صباح تولد ۳ سالگیاش را کنار پدر خود پژمان، در خاک کردستان عراق جشن گرفت، خاک عراق را با مادر خود ترک کرد و راهی کمپ پناهجویی در کشور آلمان شد. این کودک، ۷ ماه با مادر خود در یک اتاق در کمپ پناهجویان در شهری از کشور آلمان، همراه با یک خانواده افغانستانی که ۳ فرزند داشتند، زندگی کرد. بیان عظیمی میگوید شرایط بسیار سختی بوده است، از سختترین روزهای عمرش.
ثمانه قدرخان، نویسنده گزارش« پسرم صباح هنوز نمیداند پدرش را اعدام کردهاند» با حضور در برنامه «پشت صحنه خبر با لیدا ایاز» درباره مواجه بیان عظیمی در بازگویی مساله اعدام همسرش به فرزندش صباح گفت: بیان عظیمی درباره لحظه شنیدن خبر اعدام پژمان فاتحی (همسرش) گفت که چون بی وقفه گریه میکردم، صباح از من پرسید که چرا گریه میکنی و من جواب دادم که پدرم مرده است. صباح گفت اشکال ندارد، پدر تو پیر است اما پدر من جوان است و نباید به این زودی بمیرد.
برای مطالعه متن کامل این گزارش می توانید به این لینک مراجعه کنید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر