close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

صدیقه وسمقی: رفراندوم یا استعفای حاکمان راه‌حل است

۲۲ مهر ۱۴۰۱
آیدا قجر
خواندن در ۱۳ دقیقه
یک ماه پس از قتل «مهسا امینی» و تداوم اعتراضات سراسری در شهرهای مختلف ایران، ده‌ها معترض کشته‌ شده‌اند که بسیاری از آن‌ها کودکان زیر ۱۸ سال هستند.
یک ماه پس از قتل «مهسا امینی» و تداوم اعتراضات سراسری در شهرهای مختلف ایران، ده‌ها معترض کشته‌ شده‌اند که بسیاری از آن‌ها کودکان زیر ۱۸ سال هستند.
وسمقی طی این گفت‌وگو، ضمن تاکید بر شرایط زن‌ستیزانه در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی و یادآوری وضعیت زنان، می‌گوید راه‌حل موجود، تن دادن حاکمان و حکومت به خواسته مردمی است؛ یعنی اقداماتی مثل برگزاری رفراندوم و استعفای حاکمان.
وسمقی طی این گفت‌وگو، ضمن تاکید بر شرایط زن‌ستیزانه در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی و یادآوری وضعیت زنان، می‌گوید راه‌حل موجود، تن دادن حاکمان و حکومت به خواسته مردمی است؛ یعنی اقداماتی مثل برگزاری رفراندوم و استعفای حاکمان.
جایگاه، کرامت، عزت و استقلال‌ آن‌ها را حکومت طی ۴۴ سال گذشته هدف قرار داده است. پس از مرگ مهسا امینی، من نوشتم که مرگ این دختر جوان، مرگ حجاب اجباری در جمهوری اسلامی است.
جایگاه، کرامت، عزت و استقلال‌ آن‌ها را حکومت طی ۴۴ سال گذشته هدف قرار داده است. پس از مرگ مهسا امینی، من نوشتم که مرگ این دختر جوان، مرگ حجاب اجباری در جمهوری اسلامی است.
افراط‌گری جمهوری اسلامی در قبال زنان که نماد آن حجاب اجباری است، آن‌قدر انزجار آور شد در جامعه که نه تنها زنان بلکه مردان بسیاری هم به زنان پیوستند.
افراط‌گری جمهوری اسلامی در قبال زنان که نماد آن حجاب اجباری است، آن‌قدر انزجار آور شد در جامعه که نه تنها زنان بلکه مردان بسیاری هم به زنان پیوستند.
زنان در واقع شوریده‌اند بر الگویی که به‌هیچ‌وجه متناسب زمان حاضر و مناسب زن امروز در هیچ‌کجای جهان نیست و کپی‌برداری شده از عصر بردگی است
زنان در واقع شوریده‌اند بر الگویی که به‌هیچ‌وجه متناسب زمان حاضر و مناسب زن امروز در هیچ‌کجای جهان نیست و کپی‌برداری شده از عصر بردگی است
همه اقشار جامعه در حال رنج بردن هستند
همه اقشار جامعه در حال رنج بردن هستند
اتفاق مهمی افتاده است و مبارزات تاریخی زنان در این مقطع به نقطه حساسی رسیده‌اند، چون این اتفاق در یک رژیم دینی می‌افتد؛ یعنی رژیمی که همه تبعیضات را علیه زنان با دین و خدا توجیه کرده است.
اتفاق مهمی افتاده است و مبارزات تاریخی زنان در این مقطع به نقطه حساسی رسیده‌اند، چون این اتفاق در یک رژیم دینی می‌افتد؛ یعنی رژیمی که همه تبعیضات را علیه زنان با دین و خدا توجیه کرده است.

یک ماه پس از قتل «مهسا امینی» و تداوم اعتراضات سراسری در شهرهای مختلف ایران، ده‌ها معترض کشته‌ شده‌اند که بسیاری از آن‌ها کودکان زیر ۱۸ سال هستند. با وجود بازداشت‌‌های گسترده و کشتن معترضان در خیابان‌ها اما هم‌چنان اعتراضات ادامه دارند و شعار «زن، زندگی، آزادی» هنوز در ایران طنین‌انداز است. اما مثل اعتراضات مختلف طی دو دهه اخیر، شعار «جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم» به خواسته عمومی تبدیل شده است. 

در رابطه با شرایط کنونی ایران، چرایی رسیدن به این وضعیت، راه‌حل‌های موجود و ادعاهای حاکمان، با «صدیقه وسمقی»، اسلام‌شناس و تحلیل‌گر امور سیاسی و اجتماعی گفت‌وگو کردیم. 

وسمقی طی این گفت‌وگو، ضمن تاکید بر شرایط زن‌ستیزانه در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی و یادآوری وضعیت زنان، می‌گوید راه‌حل موجود، تن دادن حاکمان و حکومت به خواسته مردمی است؛ یعنی اقداماتی مثل برگزاری رفراندوم و استعفای حاکمان. 

او هم‌چنین باور دارد حکومت در جایگاه و شرایط گفت‌وگو نیست و بعید است که به این مساله که در واقع دادخواهی بیش از ۴۰ سال جنایت و فاجعه است، تن بدهد. 

در ادامه، متن این گفت‌وگو را می‌خوانید و مصاحبه کامل را می‌توانید در ویدیو مشاهده کنید. 

***

شما همواره به عنوان اسلام‌شناس و فعال سیاسی، ظاهری با حجاب کامل داشته‌اید اما پس از آغاز اعتراضات و قتل مهسا امینی، در گفت‌وگو با رسانه‌ها و امروز با «ایران‌وایر»، حجاب‌تان با قبل تفاوت دارد، چرا و فکر می‌کنید این حرکت چه تاثیری خواهد داشت؟ 

- شاید بیش از ۲۰ سال، همواره در نوشته‌ها و مصاحبه‌ها با حجاب اجباری مخالفت کرده‌ام که این حجاب پیشنهادی جمهوری اسلامی هیچ پایه و اساس دینی، حتی بر پایه شریعت و فقه سنتی ندارد. در این یک سال اخیر، جریان از قبل افراطی‌تر شده و حکومت محدودیت‌های بیشتری را تلاش کرده است بر زنان اعمال کند. خودم احساس می‌کردم که جامعه و خصوصا زنان دیگر ظرفیت این همه فشار، تحقیر و توهین را ندارند. جایگاه، کرامت، عزت و استقلال‌ آن‌ها را حکومت طی ۴۴ سال گذشته هدف قرار داده است. پس از مرگ مهسا امینی، من نوشتم که مرگ این دختر جوان، مرگ حجاب اجباری در جمهوری اسلامی است. افراط‌گری جمهوری اسلامی در قبال زنان که نماد آن حجاب اجباری است، آن‌قدر انزجار آور شد در جامعه که نه تنها زنان بلکه مردان بسیاری هم به زنان پیوستند. زنان باحجاب بسیاری به آن‌ها پیوستند. من همیشه اعتراض کلامی و قلمی داشته‌ام اما این‌بار تصمیم گرفتم اعتراض عملی و رفتاری هم داشته باشم. این یک تکه پارچه که روی سر زنان است، ارزش دینی ندارد. 

طی یک ماه اخیر، بیش از قبل مقامات مسوول روحانی و برخی نیروهای ارزشی گفته‌اند زنانی که حجاب اجباری نمی‌خواهند، به دنبال عریانی هستند؛ این تفکر و گفتار برآمده از چیست؟ 

- این گفتار به هیچ‌وجه جایگاه مذهبی ندارد. این افراد یا از روی کم‌سوادی یا بدفهمی این حرف را می‌زنند یا می‌خواهند جامعه را دچار تردید کنند. صداقت و آگاهی در این سخن نیست. اگر این‌ها تاریخ را مطالعه کنند، به هیچ‌وجه تاریخ زمان حیات پیامبر اسلام تایید نمی‌کند که زنان دارای چنین پوششی بوده‌اند. این پوشش سخت‌گیرانه‌ای را که جمهوری اسلامی معرفی می‌کند، به هیچ‌وجه در صدر اسلام سراغ نداریم. قرآن هم این را نمی‌گوید، افراد با میل و سلیقه خودشان برخی از اصطلاحات قرآنی را تفسیر می‌کنند. این نگاه، بدفهمی نسبت به غرب و زن دارد. فکر می‌کنند در غرب همه لخت و عور هستند. این‌ها نسبت به زن یک نگاه سنتی غلط دارند که مشکل زنان در جامعه ما و خیلی از جوامع دیگر است؛ مردانی که گمان می‌کنند عفت جامعه و تقوای مردان و طهارت و پاکی اجتماعی همه مسوولیت آن برعهده زنان است. یعنی زنان با پوشش سخت‌گیرانه خودشان این عفت، تقوا و پاکی را باید حفظ کنند. این نگاه غلطی است که حتی در دین سنتی هم تایید نمی‌شود. تجربی هم قابل اثبات نیست. 

پس از قتل مهسا امینی، حرکت‌های مختلفی از سوی زنان به راه افتاد؛ مثل روسری‌سوزان و کوتاه کردن موی سر. در کشورهای مختلف هم حرکت‌هایی آغاز شد. بسیاری این حرکات را «نه» به زن‌ستیزی تاریخی ارزیابی می‌کنند. 

- به واقع، زنان در طول تاریخ مورد ستم و تبعیض واقع شده‌اند. اما رفته‌رفته رد پای مبارزه آن‌ها را برای به دست آوردن حقوق‌شان در همه دوره‌ها می‌بینیم. اما زنان بعد از سال ۱۳۵۷ از سوی سنت و فرهنگ مردسالار تحت فشار بودند و با روی کار آمدن حکومت دینی، دین مردسالار هم فشار خود را بر زنان افزایش داد؛ خصوصا با وضع قوانین زن‌ستیزانه و توجیهات دینی و تبلیغات. قدرت سیاسی هم به آن افزوده شد. سه مساله علیه زنان دست به دست هم دادند؛ سنت، دین و قدرت سیاسی که هم‌سو با یک‌دیگر، تبعیضات را علیه زنان چنان نهادینه کردند که ما زنان مایوس از هر گونه تغییر بودیم و هنوز هم هستیم تا وقتی آزادی را در این کشور ببینیم. جمهوری اسلامی این فشار را با تحمیل این پوشش سخت‌گیرانه اعمال کرد. این پوشش هم برای زنان نمادی از تحقیر، تهدید و نقض استقلال و انتخاب آن‌ها شد. معنی ندارد حکومت و قدرت و نظام سیاسی برای زنان، حتی برای مردان نوع پوشش را تعیین کند. الگوهایی که جمهوری اسلامی تلاش کرده بر انسان‌ها تحمیل کند، الگوهای فکری و حقوقی متعلق به عصر بردگی است. جمهوری اسلامی تلاش کرده است با این الگوها، جامعه را اداره کند و بیشترین فشار را بر زنان و اقشار دیگر مثل اقلیت‌های مذهبی وارد کرده است. هیچ‌وقت هم صدای اعتراض‌ها را نشنیده است تا جامعه و زنان به حد انفجار رسیدند. زندگی تحت حاکمیت دینی تحولات فکری عمیقی در مردم جامعه و حتی باورهای دینی ایجاد کرده است. تنها مانع مقابل مردم، قدرت سیاسی است که از دین استفاده ابزاری می‌کند. زنان در واقع شوریده‌اند بر الگویی که به‌هیچ‌وجه متناسب زمان حاضر و مناسب زن امروز در هیچ‌کجای جهان نیست و کپی‌برداری شده از عصر بردگی است. آن‌ها به این مساله، «نه» می‌گویند. همه اقشار جامعه در حال رنج بردن هستند. در واقع، مردم ما زندگی نکرده‌اند، همه از این حکومت و حتی ظاهر حاکمان نسبت به انسان خسته شده‌اند. اتفاق مهمی افتاده است و مبارزات تاریخی زنان در این مقطع به نقطه حساسی رسیده‌اند، چون این اتفاق در یک رژیم دینی می‌افتد؛ یعنی رژیمی که همه تبعیضات را علیه زنان با دین و خدا توجیه کرده است. 

فکر می‌کنید این اتفاق مهم که توضیح دادید، می‌تواند بر کشورهای منطقه و جوامع اسلامی دیگر در سطح جهان هم تاثیرگذار باشد؟ 

- حتما همین‌طور است. جامعه جهانی، جامعه‌‌ای به هم پیوسته است. ما به هیچ‌وجه تاثیرات جوامع را بر یک‌دیگر نمی‌توانیم انکار کنیم؛ به‌ویژه جوامعی که مشترکات بسیاری دارد. جوامع اسلامی نگاه مشترک به زن و حقوق زن دارند. اگر در بعضی کشورها اصلاحات حقوقی انجام داده‌اند، نگاهی که به وسیله دستگاه دین همواره توجیه شده، هم‌چنان نهاد رسمی دین در جوامع اسلامی تبلیغ می‌شود و فقه مبین این است. این نگاه مشترک باعث می‌شود زنان در این جوامع حس مظلومیت مشترکی داشته باشند و بخواهند کنار هم علیه این تبعیضات مبارزه کنند. به گمان من، مبارزات زنان در هریک از این جوامع روی دیگر جوامع موثرند. خصوصا وقتی این مبارزه تحت حکومت دینی اتفاق می‌افتند، بیان‌گر شکست حاکمیت هستند. 

گفتید زنان علیه یک سیستم تبعیض‌آمیز شوریده‌اند، آیا ما با انقلاب مواجه هستیم یا آغاز یک انقلاب است؟ 

- در حال حاضر من جامعه‌ را در حال تجربه یک انقلاب می‌بینم. هر انقلابی از شوریدن علیه ظلم و ستم و بی‌عدالتی شروع می‌شود. می‌گویم انقلاب، چون نه فقط زنان بلکه اقشار بسیاری به آن‌ها پیوسته‌اند و شعارشان لغو حجاب اجباری نیست بلکه شعار مردم و حتی خود زنان، اصل نظام را مورد هدف قرار داده است، چون همه اقشار احساس می‌کنند با این برنامه‌ها و سیاست‌ها نمی‌توانند زندگی کنند و این سیاست‌ها خلاف منافع عامه مردم هستند. مردم این نظام را سدی میان خود و خواسته‌هایشان می‌دانند؛ خواسته‌هایی که در طول ۴۰ سال کسی به آن‌ها توجهی نکرده است. حالا آن سد را هدف قرار داده‌اند. 

این روزها صحبت‌های مقامات و حتی دانشجویان بسیجی حکایت از دعوت به گفت‌وگو دارند. آیا امروز در جایگاه گفت‌وگو هستیم؟ 

- سخن عجیبی است، چون در طول دهه‌ها، اقشار مختلف، حتی اصلاح‌طلبان خواسته‌های خود را مطرح و از گفت‌وگوی ملی صحبت کردند. سال ۱۳۸۸، مطالبه میلیون‌ها معترض، ابطال نتیجه انتخابات بود. سال ۱۳۷۸، دانشجویان به پا خاستند و اعتراض از توقیف روزنامه «سلام» شروع شد؛ یعنی حکومت حاضر به سرکوب و تحمیل هزینه سنگین بر کشور و مردم و حتی بر خودش هست اما حاضر به این‌ که به یک خواسته مردم توجه کند، نیست. به نظر من، این مساله ناشی از این است که حاکمان اصلا آیین و آداب حکم‌رانی را نمی‌شناسند و فکر می‌کنند اگر حکومتی مقابل مردم کوتاه بیاید، باید در همه چیز کوتاه بیاید. خب، کوتاه بیاید. باید کوتاه بیاید. مگر غیر از این است که حاکمان از جانب مردم روی کار آمده‌اند تا کشور را مطابق خواست عموم مردم اداره کنند؟ این‌ها اشتباه فهمیده‌اند، فکر می‌کنند مردم خادمان این‌ها هستند و این‌ها برگزیدگان از جانب خدا هستند و مردم باید از آن‌ها پیروی کنند. حالا آمده‌اند و می‌گویند گفت‌وگو کنیم. این‌که چه قدر مردم اعتماد کنند به کسانی‌ که هیچ‌وقت سابقه نداشته است که با آن‌ها گفت‌وگو کرده و پاسخ‌گو باشند، بحث دیگری است. حاکمان می‌گویند بیایید ابهامات را بگویید. خب همه‌چیز مبهم است! کدام اتفاق را تا الان برای مردم شفاف و روشن کرده‌اید؟ مثلا در مورد زدن هواپیمای اوکراینی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کدام مسوولی پاسخ روشن به خانواده‌ها داد؟ در دادگاه هم با خانواده‌ها با بی‌ادبی و قلدری برخورد کردند. من به عنوان شهروندی معترض، مشتاق هستم چنین جلسه‌ تاریخی گفت‌وگو شکل بگیرد؛ با شرایطی که طرفین گفت‌وگو و موضوع آن چه باشد. کسانی باید از حاکمیت طرف گفت‌وگو باشند که حاکمان طراز اول مثل رهبری باشند و با اقشار مختلف معترض شفاف حرف بزنند و پاسخ بگویند. مردم از ستم‌ها و ظلم‌ها بگویند و از کشته‌هایشان در خیابان‌ها و بازداشت‌ها و اعدام‌ها و از زندانیان. اما من این سخنان را واقعی نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم این‌ها قصد گفت‌وگو کردن داشته باشند. 

در واقع، گفت‌وگویی که شما از آن صحبت می‌کنید، «دادخواهی» و روشن شدن حقیقت و اجرای عدالت است. 

- بله، غیر از این نخواهد بود. به نظر من، توقع مردم و معترضان جز این نمی‌تواند باشد. هیچ توضیحی از طرف حاکمیت جز شفاف کردن حقیقت مورد قبول واقع نخواهد شد. در اتفاق موشک زدن به هواپیمای اوکراینی، درست است که بیشترین داغ بر دل خانواده‌های قربانیان نشست و چه داغ سختی بود اما به دل همه ملت ایران هم داغ نشست. هنوز هم مردم آن را فراموش نکرده‌اند و از این فاجعه بزرگ به تلخی یاد می‌کنند. اگر بنا به گفت‌وگو باشد، جز روشن شدن حقیقت چیزی مردم را قانع نخواهد کرد. یک گفت‌وگو، دادخواهی خواهد بود. 

به موضع رهبر جمهوری اسلامی بپردازیم. «علی خامنه‌ای» روز موضع‌گیری، جلوی پلیس رژه رفت و بعد مثل همیشه، مردم را نادان خواند و اعتراضات را گردن اسرائیل و امریکا انداخت. بعضی‌ها موضع او را عقب‌نشینی تحلیل کردند و برخی دیگر مطابق همیشه خواندند. تحلیل شما چیست؟ 

- آقای خامنه‌ای همواره در قیام‌ها و خیزش‌ها به طور مکرر معترضان را مورد اهانت قرار داده و آن‌ها را بازیچه دست بیگانگان یا فتنه‌گر دانسته است. این توهین به مردم آگاه و معترض است. خود من مردم معترض را کسانی می‌دانم که اتفاقا باهوش‌تر، آگاه‌تر و مسوولیت‌پذیرتر هستند و برای دفاع از حقوق خود و میهن‌شان خطر می‌کنند. این‌ها انسان‌های محترم جامعه هستند که اگر نباشند، جامعه هیچ‌گاه به جلو حرکت نخواهد کرد. توهین کردن به این اقشار با توجه به مشکلات و نابسامانی‌های فراوانی که مسوول آن‌ خود حاکمان و حکومت است، غیرقابل قبول است. این یا نگاهی غیرواقع‌بینانه است که باید بگوییم رهبری از واقعیت جامعه بسیار فاصله دارد یا به عنوان یک ترفند و روش سیاسی برای تقلیل اعتراضات و خواسته‌های معترضان است. همواره هم رسانه‌های حکومتی تلاش کرده‌اند میلیون‌ها معترض و اعتراضات را تقلیل دهند و منکر فجایع شده‌ یا با سناریوسازی و با هزینه کردن پول مردم، نیروها را سازمان‌دهی کرده‌ و مقابل معترضان قرار داده‌اند. این رفتارها قابل توجیه نیستند. همین مواضع همیشه تنش‌زا و توجیه‌گر سرکوب‌ها و فجایع هستند. این نگاه نشان از ضعف حکومت هم دارد که با این همه دستگاه عریض و طویل، اعتراف می‌کند نیروهای خارجی این‌ همه در ایران نفوذ دارند که به راحتی می‌توانند میلیون‌ها معترض را به خیابان‌ها بیاورند. شما با این‌همه رسانه و ثروت و امکانات چرا نمی‌توانید میلیون‌ها مردم معترض را به موافقان خود تبدیل کنید؟ این نگاه، نگاهی است که خودش بخشی از بحران اساسی کشور است. من تغییر دیدگاه حاکمان در جمهوری اسلامی را بعید می‌‌دانم. 

گفتید که شاید از واقعیت خبر ندارند اما بسیاری از نسل جوان در اعتراضات امسال کشته شدند؛ «مهسا»، «نیکا» و «سارینا». به جمهوری اسلامی لقب کودک‌کش می‌دهند. از ابتدای انقلاب تا هنوز، اعدام کودکان را داشته‌ایم. امسال تظاهرات و بازداشت دانش‌آموزان را داشتیم و قربانیان زیر ۱۸ سال. آیا جمهوری اسلامی را حکومتی کودک‌کش می‌دانید؟ آیا این کودک‌کشی توجیه اسلامی دارد؟ 

- کشتن هیچ انسانی در هیچ مکتبی توجیه ندارد. من گفتم آیا از واقعیت اطلاع ندارند؟ واقعیت این‌ که در اعتراضات چند نفر کشته شدند و چه اتفاقی افتاده است؟ حتما می‌دانند. اما تحلیل‌هایشان متفاوت است. ما در سخنان حاکمان جمهوری اسلامی بارها دیده و شنیده‌ایم که ایران در حال پیشرفت است و جهان توان دیدن این همه موفقیت را ندارد. خب این‌ها غیرواقع‌بینانه‌اند.

اگر واقعیت را می‌دانند و چنین می‌گویند، یعنی سخن غیرصادقانه. مردم ایران که در کشور زندگی می‌کنند، بیش از هرکس دیگری صلاحیت داوری درباره وضعیت ایران را دارند. آن‌ها در سختی زندگی می‌کنند. آیا اقشار فقیر در ایران نسبت به گذشته  کمتر شده‌اند؟ آیا بی‌کاری و تورم کم شده است؟ چه اتفاق مثبتی افتاده است؟ با این همه ثروت ملی، روز به روز فقر بیشتر گسترش پیدا کرده است. شاید قدرت، توان دیدن واقعیت را از بین ببرد. یک تزی در جمهوری اسلامی وجود داشته و دارد که حفظ نظام از اوجب واجبات است.

این تز هم هیچ مبنای دینی ندارد. بر اساس کدام آموزه‌های دینی و شرعی می‌توانیم بگوییم حفظ حکومت بالاتر از حفظ مال و امنیت و جان و آبروی مردم است؟ این توجیه ندارد اما به درد صاحبان قدرت می‌خورد. به نظر من، اگر با چنین توجیهی کودکان و بزرگان را می‌کشند، هیچ توجیه حقوقی، اخلاقی و انسانی نیست. حتی تجربه هم آن را تایید نمی‌کند.

این مساله توجیه دینی نیز ندارد، مگر این‌که بخواهیم با فقه سلفی و طالبانی به آن نگاه کنیم که نگاهی بر اساس عصر بردگی است و مورد پذیرش انسان امروز نیست و پایه و اساس عقلی ندارد. در چنین شرایطی، حاکمان جمهوری اسلامی موظف هستند که تصمیمات مهم و عاقلانه‌ای بگیرند؛ تصمیماتی به صرفه و صلاح کشور و نه نظام. تصمیم اشتباه و ادامه سرکوب معتقدم تمامیت کشور را به خطر می‌اندازد و ممکن است موجب فروپاشی و جنگ داخلی شود، خطر تجزیه را افزایش دهد و این اعتراضات را به یک تهدید جدی تبدیل کند. برای جلوگیری از همه خطرات و تهدیدات، این حاکمان هستند که وظیفه دارند بهترین راه‌حل را انتخاب کنند.

فردا نمی‌توانند تقصیر را به گردن معترضان یا خارجی‌ها بیندازند. تصمیم آن‌ها تا به‌حال سرکوب و کشتار بوده که بحران را افزایش هم داده است.نشنیدن صدای اعتراض و سرکوب معترض یکی از مشکلات کشور ما بوده و هست. امروز باید راه‌حل مسالمت‌آمیز به نفع کشور و ملت انتخاب کرد که سرکوب نیست. باید دید که مردم برای تغییر در شرایط ایران چه خواسته‌ای دارند. استعفای حاکمان و رفراندوم و از این دست راه‌حل‌ها می‌توانند فصل‌الخطاب باشند. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

کاریکاتور

بیلبورد مفاخر زن ایرانی

۲۲ مهر ۱۴۰۱
مانا نیستانی
بیلبورد مفاخر زن ایرانی