close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

سهم ایران از میراث ماندلا

۱۶ آذر ۱۳۹۲
ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
سهم ایران از میراث ماندلا
سهم ایران از میراث ماندلا

جمهوری اسلامی مسلما سهمی از میراث برجای مانده از نلسون ماندلا خواهد داشت. آیت‌الله خمینی یکی از منتقدان سرسخت نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی بود.

 اما در سال‌های اخیر راهبرد اصلاحات مسالمت‌آمیز ماندلا، الهام‌بخش جوانان ایرانی خواهان اصلاحات مردم‌سالارانه درایران بوده است. اقتدار اخلاقی و بینش سیاسی ماندلا در تغییر نظام سیاسی آفریقای جنوبی از دولتی درهم شکسته و سرکوب‌گربه یک دموکراسی چالش‌برانگیز و در عین حال بسیار واقعی، می‌تواند الگوی مناسبی برای هر کشوری باشد که با چالش‌های مشابهی دست به گریبان است.

با «رامین جهانبگلو»، پژوهش‌گر برجسته در تبعید ایرانی ساکن کانادا درباره امکان الگوبرداری ایرانیان از شیوه زندگی ماندلا در مبارزه خود و درس‌هایی که می‌توانند از روان‌شناسی بخشش و هنر چانه‌زنی‌های سیاسی موفق و وحدت آفرین او کسب کنند به گفت‌وگو نشستم.

افراد مختلف از ماندلا، هم‌چون هر شخصیت جهانی دیگر، تعریف‌های متفاوتی ارایه می‌دهند. به نظر شما چه جنبه‌هایی از میراث ماندلا ارتباط بیش‌تری با ایرانیانی دارد که درگیر زندگی در جامعه‌ای پراکنده‌ هستند و از وجود چنین شخصیت اخلاقی و وحدت‌آفرینی در جامعه خود محرومند؟

 فکر می‌کنم مهم‌ترین میراث ماندلا برای ایرانیان، نه تنها مبارزه غیرخشونت‌آمیز او برای ایجاد آشتی ملی وعفو و بخشش در آفریقای جنوبی، بلکه تلاش وی برای متحد کردن جامعه‌ای پراکنده باشد. آن‌چه ماندلا به ما آموخت این بود که هیچ کشوری نمی‌تواند بدون تلاش برای ایجاد آشتی ملی در میان گروه‌های داخلی، به سوی ساختن نظامی مردم‌سالار گام بردارد. از نظر ماندلا، آشتی ملی با مفاهیمی چون به خاطرسپاری، التیام و عدالت ارتباطی تنگاتنگ داشت.
 بنابراین، بر​​خلاف آن‌چه بسیاری از ایرانیان ممکن است گمان کنند، راهبرد ماندلا در زمینه آشتی ملی و بخشش، نه فقط روند عفو یا گذشت از جرایم رژیم آپارتاید یا چشم‌پوشی کردن از کردار گذشته مجرمان سیاسی در آفریقای جنوبی، بلکه بیش‌تر بر پایه پیروزی بر روح نفرت، تفرقه و بی‌اعتمادی حاکم بر کشورش استوار بود. این همان چیزی است که ما امروز در ایران نیازمند آن هستیم؛ روحیه آشتی‌جویانه‌‌ای که بتواند بر ترس و بی‌اعتمادی حاکم بر بدنه سیاسی ایران غلبه کند.

یکی از ویژگی‌های قابل توجه در شخصیت و منش ماندلا، خودداری او از نفرت داشتن از سفیدپوستان آفریقای جنوبی با وجود مخالفت سیاسی با آن‌ها بود. به نظر شما این موضوع ریشه در خلق و خوی شخصی او داشت یا بخشی از یک بینش سیاسی بود که نسبت به اثرات مخرب نفرت بر پیشرفت کشور آگاه بود؟

 جالب است که حتی در زمان مبارزه‌های خراب‌کارانه کنگره ملی آفریقا علیه رژیم آپارتاید در اوایل دهه 1960 میلادی، ماندلا بر این واقعیت تاکید داشت که مبارزه علیه دیکتاتوری نباید به از دست رفتن جان انسان‌ها بیانجامد و این که «تلخی مبارزه باید در حداقل سطح ممکن باشد». البته ماندلا می‌توانست پیش‌بینی کرده باشد که در طول سالیانی که در زندان به سرمی‌برد‌ شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا موسوم به «نیزه ملت» (یا MK)، خود را به پیشبرد دکترین سرنگونی خشونت‌آمیز رژیم آپارتاید متعهد خواهد ‌دانست. با این حال، تکامل سیاسی ماندلا و گرایش او به اصول گاندی در طول 27 سالی که در زندان گذراند، او را به سلاح راهبردی جدیدی از گفت‌وگو و مذاکره مسلح کرد که در نهایت به ریاست جمهوری‌ ماندلا در سال 1994 و تشکیل کمیسیون‌ حقیقت و آشتی به ریاست اسقف اعظم «دزموند توتو» انجامید.

نکته قابل توجه در مورد ماندلا، همانند گاندی، این است که او برای سالیان طولانی مورد احترام طیف‌های گسترده‌‌ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی کشورش بود. ماندلا چگونه توانست به این حد از محبوبیت برسد و در حل مسایل تفرقه‌ برانگیز، این‌گونه موفق عمل کند؟

این موضوع مرا به یاد نقل قولی از کنفوسیوس می‌اندازد که «اگرمی‌خواهید دیگران به شما احترام بگذارند، شما هم باید به آن‌ها احترام بگذارید». فکرمی‌کنم ماندلاهمیشه احترام زیادی برای مبارزه‌ خود در جهت آزادی، آفریقای جنوبی و شاید حتی تمام جهان قایل بود. این حس احترام تا حدی نتیجه پیروی او از فلسفه «اوبونتو» (بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند) است.
 واژه «اوبونتو» را می‌توان به اختصار«محبت انسانی» ترجمه کرد. براساس فلسفه اوبونتو، «من هستم چون ما هستیم». این تفکری قدرتمند است که به ماندلا برای بازسازی آفریقای جنوبی در مسیر وحدت و آشتی ملی کمک کرد. با کمک فلسفه اوبونتو، ماندلا به درک عمیقی از مفهوم «هر کس بخشی از کل است» رسید. همان گونه که اسقف اعظم، دزموند توتو گفته است که «فرد دارای اوبونتو، بلند نظر و آماده کمک به دیگران است، از مردم به نیکی یاد می‌کند و از این‌که دیگران را توانا و شایسته ببیند، احساس تهدید نمی‌کند چون از اعتماد به نفس مناسبی برخوردار است که ریشه در آگاهی او از تعلق داشتن‌ وی به یک کل بزرگ‌تر دارد. او می‌داند  که هرگاه دیگران تحقیر و کوچک شمرده شده یا مورد  شکنجه، ظلم و ستم واقع شوند، اعتبار خودش هم زیر سوال می‌رود». این توصیفی دقیق درباره ماندلا به عنوان انسانی مهربان و سیاستمداری بزرگ است.

فکر می‌کنید ایرانیان می‌توانند از شیوه ماندلا در زمینه اولویت قایل شدن برای مردم‌ سالاری و عدالت بیاموزند که عدالت اقتصادی و ثبات سیاسی نباید به خودی خود هدف تلقی شوند بلکه باید حاصل یک انتقال دموکراتیک باشند؟

ایرانی‌‌‌ها می‌توانند خیلی چیزها از ماندلا یاد بگیرند. شاید اولین چیزی که باید از او یاد گرفت، فروتنی باشد. ما به ندرت سیاستمداران فروتن داشته‌‌‌ایم. لازمه فروتنی، ایجاد اعتماد در میان مردم است. دومین چیزی که ایرانیان می‌توانند از ماندلا یاد بگیرند مفهوم «خانه مشترک» است. ملت یک خانه مشترک است. خانه مشترک تنها جایی نیست که ما در آن خاطرات مشترک داریم. خانه جایی است که ما در آن‌جا با هم زندگی می‌کنیم.
آن‌چه ماندلا به جهان نشان داد این بود که اگرملتی مصمم به ایجاد فضایی مملو از همبستگی و همدلی باشد باید اسلحه‌ها و چاقوهایش را به دریا بریزد. فکرمی‌کنم زمان آن فرا رسیده که ایرانیان به عنوان یک ملت، تاریک‌ترین شب خشونت را پشت سر گذاشته و وارد درخشان‌ترین طلوع آشتی و عدم خشونت شوند.

به نظر شما اگر قرار باشد ایرانیان در بررسی میراث ماندلا در مورد یک عمل، سخن یا ائتلاف سیاسی او که برایشان سازنده باشد تعمق بیشتری کنند، چه جزییات یا لحظه خاصی می‌تواند به ذهن بیاید؟

یکی از اصلی‌ترین درس‌هایی که ما باید ازماندلا یاد بگیریم این است که ائتلاف سیاسی و آشتی ملی به منزله سکویی برای دنبال کردن هدف ایجاد جامعه‌ای صادقانه‌تر و منصفانه‌تراست. هدف ماندلا جایگزین کردن یک دیکتاتوری سفید با یک دیکتاتوری سیاه نبود. او در پی ایجاد نظامی مردم‌سالار در ‌آفریقای جنوبی بود. ماندلا با انجام مذاکره سیاسی با «فردریک ویلم دکلرک» (آخرین رییس جمهور رژیم آپارتاید)، الگویی بی‌مانند از دولتمردی را ارایه کرد.
 او به دنبال ایجاد دولتی با مفهوم واقعی وحدت ملی بود و در میان اعضای کابینه‌اش، وزرای دیگر احزاب سیاسی حضور داشتند. او حتی از رشته‌های ورزشی برای متحد کردن یک ملت رنگین کمانی، به معنای واقعی کلمه استفاده کرد. آن‌چه در مورد ماندلا جالب و برای ما ایرانیان آموزنده است این است که او در تمام عمر خود، حتی زمانی که در صف محکومان دادگاه قرار داشت، به دنبال ایجاد جامعه‌‌ای چندنژادی و مردم‌‌سالار در کشورش بود. نباید این سخنان ماندلا در جریان محاکمه‌اش در دادگاه «ریونیا» در سال 1963 را فراموش کنیم که گفت:«من مشتاقانه به دنبال تحقق یک جامعه ایده‌‌‌آل مردم‌سالار و آزاد بوده‌‌ام؛ جامعه‌‌ای که در آن همه افراد با هم در توازن و با فرصت‌های برابر زندگی کنند.» رویای او 30 سال بعد محقق شد. اما بارزترین مشخصه ماموریت ماندلا، تلاش او برای التیام زخم‌های ملت‌ش بود.
 به نظرمن، این بزرگ‌ترین میراث ماندلا برای ایران و ایرانیان امروز است. ما باید با ماندلا هم‌صدا شویم:«این نزاعی که میان خودمان در جریان است انرژی‌مان را هدر داده و وحدت‌مان را از بین می‌برد.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

نلسون ماندلا قهرمان مذاکره با دشمن

۱۶ آذر ۱۳۹۲
مهرانگیز کار
خواندن در ۱۴ دقیقه
نلسون ماندلا  قهرمان مذاکره با دشمن