الهه ایمانیان
تاریخ ورزش زنان، بسیار جذاب است. تلاش و زمان زیادی لازم بود که زنان متوجه شدند برخلاف تصوراتِ رایج ورزش برای آنها خطرناک نیست، توان بدنی و قوای جسمانی آنها برای انجام ورزشهایی که مردان انجام میدهند در چارچوب همان قوانین مانعی برای آنها نیست و هرچه در مورد ناتوانی آنها گفته میشود افسانههای جامعه مردسالار است. تاریخ ورزش زنان مجموعهای از انکارها، طرد شدنها و مقاومتها را در دل خود دارد؛ زنانی که با وجود موفقیتهای چشمگیر و حتی شکستن رکورد مردان همچنان از طرف مردم و جامعه ورزشی پذیرفته نمیشدند. زنان دریافته بودند که ورزش یکی از مهمترین عرصههایی است با کمک آن میتوانند به برابری در دیگر عرصهها دست یابند. موفقیت زنان در ورزش به آنها در دستیابی به آزادیهای اجتماعی و مبارزه با عرف و اجتماعِ ضد زن کمک میکرد. از آنجا که این تاریخِ جذاب، اندکی طولانی و البته حائز اهمیت است در چند قسمت به آن خواهیم پرداخت.
در بخش نخست به چگونگی ورود زنان به دنیای ورزش پرداختیم و در این بخش، ادامه آن را پیگیری میکنیم.
--------------------------------------------------------------
زنان در آمریکا به موفقیتهای ورزشی چشمگیری دست یافته بودند، اما تبعیضها علیه آنها در این حیطه بسیار زیاد و همچنان به قوت خود باقی بود. زنان وارد حوزهای شده بودند که ارتباط مستقیمی با قوای جسمانی و قدرت بدنی داشت، ویژگی که تا آن زمان کاملا مردانه محسوب میشد. علاوه بر آن زنان از طریق ورزش، حضورشان را در عرصه اجتماع و رقابتهای اجتماعی افزایش میدادند و این یکی دیگر از دلایلی بود که به تداوم تبعیضها برای پس زدن زنان از ورزش قوت میبخشید. در این میان، این تبعیضها برای ورزشکاران زن سیاه پوست دوچندان بود. «التیا گیبسون» دختر یک کشاورز ساده در نیویورک بود. برخلاف شرایط دشوار زندگی ومشکلات خانوادگی، گیبسون در تنیس برتری درخشانی از خود نشان داد. فعالان اجتماعی جامعه سیاه پوستان خیلی زود او را به سالنهای تنیس محله معرفی کردند و به او کمک کردند تا در این زمینه آموزشهای بیشتری ببیند.
با این همه او از شرکت در مسابقات محروم بود زیرا تنیس یک ورزش به شدت طبقاتی بود و برای گیبسون که هم زن بود و هم سیاه پوست شرکت در این مسابقات غیرممکن بود. این شرایط برای گیبسون ادامه پیدا کرد تا وقتی که «آلیس ماربل»، قهرمان تنیس جهان، مقالهای تند در این مورد نوشت و در آن اظهار کرد: «اگر تنیس متعلق به خانمها و آقایانِ محترم است، اکنون زمان آن رسیده که ما کمی مانند افراد محترم و متشخص رفتار کنیم و کمتر مانند انسانهای ریاکارِ مقدس نما باشیم... اگر التیا گیبسون چالشی را به نتیجه کار بازیکنان تنیس زن وارد میکند، تنها زمانی چالش او منصفانه و درست است که آن را در عمل و در زمین تنیس نشان دهد». ماربل معتقد بود اگر فرصت حضور در مسابقات به گیبسون داده نشود، لکه ننگی برای همیشه در ورزشی که او بیشتر عمرش را به آن اختصاص داده بود باقی میماند. سخنان آلیس ماربل فرصت را برای حضور گیبسون در مسابقات قهرمانی ۱۹۵۰ آمریکا فراهم کرد. نام گیبسون در تنیس نه تنها بهخاطر موفقیتهای او در این رشته ماندگار شده است، بلکه به این خاطر که او مرزهای نژادی را درهم شکست و اولین زن سیاهپوستی بود که در مسابقات قهرمانی آمریکا در رشته به شدت طبقاتی و تک نژادی تنیس شرکت کرد. ورود او به مسابقات حرفهای راه را برای ورود دیگر رنگین پوستان به تنیس هموار کرد. گیبسون همزمان به تحصیلات دانشگاهیاش نیز ادامه داد و در سال ۱۹۵۳ در مقابل قهرمان جهان به میدان رقابت رفت. او موفق به کسب ۱۱ گرند اسلم شد و در سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ قهرمان جهان شد. موفقیتهای بسیار زیاد او در رشته تنیس خط بُطلانی هم روی تبعیضهای جنسیتی و هم تبعیضهای نژادی کشید.
در همین سالها بود که جنبشهای فمینیستی در آمریکا در کسب برابری حقوق زن و مرد پیشرفتهای چشمگیری داشتند، آنها حق زنان بر بدن خویش را فریاد زدند و برای برابری دسترسی زنان و مردان به تحصیلات عالی میجنگیدند، همه این اتفاقات به طور مستقیم روی ورزش تاثیر گذاشت و منجر به تاسیس تنیس زنان در سال ۱۹۷۳ شد.
در دهه ۱۹۸۰ میلادی، «مارتینا ناوراتیلووا»، تنیس باز آمریکایی که ۱۸ گرند اسلم در بخش انفرادی را برنده شدهبود و دوازده بار به فینال قهرمانی ویمبلدون رسیدهبود که شامل نه سال متوالی از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰ میشد و همچنین نه بار قهرمانی تکنفره زنان را در کارنامه داشت، از موقعیت اجتماعیاش برای پیشبرد برابری، عدالت اجتماعی و پذیرش همجنسگرایان استفاده کرد. مارتینا یک ورزشکار لزبین بود و اغلب به پارتنرش جایگاهی ویژه در قسمت اعضای خانواده اختصاص میداد. تلاشهای مارتینا ناوراتیلووا به عنوان یک وزشکار کمک بزرگی هم به برابری حقوق برای زنان و هم به رشد پذیرش همجنسگرایان در جامعه کرد.
در دهههای اخیر یکی از به یادماندنیترین لحظات تقاطع ورزش و جنبش فمینیستی با یکدیگر، جام جهانی فوتبال زنان ۱۹۹۹ است. در سال ۱۹۹۹، تیم فوتبال زنان آمریکا جام قهرمانی را از آن خود کرد. بعد از قهرمانی وقتی از آنها در مورد اهمیت این پیروزی پرسیده شد، مربی تیم ملی آمریکا پاسخ داد: «آنها با این پیروزی بر آگاهی و بیداری مردم آمریکا، بر ورزش زنان و برشنیده شدن صدا و مطالبات زنان تاثیر گذاشتهاند». موفقیت این ورزشکاران زن در سطح بینالمللی بسیاری از زنان را تشویق میکند که در ورزش مشارکت کنند و برای بسیاری از زنان الگو میشود، زنان با دیدن آنها متوجه میشوند که چه موفقیتهایی را میتوانند کسب کنند.
در قالب ورزش، زنان در تلاششان برای رسیدن به برابری، حقوق زیادی را به دست آوردهاند. برای مثال تا قبل از سال ۱۹۷۳، از هر ۲۷ دبیرستان فقط یک مدرسه برای دختران امکانات ورزشی داشت. اما اکنون این نسبت به یک دبیرستان از میان سه مدرسه تغییر کرده است. مطالعات در مورد تاثیر مثبت ورزش روی زنان نشان میدهد که زنانی که ورزش میکنند در مدرسه و دوران تحصیل بسیار موفقتر از دیگران عمل میکنند، اعتماد به نفس بیشتری دارند، بارداری زودهنگام کمتری دارند و در مراتب تحصیلات عالی بیشتر پیش میروند.
درحالیکه زنان ورزشکار برای برابری حقوق زنان در عرصههای مختلف تلاش کردهاند، برای برابری زن و مرد در ورزش جنگیدهاند و در پیشبرد تغییرات اجتماعی و عدالت اجتماعی نقش بسیار مهمی را ایفا کردهاند و امروزه وضعیت بسیار بهتری نسبت به گذشته دارند اما همچنان موضوعات مختلفی وجود دارد که باید برای دستیابی به آنها تلاش کرد. برای مثال آنها نمیخواهند پیش از آنکه به واسطه مهارت و تواناییهایشان دیده شوند، به واسطه چهره و اندامشان به آنها توجه شود. اینکه در رسانههای مختلف راجع به زیبایی و اندام یک زن ورزشکار صحبت میشود، اما هرگز راجع به مردان اینگونه صحبت نمیشود حاوی این پیام است که زنان هنوز راه درازی در مبارزه با سکسیسم در ورزش و کلیشههای جنسیتی دارند.
زنان همچنان برای پذیرفته شدن ورزشکاران همجنسگرا و تراجنسیتیها تلاش میکنند زیرا معتقدند در ورزش گرایش جنسی و ترجیح جنسی افراد اصلا مهم نیست و بنابراین نباید اجازه دهیم این موضوع مهارتها، تواناییها و استعداد ورزشکاران را به حاشیه ببرد و منجر به حذف بسیاری از آنها شود.
منابع:
۱) Urbana-Champaign Independent Media Center
۲) Gerber، E. W.، Felshin، J.، Berlin، P.، & Wyrick، W. (Eds.). (۱۹۷۴). The American woman in sport
۳) Clarke، E. H. (۱۸۷۴). Sex in education; or، a fair chance for girls
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر