close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
استان کردستان

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

۱۹ خرداد ۱۳۹۳
خواندن در ۹ دقیقه
مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد
مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

استان وایر- شکستن اسلحه شکار، رهاسازی پرندگان و حیوانات در اسارت، اعلام آمادگی کانون وکلای کردستان به رایگان شدن پرونده های زیست محیطی و دستگیری شکارچیان توسط خود مردم از مهم ترین دست آوردهای زیست محیطی مردم استان کردستان در یک سال اخیر بوده است.

مدیرکل محیط زیست کردستان با اعلام این خبر گفت: «خوش‌بختانه از سال گذشته تاکنون ندامت موج عظیم و قابل تقدیری در میان شکارچیان کردستان که سال‌ها سابقه شکار داشتند به راه افتاد و به راه‌ افتادن بحث مردم‌سالاری زیست محیطی در کردستان به عنوان عظیم‌ترین نهضت‌ها در حوزه محیط زیست، دستاوردهای بزرگ زیست محیطی مردم کردستان به شمار می‌رود.»
«ناصح قادری» افزود: « این اقدام خداپسندانه از شهرستان مریوان شروع، در کامیاران قوت، در سقز تداوم و در سنندج و شهرستان های دیگر استان به اوج رسید.
خوش‌بختانه میزان مشارکت و همراهی اقشار مختلف مردم برای حفاظت از محیط زیست در این استان هم‌چنان رو به افزایش است.»
قادری اضافه کرد:« سازمان حفاظت از محیط زیست در راستای افزایش آگاهی و ایجاد انگیزه برای حفظ محیط زیست کشور اقدام به برگزاری نهمین جایزه ملی محیط زیست کرد که در این مراسم جایزه ملی محیط زیست کشور،به پاس تلاش و کوشش در راستای فعالیت های زیست محیطی به ویژه اقدامات و فرهنگ سازی خودداری از شکار و فعالیت های مؤثر برای مهار آتش سوزی جنگل های زاگرس، به "انجمن سبز چیا" مریوان اهدا شد.»
به نوشته «رضا جمشیدی» در «همشهری آن لاین»، آغاز صدای شکسته‌شدن تفنگ‌های شکارچیان در برخی از شهرهای کردستان و کرمانشاه از مریوان بود؛ شهری مرزی در کردستان.

اونوشت:«مریوان شهر عجیبی است با مردمانی که هر کدام شناسنامه‌ای از مهربانی و رنج را توأمان دارند؛ شهری که معلمش برای همدلی با شاگرد بیمار خود سرش را تراشید و دختربچه‌اش برای کبک‌های شکارشده آن قدر گریه کرد تا پیک آزادی را برای آن ها به ارمغان آورد.»

«یلدا» در روستای زیبای «درکی» زندگی می‌کند؛ روستایی در 47کیلومتری جنوب شرقی مریوان و در دامنه کوه‌های اورامان. این دختر 4ساله‌ برای کبک‌های شکارشده توسط پدرش آن قدر اشک ریخت تا «احمد عزیزی»را بعد از 15سال شکار، متحول سازد و نه فقط او که شکارچیان بسیاری را به جای شکار، محافظ کبک‌های کوهستان کند.

احمد که متولد 1349است، از نوجوانی شکار را شروع کرد و یک اسلحه سوزنی کالیبر 12ساچمه‌ای که مخصوص شکار بود خرید و با تجاربی که به‌دست آورد، پس از چندی به شکارچی «کبک» بدل شد: «البته گاهی هم پیش می‌آمد که بز کوهی یا پرنده‌های دیگری شکار کنیم اما کبک عمده شکار ما بود.»

حساب کبک‌هایی که شکار کرده از دستش در رفته است: «نمی توانم دقیق بگویم چند تا کبک زده‌ام ولی در 15سالی که شکار کردم، هر سال حدود 20 کبک شکار می‌کردم. شکار ما به دو ‌گونه بود؛ یک گونه‌اش با تیراندازی و کشتن کبک‌ها بود و گونه دیگر با تله‌گذاشتن که کبک‌ها را زنده می‌گرفتیم. کبک زنده درآمد بسیار خوبی داشت چون آن ها را به مشتریان خاصی که می‌شناختیم، می‌فروختیم. به نوعی قفسی می‌شدند.»

بازار کبک و شکار همیشه در مناطقی از این دست که احمد عزیزی و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کنند، رونق داشته و دارد. از این‌رو، افرادی چون احمد از کودکی روش‌های شکار را می‌آموزند: «بعضی از جوجه‌کبک‌ها را هم نگه می‌داشتیم تا کمی بزرگ‌تر شوند و در فصل شکار از آن ها به‌عنوان تله استفاده می‌کردیم. آن ها را مجبورمی‌کردیم که آواز بخوانند و با صدای آواز آن ها، کبک‌های دیگر به طرف صدا می‌آمدند و در دام ما می‌افتادند.»

اما خاطره سال‌های شکار حالا که اسلحه را کنار گذاشته و دیگر دست به ماشه نمی‌برد، آزارش می‌دهد: «حالا که فکر می‌کنم، می‌بینم همه خاطراتم از آن سال‌ها تلخ است. کشتن یا گرفتن پرندگان دیگر نمی‌تواند برایم شیرین باشد. یک روز که در کمین کبک‌ها بودم، می‌خواستم از یک شیار عبور کنم، وقتی از روی سنگ‌ها رد شدم، پایم روی برف‌ها لیز خورد و سقوط کردم. پایم شکست و دوستانم مرا به روستا رساندند و از آن جا به بیمارستان منتقل شدم. تا چند ماه نتوانستم به شکار بروم. به جرأت و صادقانه می‌گویم که در این 15سالی که شکار کرده‌ام، هر‌بار که یک گلوله از تفنگم خارج می‌شد، بخشی از وجدان و انسانیتم را می‌دیدم که از من پر می‌کشید ولی به‌خاطر آن لذت‌های مقطعی و نوعی عادت به شکار، دوباره سراغ آن می‌رفتم. خیلی وقت‌ها عذاب وجدان می‌گرفتم اما از سر عادت دوباره به شکار می‌رفتم. گرچه چندباری پیش آمد که جوجه‌کبک‌ها را فروختم اما سعی کردم کم‌تر به دید شغل به شکار نگاه کنم و بیش‌تر تفریح و تنوع آن برایم عادت شده بود.»

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

روزی که یلدا ناجی کبک‌ها شد

«بهمن‌ماه سال گذشته بود که برای شکار به دشت زدم. چند کبک را با تیر زدم و آن‌ها را به خانه آوردم. یلدا تا چشمش به کبک‌های خون‌آلود افتاد، جیغ کشید و شروع کرد به گریه‌کردن. اول فکر کردم گریه‌اش زود تمام می‌شود ولی یک گوشه نشسته بود و مدام گریه می‌کرد. اصلا تحمل گریه او را ندارم. با مادرش هر کاری کردیم، نتوانستیم آرامش کنیم. دیگر عصبانی و ناراحت شده بودم. رفتم پیش‌ او و گفتم چه‌ کار کنم که دیگر گریه نکنی؟ گفت باید قول بدهی دیگر کبک‌ها را نکشی. من هم یک قول سرسری دادم تا گریه‌اش را تمام کند. یکی‌ دو روز گذشت. داشتم تفنگم را تمیز می‌کردم که آمد پیشم و دوباره شروع کرد به گریه‌کردن و گفت مگر تو قول ندادی که دیگر شکار نکنی. وقتی نگاهش کردم، در چشم‌هایش معصومیت و مظلومیت خاصی بود. شاید آن لحظه با دیدن یلدا، به یاد جوجه ‌کبک‌هایی افتادم که مظلومانه به ‌دست من و امثال من کشته یا قفسی می‌شدند. دست‌های یلدا را گرفتم و گفتم به جان عزیز خودت دیگر کبک‌ها را نمی‌کشم.»

نگاهی به یلدا ‌کرده و همان طور که با انگشت‌هایش روی موهای نرم دخترک شیار درست می‌کند، می‌گوید: «به خاطر او حاضرم هر کاری بکنم. دخترم با این کم سن و سالی، چشم‌های مرا روی زندگی و زندگی ‌دادن باز کرد. انسانیت به سن و سال نیست، بعضی مواقع پیش می‌آید که یک بچه به یک انسان بزرگ درس می‌دهد.»

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

روزی که تفنگم را شکستم

«بعد از چند روز فکرکردن، یک تصمیم گرفتم و به "انجمن سبز چیا" که درباره محیط‌ زیست فعالیت می‌کند، زنگ زدم و گفتم این اتفاق افتاده و قصد دارم تفنگم را بشکنم. بعد رفتم پیش امام جمعه روستا و ایشان را هم در جریان گذاشتم و گفتم که قصد دارم قبل از اذان ظهر روز جمعه، جلوی مسجد، تفنگم را برای همیشه بشکنم. استقبال امام جمعه روستا برایم باور کردنی نبود. ظهر روز جمعه اعضای انجمن همراه امام جمعه و تقریبا همه اهالی روستا آمده بودند. من هم دست یلدا را گرفتم و رفتم. یلدا تفنگ را به دستم داد، آن را زمین گذاشتم و با سنگ بزرگی آن را شکستم. همان موقع احساس کردم سبک شده‌ام و بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده است.
آن طور که شنیده‌ام، بعد از این کار من، 15شکارچی مریوانی هم تفنگ‌هایشان را شکسته‌ و کبک‌هایشان را آزاد کردند و بعد هم در برخی شهرهای کرمانشاه مانند نودشه، سروآباد و بیستون اتفاق مشابهی افتاد. حتی شنیدم در یکی از شهرهای تهران هم شکارچیان تفنگ‌هایشان را شکستند.
الان که بیش‌تر فکر می‌کنم، می‌بینم اگر کسی در کمین جان بچه‌ام باشد، خودم چه حالی پیدا می‌کنم. حالا می‌توانم آن حیوانات زبان‌بسته را درک کنم و از خداوند بزرگ طلب بخشش دارم چرا که بخشی از زیبایی‌های خلقتش را از بین برده‌ام. حتی از آن پرندگان زیبا هم حلالیت می‌طلبم و امیدوارم به‌خاطر یلدا مرا ببخشند. شکار هیچ‌گاه لذت واقعی نیست. شغل هم محسوب نمی‌شود. به همه شکارچی‌ها می‌گویم وجدان و کرامت انسانی را در خود پیدا کنید و از کشتن حیوانات دست بکشید. زندگی بخشیدن بسیار لذت بخش‌تر از گرفتن زندگی است.»

وقتی خبر شکستن تفنگ شکاری توسط احمد عزیزی، شکارچی مریوانی منتشر شد، گویی جرقه‌ای در انبار باروت خفته وجدان دیگر شکارچیان منطقه افتاد و آن ها را هم بیدار کرد؛ در سنندج، کامیاران، بیستون، نودشه، سروآباد و چند شهر دیگر از استان‌های کردستان و کرمانشاه شکارچیان تفنگ‌هایشان را شکستند، با طبیعت آشتی کرده و کبک‌ها و دیگر پرندگان شکار شده را آزاد کردند. «اسد کهریزی»، شکارچی با‌سابقه کامیارانی که پدر 9 فرزند است، از نخستین افرادی بود که با عزیزی همراه شد و هم تفنگش را شکست و هم دیگر شکارچیان را به این کار تشویق کرد.

کهریزی حدود18سال در کوهستان‌ها و دشت‌های کردستان کبک شکار کرده است اما روزی که شنید یک شکارچی مریوانی تفنگش را شکسته و مردم هم از این کار استقبال کرده‌اند، گویی یکباره از خواب چندین ساله بیدار شد: «با دیدن فیلم شکستن تفنگ، صحنه شکارهایم جلوی چشمم آمد و خودم را سرزنش کردم. یک لحظه تصمیم گرفتم که برای همیشه شکار را کنار بگذارم. من 9 بچه دارم که از جانم بیش‌تر دوستشان دارم. ناگاه به ذهنم آمد که اگر کسی به یکی از آن‌ها تعرضی بکند چه حالی پیدا می‌کنم. خب، من جوجه‌ کبک‌های زیادی را از مادرشان جدا کرده‌ام. حالا عذاب وجدان زیادی دارم و از خدا می‌خواهم به‌خاطر بچه‌هایم مرا ببخشد.»

کبک‌های شکار‌شده همیشه جزیی از زندگی کهریزی بوده‌اند؛ کبک‌هایی که برخی وقت‌ها برای چند روز میهمان خانه شکارچی بودند و بعد برای ادامه یا پایان زندگی ان ها تصمیم گرفته می‌شد: «من همیشه کبک‌های زیادی در خانه نگه‌داری می‌کردم ولی وقتی تصمیم به ترک شکار گرفتم، هیچ کبکی در خانه نداشتم و برای نشان دادن تصمیمم، به بازار رفتم و 4‌ کبک قفسی را به قیمت‌های مختلف بین75 تا 140هزار تومان خریدم و بعد متوجه شدم که شکارچیان دیگری هم این تصمیم را گرفته‌اند. خیلی خوشحال شدم. با هماهنگی محیط‌زیست و در حضور فرماندار کامیاران، ابتدا کبک‌ها را آزاد کردیم و بعد هم قفس‌ها را شکستیم تا شاید وجدانمان راحت شود.»

خبر آزاد‌کردن کبک‌ها و شکستن قفس‌ها به بیرون از کامیاران هم نفوذ کرد و تعداد دیگری از شکارچیان هم تصمیم گرفتند تا شکار کبک را برای همیشه کنار بگذارند: «بعد از این که من این کار را کردم، یک روز یک نفر با موتوربه درِ خانه ما آمد و گفت چند روز است که دنبال آدرس شما بودم تا این که امروز پیدا کردم و آمده‌ام که با ما بیایید تا ما هم کبک‌هایمان را آزاد کنیم. من هم رفتم و بعد هم یکی دیگر از دوستانش آمد که جمعا 4 کبک داشتند. نزدیک امامزاده رفتیم و کبک‌ها را آزاد کردیم. این قدر از دیدن این صحنه و کار این دو نفر خوشحال شدم که احساس کردم خداوند زندگی جدیدی به من بخشیده است.»

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

مردم سالاری زیست محیطی در کردستان/نهضتی که از یلدای 4 ساله شروع شد

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان فارس

300 دخترعشایر فراشبند مدرسه ندارند/ 30 لپ تاپ برای 7هزار دانش آموز...

۱۹ خرداد ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
300 دخترعشایر فراشبند مدرسه ندارند/ 30 لپ تاپ برای 7هزار دانش آموز عشایر فارس