close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

ویلیام شوستر که جلیلی نقل‌قول او را مصادره به مطلوب کرد، کیست؟

۳ تیر ۱۴۰۳
رولند الیوت براون
خواندن در ۱۰ دقیقه
ویلیام شوستر که جلیلی نقل‌قول او را مصادره به مطلوب کرد، کیست؟
«سعید جلیلی» در مناظره سوم ریاست‌جمهوری که با موضوع فرهنگی برگزار می‌شد، برای حمایت از حجاب اجباری، با اشاره به نقل‌قولی از «مورگان شوستر»، حقوق‌دان و کارشناس مالی آمریکایی درباره «زن محجبه ایرانی» استناد کرد
ویلیام شوستر که جلیلی نقل‌قول او را مصادره به مطلوب کرد، کیست؟
شوستر در دفتر کارش در تهران
ویلیام شوستر که جلیلی نقل‌قول او را مصادره به مطلوب کرد، کیست؟
شوستر و همکاران آمریکایی‌اش در تهران در سال ۱۹۱۱
ویلیام شوستر که جلیلی نقل‌قول او را مصادره به مطلوب کرد، کیست؟
شوستر به همراه خانواده اش پس از اشغال ایران توسط نیروهای روس از ایران خارج شدند.
ویلیام شوستر که جلیلی نقل‌قول او را مصادره به مطلوب کرد، کیست؟
شوستر و همسرش در باغ اتابک، تهران

«سعید جلیلی» در مناظره سوم ریاست‌جمهوری که با موضوع فرهنگی برگزار می‌شد، برای حمایت از حجاب اجباری، با اشاره به نقل‌قولی از «مورگان شوستر»، حقوق‌دان و کارشناس مالی آمریکایی درباره «زن محجبه ایرانی» استناد کرد و گفت: «مورگان شوستر ۱۰۰ سال پیش ۱۱ ماه در ایران بوده و از عظمت زنان محجبه و مسلمان می‌گوید و در کتاب خودش می‌نویسد باید به عزت زن محجبه ایرانی درود بفرستیم.» 

جدا از اینکه سعید جلیلی موضوعی را که شوستر در کتاب «اختناق در ایران» درباره مبارزه زنان ایرانی برای آزادی بیان کرده است، درباره حجاب اجباری مصادره به مطلوب کرد، زمان حضور شوستر در ایران را هم اشتباه عنوان کرد. 

شوستر که ۸ ماه در ایران به‌عنوان مستشار اقتصادی کار می‌کرد، در کتاب «اختناق در ایران» نوشته است: «رییس مجلس پذیرفت که که با نمایندگانی از جانب زنان صحبت کند. در سرسرا با آن‌ها ملاقات کرد و این مادران و همسران و دختران خانه‌نشین برای اینکه او و همکارانش در عزم آن‌ها تردید نکنند، تپانچه‌ها را نشانش دادند و قسم خوردند که اگر مجلس از وظیفه حفظ آزادی و شرف ملک و ملت ایران کوتاه بیاید، با دست خود، شوهران و پسرانشان را می‌کشند و خود را هم در کنار آن‌ها هلاک می‌کنند.

هرچند مزدوران روس یکی دو هفته بعد در کودتایی مجلس را نابود کردند، مجلس بدون ننگ وطن‌فروشی از میان رفت. 

آیا جا ندارد بر عزت زن محجبه ایران درود بفرستیم؟ زنی که همچنان اسیر سنت‌های دست‌وپاگیراست، زنی که هنوز بازیچه میل و هوش مردان است، زنی که از همه فرصت‌های تحصیل متناسب با آرمان‌های امروزی محروم است، زنی که هنوز پاییده می‌شود و تودهنی می‌خورد و رانده می‌شود؛ با‌این‌همه از جام آزادی‌خواهی سیر می‌نوشد و سهم خود را به وطنش ادا می‌کند.»

ویلیام مورگان شوستر که بود و درباره ایران چه نوشت؟ «ایران‌وایر» در سال ۱۳۹۵، سلسله مطالبی درباره خاطرات شوستر از ایران و آنچه او در کتاب اختناق در ایران نوشته، منتشر کرد که به‌بهانه صحبت‌های جلیلی، بازنشر می‌شود.

***

سال‌ها پیش از آنکه انقلابیون ایران در سال ۱۹۷۹ آمریکا را «شیطان بزرگ» بنامند، حکومت انقلابی دیگری در ایران برای حفظ استقلال خود از آمریکا تقاضای کمک کرد. در سال ۱۹۱۱، دولت ایران «ویلیام مورگان شوستر»، حقوق‌دان، کارشناس امور مالی و حسابدار آمریکایی را به ایران دعوت می‌کند تا ریاست کل خزانه‌داری را به عهده بگیرد و امور مالی نابسامان کشور را سر‌وسامان دهد. شوستر در مقطع حساسی در تاریخ ایران قدم به خاک این کشور گذاشت؛ دورانی که دموکراسی نوپا و شکننده‌ای تلاش می کرد در آشوب زمانه، به حیات خود ادامه دهد.

تنها پنج سال پیش از ورود شوستر به ایران، «انقلاب مشروطه» پیروز شده بود و مردم ایران توانسته بودند مظفرالدین شاه را به پذیرش مجلس و حکومت پارلمانی وا دارند. هواداران این نوع از حکومت معتقد بودند که مجلس می‌توانست راه را بر فساد شاهانی ببندد که یکی پس از دیگری منابع کشور را به جیب می‌زدند و دست روسیه و بریتانیا را برای سلطه بر اقتصاد کشور باز می‌گذاشتند. با تمام این اوصاف، جنبش مشروطه دشمنان و مخالفان سرسخت و صاحب نفوذی نیز داشت.

در ژانویه سال ۱۹۰۷ (۱۲۸۵) مظفرالدین شاه از دنیا رفت و فرزندش «محمدعلی» که با روس ها روابط دوستانه‌ای داشت، بر تخت سلطنت نشست. روسیه مخالف جنبش مشروطه بود و سعی می‌کرد تا از نفوذ خود در شمال ایران محافظت کند. در سال ۱۹۰۸، محمدعلی شاه که از یک سو‌قصد نافرجام جان سالم به در برده بود، با حمایت روس‌ها مجلس را محاصره کرد و به توپ بست و سران جنبش مشروطه را دستگیر و اعدام کرد. سال بعد، مشروطه خواهان محمدعلی شاه را خلع و تبعید کردند.

در آن سال‌ها، ایران تقریبا از نظر اقتصادی برشکسته بود. اروپایی ها و سران و رجال کشور با تبانی یکدیگر، خزانه ملی را به ته رسانده بودند و روسیه برای تضعیف حکومت تلاش می‌کرد. بنابراین، حکومت ایران برای آنکه بتواند کنترل اوضاع کشور را به دست گیرد، می‌بایست فساد را ریشه کن می‌کرد و نظام مالیاتی کشور را سر و سامان می بخشید. این رسالتِ شوستر بود.

ایران‎وایر، سلسله مقالات را بر اساس خاطرات ویلیام مورگان شوستر به نام «اختناق در ایران» منتشر خواهد کرد که اولین بار در سال ۱۹۱۲ انتشار یافته است.

قسمت اول: آرمان گرایی امریکایی به ایران می رود

روز ۲۵دسامبر۱۹۱۰، «حسین قلی خان»، وزیر امور خارجه ایران از سفارت این کشور در واشنگتن درخواست کرد که ترتیباتی دهند تا وزیر امور خارجه آمریکا، «فیلاندر چیس ناکس» او را با کارشناسان امور مالی در امریکا در تماس بگذارد.

در آن سال‌ها، آینده اقتصادی ایران تلخ و سیاه می‌نمود. «علی انصاری»، استاد دانشگاه «سنت آندروز» می‌گوید: «پس از انقلاب مشروطه، حکومت برنامه‌های زیادی برای اصلاح امور کشور داشت؛ ازجمله، آموزش رایگان، ایجاد ارتش، ایجاد یک نظام استاندارد مالیاتی، و غیره. منتها برای اجرای این اصلاحات، حکومت به پول احتیاج داشت.»

در تهران، رجال فاسد و اروپایی‌های رشوه خواری که برای سفارت‌های کشورهای اروپایی و حتی گاهی برای خودِ حکومت ایران کار می‌کردند، به هر بهانه‌ای متوسل می‌شدند تا سرمایه‌های کشور را چپاول کنند. مجلس که به خطری که سرمایه های ملی را تهدید می‌کرد واقف بود و در عین حال نمی خواست از متخصصان ایرانی و کارشناسان اروپایی کمک بگیرد، به آمریکا روی آورد که تا پیش‌از آن هیچ حضور محسوس و سنگینی در کشور نداشت و به اقدامات ناشایستی نیز دامن نزده بود. کاری که به آمریکا پیشنهاد شده بود، مدیریت امور مالی کشور، از نظام مالیاتی گرفته تا پرداخت سرمایه به مدت سه سال بود.

وزارت امور خارجه امریکا برای اجرای این پروژه، شوستر را پیشنهاد داد که پس از جنگ آمریکا و اسپانیا در سال ۱۸۹۸، مسوول امور گمرگ در کوبا و فیلیپین بود که آن زمان مستعمره امریکا بودند.

«ایوان سیگل»، مترجم کتاب «تاریخ مشروطه ایران»، نوشته «احمد کسروی» می‌گوید: «کارنامه شوستر [تا قبل از ورود به ایران] آن قدرها جالب نیست. جنگ داخلی فیلیپین، جنگ خونین و هولناکی بود که در آن آمریکایی ها و ناسیونالیست‌های فیلیپینی به مصاف هم رفته بودند. با‌این‌حال، شوستر برای تربیت و پرورش کسانی که با آمریکایی‌ها همکاری می‌کردند، اقدامات مهمی کرده بود. او هم در تاسیس اولین دانشگاه فیلیپین نقش داشت و هم اتاق بازرگانی فیلیپین-آمریکا را راه‌اندازی کرده بود که بسیار موفق بود. در فیلیپین قدرت کامل داشت و می‌توانست هرکاری که دلش می‌خواست، بکند.»

شوستر به قول خودش، هرگز خواب رفتن به ایران را هم ندیده بود. «میرزا علی قلی خان»، کاردار ایران در واشنگتن تردیدهای او را برطرف کرد. یکی از اولین کارهایی که شوستر انجام داد، این بود که کتاب «انقلاب ایران از ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۹»، نوشته «ادوارد براون»، شرق شناس بریتانیایی را خواند که عزم او را برای حمایت از پروژه مشروطه خواهی در پرتو آرمان های امریکایی راسخ‌تر کرد. خودش می‌نویسد: «سرانجام بر آن شدم که از هیچ کوششی بری کمک به ملتی که شواهد نشان می‌داد به نهادهای ما و روش‌های کاری ما اعتقاد پیدا کرده بودند، فروگذار نکنم.» (نقل از ترجمه فارسیِ اختناق در ایران، ترجمه حسن افشار، نشر ماهی، ۱۳۸۹، صفحه ۵۴.)

در آن دوران، آمریکایی‌ها از اتفاقات ایران تا حدودی آگاه بودند. «ویلیام هاوارد تفت» در سخنرانی سالانه خود درباره وضعیت کشور در سال ۱۹۰۹، به گسترش حکومت پارلمانی در ترکیه و ایران اشاره می‌کند: «این اتفاقات، چشم جهان را به خاور نزدیک باز کرده است. در این منطقه، اعتبار امریکا به یُمن نفوذِ صلح‌آمیزِ مدارس، دانشگاه‌ها و میسیون‌های آمریکایی، به‌شدت افزایش یافته است. بنابراین، جای شبهه‌ای باقی نمانده که ما باید سهم بیش‌تری از تجارت خاور نزدیک به دست آوریم، چراکه امروزه، شرایط بیش از هر زمان دیگری برای ما مساعد است.»

با اینکه بنا نبود شوستر در مقام نماینده حکومت آمریکا به ایران سفر کند، ماموریت او حکایت از نگاه ایالات متحده به قدرت‌های قدیم جهان  می‌کرد. «عباس امانت»، استاد دانشگاه «ییل» می‌گوید: «در بین آمریکایی‌ها، حس ضد امپریالیستی و ضد بریتانیایی بسیار قوی بود. آن‌ها معتقد بودند که سلطه بریتانیا بر کشورهایی که مستعمره و یا تحت نفوذ آن بودند، به قیمت تضعیف قدرت‌های دیگر، مدام بیش‌تر و بیش‌تر می‌شد.» به این ترتیب، می‌توان گفت که شوستر در بسترِ همین روحیه استقلال‌طلبیِ آمریکایی، برای مأموریت به ایران گماشته شد.

در آوریل سال ۱۹۱۱، شوستر سفری طولانی را به مقصدِ تهران در پیش گرفت تا به مقام ریاست کل خزانه داری کشور نائل شود. او به‌همراه چند دستیار از آمریکا و خانواده‌هایشان، از نیویورک با کشتی راهی پاریس شد و از آن‌جا از راهِ وین، قسطنطنیه (استانبول فعلی)، باتومی و باکو به بندر انزلی رسید. از آنجا نیز شوستر و هیات همراهش با درشکه به تهران رفتند.‌

شوستر در خاطرات خود با طنز گزنده و نوستالژی دلنشینی، اولین تجربه‌های خود را از ایران به یاد می‌آورد و از راهنمای ایرانی خود که آن‌ها را به تهران آورد، یاد می کند: «با آن ه از پیروان محمد [پیامبر اسلام] بود، ولی به تاثیر کنیاک در سفرهایی از این دست اعتقادی راسخ داشت.»

اولین برداشت او از تهران، با درختانی که به آن‌ها «فانوس آویخته» می‌گفت و چهچه بلبلان و نیز خدمتکاران و نگهبان‌ها با آن لباس‌های مرتب و یکدست‌شان، این بود که جایی شبیه «بهشت» است.

نقشی در «اپرا بوفِ» ایرانی

در تهران، شوستر به‌سرعت نبض شرایط و اوضاع را به دست می‌گیرد که البته چندان هم مساعد نبود. با آنکه از میهمان نوازی و اعتماد به نفسِ بیش‌تر اعضای مشروطه خواهان به وجد می‌آمد، ولی از همان ابتدا می‌دانست که با دشمنان و مخالفانی خشمگین و کینه‌توز مواجه خواهد شد که اغلب یا دیپلمات‌های خارجی و اروپایی‌هایی بودند که برای حکومت ایران کار می‌کردند و یا رجال فاسد ایرانی.

در بسیاری از موارد، نوع مخالفت این رقبا به نمایش‌های فکاهی شباهت پیدا می‌کرد. شوستر در پیش‌درآمدِ اختناق در ایران می‌نویسد: «نکته اول اینکه امور سیاسی در ایران با هزار بدبختی و نکبت برای میلیون‌ها انسان بی‌گناه، خیلی شبیه یک نمایش می‌شود. شنیده‌ام برخی منتقدانش آن را با "اپرا بوف" [اپرای فکاهی فرانسوی که به قرن نوزدهم بازمی گردد] مقایسه کرده‌اند.» (ترجمه فارسی، صفحه ۱۷)

انصاری می‌گوید: «شوستر تا حدی ساده لوح بود. البته هم می‌شود اسمش را ساده لوحی گذاشت، هم یک جور آرمان‌گرایی نشاط‌آور و فرح‌بخش. شوستر از آن نوع شخصیت‌هایی بود که می‌خواهند مشکلات عظیم و به غایت دشوار مالی و اقتصادی را حل کنند. در تاریخ ایران به‌کرات از این آدم‌ها می‌بینید. شوستر واقعا مجذوب این شبکه عظیم فسادی شده بود که همه اروپایی‌ها را در دام خود انداخته بود.»

شوستر از همان لحظه‌ای که وارد ایران شد، خوب می‌دانست که روسیه یار و همراه محمدعلی شاه، از حضور او در ایران ناخرسند است. آن‌طور که خودش می‌گوید، روسیه بعضی نمایندگانِ بانفوذ و «معلوم الحال» را به خدمت گرفته و تمام همتِ خود را به کار بسته بود تا دست او را از ایران کوتاه کند و حتی با وزارت امور خارجه آمریکا هم تماس گرفته و هشدارهایی داده و شکایت‌هایی کرده بود.

عباس امانت به این نکته اشاره می کند که روسیه در رشته کوه‌های قفقاز با یک وضعیت انقلابی رو‌به‌رو و بسیار نگران آن بود که مشروطه خواهان در آذربایجان راه نفوذ این کشور را به ایران ببندند: «روس‌ها به‌شدت کینه و حسادت می‌ورزیدند و به‌هیچ‌وجه نمی‌خواستند مشروطه‌خواهان پیروز شوند.»

با‌این‌حال، ادعای روسیه این بود که به حاکمیت ملی ایران احترام می‌گذارد و دیگر آشکارا به استخدام یک شهروند آمریکایی توسط دولت ایران اعتراض نخواهد کرد. بریتانیا هم با اکراه، پروژه شوستر را پذیرفت.

البته هم بریتانیا و هم روسیه، از شوستر انتظار داشتند که پس از ورود به ایران، مرتب به سفارتخانه‌های آن‌ها در تهران برود و گزارش بدهد، ولی شوستر اعتنایی به آن‌ها نکرد. او به‌عنوان یک مقام رسمی در حکومت ایران، هیچ لزومی نمی‌دید که به دیدار مقامات سفارتخانه ها برود؛ آن‌ها بودند که باید به دیدارش می‌رفتند.

بیش‌ترین نگرانی سفارتخانه‌های کشورهای خارجی، «قانون مالی» شوستر بود که در آن روزها مشغول آماده‌سازی لایحه آن برای ارائه به مجلس بود. درصورتی‌که این لایحه به تصویب می‌رسید، شوستر اختیار کلیه امور مالی ایران را به دست می‌گرفت و می‌توانست تمام تقاضانامه‌هایی را که برای دریافت پول از حکومت می‌شد، بررسی کند؛ ازجمله تقاضانامه‌های دولت‌های خارجی.

از نظر او، اکثر دیپلمات‌ها و کارشناسان خارجیِ مقیمِ تهران، ایران را مدام به ورشکستگی نزدیک‌تر می‌کردند.

شوستر بدون ذره‌ای خودستایی می‌نویسد که وقتی ایرانیان برخورد او را با دیگر کشورهای غربی می‌دیدند، چشم‌هایشان را می مالیدند و چیز تازه‌ای مشاهده می‌کردند و می‌گفتند: «انشاءالله مثل اینکه فرنگی تازه‌ای پیدا شده که از سفارت‌ها دستور نمی‌گیرد. بیایید کمکش کنیم.» (ترجمه فارسی، صفحه ۶۵)

دیگر مطالب مرتبط با خاطرات شوستر را، می‌توانید از طریق لینک‌های زیر بخوانید

ویلیام مورگان شوستر: ایران در کنار یک آمریکایی در مصاف با امپراطوری روسیه

ویلیام مورگان شوستر: شاهد امیدهای بربادرفته ایران

آمریکاییِ فراموش شده ایران: میراث ویلیام مورگان شوستر

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

احضار دوباره محمد حبیبی برای پرونده مسمومیت سریالی دانش‌آموزان

۳ تیر ۱۴۰۳
ایران‌وایر
خواندن در ۱ دقیقه
احضار دوباره محمد حبیبی برای پرونده مسمومیت سریالی دانش‌آموزان