close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ه.ا.سایه، شفیعی کدکنی و سلیم نیساری در کتابفروشی آینده

۲ خرداد ۱۳۹۴
اندیشه
خواندن در ۱۸ دقیقه
سلیم نیساری و شفیعی کدکنی
سلیم نیساری و شفیعی کدکنی
ه.ا.سایه، شفیعی کدکنی و سلیم نیساری در کتابفروشی آینده
ه.ا.سایه، شفیعی کدکنی و سلیم نیساری در کتابفروشی آینده
ه.ا.سایه، شفیعی کدکنی و سلیم نیساری در کتابفروشی آینده
 علی دهباشی و دکتر سلیم نیساری
علی دهباشی و دکتر سلیم نیساری
ه.ا.سایه، شفیعی کدکنی و سلیم نیساری در کتابفروشی آینده

 پریسا احدیان

 

صبح پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394  کتابفروشی آینده به همراه بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‎العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و مجله بخارا، در  بیستمین نشست خود  میزبان استادی از نسل فرهیخته گذشته بود. " سلیم نیساری"، حافظ شناس و محقق زبان و ادبیات فارسی. این جلسه با حضور هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه)، محمدرضا شفیعی کدکنی ، احسان اشراقی، میلاد عظیمی و دکتر محمد اسلامی برگزار شد. در ابتدای جلسه علی دهباشی ضمن خوشامد گویی به معرفی و طرح خلاصه ای از بیوگرافی دکتر نیساری پرداخت:

« استاد دکتر سلیم نیساری در 21 آذر ماه سال 1299 در تبریز متولد شد. پس از گذراندن دوره ی تحصیلات ابتدایی و متوسطه به تهران آمد. در سال 1321 پس از اخذ درجه ی لیسانس در رشته ی ادبیات فارسی و علوم تربیتی به استخدام وزارت فرهنگ  درآمد. سپس در سال 1329 برای ادامه ی تحصیل به اروپا و بعد آمریکا سفر کرد و از دانشگاه لندن فوق لیسانس در رشته ی علوم تربیتی و از دانشگاه ایندیانا در آمریکا درجه ی دکتری در رشته ی علوم تربیتی و زبان شناسی فارق التحصیل شد. استاد نیساری پس از مراجعت به کشور در سال 1333 مأمور تأسیس دانشکده ی ادبیات شیراز شد و ضمن تدریس معاونت آن دانشگاه را نیز عهده دار بودند. وی در سال 1334 به تهران بازگشت و با سمت دانشیار در دانشسرای عالی به خدمت ادامه داد. در همین دوره دروس: تاریخ و فرهنگ ایران، کلیات روش تدریس، روش آموزش زبان فارسی را بر عهده داشت. او در سال 1336 به استخدام دبیرخانه ی مرکزی یونسکو درآمد و به سمت رئیس اداره ی کمک های فنی یونسکو منصوب شد و در این سمت از طرف مدیرکل یونسکو برای سرکشی به نحوه ی پیشرفت برنامه ی کمک های علمی و فرهنگی این سازمان به کشورهای شمال آفریقا، خاورمیانه و جنوب غربی آسیا سفر کرد.

استاد نیساری پس از بازگشت به ایران در سال 1344 به مرتبه ی استادی ارتقاء یافت و به دانشگاه تهران منتقل شد و در دانشکده ی علوم تربیتی تدریس چند درس از جمله: فلسفه، آموزش و پرورش، مبانی آموزش و پرورش، کلیات روش تدریس و روش تحقیق را عهده دار بود. وی  همچنین در هیأت مدیره مؤسسه ی فرهنگی منطقه ای عضویت داشت و در تهیه و انتشار نزدیک به پنجاه جلد از انتشارات این مؤسسه نظارت و همکاری نمود. از جمله: گزیده ای از غزل های امیرخسرو دهلوی، سعدی و حافظ از سال 1350.

دکتر نیساری در سال 1356 با مأموریت از طرف دانشگاه تهران و وزارت فرهنگ و هنر وقت با سمت رایزن فرهنگی به کشور ترکیه سفر کرد و پس از پایان مأموریت در سال 1358به ایران مراجعت کرد و به تدریس در دانشکده ی علوم تربیتی ادامه داد و در سال 1359 پس از 38 سال خدمت بنا به تقاضای شخصی بازنشسته شد.

دکتر نیساری همچنین یکی از کارشناسان تمبر ایران هستند و برای نخستین بار در کشور کاتولوگ تمبر پست ایران را در سال 1319 منتشر کردند که این کتاب در سال 1340 با نام "تمبرهای ایران" تجدید چاپ شد.

از آثار ایشان می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:

  • تاریخ ادبیات ایران که در سال 1324 منتشر شد.
  • نمونه های نثر و شعر فارسی که در سال 1334 منتشر گردید.
  • غزل های حافظ انتشار یافته در سال 1353
  • مقدمه ای بر تدوین غزل های حافظ در سال 1367
  • دستور خط فارسی 1374 که پژوهشی درباره ی پیوستگی خط فارسی با زبان فارسی است.
  • دیوان حافظ بر اساس 48 نسخه ی فعلی سده ی نهم هجری، 1377
  • نسخه های خطی حافظ ،1380
  • دفتر دگرسانی ها در غزل های حافظ در دو جلد که در سال 1386 منتشر شد.

و چندین کتاب و ده ها  مقاله ی دیگر.

 

در ادامۀ جلسه علی دهباشی با دکتر نیساری  از حافظ و فعالیت ها و پژوهش های ایشان سخن گفت و دکتر نیساری سخنانش را چنین آغاز کرد :« باید پیش از هر صحبتی به روان پاک دکتر محمود افشار یزدی، بنیان‎گذار این نهاد فرهنگی،  درود بفرستم. جایی که هستیم یادگار ایشان است. خیلی از شماها ممکن است شخص ایشان را ندیده باشید اما من افتخار داشتم که با سه نسل از خانواده ی ایشان دوستی و آشنایی داشته باشم. اول خود مرحوم دکتر افشار که مدتی معاون وزارت فرهنگ بودند و من رئیس دفتر وزارتی بودم. با ایشان و روحیاتشان بخوبی آشنا بودم. ایرج افشار آن زمانی که اوایل خدمتم بود و نسل سوم پسر ایرج افشار، مرحوم بابک افشار مدیر کتابخانه تاریخ که افسوس از میانمان رفت.

دیشب برای اینکه به جای حرف زدن بتوانم با ارئه ی مدرک صحبت کنم؛ جعبه ها و چمدان ها و قوطی ها و هر چیزی که مربوط به گذشته هایم بود از جمله کارنامه ها و نامه ها را زیرو رو کردم. در این میان نامه ای از ایرج افشار بود. آن زمان که در سل 1353 نخستین بار غزل های حافظ را چاپ کردم و اشاره به بیتی که:

با صبا درد دل لاله سحر می گفتم

که من به جای این بیت نوشته بودم:" با صبا در چمن لاله سحر می گفتم"

و دکتر افشار بسیار تقدیر کردند.

من کار زیاد مهمی انجام ندادم شاید تنها وقت تلف کردن بود و برخلاف خیام زیستن.

این قافله ی عمر عجب می گذرد

دریاب دمی که با طرب می گذرد»

 

  • علی دهباشی: سوال اول اینکه چرا حافظ؟ چه شد که اکنون قریب به پنجاه سال است که به حافظ می‎پردازید؟

و دوم اینکه دلایل شما برای تعدد نسخ چیست و چرا حافظ خود هیچگاه دیوانش را تدوین و ویرایش نهایی نکرده است؟

  • دکتر نیساری : مؤسسه‎ی فرهنگی منطقه ای قصد داشت یادگاری از شعرای بزرگ را به صورت دفترچه‎های جیبی چاپ کند. این کار به من محول شد. از آنجا که با ایران و ترکیه و پاکستان همکاری داشتیم گمان کردم بهتر است ابتدا از امیرخسرو دهلوی شروع کنم و بعد سعدی وسپس حافظ اما علت اینکه من به حافظ شخصاً دلبستگی پیدا کردم گرچه دلایلی متعددی وجود دارد ولی آنچه که همیشه انسان را مجذوب حافظ می کند خصوصیاتی است که شاید در شاعران بزرگ دیگر کمتر یافت می شود. از تمام نکات می توانم به این نکته اشاره بکنم که حافظ هیچگاه مستقیماً در پی پند واندرز نبوده است. گرچه در بسیاری نسخ به اشتباه ابیاتی آمده است اما در کل، این یک خصوصیت بارز حافظ است.

به عنوان نمونه بیت:

من چه گویم که قدح گیرو لب ساقی بوس

بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این

که در اکثر نسخ این بیت اینگونه چاپ شده است. اما آنچه من با کمک ده ها نسخه یافتم به جای "من چه گویم نوشته:"من نگویم" که در واقع نصیحتی غیر مستقیم است:

من نگویم که قدح گیر و لب ساقی بوس

بشنو از آنکه بگوید دگری بهتر از این

و یا در بیتی دیگر می گوید:

آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید

گو در این کار بفرما نظری بهتر از این

و اشاره دارد هر کس نظری بهتر دارد مطرح کند.

و یا در بیتی دیگر می فرماید:

ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی

من نگویم چه کن از اهل دلی خود تو بگوی

 

و این گونه هست که نصایح وی بسیار دلچسب است.

و اما در مورد اینکه چرا حافظ دیوانش را خود تدوین نکرد باید بگویم که گل اندام مشاور و دوست و همراه حافظ که بارها در جلسات قوام الدین عبدالله شرکت می کرده و اولین شخصی بوده که در مورد افکار حافظ می نوشته است اینگونه بیان می کند که حافظ نوشته هایش را منتشر نمی کرد و حتی دست نویس خود را به دیگران نمی داد و می گفت نمی شود به مردم اعتماد کرد و اما حدس شخص خود من هم همین بوده است که در واقع نسخی که با عنوان دست نویس حافظ در دست دیگران می باشد سندیت ندارد واین را در چندین کتاب نوشته ام. دلایلی هم بر این امر دارم از جمله اینکه این نسخ حتی در ابتدایی ترین نگارش خود از نظر نگارشی دچار مشکلات بسیار ساده هستند. به عنوان نمونه:

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد

 

که در بسیاری از نسخه ها "خوان" به شکل "خان" نوشته شده است. در حالی که در قرینه ی غارت شکل خوان درست ترین شکل ممکن است. خوان به معنای سفره و در واقع معنی نزدیک به منظور حافظ است.  گرچه یکی از دلایل این اشتباهات خوانش شفاهی و مکتوب نمودن این اشعار توسط کاتبانی است که برداشت‎های خود را از بیت داشته اند و شاید ظهور کلمه ی خوان در ابتدا  و ذکر غارت در انتها این اشتباه را منجر شده است و از طرفی دیگر دلایل اجتماعی باعث این موضوع و عدم تدوین دیوان حافظ در زمان خود او گشت که اگر به خط خود حافظ نوشته می شد مسبب مشکلات جبران ناپذیری می گشت. حافظ انتقادهایی در مورد شیخ و پادشاه و ... با بیانی طنز گونه مطرح می کرد که تا آن زمان کمتر کسی این جسارت را داشت.

 

  • علی دهباشی: در مورد دیدار و آشنایی تان با علامه محمد قزوینی بفرمائید؟
  • دکتر نیساری:  بنده  در سال 1324 رئیس دفتر مرحوم دکتر شایگان بودم. وی فردی استثنائی بود. در کتابی، خاطراتم را با ایشان نوشتم. در زمان همکاری با ایشان وی ماشینش را می فرستاد منزل من  و مرا به خانه ی ایشان می بردند. می گفت:" اول بنشین و پرونده ها را بررسی کنیم و بعد به وزارتخانه برویم." بسیار اهل طنز بود و به یاد دارم که ایشان هم زمان با وزارت، رئیس انجمن تربیت بدنی نیز بودند. روزی نامه ای نوشتند از طرف ریاست انجمن تربیت بدنی با امضاء خودشان به وزیر فرهنگ که در واقع آن سمت نیز برای خود ایشان بود. بخش بودجه ی وزارت، نامه ای در جواب درخواست ایشان نوشت که متأسفانه بودجه نداریم  و آن نامه با امضاء وزیر فرهنگ، دکتر شایگان بود در جواب درخواست نامه ی ریاست انجمن تربیت بدنی، دکتر شایگان!

ایشان خنده ای کردند و گفتند:" نیساری! می دانی وصف حال ما چیست؟"

و بیتی از حافظ خواندند:" دلبر جانان من برده دل و جان من"

در آن زمان دکتر شایگان منزلی داشتند در خیابان فلسطین فعلی در کوچه ی جم که طبقه ی دوم آن را در اختیار علامه قزوینی که به تازگی از پاریس برگشته بود، قرار داده بودند. گاهی که برای دیدار به منزل شایگان می رفتم اصرار می کردم که علامه قزوینی را ملاقات کنم و ایشان مانع می شد و می گفت که علامه قزوینی میلی به دیدار و سخن با دیگران ندارد. تا کاری پیش آمد در مورد شناسنامه ی علامه قزوینی و من نامه ای نوشتم برای ایشان که لطفا شناسنامه اتان را در اختیارم بگذارید و در جوابی به نامه ام پاسخ دادند و این شروع دیدار و آشنایی من بود. دست نوشته ی نامه ی ایشان را دارم که اینچنین است:

 

7/3/26  ساعت ده صبح

مرحومه ی شریفه زیارت گردید. شناسنامه را فرستادم. مستعدی است مواظبت فرمائید گم نشود. با تقدیر و تشکرات صمیمانه.

محمد قزوینی"

 

  • علی دهباشی: آشنایی شما با ملک الشعرای بهار چگونه شکل گرفت؟
  • دکتر نیساری : شعری با دست خط خود ایشان دارم که بیت اولش این است:

 فرزند من ای سلیم نیساری

آماده ی سعی باش و پر کاری

 

و ما از همان زمان پر کار شدیم!

وقتی در دوره آخر دبیرستان تحصیل می کردم و تصمیم داشتم برای ادامه ی تحصیل به تهران مهاجرت کنم در ذهن من تنها این بود که چهار نفر را ملاقات کنم: بهار و شهریار و محمد حجازی و پروین اعتصامی.

و بهار در سال سوم رشته ی ادبیات فارسی کتاب سبک شناسی تألیف خود را تدریس می کردند و بنده افتخار شاگردی ایشان را داشتم. بعد از امتحان  از من خوشش آمد و کم کم آشنایی ما شکل ویژه ای گرفت.

 

  • علی دهباشی: اگر امکان دارد در مورد کتاب دستور خط زبان فارسی توضیح دهید؟
  • دکتر نیساری: خیلی چیزها در دوران کودکی تحت تأثیر محیط خانواده شکل می گیرد. پدرم همیشه می گفت که هیچ هنری بهتر از حسن خط نیست و در حسن خط بکوش که انسان را نیکو پیرایه ای است. در آن زمان کارنامه و ... نبود و هر شخص مکتب خانه رفته ای برای استخدام دست خط خود را ارئه می کرد. پدر در این مورد بسیار سختگیر بود و گاهی حتی در میهمانی ها مرا همراه خود نمی برد و معتقد بود اتلاف وقت است و برایم خط مشق می کرد و تمرین. از آن زمان کلمه ی خط در ذوق من رفت تا اینکه در دانشگاه ایندیانا استادم در این مورد بسیار مرا راهنمائی کرد. بعد از بازگشت به شیراز و تدریس در کلیات زبان شناسی در کنار اصطلاح دستور زبان فارسی، دستور خط فارسی را مطرح کردم و چاپ کتاب در سال 1374  اتفاق افتاد. در سال 1382 که فرهنگستان قصد داشت دستور خط را چاپ کند بنده مخالف بودم و در بسیاری جاها مخالفت خود را مطرح نکردم و اگر کسی این کتاب را بخواند خواهد دید که با دستور فرهنگستان مطابقت ندارد. هنوز هم که هنوز است در مدارس ما کلماتی چون رضائیان و رضاییان در نگارش اشتباه است و من دو "ی" پشت سر هم را با دلایلی رد کردم.

یک روز به دیدن فریدون مشیری رفتم به من گفت شعری ساخته ام با نام "فال حافظ" می خواهم برایت بخوانم:

در آمد از در، خندان لب و گشاده جبین

کنار من بنشست و غبار غم بنشاند

فشرد حافظ محبوب را به سینه خویش

دلم به سینه فرو ریخت! تاچه خواهد خواند!

به ناز چشم فروبست و صفحه ای بگشود

زفرط شادی کوبید پای و دست افشاند

مرا فشرد در آغوش و خنده ای زد و گفت:

"رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند.

هزار بوسه زدم بر ترانه ی استاد

هزار بار برآن روح پاک رحمت باد

 

شعرهای حافظ بگونه ای است که که آقای ابتهاج در مقدمه ی خود بسیار زیبا فرمودند. وقتی کلمات را می خوانید انگار در هاله ی کلمات یک نوع نوای موسیقی وجود دارد. بدون اینکه انسان نشانه های موسیقی را احساس کند خود ترکیب کلمات و پیوند آن ها با هم ایجاد فضای موسیقیایی می کند. شعری  از حافظ می‎خوانم که در ذهنم چنین احساسی را ساخته است:

"صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم

به دور نرگس مستت  سلامت را  دعا گفتیم

در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود

گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم

من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن

بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم

قدت گفتم که شمشاد است،بس خجلت به بار آورد

که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم

جگر چون نافه ام خون گشت کم زینم نمی باید

جزای آنکه با زلفت سخن از چین خطا گفتیم

تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت

ز بد عهدی گل گوییم حکایت با صبا گفتیم"

 

در ادامه‎ی جلسه سوالاتی توسط دانشجویان حاضر در جلسه  مطرح شد که استاد نیساری به آن ها پاسخ گفتند:

ـ غزلی که منصوب به حافظ باشد کدام است؟

دکتر نیساری: یکی از گرفتاری های بنده و شاید آقای سایه همین غزل های الحاقی است که ما آن ها را به عنوان ملحقات استفاده می کنیم. به عنوان مثال در نسخه ی خانلری هر غزلی که یک نسخه یا دو نسخه باشد ملحقات و سه نسخه ای ها اصل محسوب می گردد!  که بنده این روش را رد می کنم. باید ریشه یابی کنیم. به عنوان مثال بیت:

باشد ای دل که در میکده ها بگشایند

 

که در آن حافظ با اطمینان خاطر می گوید که این تغییر زمانه را با چشم خواهیم دید.اما در برخی نسخ "بود آیا" جایگزین "باشد ای" می شود که با تردید همراه است.

در بیت بعد می گوید که:

اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند

دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند

 

و باشد ای دل و دل قوی دار سنخیت بیشتری با هم دارند. افسوس که در نسخ خانلری این رعایت نشده است.

 

حالا به غزل دیگری برخورد می کنم:

المنة لله که در میکده باز است

اگر حافظ خدا را شاکر است که در میکده ها گشوده شده پس نُه بیت دیگر هم باید همین را می گفت اما این غزل بر دوش کسانی است که شعر را با رگ زدن کلمات می سرایند یعنی وقتی قافیه معلوم می شود در زیرش کلمات هم قافیه برای غزل ساخته اند که آن ها را می نویسند. در این غزل کلماتی چون مجاز، نیاز، راز، دراز، ایاز، نماز، گداز است و در ادامه آن ناچار هر بیت بر اساس معنی این کلمات فضاسازی و تعریف می گردد:

وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

 

این مربوط به باز شدن در میکده نیست تنها از باب ساخت شعری است بر پایه ی قافیه. پس این شعر را با علامت ضربدری کنار می گذاریم."

 

ـ امکان دارد در مورد حافظ مرحوم خانلری صحبت بفرمائید؟

دکتر نیساری: یکی از دلتنگی های من این است که که در کتاب "مقدمه ای بر تدوین غزل ها" نقدی بر حافظ خانلری و علامه ی قزوینی داشتم. گرچه همیشه به عنوان استاد، همه، ایشان را قبول داریم اما انتقاد من بسیار صریح بود. خانلری نا آشنا با مسائل نبود و طبع شعری داشت و شاید گاهی این طبع شاعرانه باعث می شود که تلفیقی  میان شعر حافظ و ذهن شاعرانه ی وی صورت گیرد و اصالت شعر حافظ را کنار بزند. قزوینی در نسخه ی تألیفی خود تنها از یک نسخه ی قرن نهم هجری استفاده کرده بود. اما خانلری توانست از نسخ بیشتری سود ببرد و حدود چهارده نسخه به همراه طبع شاعری اش کمک کرد تا نسخه ی حافظ را ارئه دهد. اما نواقص کار او دو مورد بود یکی اینکه در مقابل نسخه ها از سند چاپی استفاده می کرد نه خطی. که یکی همان چاپ قزوینی بود که خود مشکلات فراوان داشت و دوم اینکه خود ایشان این دگرسانیها را -چون من بنشیند و نمره ی عینکش بالا رود- انجام نداد و به کارمندان بنیاد فرهنگ که اشتباهات بسیاری داشتند اعتماد کرد.

 

ـ بهترین منبع و مرجع حافظ کدام است؟

دکتر نیساری: من آزادی انتخاب دیگران را سلب نمی کنم. کاری انجام نداده ام که حق این انتخاب را از خوانندگان بگیرم. دفتر دگرسانیها خود بهترین منبعی می تواند باشد که این امر را قضاوت کند. جناب شفیعی کدکنی شما بفرمائید که آیا این کتاب در این مورد موفق بوده است؟

 

در پاسخ به سوال دکتر نیساری، دکتر شفیعی کدکنی که در میان حضار بودند در مورد دکتر نیساری چنین گفتند:

« با استاد سایه در راه در مورد همین نسخه و دکتر نیساری صحبت می کردیم و استاد سایه بسیار از جلسه‎ی امروز استقبال کردند. نسخه‎ی دفتر دگرسانیها که هر محققی را از این همه زحمت و خواندن نسخی که شاید هیچگاه در دسترس وی قرار نگیرد آسوده می کند. زمانی که به کتابخانه مرکزی می رفتم در قسمت نسخه های خطی آقای دکتر نیساری تشریف داشتند و به مطالعه می پرداختند. چنان دقتی داشتند که گاهی از من که هیچ شایستگی نداشتم می خواستند که نسخه ها را ببینم و نظر دهم که آیا "برود" است یا "نرود".  همه ی این ها نشان دهنده ی اقدام درخشان شماست و زحمت بزرگی که برای فرهنگ ملی ما کشیدید و هیچگاه در این سر سوزنی تردید نخواهیم داشت.»

 

 بخشی از جلسه به گفتگو و پرسش و پاسخ میان دکتر شفیعی کدکنی و دکتر نیساری اختصاص یافت. دکتر شفیعی در مورد کتاب دفتر دگرسانیها در غزل های حافظ گفت:

« البته سلیقه‎ی شخصی‎ام را عرض می‎کنم ولی برخی از نسخه هایی که پیدا شده و در آن زمان در دسترس شما نبوده است برای استفاده من و دیگران بهتر است به کتاب اضافه شود. قرار نیست تغییری در ساختار و ترکیب کل کتاب بدهیم تنها بخشی را به این کتاب اضافه کنیم. دو نسخه ی جدید که یکی توسط علی فردوسی که  با توجه به نسخه ای در کتابخانه ی "بادلیان" انگلستان بوده است  و دیگری توسط بهروز ایمانی  در کتابخانه ی "نورعثمانیه "  در استانبول بوده، نوشته شده است. آیا این دو نسخه از نظر شما قابل اعتماد است؟»

دکتر نیساری:«  شخصاً با آقای ایمانی صحبت کردم. کلاً هر نسخه ی جدیدی که به چاپ برسد با اینکه در راه رفتن مشکل دارم اما تا قله ی دماوند هم باشد می دوم و آن را به دست می آورم و می خوانم و بررسی می کنم. ارزیابی من ابتدا بررسی صحت نسخه است. صحت اینکه در متن نوشته ها دگرسانی نسخه ی بدل نامرغوب در ده غزل بیش از ده مورد پیدا شود علامت سوالی می گذارم و دوم اینکه ارزیابی اصالت متن، مد نظر است که در این امر بخشی را به تقلید از کار استاد سایه انجام دادم که در مقابل این دگرسانیها آن چیزی که از آخرین نظر خود حافظ است پیدا شود. به عنوان مثال حافظ زمانی به یزد رفت. چون از یزد خوشش نیامد با تکیه بر احساسات به شیراز برگشت و غزلی سرود:

همی رویم به شیراز با عنایت دوست

زهی رفیق که بختم به همرهی آورد

 

 اما پس از گذشت سال ها که از تأثیر احساس اولیه ی آن مسافرت کاسته شده بود، مصرع اول این بیت را به قالب مضمون کلی تر درآورده است و  پس از ده سال وقتی خود حافظ همانند یک نقاش که همیشه قلمو بر دست دارد و بر شعر می کشد، نگاهی به غزلش انداخت ،آن را تغییر داد.

نسیم زلف تو شد خضر راهم اندر عشق

زهی رفیق که بختم به همرهی آورد

مشکل می توان پنداشت که کاتبی در همان لحظاتی که مشغول رونویسی این بیت بوده است خواسته باشد چنین تغییری در گفته ی حافظ انجام دهد و به احتمال زیاد هر دو مصرع گفته ی خود شاعر است.»

 

دکتر شفیعی کدکنی ضمن تأیید سخنان دکتر نیساری در مورد تحولات سلیقه ای شعر حافظ، جایگاه ویژه ای برای این موضوع در کتاب " دفتر دگرسانیها در غزل های حافظ" قائل شد و بیان داشت که بهتر است در این کتاب به نسخه ی"علا مرندی" هم نگاهی داشته باشیم و مطالعاتی در بخش مراحل سلیقه ی حافظ داشته باشیم و واریانس های ابتدایی که احتمالاً برای دوران جوانی اوست را مورد بررسی قرار دهیم. گرچه در این کتاب به این موضوع پرداخته شده اما در بخش وسیع تر می تواند منبع خوبی برای دیگران باشد.

 

در پایان جلسه سؤالی از استاد نیساری در مورد اینکه همسان حافظ در دوره ی اکنون کیست شد که استاد بی هیچ تردیدی دست اشاره به سوی استاد امیر هوشنگ ابتهاج برد و گفت:« سایه است.حاضر در این جلسه.»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

گور دسته جمعى

۲ خرداد ۱۳۹۴
گور دسته جمعى