close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش

۸ شهریور ۱۳۹۴
شهروند خبرنگار
خواندن در ۳ دقیقه
شعله رئوفی
شعله رئوفی
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش
شعله رئوفی در آتش سوخت؛ همراه با گربه‌هایش

روزبه جباری، شهروند خبرنگار

صدای ناله و گریه آن هایی که جلوتر از ما آمده‌اند، در بیابان پیچیده و بوی گوشت سوخته و خاکستر فضا را پر کرده است. گربه‌ها از ترس‌ پنهان شده‌اند و بیرون نمی‌آیند. نگهبان های کم سن و سال پناهگاه که نتوانسته‌اند کاری کنند، مغمومانه اشک می‌ریزند. این جا «صفا دشت» اشتهارد است؛ پناهگاهی بزرگ که «شعله رئوفی» برای نگه داری از گربه‌ها و سگ‌های بی سر پناه و آسیب دیده خیابانی راه انداخته بود.

حامیان پناهگاه صبح امروز با دریافت یک مسیج وایبری کوتاه که خبر از آتش سوزی پناهگاه و مرگ شعله رئوفی و گربه‌ها می‌داد، خودشان را به این‌جا رسانده‌اند. می گویند ۲۰۰ قلاده گربه اسیر آتش شده اند.

گربه‌ها از دست همه فرار می‌کنند؛ انگار مثل همه کسانی که این جا آمده‌اند، در بهت و شوک به سر می‌برند، می‌لرزند و نزدیک نمی‌شوند. جلوی چشم آن ها، دوستان و سرپرست شان آتش گرفته‌اند. بعضی از آن ها سوختگی‌های سطحی دارند و برخی که از ساختمان مرکزی دورتر بوده‌اند، جان سالم به در برده‌اند. هرکس آمده، چند بطری آب معدنی و چند بسته غذای خشک و تر برای حیوانات آورده اما آن‌ها نای غذاخوردن هم ندارند؛ نه آب می‌خورند و نه غذا.

ساختمان اصلی پناهگاه به گربه‌های بیمار اختصاص داشت؛ گربه‌های یک پا، کور، بی دست و بیمار. شعله رئوفی شب را کنار این گربه‌ها می‌گذرانده که همان‌جا اتش گرفته است. کارشناسان اعلام کرده‌اند که آتش سوزی ساعت شش صبح امروز اتفاق افتاده و سرپرست پناهگاه نتوانسته در را باز کند. او ابتدا دچارخفگی شده و بعد سوخته است. آن طرف‌تر، گربه‌های سالم و توله‌هایشان در سوله‌های کوچکی شبیه اتاقک زندگی می‌کردند و کمی عقب تر، سگ‌های بیمار پشت یک دیوار مراقبت می‌شدند. آتش به قسمت سگ‌ها نرسیده و گربه‌هایی که در بیرون از ساختمان اصلی بوده‌اند، آسیب‌های جزیی دیده‌اند.

پس از خاموش شدن آتش، چند گربه کوچک خودشان را از میان خاکسترها  بیرون می‌کشند؛گربه‌های وحشت زده‌ای که مدام می‌لرزند. بعضی از حاضران گربه‌های آسیب دیده  را برای مداوا به مراکز درمانی منتقل می‌کنند و برخی دیگر به کلانتری می‌روند. پلیس امنیت و کارشناس بررسی وقوع حادثه در صحنه حاضر می‌شوند و می‌گویند: «علت آتش سوزی، اتصالی برق بوده است. سیستم این جا استاندارد نبوده و به همین دلیل یک باره آتش سوزی اتفاق افتاده است.»

حامیان پناهگاه اصرار دارند که باید بررسی‌های بیش تری انجام شود. آن‌ها یادشان نرفته که خانم رئوفی به خاطر نگه داری از سگ‌ها و گربه‌ها از سوی اهالی روستا و محل تهدید شده بود. آن‌ها گفته بودند ما دوست نداریم سگ‌ها و گربه‌ها در این‌جا زندگی کنند.

حامیان پناهگاه فکر می‌کنند شاید شیطنت بعضی از اهالی روستا این حادثه را رقم زده و ناخواسته باعث و بانی مرگ یک انسان و حدود 200 گربه شده باشد. پلیس اگاهی قول پی گیری این موضوع را داده است. حالا 100 گربه دیگر باقی مانده اند؛ 100 گربه‌ای که دیگر جایی برای ماندن ندارند و سرپرستی برای نگه داری ندارند. شعله رئوفی بیش از پنج سال است که این پناهگاه را برای نگه داری از حیوانات بی سرپرست راه اندازی کرده بود. زنی حدود 60 ساله که زندگی خود را وقف حیوانات کرده بود، زمینی در صفادشت خریده و امکانات مختصری برای گربه‌ها و سگ‌ها فراهم کرده بود. سگ‌ها و گربه‌هایی که ازسوی انسان‌های دیگر آسیب دیده بودند، خانه‌ای پیدا کرده بودند با صاحبی که همه وقتش را با آن‌ها می‌گذراند. حالا مهم ترین سوالی که حامیان این پناهگاه دارند، وضعیت حیوانات این پناهگاه است که نه جایی برای نگه داری دارند و نه سرپرستی.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

broken
۱۳ شهریور ۱۳۹۴

از روزی که ای اتفاق فجیع افتاد تا روز مرگم. قلبم در اتش خواهد سوخت. قصه تک تک ان فرشتگان معصوم و بی پناه را از شعله عزیزم شنیده بودم. کسانی که در ظاهر انسان نام داشتند٫با بیل با کلنگ با چاقو و اسید و و و این فرشتگان نازنین٫این موجودات دوست داشتنی را به قصد کشت اسیب داده بودند. و این زن با قلبی که از مهربانی بی انتها بود٫ از این موجودات مظلوم با عشق نگهداری میکرد. ان انسانهای کثیف بیشتر ای گربه ها را کور٫کر٫ فلج و دست و پایشان را قطع کرده بودند. چیزی که مثل نوار از جلوی چشمم کنار نمیرود٫این است که این مضلومان در زمان اتش سوزی حتی نمیتوانستند از جای خود تکان بخورند و در ان لحظات مرگ بار٫شعله عزیزم می خواسته تک تک انها را نجات بده...اشکم بند نمی اید و چه حالی.. ترس٫ دود٫ اتش وحشتناک٫ صدای گربه ها۰۰۰۰ در اخر هم او را با گربه ای در اغوشش پیدا میکنند. بمیرم برای مظلومیتتان٫ وای چه بر شما گذشته... خدایا کجا بودی. ان زن را با۲۰۰ گربه خاستر کردی و دل ما تا روز مرگمان اتش زدی. انها تنها بودند٫شعله تنها بود٫ این زن خیلی مظلوم بود و روی شانه های ظریفش انبوهی از مسو لیت. صبور بود و دم بر نمی اورد. تو هم کمکشان نکردی. خدایا به نظر میرسد با شیطان هم دست شده ای٫با قاتلان دم خور٫ از هرگوشه این کره خاکی بوی خون می اید. و تو ای خدا دستت الوده به خون.
از تو است که بر ماست. از تو دیگر می هراسم نه به خاطر قصورم بلکه به خاطر قصاوتت. دستهایم را دیگر رو به اسمان٫رو به تو بلند نمیکنم چرا که تو خود شیطان مجسمی. به روزی که شیطان به تو سجده نکرد٫ فکر میکنم. شاید شیطان بیچاره دلیل داشت. او می دانست تو بخشنده و مهربان نیستی. تو دستگیر مضلومان نیستی. بلکه تو خود قاتل انسان و انسانیتی. در طول تاریخ بشر٫ کجا حاضر شدی و دست مظلومی را گرفتی و ظالممی را نابود کردی. چرا همیشه به ظالممان قدرت میدهی و به مظلومان را بی پناه ول میکنی. خدایا دوستت ندارم و تو را نمی پرستم..ازت متنفرم تو ای که ظالمی٫میکشی٫نابود میکنی٫به خون و اتش میکشی و اخر سر مینشینی و با صبر و تحمل تماشا میکنی. شیطان میگفت هنگام تماشا بلند بلند هم میخندی. تو دیگر شایسته پرستیدن نیستی.
... بیشتر

بلاگ

آخرین نفس‌های یوز آسیایی در ایران

۸ شهریور ۱۳۹۴
زمین ما - سام خسروی‌فرد
خواندن در ۶ دقیقه
آخرین نفس‌های یوز آسیایی در ایران