پس از ۴۳ سال از کشته شدن «محمدعلی رجایی» هنوز افسانهها درباره دوره ۲۸ روزه ریاست جمهوری او ادامه دارد و کشته شدن «ابراهیم رئیسی» در سقوط هلیکوپتر هم بهانهای برای تکرار این افسانهها شده است.
***
رجایی در تبلیغات «محمود احمدینژاد» مطرح شد و پس از کشته شدن رئیسی رسانههای دولت سعی کردهاند که این دو را با یکدیگر مقایسه کنند. از جمله این افسانهها مربوط به «سادهزیستی» او بوده که شکل روایت مطرح شده توسط خانوادهاش رد شده است.
موضوع دیگر سفر او به سازمان ملل است که مربوط به دوره نخستوزیری بوده اما در برخی روایتها به اشتباه به دوره ریاستجمهوری نسبت داده میشود تا با سفر دیگر روسای جمهوری مقایسه شود.
بخشهایی از زندگی رجایی مانند ارتباط او با نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق در روایات رسانههای رسمی سانسور میشود.
سادهزیستی
خبرگزاری ایرنا نوشت که «محمدعلی رجایی» و «سید ابراهیم رئیسی» دو رییسجمهوری بودند که از بسیاری جهات همچون سادهزیستی، مردمی بودن، انقلابی و جهادی، مخلص و ولایتمدار و طرفدار محرومان در مسیر خدمت خستگیناپذیر با هم شباهت داشتند.
روایت ساده زیستی رجایی اما توسط خانواده او زیر سوال رفته است.
«کمالالدین رجایی»، پسر رجایی در یکی از معدود اظهاراتش، از تصویر ساختگی پدر خود انتقاد کرده و گفته است: «ما سادهزيست به اين معنا كه امروز ترويج میشود، نبوديم…. خانه ما از ابتدا در نازیآباد نبود. ما در باغ جواهری، در خيابان ايران زندگی میكرديم؛ محلهای كه البته اصالت و وجاهت مذهبی داشت. سادهزيستی آقای رجايی، انتخابی آگاهانه بود. اينطور نبود كه ايشان ذات زندگیشان همين باشد و راه ديگری جز سادهزيستی نداشته باشد.»
او در این حال گفته است: «وقتی بابا میخواست به آقای (محسن) نوربخش مسوولیتی بدهد، اين نگرانی را داشت كه خانه ايشان در خيابان "قلهك" است. ولی علت نگرانی او، اعتراض و توقع مردم بود وگرنه خانه خود ما در خيابان "عينالدوله" بود. ما بچه جنوبشهر نبوديم ولی پدر شرايط روز را میسنجيد.»
کمالالدین رجایی گفته که پدرش قبل از نخستوزيری، آستين كوتاه میپوشيد اما به توصيه مشاورانش و برای رعايت شرايط آن زمان بود كه لباس آستين كوتاه نمیپوشيد.
گذاشتن پا روی میز در نشست مطبوعاتی
سفر رجایی به سازمانملل نیز به دوره ریاستجمهوری او نسبت داده میشود، اما این سفر در دوره نخستوزیری او رخ داده است. همچنین او پای خود را نه در سخنرانی در سازمانملل بلکه در یک نشست مطبوعاتی روی میز گذاشت.
«مصطفی تاجزاده»، یکی از همراهان رجایی در این سفر گفته است: «البته همانطور كه گفتید قرار بود آقای بنیصدر به آن سفر برود كه در نهایت نظر امام بر این شد كه نخستوزیر برود. برنامه سفر ظرف ۲۴ ساعت ریخته شد و واقعا برای من غیرمنتظره بود.»
او در یک نشست مطبوعاتی پای خود را روی میز گذاشت که این اقدام برای هیات همراه او غافلگیر کننده بوده است.
سانسور روابط با نهضت آزادی و مجاهدین خلق
ارتباط رجایی با بخشی از جریانهای حذف شده در انقلاب ایران گرچه از سالها قبل آغاز شد، اما حتی پس از رسیدن به نخستوزیری و بعدها ریاستجمهوری نیز ادامه داشت.
«لطفالله میثمی»، از دوستان رجایی در جایی گفته است: «آقای رجایی در دوران نخستوزیری به منزل ما میآمد. [...] در اولین سخنرانی ریاستجمهوری نیز به نام من اشاره کرد و گفت این آقای میثمی که چشمهایش را در مبارزه از دست داده است دوست ماست و من به همراه او و مهندس توسلی با هم جلسات بحث و تحلیل داشتیم اما آن زمان روزنامهها این سخنان رجایی را منعکس نکردند. بعدها هم صداوسیما این سخنرانی را پخش نکرد.»
او همچنین گفته است: «رجایی یک بار که به منزل ما میآمد ماشین را چند خیابان قبلتر در آبشار پارک میکند و به گونهای به منزل ما میآید تا مبادا محافظین خودش، او را ببینند. البته محافظین او را بهطرز جالبی تعقیب کرده بودند و به منزل ما آمده و پلاک را هم یادداشت کرده بودند.»
سفر به لیبی و عدم ملاقات قذافی با رجایی
در ۲۹ مهر ۱۳۵۹ در سفر محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت، سفارت جمهوری اسلامی ایران در لیبی افتتاح شد اما «معمر قذافی»، رهبر لیبی در این سفر با رجایی دیدار نکرد.
مقامات جمهوری اسلامی درباره دلیل انجام نشدن این دیدار بهانههای مختلفی مطرح کردهاند. «گودرز افتخارجهرمی» از همراهان رجایی گفته که در آن زمان گفتند که قذافی در صحرا زندگی میکند.
افتخار جهرمی درباره سفر به الجزایر گفته است: «قبل از بازگشت ما از آمریکا زلزلهای در الجزایر رخ داده بود. امام خمینی هم از شهید رجایی خواسته بودند که در هنگام برگشتن به کشور به الجزایر برود و پیام تسلیت ایشان را به دولت و ملت این کشور ابلاغ کند.»
قرارداد الجزایر و شکایت بنیصدر
یکی از اتفاقات دوره نخستوزیری رجایی توافق الجزایر بود. در این میان، حل موضوع به مجلس سپرده شده بود، اما «بهزاد نبوی» به عنوان نماینده دولت آن را امضا کرد.
«ابوالحسن بنیصدر»، رییس جمهور، علیه رجایی و بهزاد نبوی اعلام جرم کرد اما این شکایت به نتیجه نرسید.
اصولگرایان نیز پس از آن بارها به بهزاد نبوی به دلیل این توافق حمله کردهاند، اما نقش رجایی را محو کردهاند.
بهزاد نبوی گفته است: «به شهید رجایی پیشنهاد دادم که کنار بکشیم و هر کسی را که میخواهند برای دنبال کردن موضوع تعیین کنند. شهید رجایی مخالفت کردند و گفتند ما باید کار را هر طور شده دنبال کنیم. من هم قانع شدم و شبانهروز تلاش کردم تا ماجرا حل شود.»
گودرز افتخار جهرمی گفته است که در سالهای اخیر هرکس با بهزاد نبوی مخالف است با این بیانیه هم مخالفت کرده است:
«اما عموم مخالفتها، مخالفتهای سیاسی است. در آن زمان طرفداران دولت موقت با مرحوم شهید رجایی و بهزاد نبوی مخالف بودند. طرفداران آقای رییس جمهور (بنیصدر) هم با اینها مخالف بودند. مخالفین دیگری هم آنها داشتند. این مخالفین مسلما میگویند که بیانیهها به ضرر ایران تمام شده است. این مخالفتها بیشتر جنبه سیاسی دارد، اما اگر بیایند و بحث حقوقی بکنند و شرایط آن زمان را در نظر بگیرند منصفانه این هست که بگوییم در شرایط آن زمان بیانیه الجزایر مناسب بوده است.»
«مقلد امام» و فرزند مجلس
محمدعلی رجایی پس از انتخاب به عنوان نخست وزیر گفت که «من مقلد امام، فرزند مجلس و برادر رئیس جمهورم.»
با این حال برخی از چهره های اصولگرا با اشاره به نزدیکی زیادی بهزاد نبودی به رجایی گفته اند که اگر دوره ریاست جمهوری او ادامه پیدا میکرد مانند ابوالحسن بنیصدر یا «محمد خاتمی» و محمود احمدینژاد میشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر