمیز می‌دهند.»

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

زرخاتون مزارزهی در زندان کرمان اعدام شد

۲۴ آبان ۱۴۰۲
خواندن در ۲ دقیقه
زرخاتون مزارزهی در زندان کرمان اعدام شد